نایب رئیس کمیسیون بهداشت مجلس روز شنبه ۱۶ مرداد گفت: “مسئولین و مردم با عبور از چهار پیک بیماری، دیگر دچار خستگی، کاهش حساسیت و انگیزه شدهاند.” درباره مردم باید گفت که آنان “با عبور از چهار پیک بیماری” و در میانه پیک سهمگین پنجم “خسته، کمحساسیت و کمانگیزه” نشدهاند، بلکه خشمگیناند؛ خشمگین از جنایتی که در حق آنان میرود، اما “مسئولین” از چه خسته شدهاند؟ از ممانعت از خبررسانیی بههنگام و شفاف، از انتشار آمار کذب، از وعدههای بیسرانجام یا از انباشتن جیبهای خود به قیمت جان و سلامت مردم؟
این روزها، رسانههای ایران مملو است از خبر افزایش شهرهای قرمز، آمار مبتلایان و درگذشتگان، کمبود امکانات پیشگیرانه همچون ماسک، مواد ضدعفونیکننده و بهداشتی و امکانات درمانی نظیر دارو، تخت بیمارستانی و کادر درمانی در پی شیوع گونهی دلتای کرونا. پیامدهایی به آسانی قابل پیشبینی پس از شیوع این گونه از ویروس در هند و مشاهدهی عواقب مرگبار آن.
مسئولین جمهوری اسلامی که پیش و حتا پس از مشاهده اولین نشانههای بروز اپیدمی کرونا در ایران، هیچگونه اقدام مؤثری جهت کنترل و پیشگیری اتخاذ نکرده بودند، این بار نیز در مواجه با ورود این گونه جدید با قدرت سرایتی ۳۰۰ درصد نسبت به گونهی قدیمی، به همان سیاست انکار و بیاعتنایی همیشگی روی آوردند تا آن گاه که از شهرها و استانهای مرزی به دورترین نقاط ایران گسترش یافت. طبق آخرین آمار تا روز ۱۶ مرداد، هم اکنون ۳۳۶ شهرستان کشور در وضعیت قرمز، ۸۴ شهرستان در وضعیت نارنجی و ۲۸ شهرستان در وضعیت زرد قرار دارند. به گزارش تسنیم، برآیند موارد ابتلای روزانه با رشد ۲ / ۷۷ درصدی، موارد بستری جدید روزانه با رشد ۸ / ۸۵ درصدی و ورود بیماران جدید به بخش مراقبتهای ویژه نیز با رشد ۳۸ / ۳۱ درصدی نشان میدهند که تعداد موارد فوتی روزانه ناشی از کرونا ۶ / ۱۰۶ درصد رشد داشته است. روابط عمومی وزارت بهداشت روز یکشنبه ۱۷ مرداد اعلام کرد در بیست و چهار ساعت گذشته ۳۹ هزار و ۶۱۹ بیمار جدید مبتلا به کرونا شناسایی شده و ۵۴۲ نفر جان خود را ازدست دادهاند.
در میانه این بحران وخیم، مسئولین رژیم نه حاضرند قرنطینهای، حتا به مدت دو هفته، برقرار کنند، نه قادرند امکانات درمانی کافی در دسترس مردم قرار دهند و نه تن به ممانعت از برگزاری مراسم مذهبی عاشورا میدهند.
نمکی در ۸ مرداد در نامهای خطاب به خامنهای درخواست تعطیلی دو هفتهای کرد، او هم درخواست این مجیزگوی دربارش را به “ستاد ملی کرونا” حواله داد! در این نام، یعنی “ستاد ملی کرونا” چه حقیقتی در آن نهفته است! ستادی که نه برای مقابله با کرونا بلکه برای شیوع آن تشکیل شده است. بنا به خبرها قرار بود طبق دستور ستاد کرونا از روز پنجشنبه ۱۴ مرداد تمام سفرها به استان خراسان رضوی ممنوع شود، اما روز جمعه بیش از ۶۶ پرواز به مشهد انجام شد. گو آن که دستورات پیشین قرنطینه آن نیز هیچگاه به درستی به اجرا درنیامدهاند.
