ضربات پیدرپی مردم ایران بر پیکر نظم ارتجاعی و پوسیده حاکم بر ایران، به درجهای سنگین و کارساز بوده که سران رژیم از فرط عصبانیت، دچار آشفتگی فکری شده، کنترل گفتار خود را بهکلی ازدستداده و گرفتار هذیانگوئی شدهاند.
مصداق بارز این هذیانگوئی را میتوان بهوضوح در گفتار خامنهای روز دوشنبه ۷ تیر در دیدار با مقامات دستگاه قضائی رژیم دید که تحریم گسترده و فعال خیمهشببازی انتخاباتی رژیم را توسط مردم ایران، حضوری گسترده در پای صندوقهای رأیگیری خواند.خامنهای درحالیکه بهکلی کنترل خود را ازدستداده بود، چنان اراجیفی بر زبان آورد که حتی افرادی از درون خود هیئت حاکمه را نیز شگفتزده کرد.
آنچه بیش از هر چیز در یاوهسرائی خامنهای برجسته بود و به یک طنز در میان مردم ایران تبدیل گردید، ادعای شرکت گسترده مردم در خیمهشببازی انتخاباتی بود که آن را یک حماسه به طرفداری از رژیم دیکتاتوری عریان خواند و گفت: “این انتخابات حقاً و انصافاً یک حماسه بود و تحلیلگرانی که چشم به انتخابات ایران داشتند، فهمیدند چه اتفاق مهمی رقم خورد. این شرکت مشت محکمی است که مردم به سینه آن تحریم کنندگان و مخالفین و معارضین انتخابات زدند.”
اما هذیانگوئی صرفاً در این نکته خلاصه نشد که بایکوت گسترده انتخابات فرمایشی را مشارکت گسترده و به قول خودش حماسی نامید، بلکه بهویژه خود را درجایی نشان داد که تلاش کرد شواهدی برای این “حماسه” جستجو کند. او نخست مثل همه موارد پیشین که تودههای مردم به مقابله رودررو با رژیم روی آوردهاند، تلاش کرد محرک تحریم خیمهشببازی را “بیگانگان” معرفی کند که گویا میخواستند مردم را از انتخابات دور کنند. ” امید بیگانگان این بود که براثر برخی بهانهها مانند مشکلات معیشتی یا بعضی حوادثی که بعداً رخ داد مانند بحث احراز یا عدم احراز صلاحیتها، مشارکت در انتخابات به ۲۰ تا ۲۵ درصد برسد که این امید محقق نشد.”
پس تا اینجا از هذیانگوئی خامنهای چنین برمیآید که نه تحریمی رخ داد و نه اصلاً مردم ایران در این میان نقش و حضوری داشتند. “بیگانگان” سعی کردند مشارکت به ۲۰ تا ۲۵ درصد برسد که نشد و ناامید شدند. اما هذیانگوئی بر سر درصد آراء بسط مییابد. او به آراء جعلی و قلابی ۴۸ درصدی وزارت کشورش با ۱۳ درصد آرای باطله نیز قانع نشد. چراکه وی چند روزی قبل از آن فتوا صادر کرده بود، که شرکت در نمایش انتخاباتی وظیفه و”تکلیف شرعی” است و ” عدم حضور مردم در انتخابات طبعاً فاصلهگیری مردم از نظام جمهوری اسلامی است.” پس لازم بود هذیانگوئی را تا جایی ادامه دهد که آرای مشارکت و طرفداران رژیم به ۶۰ تا ۷۰ درصد افزایش پیدا کند. بنابراین نخست تلاش کرد تکلیف ۱۳ درصد آرای باطله را به نفع رژیم حل کند. پیش از برگزاری خیمهشببازی وی گفته بود، ” اگر رأی سفید دادن موجب تضعیف نظام اسلامی باشد، حرام است.” اکنون اما نهفقط حدود چهار میلیون رأی معادل ۱۳ درصد آراء سفید و باطله، از جانب وی حلال اعلام شد و نهفقط به معنای جدائی مخالفینی که بهحسب اجبار رأی سفید و باطله به صندوقها ریختند، از نظام نبود، بلکه برعکس این آراء سفید و باطله، رأی “علاقهمندان بهنظام” اعلام شد. خامنهای گفت: ” ابداً به معنای جدایی آنها از نظام نیست، بلکه برعکس است، زیراکسی که پای صندوق رأی آمده و فرد مقبول خود را در لیست نامزدها ندیده ولی اسم شخص موردنظرش را نوشته یا رأی سفید داده، درواقع علاقهمندی خود را به صندوق رأی و نظام نشان داده است.” اما این هنوز پایان هذیانگوئی خامنهای نیست و هنوز به حداکثر مطلوب موردنظر خود نرسیده است. به ادعای وی ۱۰ درصد عدم شرکت هم مربوط به کروناست که لابد آنها هم اگر کرونا نبود میآمدند و طرفداری خود را از نظام اعلام میکردند. با این هذیانگوئی است که خامنهای به نقطه مطلوب ۷۰ درصدی موردنظرش دستیافت. حقیقتاً اگر این حرفهای خامنهای هذیانگوئی نیست پس چیست؟ این حرفها را کسی میتواند بر زبان آورد که در برابر یک شکست بزرگ، تحریم بسیار گسترده خیمهشببازی، از فرط ناراحتی و عصبانیت دچار آشفتگی فکری شده و به هر یاوهسرائی متوسل میشود.
