در شب سرد زمستانی
کورهی خورشید هم، چون کورهی گرم چراغ من نمیسوزد.(۱)
۲۵ اسفند روز جانفشاندگان فداییست، روزی به یاد تمامی رفقای جانفشاندهی ما، به یاد آن گلهای سرخ فراموش نشدنی.
در ۲۶ اسفند ماه سال ۴۹، سیزده تن از رفقای حماسهآفرین سیاهکل علیاکبر صفایی فراهانی، احمد فرهودی، محمدعلی محدث قندچی، ناصر سیف دلیل صفایی، هادی بندهخدا لنگرودی، شعاعالدین مشیدی، اسکندر رحیمی، غفور حسنپور اصیل، محمدهادی فاضلی، عباس دانش بهزادی، هوشنگ نیری، جلیل انفرادی و اسماعیل معینی عراقی تنها چند هفته پس از دستگیری به جوخههای اعدام سپرده شدند. پیش از آنها، رفقا مهدی اسحاقی و محمدرحیم سماعی در اول اسفند ۴۹ بهعنوان اولین جانفشاندگان فدایی در درگیری با مزدوران رژیم سلطنتی جاودانه شده بودند.
در ۱۱ اسفند ۵۰ رفقا مسعود احمدزاده، عباس مفتاحی، مجید احمدزاده، اسداله مفتاحی، حمید توکلی و غلامرضا گلوی در زندان به دست مزدوران رژیم تیرباران شدند و یک روز بعد در ۱۲ اسفند رفقا سعید آریان، بهمن آژنگ، عبدالکریم حاجیان سه پله و مهدی سوالونی به جوخههای اعدام سپرده شدند.
در ۲۲ اسفند همان سال رفقا علیرضا نابدل، عبدالمناف فلکی تبریزی، اکبر موید، یحیا امیننیا، محمد تقیزاده، حسن سرکاری، جعفر اردبیلچی، علینقی آرش و اصغر عربهریسی نیز به جرم عشق ورزیدن به آزادی و سوسیالیسم همچون دیگر رفقای خود به دست جلادان رژِیم سلطنتی اعدام شدند.
در آخرین روزهای اسفند سال ۶۰ نیز ضربات سنگینی به سازمان وارد آمد و تعدادی از اعضای کمیته مرکزی و کادرهای برجسته سازمان از جمله رفقا احمد غلامیان لنگرودی، یدالله گلمژده، محمد رضا بهکیش، جعفر پنجهشاهی و بسیاری دیگر از رفقا که در چاپخانه و توزیع انتشارات سازمان مشارکت داشتند، به خیل جانفشاندگان فدایی پیوستند.
از همین رو، در سال ۶۸ رفقای شرکتکننده در کنفرانس دوم سازمان، ۲۵ اسفند را به صورتی نمادین بهعنوان روز جانفشاندگان فدایی تعیین کردند. روز پاسداشت تمامی آن گلهای سرخ که از اسفند ۴۹ تا اسفند ۶۰ در جمهوری فاشیستی اسلامی و تا امروز پرچم سرخ فدایی به خون آنان آذین است، از رفقایی که جنبش فدایی را در آن سالها بنیان گذاشته و پرچم سرخ فدایی را برافراشتند تا رفقایی که پرچم سرخ فدایی را با حماسهآفرینیهای خود در نظام اسلامی برافراشته نگاه داشتند.
جویبار خرد و باریکی بودم
در جنگلها و کوهها
و درهها جاری بودم
میدانستم آبهای ایستاده
در درون خود میمیرند
میدانستم در آغوش امواج
دریاها
برای جویباران کوچک
هستی تازهای میزایند
نه درازی راه
نه گودالهای تاریک
و نه هوس بازماندن از جریان
مرا از راه باز نداشت (۲)
اگرچه ۲۵ اسفند روز جانفشاندگان فدایی نامیده شد، اما در تقویم فدایی، تقویم آن گلهای سرخ فراموش نشدنی، روزهای بسیاری وجود دارد که رفقای فدایی در مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم، قهرمانانه جان فشاندند و حماسهساز شدند.
گلهای سرخی که گرچه در میدان مبارزه در خون سرخ خود غلطیدند، اما هرگز ما را تنها نگذاشتند و هماره در کنار ما بوده و هستند. در تمام لحظات، در تمام شادیها و در تمام سختیها صورتهای زیبایشان با چشمان درخشانی که حکایت از عشقی بیپایان داشت با ما بوده و هستند. گلهای سرخی که عشق ورزیدن، آشتیناپذیری با نظم ظالمانه سرمایهداری، صداقت و مقاومت را با زندگی خود و با انتخاب آگاهانه خود به دیگران آموختند.
هر کدام از ما که امروز در سنگر سرخ فدایی به مبارزه علیه نظم ظالمانه سرمایهداری ادامه میدهیم، با برخی از رفقای جانفشاندهمان همرزم بودهایم و یا حداقل با خاطراتشان، زیسته و عاشق شدهایم، از مبارزه و پایداریشان، از شور و صداقتشان. این گلهای سرخ در وجود تک تک ما زنده هستند. آنها با رزمشان به ما در روزهای سخت، در زندانها، در زیر شکنجه و در نبردهای بیپایان، قدرت و توانایی مقاومت بخشیدند؛ آن گلهای سرخ فراموش نشدنی.
