سال تحصیلی جدید با راهکار جدیدی برای بازگشائی مدارس که برخی از مقامات وزارت آموزشوپرورش بر آن نام راهکار هوشمندانه گذاشتهاند، آغازشده است. در واقعیت اما نه مقامات تصمیمگیرنده میدانند که این راهکار در عمل چگونه پیش خواهد رفت و نه معلمان برنامهریزی روشنی برای اجرای آن دارند. دلیل این وضعیتهم پوشیده نیست. تأخیر نزدیک به یک سال در واکسیناسیون، بودجه ناچیز آموزشوپرورش و نبود امکانات علت این راهکارپرهرجومرج است. در کشورهایی که سریعاً واکسیناسیون را آغاز و لااقل اکثریت بزرگ مردم را واکسینه کردند، اصلاً لازم نبود که برای واکسینه کردن دانش آموزان منتظر بمانند و سریعاً مدارس را بازگشائی کردند.
اما آنگونه که سرپرست وزارت آموزش و پروش اعلام کرده است، با این راهکار ” زمینه حضور آرام، تدریجی و کم دغدغه” فراهم خواهد شد. چگونه؟
وی میگوید: “ما سال تحصیلی را در سه مسیر و سه راهبرد دنبال میکنیم. راهبرد اول غیرحضوری است که از طریق مدرسه تلویزیونی ایران دنبال میشود، تمهید مقدمات لازم برای آغاز به کار مدرسه تلویزیونی انجامشده است. بخش بعد که بهصورت غیرحضوری دنبال میشود آموزش از طریق شبکه شاد است و برنامهریزیهای خوبی انجامشده است.
راهبرد سوم هم راهبرد آموزش حضوری است.” در همین حال “با توجه به تفاوتهای اقلیمی و وضعیت متفاوت کرونا در استانها تصمیم را به شورای مدرسه واگذار کردهایم که به تائید منطقه آموزشوپرورش و ستادملی کرونا در منطقه میرسد.”
با نظری اجمالی به این راهکار قاعدتاً باید معلمان از پیش آگاهی لازم پیرامون این طرح و اجرای آن را داشته باشند. درحالیکه چنین نیست و تنها یک هفته مانده به اول مهرماه، وزارت آموزشوپرورش طی بخشنامهای اجرای این طرح را به مدارس ابلاغ کرده است.
دومین نکته به استفاده از شبکه اجتماعی دانش آموزان ارتباط پیدا میکند که هیچ تغییر جدی در آن نسبت به سال گذشته صورت نگرفته و موانع سال گذشته برطرف نشدهاند. در مناطق وسیعی از ایران امکانات زیر بنائی برای استفاده از این شبکه وجود ندارد، یا بهکلی فاقد اینترنت هستند یا میلیونها دانشآموز از داشتن موبایل و تبلت محروماند و در برخی مناطق حتی در شهرها ، به خاطر سرعت پائین امکان تماس ممکن نیست.
مدیر گروه شبکه اجتماعی دانشآموزی (شاد) ادعا میکند: “با توجه به گزارشهایی که به دست ما رسیده، بخش زیادی از مشکلات شبکه شاد برطرف شده و امیدواریم از روز شنبه سوم مهرماه که شبکه شاد مورد بهرهبرداری مخاطبان خود قرار میگیرد، بهتر مشخص شود که اکنون چه مشکلات دیگری وجود دارد.
حتی بخشی از این ایرادات شبکه شاد که برای دانش آموزان وجود دارد به زیرساخت آنها برمیگردد. بهعنوانمثال گوشیهای موبایل متنوع هستند و برخی ۲g، ۳g و ۴g را پشتیبانی میکنند و همه یکسان نیستند و همین مساله میتواند در استفاده از شاد مؤثر باشد.”
بنابراین روشن است که برخی موانع به علت فقدان زیرساختهاست که فعلاً برطرف شدنی نیست و برخی دیگر نیاز به گزارش موانع دارد. همهچیز به روال سابق باقیمانده است. نتیجه این وضع برای دانشآموزان چه بوده و چه خواهد بود؟
سال گذشته وزیر آموزشوپرورش گفت ۳ میلیون دانشآموز درارتباط با شبکه شاد، از تحصیل بازماندند. بخش اعظم آن مربوط بود به دانشآموزانی که موبایل و تابلت نداشتند.آیا امسال این امکانات در اختیار دانش آموزان قرارگرفته است؟ شاید تعداد محدودی از طریق خیرین یا بهاصطلاح کمکهای مردمی،فراهمشده باشد که رقم بسیار ناچیزی است و بر طبق برآوردها حدود ۴ درصد موبایل و تابلت موردنیاز است. معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزشوپرورش دراینباره به همشهری گفت: “بیشتر آنها کودکان یا نوجوانانی هستند که یا به ابزار هوشمند مثل موبایل و تبلت دسترسی ندارند یا در مناطقی زندگی میکنند که اینترنت در آنجا نیست.”
