دو هفته است که موج جدید اعتراضات توده ای تمام جامعه را فرا گرفته است. مردم در ده ها شهر با شعار مرگ بر خامنه ای و مرگ بر رئیسی نسبت به گرانی نان و افزایش چند برابری قیمت اقلام خوراکی به اعتراض برخاسته اند. در این مدت صدها نفر دستگیر و دست کم ۵ نفر با شلیک مستقیم نیروهای ضد شورش جمهوری اسلامی کشته شده اند. از روز ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ که موج جدید اعتراضات توده ای در اقصا نقاط ایران شروع شد تا به امروز اول خرداد، بیش از دو هفته گذشته است. در این مدت، خامنه ای بر خلاف رویه های قبلی خود تا کنون سکوت کرده و در مورد وضعیت انفجاری جامعه و اعتراضات خیابانی توده های جان به لب رسیده کمترین واکنشی از خود نشان نداده است. به رغم سکوت مطلق او در باره تلاطمات جاری جامعه و اعتراضات وسیع توده ای که این روزها در خیابان ها حضور دارند، او اما دو پیام و دستورالعمل، یکی در حوزه تغییر متون آموزشی و دیگری در مورد افزایش جمعیت و فرزندآوری برای مسئولان رژیم صادر کرده است.
خامنه ای در ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱، طی دیداری که با وزیر آموزش و پرورش و تعدادی از معلمان دستچینشده داشت، بر ضرورت تغییر متون آموزشی و کتاب های درسی تاکید کرد. او در این دیدار پس از اشاره به “بیست و چند کتاب” از سخنان خمینی، این پرسش را مطرح کرد، که دانش آموزان ما چقدر این کتاب ها را خوانده اند و با آن سخنان آشنا هستند؟ در واقع، خامنه ای با همین جملات کوتاه به همه فهماند که منظور او از تغییر در متون آموزشی و کتاب های درسی چیست.
یک هفته پس از دستورالعمل اول، روز چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت نیز خامنه ای یک پیام کتبی به فعالان حوزه جمعیت ایران فرستاد. او در این پیام با تاکید بر لزوم افزایش جمعیت کشور نوشت: “تلاش برای افزایش نسل و جوان شدن نیروی انسانی کشور و حمایت از خانواده، یکی از ضروری ترین فرائض مسئولان و آحاد مردم است. او با تاکید بر اینکه انجام این فریضه “یک سیاست حیاتی برای آینده بلند مدت کشور” است، اعلام کرد: به دست اندرکاران این حسنه ماندگار توصیه می کنم در کنار تدابیر قانونی و امثال آن، به فرهنگ سازی در فضای عمومی و نیز در نظام بهداشتی اهمیت دهند.”
این اولین بار نیست که خامنه ای با چنین حدت و شدتی بر امر تغییر متون آموزشی و همچنین بر امر افزایش جمعیت در ایران تاکید می کند. تاکیداتی مکرر که پس از ۴۴ سال نه تنها به نتیجه مطلوب او نرسیده است، بلکه در حوزه افزایش جمعیت با شکست کامل هم مواجه شده است.
طبق گزارش خبرگزاری تسنیم، خامنه ای از سال ۱۳۹۰ تا کنون به مناسبت های مختلف دست کم ۵۰ بار نسبت به “مسئله جمعیت و فرزندآوری” تذکر داده است. اما تاکید اخیر او چه در مورد تغییر متون آموزشی و چه در مورد افرایش جمعیت، آنهم در شرایطی که بحران های شدید سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سراپای رژیم را فرا گرفته و توده های مردم ایران در پی ناتوانی جمهوری اسلامی در پاسخگویی به انبوه معضلات معیشتی، اجتماعی و بهداشتی جامعه با شعار مرگ بر خامنه ای در خیابان ها حضور دارند، تنها بیانگر یک چیز است. آن هم به معنای به پایان رسیدن اتخاد هرگونه تاکتیکی جز سرکوب، از طرف جمهوری اسلامی برای برون رفت از شرایط متلاطم و انفجاری موجود در جامعه است.
تا آنجا که به موضوع افزایش جمعیت در ایران بر می گردد، اهمیت این امر تنها مسئله رهبر جمهوری اسلامی نبوده و مجلس ارتجاع اسلامی نیز در پس هر سخنرانی خامنه ای وارد میدان شده و به تبعیت از او با تصویب طرح های سختگیرانه و ایجاد محدودیت های بهداشتی برای زنان عملا به موضوع افزایش جمعیت در ایران ورود کرده است. تا جاییکه از دو دهه گذشته تا به امروز، بحث و جدل بر سر بحران جمعیت در ایران به طور منظم در مجلس ارتجاع اسلامی هم تکرار شده است.
