اخیراً دعوای سیاسی تئوریکی میان رضا مقدم (اتحاد سوسیالیستی) و رحمان حسین زاده) حزب کمونیست کارگری حکمتیست) در تلویزیونهای هر دو جریان علیه همدیگر شکلگرفته و در جریان است. این دعوا روی شعار ” نان، کار، آزادی – اداره شورایی” است که در دوسهساله اخیر در جنبش “کارگری” رواج پیداکرده، (اگرچه هنوز شکل غالب و عمومی نیافته (و تنها یکی از دهها شعارهای جنبش کارگری است باقابلیتهای تاکتیکی و استراتژیکی. (البته نه آنطور که رضا مقدم برداشت میکند!)
این جدال سیاسی در شرایط کنونی پیش از آنکه حاصل و دستاوردی برای جنبش داشته باشد و موجب روشنگری در میان صفوف جنبش کارگری شود؛ باعث دلزدگی شده! سطح آگاهی طبقه کارگر و بخش پیشرو آنکه مخاطب این دو جریان است ) بخصوص رضا مقدم (فراتر از شکل و فرم و رسمالخط کلمات و لغات است؛ بیشتر پیگیر تأثیرپذیری مادی مقولات و کنش گری اجتماعی حول روشنگری اذهان است.
بحثهای رضا مقدم یادآور بحثهای دوره کودکی جنبش کارگری است؛ یک نوع بحث تفننی و بیشتر فرقهگرایانه است تا راهبردی که مفید به حال جنبش کارگری و راهگشای مسائل آن باشد. فرقهگرایی در جنبش کمونیستی ایران سابقهای طولانی دارد، برخلاف آنچه فکر میکنند این بیماری فقط مربوط به دوره گذار و محصول مدتزمان کمی است تا طبقه کارگر به جایگاه واقعی خود واقف شود، فرقهگرایی در دوره رونق و گسترش جنبش کمونیستی در هر کشوری میتواند به یک عامل تفرقه و بازدارنده در درون جنبش تبدیل شود. فرقهگرایی با تکیهبر بستر مبارزه مادی و نه استوار بر بستر عینی مبارزه و بامشی آنارشی سعی در شکاف میان صفوف طبقه کارگر دارد؛ همان کاری که رضا مقدم نسبت به جنبش کارگری در حال برخاستن ایران دارد انجام میدهد.
طبقه کارگر و جنبش کارگری ایران از یک سابقه تاریخی و مبارزاتی طولانی بیش یک سده برخوردار است، جنبش کارگری ایران در چهار دهه اخیر عمر نکبتبار رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی بیش از جنبش کارگری هر کشور دیگری از رهگذر مبارزه حاد و سنگین طبقاتی درس یاد گرفته؛ چیز آموخته و تجربه کرده؛ لزوم به یادآوری ندارد، شاهد آن مبارزه میدانی و هر روزه طبقه کارگر در چهارگوشه ایران است.
پدیده سکت و فرقهگرایی را جنبش کارگری ایران در دو و سه سال اول بعد از قیام ۵۷ که هنوز طبقه کارگر و جنبش کارگری بر مکان و موقعیت واقعی خود در جامعه قرار نگرفته بود تجربه کرد. عملی که پیشاپیش طبقه کارگر را از رسالت و همبستگی طبقاتی خود در مقابل بورژوازی و ارتجاع تازه به قدرت رسیده بازداشت. این پدیده در همان زمان هممیل انحرافی به چپ و گریز از بستر مادی و عینی مبارزه طبقاتی داشت؛ البته در آن زمان کمتر حرجی بر آن وارد بود؟! چون جنبش کارگری در آن زمان از هویت و موقعیتی که امروز دارد بسیار فاصله داشت و باید بسیار میگذشت تا به بلوغ امروز میرسید. میشود گفت که کل جنبش کارگری و جریاناتی که آن را نمایندگی میکردند در پراکندگی کامل بودند و هر بخشی ساز خود را مینواخت جنبش پراکنده کمتر به لحاظ عینی و ذهنی مقید به همبستگی طبقاتی بود.
