با بودن جمهوری اسلامی تبعیض و سرکوب زنان ادامه خواهد داشت

روز سه شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۱، پرده دیگری از تبعیض جنسیتی و اقدامات سرکوبگرانه جمهوری اسلامی علیه زنان به نمایش در آمد. در این روز بهاری، جمع کثیری از دختران و زنانی که برای تماشای بازی فوتبال تیم ملی ایران و لبنان در مقابل درب استادیوم مشهد حضور یافته بودند، توسط نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. دختران و زنان جوان مشتاق تماشای فوتبال که با وجود در دست داشتن بلیط خریداری شده، از ورود آنان به ورزشگاه جلوگیری به عمل آمد. اینبار هم زنان به رغم سرکوب و ضرب و شتم شدید، حق خود را  فریاد زدند، نسبت به این نابرابری و تبعیض جنسیتی شوریدند ونیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی را به چالش گرفتند. اگرچه سهم شان به جای تماشای بازی فوتبال، ضربات باتوم و اسپره فلفل شد.

انتشار خبر پاشیدن اسپره فلفل به صورت دخترانی که تماشای بازی فوتبال را حق مسلم خود می دانستند و انتشار ویدیوهای ضرب و شتم زنان در شبکه های اجتماعی موجی از خشم و انزجار را در میان لایه های مختلف جامعه بر انگیخت. سرعت واکنش شبکه های اجتماعی نسبت به این اقدام سرکوبگرانه رژیم و بازتاب عمومی این سرکوب عریان در عرصه داخلی و خارجی آن چنان افزایش یافت که مسئولان مربوطه از دادستان کل گرفته تا فرماندار مشهد، از فدراسیون فوتبال ایران گرفته تا تعدادی از نمایندگان مجلس ارتجاع، هر کدام به زبانی توجیه گر چرایی وقوع این حادثه شدند و یا بعضا با گفتن “کی بود کی بود من نبودم” به نکوهش دیگران در وقوع این اقدام سرکوبگرانه علیه زنان پرداختند. اینبار تبعیض و سرکوب و ممانعت از ورود زنان به ورزشگاه در شرایطی صورت گرفت که فدراسیون فوتبال ایران با فریب و ریاکاری چند روز جلوتر از تاریخ برگزاری این مسابقه به فیفا اعلام کرده بود زنان در استادیوم حضور خواهند یافت.

زنان ایران ۴۳ سال است در تمام عرصه های اجتماعی با سرکوب و تبعیض مواجه هستند. از میان ده ها حق مسلم و پایمال شده زنان یکی هم ممنوعیت ورود آنان به استادیوم های ورزشی جهت تماشای مسابقات فوتبال است که جمهوری اسلامی با استفاده از سرکوب و وضع قوانین شرعی آنان را از این حق محروم کرده است. زنان اما هرگز در مقابل بیدادگری های جمهوری اسلامی سکوت نکرده و به انحاء مختلف علیه تبعیض و نابرابری  موجود جنگیده اند.

اعمال این همه نابرابری و تبعیض جنسیتی علیه زنان ریشه در افکار ارتجاعی و قرون وسطایی جمهوری اسلامی دارد. از همان نخستین روزهایی که جمهوری اسلامی در ایران حاکمیت یافت، بی حقوقی، تبعیض جنسیتی و سرکوب زنان آغاز شد. از آن هنگام تا به امروز، صدها زن مبارز به دلیل ایستادگی در مقابل این نابرابری ها به جوخه های مرگ سپرده شده اند، در این مدت هزاران زن آگاه و مبارز دیگر دستگیر و به زندان محکوم شده اند. اکنون نیز ده ها نفر از زنان به جرم مبارزه با بی حقوقی و پیکار برای بر انداختن تبعیض و نابرابری های موجود با گرفتن حبس های طولانی مدت در زندان های جمهوری اسلامی به بند کشیده شده اند.

دولت جمهوری اسلامی، یکی از معدود کشورهای جهان است که در قوانین آن حقوق زنان آشکارا نفی شده است. دولت دینی و زن ستیز حاکم بر ایران به عریان ترین و خشن ترین شکل ممکن برابری حقوقِ اجتماعی و سیاسی زن را نفی کرده است. این رژیم با وضع قوانین فوق ارتجاعی به صورت عریان بر تبعیض و نابرابری زنان صحه گذاشته است. زنان ایران فقط در عرصه ورزش نیست که از ورود به استادیوم های ورزشی باز مانده و از تماشای مسابقات فوتبال محروم شده اند. آنان، از حق حضانت فرزند، حق طلاق، سفر به خارج، انتخاب آزادنه همسر، حق انتخاب پوشش، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل و ده ها نابرابری و تبعیض جنسیتی دیگر محروم هستند.