پیش از این در خردادماه سال ۱۳۹۲ نمایندگان مجلس ارتجاع با رای دادن به “طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده” خواهان آن شده بودند که نرخ باروری در ایران از میزان ۸/ ۱ فرزند به ازای هر زن در سال ۱۳۹۰ به میزان ۵/ ۲ فراتر رود. طرحی که در پی اجرای تحمیلی آن، نه تنها نرخ افزایش جمعیت و باروری زنان بالا نرفت، بلکه روند کاهش رشد جمعیت و کاهش نرخ باروری در کشور همچنان ادامه یافت. تا جاییکه اکنون به ۷/ ۱ رسیده است.
با این همه، مجلس ارتجاع اسلامی از رو نرفت و پس از ۸ سال از تصویب و اجرای “طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده” مجددا در سال ۱۴۰۰، با به رای گذاشتن طرح دیگری تحت عنوان “جوانی جمعیت در ایران” به منویات خامنه ای پاسخ گفت. این طرح ارتجاعی و جنجالی مجلس از همان ابتدا با مخالفت شدید زنان و دیگر لایه های آگاه جامعه مواجه شد. طرح جدید مجلس با تدوین قوانین سختگیرانه و محدودیت های جدید از جمله جلوگیری از سقط جنین، آزمایش های ژنتیکی و یا عدم دسترسی به روش های رایج جلوگیری از بارداری، عملا سلامت زنان را به خطر انداخت و حق هرگونه انتخاب در بارداری را از آنان گرفت.
با این همه و به رغم مصوبات مجلس ارتجاع اسلامی و تاکیدات مکرر خامنه ای در امر افزایش جمعیت، خانواده ها اما طی یک دهه گذشته نه تنها کمترین رغبتی به فرزندآوری بیشتر از خود نشان ندادند، بلکه با کاهش ازدواج و افزایش طلاق نرخ باروری زنان در جامعه باز هم با کاهش مواجه شد.
بر اساس گزارش خبرگزاری ایمنا، در سال ۱۴۰۰، از هر سه ازدواج یک مورد به طلاق منجر شده است. محاسبات نشان می دهد که میزان ازدواج نیز در فاصله سال های ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹، بیش از ۳۶ درصد کاهش یافته است. بر این اساس، میزان طلاق نیز در ایران از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹، حدود ۲۸ درصد افزایش داشته است. در همین بازه زمانی، میانگین سن ازدواج زنان از ۲۴ به ۲۶ سال و میانگین سن ازدواج مردان نیز از ۲۸ به ۳۶ سال رسیده است. دلیل این امر هم در جامعه نابسامان ایران کاملا روشن است.
وقتی جامعه ای یکسره با بیکاری و ناامنی شغلی مواجه است، وقتی فقر و گرانی و ستمگری، زندگی اکثریت مطلق توده های مردم ایران را به تباهی کشانده است، وقتی خانواده ها تا بدین حد گرفتار تهیه قوت لایموت خود هستند، در چنین وضعیتی روشن است که با هیچ توصیه و محدودیت های سختگیرانه حکومتی و حتی مشوقهای مادی هم نمی توان مردم را به ازدواج و فرزندآوری بیشتر تشویق کرد. در جامعه ای که تمام روزنه های امید به روی جوانان کشور بسته است و میلیون ها جوان تحصیل کرده دانشگاهی بیکارند و در سایه پدر و مادر روزگار می گذرانند، روشن است که توصیه های خامنه ای برای ازدواج و افزایش جمعیت هرگز راه به جایی نخواهد برد.
