در چند روز گذشته، غوغائی در میان ارتجاع طبقاتی و مذهبی برپا بود. درپی جنجال انتخاباتی رژیم، پاسداران حکومت الله از هر قماش و با هر برچسب و ادعا، زیر فشار بحرانهایی که احاطهشان کرده است، خودشان علناً ورشکستگی و رسوایی رژیم ستمگر، فریب و خرافات اسلامی را در ملاء عام اعلام کردند. دیگر برای نجات این نظم ستمگر، کاری از دست خدا ساخته نیست. دیگر فریب و خرافات مذهبی برای پاسداری از منافع استثمارگران، ستمگران، دزدها و چپاولگران نظم سرمایهداری حاکم، کارساز نیست. دیگر صحنهسازی نمایش انتخاباتی با اداواطوارهای اصلاحطلبی و اصولگرائی، سبز و بنفش و دنبالچههای آنها در خارج از کشور جواب نمیدهد. چراکه از مدتها پیش بوی گند و کثافت حاکمیت الله بر روی زمین چنان آزاردهنده شده است که میلیونها تن از مردم ایران به نبردی قهرمانانه برای سرنگونی این نظم گندیده و پوسیده حاکم بر ایران، روی آوردهاند. در قیام آبان ماه ۹۸ تودههای زحمتکش، در ابعادی میلیونی در شهرهای سراسر ایران، با شعارهای مرگ بر خامنهای، نابود جمهوری اسلامی، به نمادهای نظم سرمایهداری و دولت دینی، مراکز نظامی، مذهبی و بانکها، یورش بردند و تمام مقدسات پاسداران شیاد دولت دینی و نظم سرمایهداری را هدف قراردادند.
جمهوری اسلامی اکنون در چنان بنبست و بحران عمیقی گرفتارشده است که خودش ناگزیر شد بساط خیمهشببازیهای انتخاباتی را به شیوه گذشته برچیند.آنچه در پی جنگ و جدالهای درونی هیئت حاکمه در چند روز گذشته، جایگزین آن شده است، دیگر حتی نمایش رقابت درونی باندهای طبقه حاکم نیست. پایان نمایشنامه رسوای آنها، پیشاپیش بر همگان روشن است. اکنون همه میدانند که در این نمایش مسخره، یک آخوند جلاد آدمکش که چندنفری هم نقش پامنبری او را برعهدهگرفتهاند، قرار است، آخرین نقش را به عنوان رئیس اجرائی دستگاه استبداد ایفا کند .
بحران، عمیقتر از آن است که پس از مبارزات انقلابی مردم ایران از سال ۹۶ و رسوایی انتخابات مجلس ارتجاع اسلامی در سال گذشته با بهاصطلاح نمایندگان ۱۰ تا ۲۰ درصدی، رژیم بتواند بساط خیمهشببازی انتخاباتی ریاست جمهوری را به روال گذشته پهن کند. بحرانهای رنگارنگ تمام ارکان جامعه را فراگرفته است. سیاستهای رژیم در تمام عرصهها به شکست انجامیده است. مبارزات کارگران و زحمتکشان روزمره در حال افزایش و اعتلاست. سرکوب و کشتار نتوانسته مردم را از صحنه مبارزه و تلاش برای سرنگونی نظم موجود بازدارد. بحران سیاسی به یک موقعیت انقلابی فرا روئیده و هرلحظه احتمال انفجار خشم انقلابی تودههای مردم در یک قیام مجدد وجود دارد. در چنین شرایطی است که تضاد و شکاف درون طبقه حاکم و نمایندگان سیاسی آنها نیز بهشدت حاد شده است.