امروز چه؟
آیا باید به دستاوردهای مبارزات اجتماعی و در دل آن مبارزات جنبش کارگری که در پی مبارزهای نفسگیر و سهمگین که هرلحظه آن با مقاومت همبستگی و ازخودگذشتگی تکتک کارگران و حامیان جنبش کارگری سرشار بوده چشم پوشید؟ رنج و تلاشی که حاصل سالها کلنجار و بحث گفتگو اطلاعیه؛ اعلامیه؛ زندان و پیگرد همراه بوده به هیچ انگاشت؟ کم بهایی طبقه کارگر پرداخت کرده که دوباره بیاییم از روی تفنن زحمت و بار مبارزه طبقه کارگر را با بحثهای دوره کودکی افزایش بدهیم؟
آیا طبقه کارگر و جنبش کارگری که تجربه تمام این دورهها را دارد و با تاکتیکهای مناسب هر دوره خود را به موقعیت کنونی رسانده کماهمیتی دارد که رضا مقدم میخواهد بازی را ازسرنو شروع کند؟
رضا مقدم اینهمه زمان و تجربه و حرکت روبهجلو را نمیبیند؛ سفت سخت به شکل چسبیده و گرفتار بدآموزیهای دوره کودکی جنبش کارگری و کمونیستی است! جنبش کارگری نیاز به تعمیق و گسترشی به وسعت جامعه کارگری دارد که هر روز در حال تکامل و پراتیک اجتماعی خود است و کمتر دربند بحثهای لغوی و فرصتهای حقیر شخصی است. بازی با کلمات و آسمانوریسمان کردن بحث نمیشود؛ جنبش کارگری و کمونیستی ایران از راه سخت و صعبی عبور کرده و تلاش داشته که همواره مقید به ماتریالیسم و دیالکتیک اجتماعی و بر بستر عینی مبارزه طبقاتی پیش برود و کمتر دچار زاک زیکهای خودساخته و مصنوعی شود و یا با اهمال و بازیگوشی موجب سکته و وقفه در مبارزه شود. جنبش کارگری و کمونیستی دریک شرایط رآل و دمکراتیکی که همه اجزاء جنبش در آن مشارکت داشته باشند با اقبال عمومی بیشتری روبرو میشود در مقایسه با تبلیغ و طرفداری بدی که رضا مقدم در جهت اهداف حقیر شخصی و تشکیلاتی روی شعار کار، نان، آزادی- اداره شورایی میکند. نحوه تبلیغ ایشان حاصلی جزء تشتت و پراکندگی ندارد.
اساساً اتحاد سوسیالیستی رضا مقدم ساخته نشده که در جهت همبستگی طبقاتی و کارگری جنبش گام بردارد؛ بلکه بهعنوان یک فرقه ذات خود را دارد و در هر شرایطی از آن پیروی میکند، از درک شرایط عینی و ذهنی و انطباق تئوریک سیاسی بر تحولات جاری عاجز خسته است؛ پیشاپیش و بدون هیچ تعهد و ضمانتی نسبت به جنبش حرف در پرانتز خود را میزند. جنبش کارگری هر گاه بهعنوان یک جنبش تمامعیار ظهور کند که دارای یک ارگانیسم بههمپیوسته؛ مستقل و ناب کارگری باشد؛ برای فرقه تفاوتی نمیکند برای تحقق اهداف خود این طبقه همبسته را که در مسیر مبارزی طولانی و سخت مثل جنبش کارگری امروز جامعه ما باکیفیتی که دارد و در هم سرشته شده؛ آن را شقهشقه میکنند تا به سهم حقیر خویش دست یابند!