در این میان اما پرسش واقعی این است که چرا رهبر جمهوری اسلامی در چنین شرایطی که توده های مردم ایران با فقر و گرانی و وضعیت فلاکت بار جامعه به نبرد برخاسته اند و با شعار مرگ بر خامنه ای برای براندازی نظم موجود خیز برداشته اند، خامنه ای در رویه ای کم سابقه نسبت به اعتراضات مردم و تلاطمات کنونی جامعه سکوت اختیار کرده و طی دو هفته اخیر بر تنها موضوعاتی که پافشاری کرده، همانا تغییر متون آموزشی و موضوع افزایش جمعیت در ایران است؟
آیا رهبر جمهوری اسلامی تا بدین حد ابله است که شرایط اقتصادی و بدیهیات اولیه در مورد افزایش جمعیت را نمی داند؟ آیا خامنه ای تا بدین حد در بی خبری از اوضاع جامعه بسر می برد که کمترین درکی از شرایط زندگی کنونی مردم ایران ندارد؟ یا اینکه او همه این واقعیتهای بدیهی را میبیند و بر شرایط کنونی جامعه هم اشراف دارد، اما منافع و موجودیت رژیم، او را به سکوت کشانده است؟
پوشیده نیست که سکوت رهبر جمهوری اسلامی در مقابل اعتراضات توده ای و بی تفاوتی او نسبت به فقر و گرانی و معیشت مردم هرگز ناشی از بی خبری او نیست. سکوت رهبر جمهوری اسلامی در این دو هفته ای که شعار مرگ بر خامنه ای و رئیسی در اغلب تظاهرات توده ای شنیده شد، حتا ناشی از نادانی او هم نیست. پس چه چیز خامنه ای را به سکوت کشانده است؟
اینکه خامنه ای در این روزهای پر تلاطم سخنی از وضعیت وخامت بار معیشت مردم نمی گوید، اینکه از فقر و نداری و بی مسکنی جوانان حرفی نمی زند، اینکه اینبار حتا برای صدور دستورالعمل های سرکوبگرانه در صفحه تلویزیون هم ظاهر نشد، جملگی نشان می دهد که جمهوری اسلامی تاکتیک جدیدی برای برون رفت از وضعیت موجود ندارد. هیئت حاکمه ایران همه تاکتیک های خود را برای سرکوب مردم اتخاذ کرده و دیگر حتا قادر به اتخاذ تاکتیکی نیست که بخواهد در صدد جلب نیروهای خود بر آید.
فراموش نکنیم که خامنه ای در سومین روز قیام آبان ۹۸ به طور علنی به فرماندهان سپاه و ارتش و پلیس دستور داد که هر طوری شده غائله اعتراضات خیابانی مردم را جمع کنند. حاصل این دستور سرکوبگرانه او، اگر چه به دستگیری حدود ۱۰ هزار نفر و جان باختن ۱۵۰۰ نفر در کف خیابان ها منجر به سرکوب آن قیام شکوهند شد، اما چهره سفاک و خوی آدمکش خامنه ای نیز آنچنان در ذهنیت جامعه برجسته شد که اکنون در اعتراضات توده ای، قبل از هر چیز شعار مرگ بر خامنه ای بلند می شود. روشن است که او از تجربه پیشین درس گرفته و اکنون در چنین وضعیتی ترجیح می دهد دستورالعمل سرکوب معترضان را نه به صورت علنی که در پشت صحنه و در خفا به فرماندهان سپاه و دیگر نیروهای آدمکش خود صادر کند.
علاوه بر موضوع فوق، اکنون ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور منتخب خامنه ای بر مسند دستگاه اجرایی کشور نشسته است. محمد باقر قالیباف، شخص مورد وثوق و اعتماد او نیز بر مسند ریاست مجلس ارتجاع گمارده شده است. در راس سیستم قضایی رژیم نیز مزدور و آدمکشی همچون محسنی اژه ای را نشانده است. حال در چنین وضعیتی روشن است که خامنه ای دیگر نمی تواند در لباس اپوزیسیون کابینه ظاهر شود و نسبت به گرانی و تورم و افزایش سرسام آور اقلام خوراکی به رئیس جمهوری منتخب خود هشدار دهد. مجلس دست چین شده خود را عامل گرانی معرفی کند و یا بر طبل عدم همکاری دستگاه قضایی با دولت بکوبد. در وضعیت موجود، اوتا به آن حد آگاه هست و به خوبی هم می داند که دوران اتخاذ چنین تاکتیکی دیگر به سر آمده است. چرا که اکنون نه فقط توده های میلیونی مردم ایران، که حتا گروههائی از نیروهای ولایی درون حاکمیت نیز بر این امر واقف اند که مسئول اصلی همه خرابی ها، ویرانگری ها و سرکوب توده های مردم ایران رهبر جمهوری اسلامی است و بس. لذا، با توجه به مجموعه واقعیات موجود، تاکتیک سکوتی را که خامنه ای طی دو هفته گذشته اتخاذ کرده است، تاکتیکی آگاهانه در مسیر حفظ آبروی خود و نظام است تا بیش از این در نگاه مردم مفتضح تر نشود. هرچند اتخاذ همین تاکتیک سکوت در مقابل گرانی و اعتراضات مردمی و پافشاری او بر افزایش جمعیت و تغییر متون آموزشی، آنهم در شرایط انفجاری جامعه، خود باعث آبرو ریزی بیشتر برای خامنه ای و نظام جمهوری اسلامی در میان توده های مردم ایران شده است.
نظرات شما