شعلههای خشم و نارضایتی تودههای زحمتکش مردم ایران از هر سو زبانه میکشد. فشارهای متعدد اقتصادی- اجتماعی و سیاسی بیش از آن است که مردم بتوانند آنها را تحمل کنند. ادامه وضع موجود دیگر ممکن نیست. اعتراض و مبارزه علیه نظمی که اینهمه سختیها به بار آورده، به جزئی از زندگی روزمره مردم تبدیلشده است. خشم و انزجار از طبقه حاکم سراسر ایران را فراگرفته است. کارگران که با وخیمترین شرایط مادی و معیشتی مواجهاند، همهروزه در شهرهای مختلف، اعتصابات، تجمعهای اعتراضی و راهپیمایی برپا میکنند. دهها هزار کارگر نفت، گاز و پتروشیمی سه هفته است که در اعتصاب به سر میبرند. بازنشستگان به تجمعهای اعتراضی دامنهدار برای تحقق مطالبات خود ادامه میدهند. گروهای مختلفی از معلمان به اعتصاب و تجمعهای اعتراضی روی آوردهاند. تجمع شبانهروزی کارنامه سبزها به همراه فرزندان خود در اعتراض به بلاتکلیفی استخدامی، مقابل وزارت آموزشوپرورش، ادامه دارد.
پرستاران در تعدادی از شهرها با برپائی تجمعهای اعتراضی خواستار بهبود شرایط کاری و معیشت خود، افزایش حقوق و رفع تبعیض هستند. گروهی از پزشکان خواستار برکناری وزیر بهداشت شدهاند. اعتراضات به سطح خرده تولیدکنندگان نیز بسط یافته است. دهقانان و دامداران اعتراض خود را به سیاستهای رژیم به شهرها و در مقابل استانداریها کشیدهاند. با افزایش مجدد کشتار مردم ایران درنتیجه شکست و ناتوانی رژیم در کنترل بیماری کرونا، نبود واکسن و دروغهای پیدرپی مقامات دولتی، سیستم بهداشتی و درمانی بهکلی در میان مردم رسوا و مفتضح شده است. اتفاق بیسابقهای در جهان رخداده است و گروهی از مردم ایران برای نجات جان خود و تزریق واکسن به کشورهای دیگر سفر میکنند. بر تعداد شهرهایی که مردم حتی از داشتن آب آشامیدنی محروم اند پیوسته افزوده میشود و پیامد آن اعتراضات متعددی است که در برخی شهرها و مناطق در جریان است. اما آنچه بهویژه زندگی روزمره عموم مردم را در گرمای تابستان تباه کرده ، خاموشیهای پیدرپی است که زندگی را بهکلی فلج کرده و خشم و اعتراض گستردهای را برانگیخته است. در برخی شهرها تجمعات اعتراضی به قطع برق برپاشده و مردم معترض علیه سران و مقامات رژیم شعار سر دادهاند. تمام این اعتراضات نشاندهنده خشم و اعتراض انقلابی تودههای مردم ایران علیه طبقهای است که چهار دهه کشور را چاپیده است، میلیاردها دلار از قبل استثمار کارگران و غارت منابع عمومی به جیب زده، اما حتی آب و برق ضروری مردم را تأمین نکرده است. اینهمه اعتراضات و مبارزاتی که تنها در طول سه هفته پس از تحریم گسترده خیمهشببازی انتخاباتی رژیم رخداده است، نشاندهنده خشم بیانتها و نفرت و انزجار بیکران مردم ایران از نظم ارتجاعی حاکم بر ایران است.
تمام آنچه که در همین مدت کوتاه رخداده و به نمونههایی از آن اشاره شد، بازتاب بحران سیاسی ژرفی است که جامعه ایران را فراگرفته است. این بحران بر پایه شرایطی شکلگرفته است که نظم اقتصادی- اجتماعی موجود درنتیجه تشدید تضادهای کلیت این نظم، در بنبست غیرقابلعبوری گرفتار آمده و طبقه حاکم راهحلی برای خروج از آن ندارد. باگذشت هرروز شرایط مدام وخیمتر و برای توده مردم غیرقابلتحملتر شده است. واقعیتی است بر همگان آشکار که بهویژه در چند سال اخیر پیوسته سطح معیشت کارگران و زحمتکشان تنزل کرده است. بر تعداد مردمی که به زیرخط فقر فرو رفتهاند، افزودهشده و بیکاری مدام افزایشیافته است. تورم، عنانگسیخته بهپیش میتازد و بهای کالاها و خدمات، روزمره افزایش مییابد. مبرمترین مایحتاج روزمره مردم، نایاب، کمیابتر و گرانتر شده است. هزینه مسکن چنان افزایشیافته که میلیونها تن از مردم دیگر قادر به پرداخت اجارههای سنگین در شهرها نیستند و به مناطق حاشیهای راندهشدهاند. آمارهای رسمی از افزایش جهشی تعداد حاشیهنشینان در ایران خبر میدهند. وضعیت بهداشت و درمان ، آموزش، فعالیتهای علمی، ورزشی و فرهنگی روزبهروز اسفبار تر شده است. حتی تأمین آب و برق موردنیاز مردم اکنون به یکی از معضلات بزرگ جامعه تبدیلشده است .