ما نه دشمنی با شعار داریم و نه مخالف بحث اغنایی روی شعارهای جنبش در شرایط ضروری هستیم؛ شعار سراسر میمون و مبارک جنبش کمونیستی و کارگری کار، نان، آزادی- اداره شورایی در پلاتفرم مبارزاتی نه ما که در بخشهای وسیعی از –جنبش کارگری جایگاه وزین و بالایی دارد تا آنجا که ما میدانیم یک جریان خاص در درون جنبش کمونیستی به شکل ویژه و با کلماتی برجسته این شعار را نقش صفحات نشریه، اعلامیهها و سر تیتر تبلیغات کارگری و کمونیستی خود دارد که سابقه فعالیت، تشکیلاتی و مبارزاتی آن برمیگردد به یک دهه پیش از بهمن ۵۷ امروز کمتر جریانی از تکرار و نام بردن از این شعار شرمگین بوده، در طول سه سال اخیر که این شعار در بخشهایی از جنبش کارگری و جنبش اجتماعی رواج پیداکرده، ترویج و باز نشر و تبلیغ آن درصدی قابلتوجهی از ادبیات و تبلیغات جنبش کارگری و اجتماعی را به خود اختصاص داده، بهمثابه شعاری که جنبش را به یک مرحله کیفیتری ارتقاء داده.
رضا مقدم مدعی است جریانی که به آن منتسب است بیشترین تبلیغ را روی این شعار انجام داده و کارکرده است! اینکه از کجا فهمیده نسبت به دیگر جریانات بیشترین فعالیت را در راستای این شعار انجام داده، بحث نمیکنیم، چون اکتفا کردن به این موضوع و بحث روی آن را لق و سست میدانیم، جنبش کارگری باید سقوط کند تابه بحث کودکانهای را که رضا مقدم میکند، اهمیت بدهد. بهناچار این موضوع طرح میکنیم.
شعارهای کار، نان، مسکن، آزادی، رفاه، معیشت، صلح، زمین، بهداشت رایگان، آموزش رایگان و… بسیاری شعارهای دیگری که ویژگی خاص مطالباتی طبقه کارگر یک کشور بوده طی حداقل یکصد و سی سال اخیر مثل نقلونبات سرریز نشریات کمونیستی بوده و در انحصار هیچ جریان و گروه خاصی نیستند، حتی اگر یک جریان دلبسته یک شعار خاص باشد دلیلی ندارد که دیگر جریانات همان شعار را در برنامه مبارزاتی خود قرار ندهند، عکس آن نیز صادق است مثلاً در جنبش کارگری امروز ایران برخی جریانات سیاسی خود را ملزم به طرح این شعار در پایان اطلاعیهها و اعلامیهها خود نمیبینند، این نمیتواند دلیلی بر عدم دلبستگی و علاقهمندی آنان به جنبش کارگری باشد) خلاف استدلال و برداشتهای رضا مقدم که هر جریانی غافل از طرح برجسته کردن شعار “کار، نان، آزادی” نباشد در ردیف حامیان سفتوسخت جنبش کارگری نیست!) بهطور قطع و عملی بیشتر از عده قلیل و انگشتشمار اتحاد سوسیالیستی و رضا مقدم در حمایت از جنبش کارگری تلاش و فعالیت میکنند. همانطور که گفتیم اینها شعارهای کارگری و انترناسیونالیستی هستند. پیش از آنکه جنبش کمونیستی و کارگری به یک جنبش مسلط و تودهای تبدیل شود، شعارهای برادری، برابری حکومت کارگری و کارگران جهان متحد شوید با تصحیح و تکامل دو شعار آغازین جنبش بینالمللی کارگری بودند. شاید هنوز جنبش از دستگاه علمی و صافی تئوریک- سیاسی مارکس کامل عبور نکرده بود و جریانات آنارشی در انترناسیونالیسم پرولتری دارای سهمی بودند.