هر گروه، باند و دستهای میکوشد دیگری را مسئول شکستهای پیدرپی و بحرانهای علاج ناپذیر معرفی کند. از مدتها پیش حمله به شخص خامنهای که زمانی خط قرمز همه باندهای درون رژیم بود، شکسته شده است. او اکنون مستقیم و غیرمستقیم زیر حملات گروههایی از جناحهای رقیب قرارگرفته است. علنی شدن فایل ظریف که مستقیماً علی خامنهای را هدف قرار میداد، حادثهای اتفاقی نبود، بلکه از درون شکافها و تضادهای درونی جناح حاکم بیرون آمد و بازتاب بحران سیاسی درونی رژیم بود. مصاحبهها و سخنرانیهای اخیر تعدادی از سخنگویان جناحهای رقیب در شبکههای اجتماعی، باند خامنهای را مستقیماً مسئول تمام بحرانهای نظم موجود معرفی کرده است. تحت یک چنین شرایطی که بحران سرتاپای رژیم را فراگرفته، مبارزات کارگران و زحمتکشان پیوسته تعرضیتر شده و بحران درونی طبقه حاکم تشدید شده است، دیگر برای جناح مسلط طبقه حاکم به رهبری خامنهای تحملپذیر نبود که کشمکش و افشاگری باندهای درون حکومت و تضادهای آنها در یک معرکهگیری ظاهراً انتخاباتی، در برابر مردم به نمایش گذاشته شود و اوضاع را بحرانیتر کند. بهویژه آنکه اکنون جناح وابسته به خامنهای یک جلاد و آدمکش حرفهای و رسوا را بهعنوان نماد برجسته دولت دینی به جلوصحنه فرستاده که قاتل هزاران تن از مردم ایران است. چراکه ممکن بود با توجه به تشدید تضادها، باندهای درون هیئت حاکمه با افشاگری علیه یکدیگر، فساد، جنایت و رسوایی رژیم را بیشتر برملا کنند. مجسم کنید که در بحبوحه این افشاگریها نماینده یکی از این باندها وسط مناظره، نا خواسته، ماجرای کشتار هزاران زندانی سیاسی را در سال ۶۷ برای برملا کردن نقش رئیسی به میان میکشید، یا دیگری کشتار گسترده مردم را در آبان ماه ۹۸ مطرح میکرد، سومی از اقدام جنایتکارانه آگاهانه سپاه پاسداران در سرنگونی هواپیمای مسافربری سخن میگفت و یکی پس از دیگری فساد مالی و دزدیهای میلیاردی همدیگر را برملا میکردند، چه غوغائی برپا میشد. نه اینکه مردم از این مسائل بیخبرند، بلکه طرح این مسائل برای افشای یکدیگر آن هم در نمایشهای تلویزیونی، بحران سیاسی درونی رژیم را عمیقتر میکرد و رسوایی طبقه حاکم را در مقیاسی وسیعتر برملا میکرد. بنابراین بیدلیل نبود که گماشتگان خامنهای در شورای نگهبان به دستور وی چنان رقبا را قلعوقمع کرد که حتی علی لاریجانی این اصولگرای خدمتگزار ۴ دهه رژیم استبدادی و جهانگیری نیمه اصولگرا را هم کنار گذاشت. بنابراین خامنهای بیدردسرترین راه را برگزید تا جلو این خطر را در شرایط بحرانهای حاد رژیم بگیرد و درعینحال با گماشتن فرد موردنظر خود در راس دستگاه اجرائی، بدون هرگونه اعتراض و مخالفت، تمرکز بیشتر موردنظر خود را در دستگاه دولتی تأمین کند.
طراحی تمام این ماجرا نیز از اول تا آخر آن در دست خود خامنهای است. انعکاس آن را بهروشنی میتوان در ارتباط تصویری وی با نمایندگان مجلس ارتجاع اسلامی دید. او در این سخنرانی، گماشتگان خود در شورای نگهبان را به خاطر انجام آنچه که دستور وی بود، تحسین کرد و گروههای رقیب را که با شورای نگهبان به مخالفت برخاستهاند، موردحمله قرارداد. او گفت: “شورای محترم نگهبان بر طبق وظیفهی خودش آنچه را باید انجام بدهد و لازم میدانست انجام داد. ” ” شورای نگهبان دشمنانی دارد، دشمنان جدّیای دارد، این حالا یک فرصتی شده که انتقام بگیرند.”
در طرح خامنهای، شورای نگهبان ، فقط میبایستی کسانی را مورد تأیید قرار میداد که در مناظرهها کلامی علیه یکدیگر و رژیم حرفی نزنند یا در مورد مسائل مربوط به سیاست خارجی، امنیتی و نظامی، شبکههای اجتماعی و غیره نظر مخالفی را مطرح نکنند . از همین روست که او در این سخنرانی خطاب به برگزیدگان شورای نگهبان بار دیگر بر همین نکته تأکید کرد و گفت:
“انتخابات را صحنهی جنگ قدرت قرار ندهید. ما درگذشته هم هر وقتیکه نامزدها در مناظرات تلویزیونی و غیره روش اهانت و توهین و تهمت و تخریب طرف مقابل و ترساندن مردم از رقیب را دنبال کردند، کشور به نحوی از انحاء ضرر کرد؛ درگذشته هم اینجور بوده. اینجوری نباشد که مردم را از رقیب بترسانیم که اگر او بیاید چنین خواهد شد، چنین خواهد شد.