امکانات درمانی از جمله دارو نیز از دیگر معضلاتی است که در میانه این بحران خودنمایی میکند. این معضل به گونهایست که نه تنها داروهای تسکیندهندهای همچون “رمدسیویر” نایاب شدهاند، بلکه سرمهای سادهی قندی-نمکی نیز کمیاب شدهاند البته گویا نه در بازار سیاه. هریک از مسئولین رژیم کمبود سرم را به عاملی حواله میدهد، یکی به قطعی برق و دیگری به دشواری در تهیه ماده اولیه پتروشیمی برای بستهبندی سرم بر اثر تحریمها. اما به گزارش “اکوایران” تولیدکنندگان سرم علت را تقاضای بیش از پیش میدانند که خود نشانهایست از میزان ابتلا و مرگی بسی بالاتر از آمار رسمی وزارت بهداشت. در ۱۶ مرداد نیز در خبرها آمده بود، بیمارستانها برای تزریق رمدسیویر که تا دو هفته پیش بین یک میلیون تا ۲۰ میلیون تومان در بازار آزاد خرید و فروش میشد، بین ۳ تا ۱۳ میلیون تومان درخواست میکنند. به این ترتیب در میانه این تراژدی بزرگ، سوداگران خونیندستی هستند که انبان دوختهاند.
از دیگر کمبودها، کمبود کادر درمان، خستگی و فرسودگی مفرط آنان پس از ۱۸ ماه مقابله با بیماری است. در گزارشی در فروردین ماه آمده بود، از هنگام شیوع کرونا در ایران هشتاد هزار پرستار مبتلا شدهاند که از میان آنان دستکم ۱۴۳ نفر جان باخته بودند (میانگین جهانی ۵۰ نفر است، حتا درکشوری مانند هند با بیش از یک میلیارد جمعیت). گذشته از آن، به رغم واکسیناسیون اکثر مقامات دولتی، تنها ۳۰ درصد پرستاران تا پایان فروردین ماه، واکسینه شده بودند. اکنون با پیک جدید با گونه دلتا، باز هم خبرهای متعددی از ابتلای کادر درمانی با وجود تزریق دو دز واکسن منتشر میشود. در گزارش دیگری در دی ماه ۱۳۹۹، به گفته سازمان نظام پزشکی “در ۱۰ ماه گذشته، ۲۰۰ پزشک جان باختهاند.
بنا به آمار همین نهاد طی همین مدت ۳۰۰۰ پزشک مهاجرت کردهاند و به گفته رئیس هیئت مدیره نظام پرستاری تهران در سال ۹۹ ماهانه حدود ۵۰۰ پرستار مهاجرت کردهاند.
این در حالی است که حتا پیش از شیوع کرونا، در حدود ۱۰۰ هزار کمبود پرستار در کشور وجود داشت و وعدههای متعدد در مورد استخدام پرستار، به رغم وجود ۵۰ هزار پرستار بیکار هیچگاه متحقق نشدند. ماجرا ادامه دارد. پس از شیوع کرونا و کاهش درآمد بیمارستانهای خصوصی تعدادی از پرستاران این بیمارستانها نیز اخراج شده اند. واکنش مقامات دولتی از جمله حریرچی، معاون وزارت بهداشت چنین بوده است: “بخش خصوصی در تمام دنیا تابع ملاحظات اقتصادی خاص خودش است”، “متولی این کار وزارت رفاه است و قانون کار در این رابطه حاکم است” و “ما در این رابطه کار ویژهای نداریم.”