معاون وزیر آموزشوپرورش و مسئول طرح هدایت در این وزارتخانه دو روز پیش از آغاز سال تحصیلی جدید گفت: از سه میلیون دانشآموز شناساییشده که به ابزارهای ارتباطی دسترسی نداشتند و درنتیجه از آموزش مجازی بازماندند، ۷۰۰ هزار نفر در مناطقی زندگی میکنند که پوشش اینترنت ندارند، پس میماند دو میلیون و ۳۰۰هزار دانشآموز که در یک سال اخیر برای ۳۳۰ هزار نفر از آنها موبایل و تبلت خریداریشده است.
اما سال گذشته معاون وقت آموزشی مؤسسه آموزش از راه دور اعلام کرده بود: “با وجود اهمیت آموزش مجازی هم اینک ۳۰ درصد دانش آموزان یعنی حدود پنج میلیون دانش آموز از وسایل هوشمند آموزش بیبهره هستند.”اخیراً نیز رئیس آموزش و پرورش تایباد گفت: ۴۰ درصد دانش آموزان شهرستان به دلایلی شامل نداشتن اینترنت، گوشی همراه و تبلت از نعمت آموزش مجازی محروم هستند.”
علاوه براین، فقر فراگیر چند سال اخیر یکی از عوامل مهم بازماندن کودکان از تحصیل بوده است. اکثریت بزرگ کارگران و زحمتکشان زیر خط فقر به سر میبرند و قادر نیستند هزینههای تحصیل فرزندان خود را تأمین کنند. پولی که بهعناوینمختلف از دانش آموزان گرفته میشود و هزینههای سنگین وسایل تحصیل، لباس،رفت و آمد و غیره ، باعث میشود که هرسال میلیونها تن از تحصیل بازبمانند و امسال هم وضع بر همین منوال خواهد بود.
بر طبق گزارش معاون سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، ۲ میلیون و ۱۱۰ هزار دانشآموز کتابهای درسی خود را خریداری نکردهاند.
اگر در سالهای گذشته عمدتاً در حین سال تحصیلی بود که در مدارس دولتی بهعناوینمختلف دانش آموزان را وادار به پرداخت پول میکردند، در سال جدید رسماً گرفتن این پول برای ثبتنام اجباری شد.
به گزارش جام جم ، یکی از مدیران مدرسه در تهران، میگوید: «باید موقع ثبتنام از خانوادهها درخواست پولکنیم، چون اگر ثبتنام انجام شود؛ بیشتر خانواده ها دیگر تمایلی برای کمک به مدرسه ندارند. آن وقت ما می مانیم، مدرسه ای که یک عالم خرج دارد و حسابی که خالی است.»
اما چرا مدارس ظاهراً دولتی از دانش آموزان پول میگیرند؟ پاسخ روشن است. در ایران طبقهای حاکم است که بهجز سود اندوزی، غارت و چپاول و هزینه کردن برای دستگاه سرکوب و توسعهطلبی پان اسلامیستی هدف دیگری ندارد و حاضر نیست بودجه ضروری را به آموزشوپرورش اختصاص دهد.
نقشی که در هر کشوری به سواد مردم و نظام آموزشی داده میشود و هزینهای برای آن صورت میگیرد، یکی از شاخصههای مهم توسعهیافتگی آن کشور است. در جمهوری اسلامی ایران اما به آموزش و نظام آموزشی کشور بهائی داده نمیشود. گذشته از محتوای ارتجاعی و ضد علمی بسیاری از کتب درسی و مواد آموزشی ناشی از دخالت دین و دستگاه مذهبی در مدارس و نیز استبداد و سیستم تفتیش عقاید در مدارس علیه معلمان و دانشآموزان، نظام آموزشی در ایران از جهات مختلف عقبمانده است. از جمله اینکه برخلاف بسیاری از کشورهای جهان حتی از نمونه کشورهای عقبمانده، در ایران آموزش رایگان و اجباری تا پایان دوره متوسطه وجود ندارد. در ظاهر مدارس دولتی وجود دارند که گویا مثل مدارس خصوصی شهریه نمیگیرند، اما در واقعیت اگر هم به هنگام ثبتنام پولی گرفته نشود که گرفته میشود، در طول سال تحت عناوین مختلف نظیر نوسازی نیمکتها، وسایل گرمایشی، سرمایشی، تعمیر دیوار، وجه بیمه و کتاب، کلاسهای فوقبرنامه یا دورههای آموزشی و تفریحی مبالغی از خانواده دانش آموزان گرفته میشود.