بعضیها برای اینکه بیشتر دیده بشوند، بیشتر شنیده بشوند، راهحلّشان این است که هنجارشکنی کنند، خطوط قرمز نظام را به قول خودشان بشکنند؛ … اینجور نباشد که سعی کنند با شکستن این حدود و ثغورِ مهم نظام جمهوری اسلامی، برای خودشان یک موقعیتی دستوپا کنند.”
خامنهای افزود: ” من شنیدم گفتهشده که نامزدها در مناظرات و در گفتگوها نظر خودشان را در باب فضای مجازی بگویند یا در باب سیاست خارجی بگویند؛ نه آقا، مسئلهی اصلی مردم فضای مجازی و سیاست خارجی و ارتباط با این دولت و آن دولت نیست.”
وی که بهخوبی میداند مردم برای برچیدن بساط انتخاباتی رژیم به پا خاسته و دیگر در خیمهشببازی شرکت نمیکنند، به خدای افسانهایاش متوسل میشود و میگوید” دشمنان ما از همهی امکانات، استفاده میکنند؛ هم دشمنانمان، هم کسانی در داخل که دانسته یا ندانسته دنبال حرف آنها را میگیرند و تکرار میکنند، و تلاش میکنند که این انتخابات را مایهی سرشکستگیِ ملّت قرار بدهند. بنده امیدوارم مردم همّت کنند و خدای متعال لطف کند و این انتخابات مایهی سربلندی کشور، مایهی عزّت کشور انشاءالله باشد.”
گذشته از اینکه دیگر از این “خدای متعال” شیادان کاری ساخته نیست، باید به این نکته نیز اشاره کرد که وقتی در رژیمهای استبدادی، از ملت سخن میگویند، منظور شخص دیکتاتور است. ملت موردنظر خامنهای هم شخص خامنهای است. اما برای ملت به معنای مرسوم و عامیانه آن، مردم، شرکت نکردن در خیمهشببازی افتخار است و سرشکستگی برای دیکتاتور.
خامنهای در انتهای سخنرانیاش، به زبان یک مرتجع مذهبی بالاخره همان حرفی را زد که چند روز پیش سخنگوی شورای نگهبان بر آن تأکید کرده بود و گفت: رأی مردم در دولت دینی هیچ اهمیتی ندارد. دولت دینی مشروعیتش را از خدا میگیرد. باید بر این گفتار وی افزود به کسی هم جز خدائی که وجود ندارد پاسخگو نیست.
او گفت: ” وظیفهی ما این است که ببینیم خدای متعال از ما چه میخواهد، رضای الهی چیست، آن را دنبال بکنیم. انشاءالله همه دنبال کنند و دنبال میکنند؛ کسانی که مسئولند دنبال تکلیف شرعیاند، دنبال جواب دادن به خدا هستند، دینشان را برای خواست این و خواست آن و دعوای این و خوشامد او حاضر نیستند بفروشند و کنار بگذارند. بالاخره انشاءالله همه بتوانیم آنچه وظیفهمان است، انجام بدهیم.”
اما اقدام خامنهای و شورای نگهبان او تا جائی که به منازعات و کشمکشهای درونی طبقه حاکم ربط پیدا میکند، یکرشته عواقب نیز در پی خواهد داشت که مهمترین آن تشدید تضادها و عمیقتر شدن شکاف میان جناحهای طبقه حاکم است. احمدینژاد که خودش از سینهچاکان دولت دینی است، از هماکنون علم مخالفت را بلند کرده است. او که نگران فروپاشی و سرنگونی جمهوری اسلامی است، پنهان نمیکند که “کشور در آستانه انفجار و فروپاشی است. خطر گرسنگان جمهوری اسلامی را تهدید میکند.” بنابراین حملات خود را به باند خامنهای تشدید کرده است. نهفقط علناً تصمیم شورای نگهبان رژیم را در رد صلاحیتش نپذیرفته و انتخابات را هم تحریم کرده، بلکه خطاب به شورای نگهبان میگوید: ” باید بیایید در تلویزیون بهصورت زنده و با حضور بنده، سندتان را ارائه کنید که به چه دلیلی رد کردید؟ باید جواب بدهید.” ایستادن در مقابل خامنهای و گماشتگان او در شورای نگهبان تاکنون به این شکل سابقه نداشته است. این خود بازتاب تشدید تضادهاست.
آملی لاریجانی رئیس فوق محافظهکار مجمع تشخیص مصلحت نظام و چاکر همیشگی خامنهای، که بیست سال عضو شورای نگهبان است، اکنون دستگاههای امنیتی تحت امر خامنهای را باعث نابسامانیها معرفی میکند و میگوید:
“سبب این نابسامانیها تا حد زیادی، دخالتهای فزاینده دستگاههای امنیتی از طریق گزارشهای خلاف واقع، در تصمیم سازی برای شورای نگهبان است؛ بهویژه اگر عضو مسئولی که باید گزارشهای محققانه به شورا ارائه کند خود، عامدانه چیزی بر آن بیفزاید!!
