نان من کو

نگاهش می‌کنم

از دودکش کارخانه

به تن‌های نحیف خسته‌شان

به دستانی پر چرب سیاه

به چشمان بی‌خواب

که چون کوره آتش می‌سوزد

سندانی مقاوم

تکیه بر پتک صبر

برای سفره‌ای نان

باز نارنجکی فلفلی به‌جای نان

باز هم اعتراض می‌کنند

سفره‌های بی‌نان

نان من کو

نان من کو

ما برای غارت شدن به دنیا نیامده‌ایم

که با گورستانی از فقر بمیریم

کاسه گدایی در دست

دور نیست روزی که چکش کارگران

همهمه‌ای برافروزد

شعله‌ای بگستراند

سرود آزادی و برابری سر دهد

آری

آری

آن روز دور نیست

 سیاهکوه

POST A COMMENT.