آنچه را که شاهد آن هستیم چیزی جز یک سیر قهقرائی جامعه نیست. این پس رفت در مقایسه با چندین دهه گذشته بر کسی پوشیده نیست. کافی است این سیر قهقرائی را بهوضوح در شرایط زندگی کارگران که بزرگترین نیروی مولد جامعه هستند، دید. سالبهسال شرایط مادی و معیشتی آنها بدتر و وخیمتر شده است. در جامعهای که در بنبست و زوال قرارگرفته، بهجز این سیر قهقرائی نمیتوان انتظار دیگری را داشت. جامعهای که پیش نرود، ضرورتاً سیر قهقرائی را طی خواهد کرد. جامعه ایران در بنبست گرفتار است. بهعنوان یک ارگانیسم اجتماعی گرفتار یک بیماری جدی است. این را هرکس میداند، بیماری که علاج نشود، تشدید میشود و نتایج وخیمتری به بار خواهد آورد. ارگانیسم اجتماعی نیز از این قاعده برکنار نیست. این بیماری در جامعه ایران به مرحلهای رسیده که دیگر با دارو و مسکن علاجپذیر نیست. عفونت تمام ارگانیسم را فراگرفته است. چنین جامعهای نیاز به یک جراحی دارد. روشن است که اگر وضع کنونی همچنان ادامه یابد و راهحل قطعی پیدا نشود و علاج قطعی صورت نگیرد، سیر قهقرائی و واپسگرائی به ناگزیر سرعت بیشتری خواهد گرفت.
این واقعیت از منطق شرایط اقتصادی و سیاسی کنونی جامعه ایران ناشی میشود. نظم اقتصادی- اجتماعی و سیاسی حاکم بر ایران غرق در بحرانهای نا علاج است. این بحرانها بیانگر تضادهای سر به فلک کشیده، فساد و پوسیدگی نظام اقتصادی-اجتماعی و سیاسی سرمایهداری حاکم بر ایران است. تحول اوضاع سیاسی از مدتها پیش آشکار ساخته است که جامعه ایران به نحو مبرمی نیاز به تغییر، نیاز به یک دگرگونی رادیکال دارد.هرچه این تغییر به تأخیر افتد، سیر قهقرائی قهراً رخ میدهد. چراکه ازهمگسیختگی سیستم اقتصادی و اجتماعی افزایش خواهد یافت . در چنین شرایطی راهی برای بهبود جز تغییر نیست و هر آنچه که وضع موجود بدون تغییر باقی بماند، جز بدتر شدن اوضاع نمیتوان چشمانداز دیگری را داشت.
حقیقتی است که لااقل از سال ۹۶ تاکنون تودههای کارگر و زحمتکش مبارزه گستردهای را برای برانداختن نظم حاکم و برقراری نظمی نوین برپا ساختهاند. اما این مبارزات با توجه به مقاومت شدید و قهری طبقه حاکم برای مقابله با تغییر، تا به امروز عقیم مانده است. این مبارزه بهقدر کافی نیرومند نبوده است که بتواند بر نیروهای پاسدار نظم پوسیده غلبه کند. این ضعف نیز نه ناشی از کمبود شرایط عینی و آمادگی کارگران و زحمتکشان برای رویآوری به انقلاب، بلکه ناشی از ضعف عامل ذهنی است. اگر این مبارزات نتوانسته به نتیجه قطعی برسد به علت فقدان رهبری و سازماندهی لازم بوده است. مبارزه، اعتراض و بیزاری از نظم موجود کم نیست. آنچه هنوز بالفعل وجود ندارد یک رهبری انقلابی است تا بتواند تمام این جویبارهای مبارزه و اعتراض پراکنده را در یک سیل بنیانکن علیه نظم حاکم متمرکز سازد. واقعیتی است غیرقابلانکار که در جامعه ایران هیچ طبقه و قشری جز طبقه کارگر نه وظیفه، قدرت و رسالتی برای این دگرگونی رادیکال را دارد و نه منافعش این دگرگونی رادیکال را ایجاب میکند. اما طبقه کارگر که رسالت رهبری و سازماندهی کل جنبش را بر عهده دارد، درنتیجه چندین دهه سرکوب و دیکتاتوری عریان طبقه حاکم، بهرغم تلاش و مبارزات حماسی خود در سالهای اخیر، هنوز آنقدر نیرومند نیست که بتواند وظیفه خود را انجام دهد و بنبست موجود را درهم شکند. جمهوری اسلامی هم به همگان نشان داده است که نهتنها هیچ راهی برای غلبه بر بنبست موجود ندارد، بلکه اساساً خودش یک مانع عمده برای غلبه بر بنبست است. روشن است در چنین شرایطی که جامعه در نتیجه بحرانهای عمیق به تغییر نیاز دارد، اما دگرگونی به تاخیر میافتد، ازهمگسیختگی سیستم موجود افزایش مییابد، بحرانهای اقتصادی- اجتماعی عمیقتر میشوند، سیر قهقرائی جامعه ایران سرعت بیشتری به خود میگیرد و عواقب اجتماعی وخیمتر و مخربتری برای تودههای زحمتکش مردم به بار خواهد آورد. هیچ راهحل قطعی برای درهم شکستن بنبست موجود و غلبه بر بحرانهای علاج ناپذیر نظم سرمایهداری حاکم، جز یک انقلاب که شرایط عینی آن، هماکنون در ایران آماده است، وجود ندارد. خشم انقلابی متراکم و گسترده تودههای کارگر و زحمتکش علیه طبقه حاکم در سراسر ایران و مبارزات گستردهای که در جریان است، نشان میدهد که آمادگی تودهها برای رویآوری به اشکال عالیتر مبارزه به قصد سرنگونی جمهوری اسلامی و تمام نظم پوسیده موجود، وجود دارد. به رغم تاخیر عامل ذهنی انقلاب و تلاش بازدارنده طبقه ارتجاعی حاکم، تشدید تضادها در جامعه ایران به نقطهای رسیده است که هر لحظه ممکن است از یک جرقه حریق بر خیزد و انقلاب رخ دهد. انقلاب، یگانه راه نجات مردم ایران از بیشمار فجایعی است که نظم حاکم بر ایران به بار آورده است.
نظرات شما