چنانکه از وزارت اطلاعات با قاطعیت تمام مطلبی نقل میکنند، حالآنکه با پرسش از معاونت مربوطه در وزارت اطلاعات بهصراحت این مطلب تکذیب میشود.در میانه این زمانه غریب و رفتارهای عجیب به خدا پناه میبریم و به محضر او عرضه میداریم”
او همچنین شورای نگهبانی را که خودش عضو آن است زیر سؤال میبرد و میافزاید: “هیچگاه تصمیمات شورا را تا این حد غیرقابلدفاع نیافتهام؛ چه در تأیید صلاحیتها و چه در عدم احراز صلاحیتها.”
محمد خاتمی رئیس بز دل گروههای موسوم به اصلاحطلب که تاکنون جرئت نمیکرد کلامی علیه خامنهای و باند او بگوید، اکنون از خطر بزرگی سخن میگوید که جمهوری اسلامی را تهدید میکند. او در پیامی اعلام کرد:
آنچه این روزها در جریان معرفی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری رخداده است، ناشی از رویکرد، برداشت و اقدامی است که پیشازاین هم عرصه را بر انتخاب مردم تنگ کرده و این بار بیپردهتر و بیپرواتر ظهور و بروز داشته است.
هیچ جریانی با هر وابستگی و رویکردی که دارد نمیتواند و نباید نسبت به این خطر بزرگ بیتفاوت باشد!”
نهفقط گروههای سیاسی وابسته به جناحهای رقیب خامنهای به رودرروئی مستقیم و غیرمستقیم با خامنهای برخاسته، بلکه
افراد و گروههایی از درون دستگاه مذهبی نیز با صدور بیانیههایی به مخالفت علنی روی آوردهاند.
این تشدید تضادها البته نتایج فوریتری هم خواهد داشت. خواه آن گروههایی از وابستگان جناحهای رژیم که رسماً انتخابات را تحریم کردهاند و یا گروههایی که اعلام کردهاند ما هیچ نمایندهای در انتخابات نداریم، تا جایی که به طرفداران آنها بازمیگردد باعث خواهد شد که بخش بزرگی از آنها به جنبش تحریم بپیوندند . بنابراین اگر تا پیشازاین مراکز نظرخواهی رژیم اعلام میکردند که ۷۰ درصد واجدین حق رأی در انتخابات شرکت نمیکنند، اکنون دیگر این رقم از ۸۰ درصد هم فراتر خواهد رفت.
این تازه اول کار است و باید شاهد تشدید این تضادها در آینده نزدیک باشیم. اما مستثنی از اتفاقاتی که در درون باندهای درون قدرت سیاسی رخ خواهد داد، یکچیز مسلم است. راه نجاتی نهفقط برای خامنهای و دارو دسته وابسته به او، بلکه برای همه جناحهای طبقه حاکم و کل رژیم وجود ندارد. آنها هر کاری که انجام دهند، جز تشدید تضادها و عمیقتر شدن بحرانها چیزی عایدشان نخواهد شد. اگر خامنهای تمام آنچه را که از این خیمهشببازی انتظار دارد عملی سازد، بیسروصداترین نمایش انتخاباتی را برگزار کند و سرسپردهترین افراد وابسته به جناح خود را در رأس دستگاه اجرائی قرار دهد و تمرکز درون دستگاه دولتی را بیش ازآنچه که اکنون هست افزایش دهد و مطمئن شود که همهچیز مطابق خواست او بهخوبی پیش رفته است، ذرهای از مشکلات بیانتهای رژیم حل نخواهد شد و نتیجهای جز تشدید تضادها و بحرانها نخواهد داشت. دوران بقای جمهوری اسلامی از مدتها پیش سپریشده است. تودههای مردم ایران به مبارزهای تعرضی برای برچیدن نهفقط بساط انتخاباتی قلابی، بلکه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برانداختن تمام نظم موجود به پا خاستهاند. شرایط عینی جامعه از هر جهت آماده است که انفجاری تودهای رخ دهد و کارگران و زحمتکشان ایران با برپائی یک اعتصاب عمومی و سرتاسری سیاسی به قیام مسلحانه برای سرنگونی تمام نظم موجود روی آورند. جمهوری اسلامی جایگاهی جز زبالهدانی تاریخ ندارد، این حکم قطعی تاریخ است.
نظرات شما