گذشته از آن پرستاران بارها در اعتراض به معوقات مزدی، عدم دریافت به موقع و دقیق پاداش کرونا، بیتدبیری در زمینه حفظ منابع انسانی، عدم جذب نیروهای ۸۹ روزه و عدم شمول پرستاری به عنوان مشاغل سخت و زیانآور تجمعات اعتراضی برپا کردهاند. تجمعاتی که در پاسخ، وعدههای بیسرانجام گرفتهاند. پرستاران بارها نیز کارزارهایی سامان دادهاند. از جمله کارزار “خوننامه پرستاران” در فروردین ماه با امضای بیش از ۷۰۰۰ پرستار. آنان در این کارزار از سران سه قوه خواسته بودند تا هرچه سریعتر به مجموع مطالبات محقق نشده و از جمله حذف پرستاری از “مشاغل سخت و زیانآور” رسیدگی کنند. در بخشهایی از بیانیه کارزار به “انکار و منع کارکنان درمان از استفاده از تجهیزات حفاظت فردی، با توجیه ترس بیماران و مراجعین، عرضه محدود وسائل حفاظت فردی غیراستاندارد (اعم از لباس نقاش ساختمان، ماسک تولید شده در خیاط خانه بیمارستان، تهویه نامناسب سیستمهای بیمارستانی و غیره) و شلوغی بیش از حد بیمارستانها در وضعیت کمبود نیرو” اشاره شده بود.
در ۱۰ مرداد سال جاری نیز پزشکان و دانشجویان پزشکی در شهرهای تهران، همدان، یاسوج، کرمان و شیراز علیه سودجویی شرکتهای بیمه، استثمار پزشکان، طرح کارورزی پزشکی به اعتراض برخاستند. از جمله پلاکاردهای آنان در برابر مجلس شورای اسلامی چنین بود: «ویزیت رایگان = حق مردم؛ تعرفه واقعی = حق پزشکان»، «سازمانهای بیمه، دست در جیب مردم؛ پای بر گلوی پزشکان»، «کادر پزشکی تنهاست؛ جلوی دروغپراکنی رسانهها را بگیرید»، «حقوق بالای ما روایتی عظیمه، به نام ما پزشکان ولی به کام بیمه»، «پزشک بینان و خواب، اعتصاب اعتصاب». در اعتراضات همبستگی با خوزستان، کادر درمانی بیمارستان خمینی کرج با شعارهایی مانند “مرگ بر دیکتاتور”، “عزا عزاست امروز، زندگی پرستار روی هواست امروز” به خیابانهای آمدند.
کمبود تخت بیمارستانی نیز از دیگر معضلات بزرگ بحران کنونی است. کمبودی که موجب گردیده، بیماران در راهروهای بیمارستان یا محوطههای باز بیمارستانهای بستری شوند. در عکسهای و کلیپهای منتشره نیز بسیاری را سرم به دست در پیادهروها و اتومبیلها شاهدیم. بسیاری از بیماران نیز به علت کمبود تخت پذیرش نمیشوند. بر این تعداد، تهیدستانی را بیفزایید که ناتوان از تأمین هزینههای سنگین درمانی از رجوع به پزشک و بیمارستان خودداری میکنند.
سران رژیم از “امکان” فروپاشی نظام درمان و سلامت سخن میگویند در حالی که مجموعهی این معضلات و بسیاری معضلات دیگر، کافی است تا نشان دهد که نظام “درمان و سلامت” ایران مدتهاست که فروپاشیده است و مسئولان تنها نظارهگر شرایطی هستند که خود پدید آوردهاند.
مسئولان رژیم که پیرو دستور رهبر جنایتکارشان، خامنهای، از خرید و ورود بههنگام واکسنهای مؤثر و مورد تأیید جهانی سر باز زدهاند، هنوز در میانه بحرانی که روزانه چند صد قربانی از میان مردم میگیرد، حاضر نیستند گامهای مؤثری در راستای تهیه واکسن و تسریع واکسیناسیون بردارند. تعداد واکسیناسیون با “واکسن” داخلی نیز به رغم وعدههای سعید نمکی، وزیر بهداشت و دلال واکسن، در بهمن ۹۹ مبنی بر آن که “در ۲ یا ۳ ماه آینده، یکی از قطبهای بسیار مهم تولید واکسن و صادرکنندگان به جهان خواهیم بود” با گذشت ۶ ماه به ۳ میلیون هم نرسیده است. این واکسنهای ورشکسته در مرحله تولید، همان واکسنهایی هستند که تولیدکنندگان سودجویش حاضر نیستند، حتا اطلاعات علمی آن را در اختیار کارشناسانان بهداشت و درمان داخلی و خارجی قرار دهند. از اینرو روشن نیست از چه رو مردم آگاه از ماهیت جنایتکار و فاسد سران رژیم باید به چنین واکسنی اعتماد کنند. با وجود این، گویا واکسنهای متعددی در ایران وجود دارد، اما در بازار سیاه و به قیمتهای چند میلیونی. واکسنهایی دور از دسترس تودههای مردمی که حتا در تأمین نان شب خود ماندهاند.