جریانات کمونیستی و جنبشهای کارگری بهتقریب و بنا به موضع و تحلیل خود در مراحلی از حیات سیاسی و کارزار طبقاتی، مطالبات خود و جامعه را بهطور فشرده و آهنگینی مطرح میکنند تا به شکل ساده و عمومی میان تودهها رواج پیدا کند، ازجمله همین شعار نان، کار، آزادی و گاهی همراه با مسکن و… سابقهای طولانی دارد که اشاره شد. رضا مقدم با بهرهبرداری ابزاری و فرصتطلبی تشکیلاتی چنان بحث حول این شعار را غامض و پیچیده و غیرقابل دسترسی میداند که گویی خودش دست درجایی از آسمان فروکرده و با معجزه این شعار را بیرون آورده، در همین زمینه پای یکی از رهبران جنبش کارگری را به میان میکشد و به خودش جرت میدهد بدون هیچ واهمه و معذوراتی که باید نسبت به مواضع سیاسی این فرد داشته باشد آن را نمایندگی میکند و با غفلت و میل به زیادهروی، تواضع، فروتنی و درستی کار سیاسی این رهبر کارگری را وسیله و ابزار پیشرفت خود در مسائل سیاسی و تشکیلاتی قرار میدهد!
برگردیم به بحث مقدم در مورد اینکه به قول خودش بیش از هر جریانی روی شعار نان، کار، آزادی- اداره شورایی تبلیغ کرده! و ما آن را ضد تبلیغ میدانیم! یا حداقل تبلیغی صوری، ابزاری و فرصتطلبانه در خدمت یک جرگهای که همیشه با دلیل و بدون دلیل تئوریک سیاسی و با خودبزرگبینی خاصی که این نوع جریانات دارند خود را برگزیده میداند و هرگز از پیله و لاک خود بیرون نمیآیند. از همین رو چون نمیتوانند با شرایط عینی و ذهنی جامعه همراه شوند میخواهند شعار ترویجی و تبلیغی و تاریخی طبقه کارگر را از قابلیتهای فراوان و ظرفیتهای تام و تمام و رهایی بخشی که دارد آن را به ظرف کوچکی تبدیل کند که بامغز فندقی یک سکت سازگار باشد.
نه درزمانی که زمزمه شعار نان، کار، آزادی از گوشه و کنار در تظاهرات تودهای مردم مطالبه جو بهگوش میرسید، بلکه درزمانی که با صدای بلند و از جایگاه جنبش کارگری مانند یک بشارت و پیام الهامبخش سر داده شد در نشریات و وسایل تبلیغاتی جریان منتسب به رضا مقدم هیچ رد و نشانی از این شعار نمیتوانی پیدا کنی! درزمانی که این شعار کارگری توجه فعالین را داشت به خود جلب میکرد، همزمان اتحاد سوسیالیستی یک نشست دورهای داشت مطابق نشستههای قبلی، در پایان این نشست و در فرصتهایی که بحثهای نشست به پایان رسیده بود، حاضرین در پایان وقت رسمی نشست با یک انرژی مضاعف درگیر جدال و بحث روی اینکه باید “نان” را بهمثابه یک مطالبه جنبش کارگری در شعارهای خود بگنجانند یا نه مردد بودند، در مستأصل کامل بودند نمیدانستند مقوله نان را به شعارهای خود افزوده کنند خانه چشمپوشی کنند، این تردید چنان طولانی شد که همه چشمها متوجه رضا مقدم شد، رضا بنا به وظیفه دخالت کرد، اما کلامی که گفت همان کلام درماندگی غالب بر حاضرین بود. “من نمیدانم هر طور خودتان تصمیم گرفتید) “نقل به مضمون(البته مقوله نان در آن زمان به کار و آزادی پیوند نخورد؟ برای چه؟ چون این جریانی که اینک فرصتطلبانه خود را بانی و مروج این شعار میداند، آن زمان از درک احوالات و مقولات ذهنی و نیازهای جنبش کارگری خبر نداشت و این برمیگردد در مهندسی کردن و دریافتن درست مکانیسم اجتماعی در پرتو تلفیق تئوری مارکسیسم با شرایط جامعه و دیالکتیک مبارزه که این جریان بجای نشستن بر بستر مادی واقعی مبارزه، کج نشین آن بوده است. اینکه چه جریان و چه فردی بیشترین حمایت را از شعار نان، کار، آزادی تاکنون انجام داده، حاشا! بحث ما نیست، بحث کودکانهای است که رضا مقدم آغاز کرده، قضاوت در مورد آن را به جنبش کارگری و فعالبن پوینده این جنبش واگذار میکنیم.