در حاکمیت جمهوری اسلامی و در پی سرکوب و اعمال قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، آن‌ها در تمام عرصه ها در مرتبه ای پایین تر از مردان قرار گرفته اند. دولت دینی نه فقط با وضع قوانین ارتجاعی به طور علنی علیه زنان اقدام کرده است، بلکه در عمل نیز با  تمام قدرت و استفاده از همه امکانات سرکوب، زمینه های اعمال خشونت، تقویت فرهنگ مرد سالاری، تبعیض جنسیتی، فرمانروایی مرد در خانواده و تبعیت زن از مرد را تحکیم نموده و آشکارا به اسارت زن در جامعه رسمیت داده است.

آنچه در روز نهم فروردین در مقابل ورزشگاه مشهد اتفاق افتاد، امر تازه ای نبود. سرکوب زنان در این روز، ادامه سرکوبِ ۴۳ ساله جمهوری اسلامی است. سرکوبی که طی سالیان متمادی به طور مستمر علیه زنان اعمال شده است.

زنانی که در روز نهم فروردین ضربات باتوم بر گرده شان نشست، دخترانی که گونه هایشان زخمی شد، زنانی که چشم هایشان با اسپره فلفل سوخت و دیگرانی که در پی ضرب و شتم بی محابای نیروی انتظامی بر زمین درازکش شدند، جملگی جلوه هایی از سرکوب نهادینه شده رژیم علیه زنان ایران است.

دیدن تمامی این صحنه های دلخراش، فقط گوشه ای از نوک قله کوه سرکوب گسترده زنان است که این بار به طرز وحشتناکی در مقابل درب ورزشگاه مشهد به وقوع پیوست. ندیدن سرکوب مستمر زنان، بی تفاوتی آن دسته از مردانی که بی حضور زنان به تماشای فوتبال می روند، نه فقط تنها گذاشتن زنان در عرصه مبارزاتی و عدم هم صدایی با فریاد اعتراض آنان علیه تبعیض و نابرابری است، بلکه باز گذاشتن دست جمهوری اسلامی برای سرکوب بیشتر زنان نیز محسوب می شود.

در ۴۳ سال گذشته، هیئت حاکمه ایران با در پیش گرفتن سیاست پذیرش یک حق برای مردان و محروم کردن زنان در برخورداری از همان حق، عملا جامعه را دو شقه کرده و بخش وسیعی از مردان را نسبت به حقوق تاراج رفته زنان بی تفاوت کرده است. وقتی زنان در جلوی درب ورزشگاه سرکوب می شوند، وقتی دختران و زنان جوان از ورود به ورزشگاه منع می شوند و همزمان در مقابل چشم  آنان مردان با بی تفاوتی به این تبعیض و نابرابری آشکار دسته دسته به درون ورزشگاه می روند، این دیگر بی تفاوتی نسبت به سرنوشت زنان نیست، این نوعی دهن کجی به زنان و باز گذاشتن دست رژیم در سرکوب زنان است.

وقتی زنان در جلوی درب ورزشگاه این چنین بی رحمانه مورد تهاجم پلیس قرار می گیرند، اما در همان حال فوتبالیست های کشور بی کمترین دغدغه ای در ورزشگاه های خالی از حضور زنان برای جمهوری اسلامی توپ می زنند، این دیگر بی خیالی مردان فوتبالیست نسبت به سرنوشت زنان نیست، این دیگر چشم فرو بستن بر تبعیض و ستم و بی حقوقی اعمال شده بر نیمی از جمعیت کشور نیست، این سکوت و بی تفاوتی نسبت به سرکوب زنان، جلوه ای از همدستی نانوشته فوتبالیست ها و مردان تماشاگر فوتبال با رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در سرکوب زنان است.