بگو چگونه بخوانم
که دل بسوزد پاک
بگو چگونه بگویم
زباغ خون، برخاک
بگو چگونه بسوزم
چگونه آتش قلبم را
بیاد آنهمه خون شعلهی خیابانی
بیاد اینهمه گلهای سرخ زندانی
به چار جانب این دشت خون برافروزم؟ (۳)
آن ویژگی برجسته جنبش فدایی که همهی فدائیان را از آغاز تا امروز به هم پیوند میزند و رفقای جانفشاندهی ما آن را اثبات کرده و به یادگار گذاشتند، آشتیناپذیری فدایی با نظم ظالمانه سرمایه در تمامی اشکال آن است، از نظام سرمایهداری در شکل دیکتاتوری سلطنتی آن تا نظام سرمایهداری در شکل حکومت فاشیستی اسلامی. آن گلهای سرخ فراموش نشدنی در مبارزه با ظلم و برای آزادی و سوسیالیسم، تا آخرین نفس بر سر پیمان خود ایستادند حتا به قیمت جانشان. آنها همچون ماهی سیاه کوچولو بودند که مرگ خیلی آسان میتوانست هر لحظه به سراغشان بیاید، اما تا میتوانستند زندگی کردند. نمیخواستند به پیشواز مرگ بروند. البته میدانستند که اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدند، که میشوند، مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ شان چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد. از آن میان رفیق منیژه طالبی هنگامی که خود را در محاصره پاسداران سرمایه دید، لحظهای در استفاده از سیانور درنگ نکرد. پیش از او، لیلا گلی آبکناری، آن گل سرخ فراموش نشدنی نیز تنها راه چاره را استفاده از سیانور دیده بود. رفقا مرضیه احمدی اسکویی، شیرین فضیلت کلام، نسترن آل آقا، حمید اشرف، امیرپرویز پویان، اسکندر صادقینژاد، سیامک اسدیان و بسیاران دیگر که تا آخرین گلوله، تا آخرین لحظه، جنگیدند و تسلیم نشدند. رفقا اعظم روحی آهنگران، بهروز دهقانی، همایون کتیرایی، نفیسه ناصری، زهرا بهکیش، سعید سلطانپور، منصور اسکندری، نبی جدیدی و بسیاران دیگر در صفوف فداییان که در زیر شکنجههای وحشیانه مُهر سکوت بر لب زدند.
نازلی سخن نگفت؛
چو خورشید
از تیرهگی برآمد و در خون نشست و رفت…
نازلی سخن نگفت
نازلی ستاره بود
یک دَم درین ظلام درخشید و جست و رفت
نازلی سخن نگفت
نازلی بنفشه بود
گُل داد و
مژده داد: “زمستان شکست!”
و
رفت (۴)
در این روز همچنین باید یاد تمامی مادران، پدران، همسران، فرزندان و برادران و خواهران آن گلهای سرخ را پاس بداریم، آن قهرمانانی که به دادخواهی خون عزیزان خود برخاستند و برخی از آنها حتا در صفوف فدائیان به مبارزه علیه نظام سرمایهداری برخاسته و پرچم سرخ فدایی را بر دوش گرفتند. از مادر عزت غروی تا مادر پنجهشاهی و پدر فضیلتکلام و تا مادران و پدران دادخواه همچون مادر بهکیش و مادر سلاحی. و فراموش نکنیم مادر شایگان را که هرگز سر تسلیم نیاورد فرود.
من عشق را سرودی کردم
پُرطبلتر ز مرگ
سرسبزتر ز جنگل
من برگ را سرودی کردم
پُرتپشتر از دلِ دریا
من موج را سرودی کردم
پُرطبلتر از حیات
من مرگ را
سرودی کردم. (۵)
از سیاهکل تا امروز، اگرچه رفقای عزیز بسیاری را از دست دادهایم، اما گذر زمان اثباتِ هر چه بیشتر ضرورت مبارزه با نظام جبارانه سرمایهداری و ضرورت سرنگونی قهرآمیز این نظم ضد انسانی بوده است. راهی که رفقای جان فشاندهی ما، آن گلهای سرخ رفتند. واقعیتهای امروز جامعه آنچنان این ضرورت را آشکار کرده است که نمیتوان فدایی بود و از فدایی سخن گفت اما فداییوار به جنگ این نظم ظالمانه نرفت.
من از سلالهی درختانم
تنفس این هوای مانده ملولم میکند
پرندهای که مرده بود به من پند داد که پرواز را بخاطر بسپارم (۶)
اشعار متن:
۱ – نیما یوشیج
۲ – مرضیه احمدی اسکویی
۳ – سعید سلطانپور
۴ و ۵ – احمد شاملو
۶ – فروغ فرخزاد
نظرات شما