رضا مقدم در مقابل با رحمان حسین زاده مدعی است که بحث حسین زاده ابهامات فراوانی دارد و من فقط به برخی جواب خواهم داد درصورتیکه نیاز باشد به بقیه هم میپردازم (نقل به مضمون(ما هم اعتقادمان بر این است که بحث رضا مقدم دوچندان آنکه خود نسبت به بحث حسین زاده میگوید بحثاش پیچیده، دارای ابهام و سؤالبرانگیزاست و جای پرسش و پاسخ فراوان دارد، البته بحث روی “نان، کار، آزادی”و… بهخودیخود غامض نیست، چون طرفین تعلقی کمی نسبت به این شعار دارند و نه بنا به یک ضرورت بلکه تفننی و باعجله به این بحث دامن زدند آن را ابهامآفرین کردهاند. مقدم برای جا انداختن بحث خود دچار استیصال میشود، بهطور مکانیکی گاهی شکل را دستاویز قرار میدهد و گاهی مضمون، با کلمات به نحوه فراوانی بازی میکند. سعی دارد هم یک بحث را پیش ببرد، هم یک جدل را. چون بحث عمیق نیست بیشتر هرز میرود. ما به بحث رحمان هم انتقاد داریم اینکه فعلاً بحث با رضا مقدم داریم دلیل بر پاکیزگی بحث حسین زاده نمیشود.
رضا مقدم در بحث با رحمان حسین زاده با پافشاری و اسرار سعی دارد بگوید که تشکیلات منتسب به آنیک جریان با پرنسیب و دارای کاراکتر است که بیشتر از دیگران مقید به اصولم. ل است. در همین رابطه در مورد نحوه گزینش و واردکردن شعار “کار و آزادی” در برنامه خود صحبت میکند اینکه چگونه با یک بحث طولانی در یکی از نشستهای دورهای اتحاد سوسیالیستی توانستند موفق شوند این شعار را انتخاب کنند. انتخاب شعار “کار و آزادی” و تصویب آن را یک مزیت تشکیلاتی برای خود میداند؛ اما نمیگوید با تصویب کدام سند سازمانی و یا در کدام تاریخ “نان” را با “کار و آزادی” گره زد و بهعنوان یک شعار تکاملیافته “نان، کار، آزادی – اداره شورایی” در برنامه خودشان وارد کرد. این حرکت دوگانه و متضاد در مورد یک فعل مشابه را ما شبیه قضیه یک بام و دوهوا میدانیم. این امر را فرصتطلبی و اپورتونیسم رضا مقدم نامگذاری میکنیم. اتحاد سوسیالیستی با یک تقلب و چراغ خاموش هم “نان” را به شعار “کار و آزادی” چفتوبست کرد هم بی پرنسیبی خود را همانگونه که در مورد شعار “کار و آزادی” ادعا داشت بنمایش گذاشت.
رضا مقدم در بحث با رحمان حسین زاده نمیخواهد از دوره کودکی فراتر برود، تراز بحث را پایین میآورد و مدعی میشود که ما یعنی “اتحاد سوسیالیستی” بیشتر از همه شعار “نان، کار، آزادی” را تبلیغ کردیم. بگذریم از اینکه با چه ابزار و وسیلهای چگونه توانست موفق به این نتیجهگیری و ارزیابی برسد، بحث اینکه من بیشتر از همه در مورد این شعار فعالیت داشتهام، بحث متعلق به دوره کودکی و عدم بلوغ یک فرد یا یک تشکیلات سیاسی است.