سؤال این است که با توجه به رسوایی اخیر بهاصطلاح انتخاباتی که همه از پیش میدانستند که کدام کارگزار استبداد قرار است در رأس دستگاه اجرائی قرار گیرد و نیازی به نمایش انتخاباتی هم نبودد، اصرارخامنهای بر حضور گسترده مردم در پای صندوق رأی و دفاع از نظم حاکم چیست؟ آیا صرفاً ازآنروست که وی پیش از انتخابات گفته بود عدم شرکت به معنای فاصله گرفتن از نظام است و حالا میخواست این مسئله را رفعورجوع کند؟ در حقیقت، جمهوری اسلامی اکنون در چنان وضعیت سیاسی وخیمی قرارگرفته که فاصله گرفتن یا نگرفتن مردم برای باند خامنهای چندان حائز اهمیت نیست. وی بهخوبی میداند که اکثریت بسیار بزرگ مردم ایران علیه جمهوری اسلامی هستند و او هم تصمیمش را از قبل برای مقابله با آنها گرفته است. او فقط برای تشدید جو سرکوب و اختناق در شرایط بحرانهای همهجانبه نیاز به آرای موهوم ۶۰ تا ۷۰ درصدی دارد.
اما دوران این بازیها گذشته است. تشدید سرکوب و اختناق دیگر کارساز و نجاتبخش رژیم نیست. جامعه ایران با یکی از توفانیترین مبارزات طبقاتی درگیر است. نبردی سخت میان تودههای زحمتکشی که مصممانه برای سرنگونی نظم ارتجاعی موجود به پا خاسته با ارتجاع حاکم بر ایران، از مدتها پیش در جریان است. لااقل از سال ۹۶ تا به امروز، لحظهای مبارزه تودههای کارگر و زحمتکش ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی آرام نگرفته و این مبارزه، گاه به حادترین اشکال از نمونه قیام آبان ماه سال ۹۸ و اعتصاب عمومی کارگران نفت و پتروشیمی فرا روئیده است. بنابراین تمام تلاشهای مذبوحانه امثال خامنهای و همه پاسداران نظم ارتجاعی موجود، در برابر دهها میلیون تن از مردمی که به نبردی قهرمانانه برخاستهاند، نتیجهای جز شکست نخواهد داشت. مبارزات تودههای کارگر و زحمتکش ایران بهویژه در چندین سال اخیر، آشکارا نشان داده است که جمهوری اسلامی در میان مردم ایران فاقد هرگونه پایگاه است. تکیهگاه امروز رژیم دیکتاتوری عریان اساساً ارگانهای و نهادهای سرکوب، نیروهای مسلح شامل ارتش، سپاه پاسداران، پلیس، بسیج، دستگاههای اطلاعاتی و قضائی، دستگاه مذهبی ، بوروکراسی دستگاه دولتی، است. جمهوری اسلامی پایگاهی در درون تودههای مردم ایران ندارد. دهها میلیون تن از مردم ایران در اشکال مختلف به مبارزه علیه این رژیم برخاستهاند. بنابراین ، تحریم فعال خیمهشببازی اخیر رژیم که خامنهای بیهوده در پی انکار آن برآمده است، یک رویداد سیاسی اتفاقی و منفرد نبود، بلکه حلقهای از بیشمار حلقههای مبارزهای است که در سراسر ایران علیه رژیم حاکم در جریان است. یک سال پیش هم مردم ایران خیمهشببازی رژیم را در سطحی گسترده تحریم کردند. تنها یک روز از خیمهشببازی انتخاباتی اخیر رژیم میگذشت که دهها هزار کارگر در سراسر ایران به اعتراض و اعتصاب روی آوردند و کارگران صنعت نفت، و پتروشیمی یک اعتصاب عمومی سراسری برپا کردند که در طول تمام دوران موجودیت جمهوری اسلامی بیسابقه است.
این مبارزات که انعکاسی از بحرانهای ژرف و لاینحل در جامعه ایران است، رژیم را در چنان بنبستی قرار داده که هیچ راهی برای خروج از آن ندارد. اکنون دیگر همگان به این حقیقت باور دارند که در چهارچوب نظم موجود راهحلی برای این بحرانها موجود نیست. تمام اقدامات اخیر دارو دسته باند حاکم به رهبری خامنهای، برکنار کردن مهمترین گروههای رقیب از مهمترین مناصب ارگانها و نهادهای دستگاه دولتی، تلاش برای تمرکز هرچه بیشتر در دستگاه دولتی، انتصاب اخیر جلادان و آدمکشان حرفهای در رأس دستگاه اجرائی و قضائی، همه انعکاس بحرانهای گستردهای هستند که طبقه سرمایهدار و هیئت حاکمه با آنها روبهرو شدهاند. خامنهای در این پندار خام به سر میبرد که با این تمرکز و تشدید جو خفقان و سرکوب، میتواند نظم ارتجاعی حاکم را نجات دهد. البته بعید است که وی نفهمیده باشد که بحرانهای موجود عمیقتر و بزرگتر از آن هستند که با این اقدامات بشود آنها را تحت کنترل درآورد. اما این واقعیت، البته مانع از آن نخواهد شد که وی آخرین تلاشهای مأیوسانه خود را به مرحله عمل درآورد. اما هر تلاشی هم که از جانب ارتجاع حاکم صورت گیرد، در شرایطی که یک بحران سیاسی ژرف جامعه ایران را فراگرفته است، قطعاً به شکست خواهد انجامید و بهرغم هرگونه مقاومت مأیوسانه طبقه حاکم ، با موج گستردهتری از مبارزات توده مردم روبهرو خواهد شد که طومار نظم حاکم را درهم خواهد پیچید.
نظرات شما