دست کم در این برهه زمانی که جامعه در تب و تاب تغیرات مهم اجتماعی است، کمترین وظیفه ای که بر دوش مردان قرار دارد، همانا هم صدایی و هم دلی آنان با زنان ایران در نرفتن به تماشای مسابقات ورزشی است. اگر واکنش فوتبالیست ها نسبت به بی حقوقی زنان می تواند برای آنان هزینه های سنگین محرومیت از فوتبال را داشته باشد، تحریم مسابقات داخلی و بین المللی برای تماشاگران فوتبال اما هیچ هزینه ای برای آنان ندارد. بایکوت استادیوم های ورزشی توسط مردان اگرچه به خودی خود یک راه حل ریشه ای و رادیکال نسبت به رفع تبعیض جنسیتی علیه زنان نیست، اما تا همین حد می تواند گام نسبتا موثری در همبستگی با زنان جهت خنثی کردن سیاست دوگانه رژیم در دو شقه کردن جامعه و بالا بردن هزینه های رژیم در سرکوب زنان باشد.

پوشیده نیست در شرایط کنونی که جامعه با یک بحران انقلابی مواجه است، در شرایطی که شکست سیاست های رژیم در تمامی عرصه ها آشکار شده است، در دوران کنونی که اکثریت مطلق توده های مردم ایران دست رد بر سینه جمهوری اسلامی زده و برای سرنگونی این رژیم ارتجاعی خیز برداشته اند، بی توجهی مردان به حقوق پایمال شده زنان و رفتن آنان به استادیوم های ورزشی نه تنها امری سخیف، بلکه می‌تواند اقدامی همسو با رژیم در مسیر سرکوب بیشتر زنان و کاهش هزینه های سرکوب جمهوری اسلامی علیه زنان تعبیر شود.

انگلس، در نوشته ای کوتاه در وصف ارزش های “شارل فوریه” با تاکید بر جمله ای از او نوشت: “در هر اجتماعی میزان آزادی همگانی بستگی به آزادی زن دارد”. لذا، هیچ جامعه ای بدون آزادی زن، آزاد نخواهد بود و آزادی مردان بدون آزادی زنان امری غیر ممکن است.

اگرچه آزادی زن و رفع نابرابری و تبعیض علیه زنان صرفا با رفتن آنان به تماشای مسابقات فوتبال متحقق نمی شود، اما همصدایی و همدلی مردان با زنان عملا زمینه های وسیعتری از همکاری و همدلی مبارزاتی مردان و زنان را در عرصه های مختلف اجتماعی علیه جمهوری اسلامی فراهم می کند.

اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست، جامعه ای که زنان آن در بند باشند، جامعه ای که نابرابری و تبعیض جنستی علیه زنان، تمام فضای آن جامعه را احاطه کرده باشد، چنین جامعه ای هرگز برای مردان نیز امن و آسوده نخواهد بود. لذا آن دسته از مردانی که به سرکوب زنان بی توجه می‌مانند، باید بدانند که با بی توجهی نسبت به سرکوب زنان، تنها مسیر سرکوب خود و دیگران را هموار کرده و آزادی خود را به تاخیر می اندازند. چرا که سرکوب زنان در هر جامعه ای کلیدواژه سرکوب کل آن جامعه است. تجربه ای که دست کم در حاکمیت جمهوری اسلامی بارها و بارها اثبات شده است.

با این همه و به رغم تمامی بی حقوقی و سرکوبی که بر زنان ایران تحمیل شده است، آنان اکنون یکی از پیشگامان مبارزه علیه کلیت نظام جمهوری اسلامی هستند و طبیعتا مبارزه برای حضور در ورزشگاه ها، تنها یکی از عرصه های مبارزاتی آنان است. زنان ایران با پشت سر گذاشتن ۴۳ سال تجربه مبارزاتی علیه تبعیض و نابرابری، هم اینک به خوبی دریافته اند که با بودن جمهوری اسلامی سرکوب و تبعیض و نابرابری علیه زنان هرگز متوقف نخواهد شد.

جمهوری اسلامی در طول متجاوز از چهار دهه حاکمیت ننگینش در ایران نشان داده است که هیچ یک از مطالبات زنان در چهارچوب این رژیم تحقق نخواهد یافت. زنان ایران به تجربه دریافته اند که تحقق مطالبات آنان به تنهایی و بدون همراهی با دیگر جنبش های اجتماعی میسر نیست. آنان همچنین دریافته اند که بدون سرنگونی جمهوری اسلامی کوچکترین مطالبات آنان متحقق نخواهد شد. از همین روست که در تمام مبارزات کنونی برای سرنگونی جمهوری اسلامی حضوری فعال دارند.

متن کامل نشریه کار شماره   ۹۶۴ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.