برخی از مدیران مدارس با این استدلال که سرانه پرداختی آنها کم است و نمیتوانند هزینه مدرسه را تأمین کنند از اولیای دانشآموزان مبالغی را تحت عنوان مشارکتهای مردمی دریافت میکنند تا هزینههایشان تأمین شود،
جام جم در گزارش خود مینویسد: “مدیر دیگری نیز به ما می گوید که اوضاع مالی مدرسه خراب است، چون آموزش و پرورش در سال تحصیلی گذشته، بابت سرانه دانش آموزی فقط یک میلیون تومان به حساب مدرسه واریز کرد. این مدرسه ۵۰۰ دانش آموز دارد که اگر این سرانه تقسیم بر تعداد شود، سهم هر دانش آموز در طول سال تحصیلی فقط ۲۰ هزار تومان می شود، مبلغی که این مدیر از ما می خواهد خودمان قضاوت کنیم که به چه کاری می آید.”
مدیر دیگری اما می گوید “پول ندادن های آموزش و پرورش به حد اعلا رسیده، به طوری که در یک سال و نیم اخیر که با کرونا همراه بوده، وزارتخانه فقط حدود سه میلیون تومان برای تهیه اقلام بهداشتی و رسیدگی به بهداشت و نظافت مدرسه پرداخت کرده، درحالی که این مدرسه ۴۰۰ دانش آموز دارد و امتحانات خرداد را هم طبق مصوبه ستاد ملی مقابله با کرونا، حضوری برگزار کرده است. این مدیر می گوید سهم هر دانش آموز از اقلام بهداشتی، کمتر از ۱۰ هزار تومان بوده، درحالی که پولی که فقط برای بهداشتی برگزار شدن امتحانات خرج شده، چند برابر این عدد بوده است.
اما مدارس از بابت نبود بودجه لازم با مشکلات دیگری هم درگیرند. اگر از کمبود ۲۰۰ هزار معلم و ۱۰۰ هزارنفری که امسال بازنشسته میشوند و یکی از معضلات بزرگ مدارس و دانش آموزان است، بگذاریم، کمبود وسایل و تجهیزات، فرسودگی مراکز آموزشی و دهها نمونه ازایندست وجود دارد. بهعنوان نمونه مدیر آموزشوپرورش بابل اخیراً گفت: ۷۳مدرسه تخریبی در بابل داریم که اعتبارات قطرهچکانی که به این شهرستان تعلق میگیرد در مرحله تخصیص محقق نمیشود.
کل اعتبار شهرستان بابل در حوزه تجهیزات در جلسه کمیته برنامهریزی شهرستان بابل ۳۰۰ میلیون تومان بوده، این در حالی است که ۴۹ درصد کلاسهای شهرستان بابل استاندارد نیست. وقتی مدارس بابل با این معضلات مواجه باشند، تکلیف شهرهای مناطق عقبمانده کشور روشن است.
مسئولان آموزشوپرورش برخی شهرها میگویند در سال تحصیلی جدید حتی بودجه ناچیز اعتبار تربیتبدنی و سلامت با سرانه حدود ۱۵ هزار تومان برای هر دانشآموز هم هنوز بهطور کامل پرداختنشده است .
بودجه آموزشوپرورش و سرانه دانشآموزی در ایران نهفقط با کشورهای همسایه از نمونه کشورهای حاشیه خلیجفارس و حتی ترکیه قابلمقایسه نیست، بلکه اساساً در سطح کشورهای عقبمانده در آفریقا است.
رئیس ستاد مقابله با کرونا در تهران، خردادماه امسال گفت: “متوسط سرانه دانشآموزی در دنیا ۹ هزار و ۳۰۰ دلار است اما در ایران با این تغییرات ارضی به زیر ۲۰۰ دلار رسیده است. بهعنوانمثال در کشور ترکیه که تعداد دانش آموزان آنها معادل تعداد دانشآموز ما است، سرانه دانشآموز ۳۱۰۰ دلار است. آینده ایران با این سرانهها ساخته نمیشود. همینالان در تهران و شهرهای محروم با کمبود معلم روبرو هستیم.
زالی ادامه داد: کمبود معلم یعنی وجود کلاسهای متراکمتر و حدود ۶۰ درصد کلاسهای درس لاجرم باید بیش از ۲۶ نفر دانش آموزان را در خود جای دهد. در سال آینده با بحران معلم روبرو خواهیم شد در صورتی که با وجود کرونا باید پروتکلها رعایت شود از فضاهای گسترده داشته باشیم.”
اما آیا در ایران با آنهمه درآمد فقط از بابت نفت ، گاز و منابع بزرگ، پول کافی برای اختصاص بودجه لازم و مکفی به آموزشوپرورش وجود ندارد؟ البته که هست. اما این پولها توسط طبقه حاکم سرمایهدار غارت میشوند و یا صرف سازماندهی و تجهیز نیروهای سرکوب برای به بند کشیدن مردم ایران میشود.