در پایان یک انتقاد و یک اشارهای داریم به نحوه فعالیتهای جریان مقدم و حمایت از شعار “کار، نان، آزادی – اداره شورایی” انتخاب بعضی مطالب و نوشته و غصب آنان با شعار مهر و کپی شعار موردنظر در پایان مطالب دیگران را نمیتوان یک تلاش جدی دانست و چهبسا که به نظر برخی نویسندههای مطلب و همچنین خوانندگان، این کار شایسته نباشد. این عمل که چاشنی “کار و نان و آزادی” را به هر مطلبی اضافه کنید به مذاق شما خوشآیند باشد، شاید برای دیگران ناخوش آیند باشد!
بهعنوان یک کارگر حالا نه هفتتپهای بلکه جنوبی که دقت و حساسیتش نسبت به مقولات مارکسیستی کمتر از هیچ مارکسیستی از جمله رضا مقدم نیست، انتقادی شدید به نحوه کاربرد شعار و تبلیغ “نان، کار، آزادی” از طرف این جریان دارم، دیگران و افراد را میتوانی بازی بدهی، اما حق نداری جنبش کارگری به بازی بگیری؟ پرهیز کنید! با کارگران بایستی روراست بود و حقیقت را به آنان گفت، نه فرصتطلبانه از شعار کارگران بهرهبرداری سوء تشکیلاتی کرد. اتحاد سوسیالیستی در پایان کلیه مطالبی که انتشار میدهد، ابتدا شعار “نان، کار، آزادی –اداره شورایی” را میآورد و بلافاصله یک شعار دوباره شعار “نان، کار، آزادی” این بار با لنگه “حکومت کارگری” به هم میدوزد. قطعاً نگاه فرصتطلبانهای در پشت این شعار با دو شکل یکی همان برای خوشآمد به کارگران آورده میشود و یکی قلبی “نان، کار، آزادی – حکومت کارگری” برای خوشآیند تشکیلات اتحاد سوسیالیستی!
این چیزی غیر از سوءاستفاده تشکیلاتی و ابزاری دیدن ارزشها است. اگر همه کارگران به ریزهکاری مقدم واقف نیستند، بخش پیشتاز و فعالین هوشیار کارگری خوب میدانند که تمایز و یا خلط موضوع در کجاست. مقدم اگر ریگی به کفش ندارد، ابتدا لزومی نمیدید که یک شعار را در دو قالب بیاورد. اگر فرد و یا جریان دیگری همین اشتباه و یا تناقض را غفلتاً در مورد حکومت شورایی و حکومت کارگری بکار میبرد، مقدم آن را رسوا و افشاء میکرد. درباره تنافر و تخالف دو موضوع داد سخن میبرد، اینکه – در کدام بستر و در چه زمانی “حکومت کارگری” سرلوحه فعالیت جنبش کمونیستی بوده و در چه تاریخ با چه ویژگیهایی “حکومت شورایی” شعار برنامه کدام بخش از جنبش کمونیستی بوده و چقدر باید هوشیار بود که مرز بین این دو شعار -مخدوش نشود. تازه راضی به اینهمه وجه تمایز نمیشد بلکه اضافه میکرد، این -بحث کمی نیست! یک بحث کلاسیک است! و …الیآخر. ولی برای خودش که با رندی و دودوزهبازی شعار کارگران را قلب و تحریف میکند نه تمایزی میبیند و نه اشکالی دارد!
رسالت جریان مقدم موسوم به اتحاد سوسیالیستی نفوذ درون جنبش و از داخل ترکاندن و پکاندن جنبش کارگری است و به کمتر از تکهتکه کردن جنبش کارگری بهاندازه جگر زلیخا راضی نیست. مقدم اسب تراوای جنبش کارگری است.
فعالان کارگری جنوب- طاهر ۱۴۰۰/۸/۱۲
زندهباد انقلاب زندهباد سوسیالیسم –
برقرار باد اعتصاب عمومی سیاسی و قیام مسلحانه همگانی
نظرات شما