در برابر، قرار است به رغم هشدارها در مورد گسترش ویروس و “خطر تجمع حتا در فضای باز” فضاهای شهر تهران (و مسلما شهرهای دیگر) در اختیار هیئتهای عزای حسینی قرار گیرند! شورای شهر تهران “فوریت” لایحه “احداث قبرستانهای جدید در تهران” را به تصویب میرساند و یکی از اعضای شورای شهر تهران اعلام میکند “برای هر تهرانی یک قبر رایگان در نظر گرفته شده است”.
اکنون نیز به بهانهی تغییر رئیس جمهور و کابینه، همان حداقل کارهای پیشین رها شدهاند و مردم به حال خود واگذاشته شدهاند تا بمیرند. از اینروست که نایب رئیس کمیسیون بهداشت مجلس، مدعی میشود: “مسئولین … دچار خستگی، کاهش حساسیت و انگیزه شدهاند.” گفتهای که حقیقتی در آن نیست. این کرکسان جمهوری مرگ ماههاست که با بستن راههای کنترل و پیشگیری به تماشای مرگ مردم نشستهاند. اقدامات آنان در ماههای گذشته نه در جهت کاهش دامنه بیماری بلکه در راستای شیوع و گسترش هر چه بیشتر آن تا دورافتادهترین نقاط کشور بوده است. چنین کارکرد و روندی را تنها میتوان یک “جنایت سازمانیافته، سیستماتیک و آگاهانه” علیه مردم ایران نامید. جنایتی که تا به امروز به مرگ نزدیک به صد هزار تن از مردم ایران و تحمل عواقب ابتلا به این ویروس خطرناک برای دهها هزار تن از مردم ایران در آینده انجامیده است. جنایت وقیحانهی دیگری ناشی از هراس از تودههای معترض، با هدف به سکوت واداشتن آنان. جنایتی ناشی از هراس کرکسان تشنه خون مردم؛ مردمی که زمانی در خیابانها با گلوله به خاک و خون کشیده میشوند و زمانی دیگر با رها کردن افسار ویروسی مهلک جان میسپارند.
در گفته این نماینده ارتجاع حقیقتی یافت نمیشود، چرا که تودههای مردم ایران “دچار خستگی، کاهش حساسیت و انگیزه” نشدهاند. آنان در هر فرصتی، در اعتراضات فضای مجازی، در اعتراضات فضای واقعی، در گفتهها و گزارشها، در کلیپها و نظرسنجیها همواره بر خواست “واکسیناسیون سریع رایگان و همگانی” پای فشردهاند و پای میفشارند. آنان در هر بزنگاهی فریاد “مرگ بر جمهوری اسلامی” را سر میدهند، تا باشد زمانی نه چندان دیر، به حیات رژیمی خاتمه دهند که برای آنان جز فقر و استثمار و تبعیض و آزادیستیزی و سرکوب و مرگ و بیماری رهآوردی نداشته است. باشد زمانی نه چندان دور که تمام سران و مسئولان رژیم را به جرم “جنایت علیه بشریت” به محاکمه کشند.
چرا که:
ما مردمیم
میدانیم چگونه امید را با دارو
درهم بیامیزیم
چگونه به پا خیزیم
زندگی کنیم
و باز بیابیم
طعم نمک خاک و آفتاب را… (ناظم حکمت)
نظرات شما