مقایسه کنید ۱۱۳ هزار میلیارد مجموعه اعتبارات وزارت آموزشوپرورش در قانون بودجه سال ۱۴۰۰ را با هزینههایی که رژیم ارتجاعی جمهوری صرف فقط چند نمونه از دستگاه سرکوب خود میکند تا روشن شود، چرا بودجه کافی برای آموزش و بهداشت وجود ندارد .
بودجه جاری که در سال ۱۴۰۰ برای نیروهای مسلح اختصاص یافت، تقریباً یک ونیم برابر سال گذشته است و از ۱۶۱ هزار میلیارد تومان به ۲۳۳ هزار میلیارد تومان افزایش یافت.
به گزارش اصلاحات نیوز، “دولت حسن روحانی در لایحه بودجه سال ۱۴۰۰ بودجه اغلب نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران را به شکل کم سابقهای افزایش داده است. بر این اساس بودجه سال آینده سپاه پاسداران ۵۸ درصد و ارتش ۵۳ درصد رشد کرده است. بودجه سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع با بیش از ۵۰۰ درصد افزایش از ۴۰ میلیارد به ۲۴۵ میلیارد تومان افزایشیافته است.”
دهها هزار میلیارد بودجه نیز به پلیس، دستگاههای امنیتی، قضائی، زندانها، دستگاههای مذهبی اختصاص دادهشده است. روشن است که اولویت در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نه بهداشت و جان مردم است که نتیجهاش قتلعام صدها هزار تن از مردم در جریان پاندومی کرونا بوده است و نه آموزشوپرورش.
بنابراین روشن است که چرا رژیم حاکم بر ایران بودجه لازم را به آموزشوپرورش اختصاص نمیدهد. مدیران مدارس هم راهی سهل و سادهتر از آن پیدا نکردهاند که بار کمبود بودجه را بر دوش مردم قرار دهند.
متأسفانه معلمان ایران که خودشان درگیری معضلات معیشتی هستند و برای افزایش حقوف خود مبارزه میکنند، در وضعیتی نیستند که مثل بسیاری از معلمان کشورهای جهان با رویآوری به اعتصابات سراسری و تعطیل مدارس، دولت را وادارند، بودجه آموزشوپرورش را افزایش دهد که نفعش نهفقط عاید دانشآموزان و برقراری آموزش رایگان و اجباری است بلکه برای شرایط معیشتی معلمان، ارتقاء سطح آموزش و مجهز شدن مدارس به امکانات مدرن و ضروری تحصیل نیز ضروری است.
نتیجه این وضعیت اسفبار نظام آموزشی کشور هم این میشود که سالبهسال بر تعداد ترک تحصیلکردهها افزوده میشود. خانوادههای زحمتکش و فقیر یا از همان آغاز فرزندان خود را به مدرسه نمیفرستند، چون از عهده هزینههای سنگین آنها نمیتوانند برآیند، یا این کودکان از همان دوره دبستان و متوسطه مدرسه را ترک میکنند تا باری بر دوش خانواده خود نباشند و با کار کردن کمکخرجی هم برای خانواده فقیر خود شوند.
بر طبق گزارش مرکز آمار ایران از وضعیت آموزش در سالهای ۹۵ تا ۹۸ ، نرخ “ترک تحصیل که در سال تحصیلی ۹۴-۹۳ حدود ۴/۲ درصد بود، در سال تحصیلی ۹۸-۹۷ به ۴/۴ درصد افزایشیافته است.” یعنی در طول ۴ سال تقریباً دو برابر شده است. این روند در طول دو سال گذشته نیز تشدید شده است وهمان گونه که گفته شد سالانه ۳ تا ۵ میلیون دانشآموز ترک تحصیلکردهاند.
از همین روست که معاون وقت آموزشی “مؤسسه آموزش از راه دور” در سال گذشته اعلام کرد: در سطح کشور بیش از ۱۳ میلیون کمسواد بین۱۱ تا ۴۵ سال وجود دارد که سه میلیون نفر از این عده دانشآموزان ترک تحصیلکردهاند که لازم التعلیم هستند و بین ۱۱ تا ۱۷ سال سن دارند.
باوجود جمهوری اسلامی هیچ تغییر جدی در وضعیت اسفبار آموزشوپرورش رخ نخواهد داد. نیاز به یک دگرگونی رادیکال و ریشهای در جامعه ایران است که بتواند بساط مذهب و دستگاه مذهبی را از مدارس را جاروب کند، نقش تعیین کننده معلمان را در تعیین سیاست و مواد درسی نظام آموزشی کشور بپذیرد، تحصیل رایگان و اجباری را معمول دارد و بودجه مکفی را به آموزش اختصاص دهد.
نظرات شما