انکار بن‌بست، تلاش عبث خامنه‌ای

برکسی پوشیده نیست که بحران‌های علاج ناپذیر تمام ارکان نظم اقتصادی- اجتماعی و سیاسی موجود  در ایران را فراگرفته است. طبقه حاکم سرمایه‌دار و نمایندگان سیاسی آن، ناتوانی و شکست خود را در کنترل و مهار این بحران‌ها آشکار و عیان به همگان نشان داده‌اند. بحران سیاسی انقلابی فراگیری که در ایران شکل‌گرفته، بیان فشرده‌ای از بن‌بست نظم حاکم و این واقعیت است که طبقه حاکم نمی‌تواند به شیوه گذشته حکومت کند. این بن‌بست نیاز جامعه به درهم‌شکستن این نظم و تغییر آن را نشان می‌دهد. مبارزات مستمر و تعرضی توده‌های کارگر و زحمتکش مردم ایران به‌وضوح این واقعیت را نشان می‌دهد. بن‌بست چنان آشکار است که اکنون حتی گروهی از نمایندگان سیاسی طبقه سرمایه‌دار در این یا آن جناح نیز به آن اعتراف می‌کنند. خامنه‌ای اما مأیوسانه تلاش می‌کند واقعیتی  را که از روز روشن‌تر است انکار نماید و  پی‌درپی در هر سخنرانی خود مدام تکرار می‌کند، نظم حاکم در بن‌بست نیست و این القای دشمن است. اگر بن‌بستی وجود نمی‌داشت دلیلی نداشت که او در هر سخنرانی خود پیوسته تکرار کند، بحران و بن‌بستی وجود ندارد و قاعدتاً ضرورتی هم نبود که روزانه گله‌های نیروی مزدور سرکوب خود  را برای مقابله با مردمی که زیر فشار بحران‌های موجود به خیابان‌ها آمده و خواستار برافکندن جمهوری اسلامی هستند، گسیل کند. روشن است که او با این تلاش‌های عبث، نمی‌تواند مردمی را که هرروز در خیابان‌ها ورشکستگی و بن‌بست نظم حاکم را جار می‌زنند و علیه تمام مقامات رژیم و ازجمله شخص خامنه‌ای شعار سر می‌دهند، فریب دهد. این را خود خامنه‌ای هم فهمیده است. او تکلیف خود را با مردم ایران وقتی یکسره کرد که توده‌های قیام‌کننده در آبان ماه ۹۸ را اراذل‌واوباش نامید. بنابراین، مخاطب او در این سخنرانی‌ها نه مردم ایران، بلکه جناح‌های رژیم‌اند و هدف او تلاش برای غلبه بر بحران درونی طبقه حاکم و روحیه دادن به وابستگان و مزدوران دستگاه دولت دینی است. او  در سخنرانی اخیر خود “در دیدار با دست‌اندرکاران کنگره ملی شهدای عشایر” که متن آن روز سه‌شنبه ۳۱ خرداد منتشر شد، ناخواسته عمق بن‌بست رژیم را در آنجائی برملا می‌کند که هرگونه حرف و انتقادی را حتی از سوی وابستگان رژیم نسبت به دستگاه‌های تحت امر خود که نشانه‌ای از بحران و بن‌بست در آن باشد، ممنوع اعلام کرد و خطاب به آن‌ها گفت: “هرکسی مردم را نسبت به فعّالیّت و تلاش و برنامه‌ریزی‌های مسئولین کشور بی‌اعتقاد و بدبین بکند، دارد به سود دشمن کار میکند؛ چه بداند، چه نداند.” واضح‌تر از این او نمی‌توانست عمق  بحران‌ها، ورشکستگی و بن‌بستی را که جمهوری اسلامی گرفتار آن است، برملا کند.

خامنه‌ای گفت: “امروز سعی دشمن این است که ایمان دینی را تضعیف کند، امید را تضعیف کند، خوش‌بینی به آینده و به مدیریّت کشور را تضعیف کند؛ اینها چیزهایی است که روی آن دارند برنامه‌ریزی میکنند، روی آن برنامه‌ریزی میشود. [مثلاً] چه کار کنند که عقیده‌ی مردم این بشود که آینده‌ای ندارند، آینده بن‌بست است و در کوچه‌ی بن‌بست قرار دارد؛ روی این برنامه‌ریزی میکنند، برنامه‌سازی میکنند، در فضای مجازی و گاهی متأسّفانه در فضاهای رسمیِ خودِ ما اینها را بین مردم جوری پخش میکنند که مردم به این نتیجه برسند که راه‌ها بن‌بست است، راه‌ها خطا است یا به این نتیجه برسند که مسئولین کشور، مدیریّت کشور، بلد نیستند کشور را اداره کنند. این همه زحمت دارد کشیده میشود، این همه تلاش میشود، در مقابلِ این تلاشها این جوری [برخورد میشود].”

اما دشمن کیست؟ حقیقت این است که جمهوری اسلامی دشمنی جز مردم ایران ندارد. جمهوری اسلامی البته با برخی دولت‌ها اختلاف دارد، اما این اختلافات، نزاع درون خانوادگی میان پاسداران نظم ارتجاعی سرمایه‌داری است. این دشمن جمهوری اسلامی که توده‌های مردم ایران هستند، نیازی نداشته و ندارند که کسی از خارج تعلیمات رد خرافات دینی را به آن‌ها بدهد، یا به گفته این سرکرده ارتجاع ” ایمان دینی را تضعیف کند”. مردم ایران که درنتیجه سلطه طولانی رژیم دیکتاتوری و اختناق سلطنتی بر ایران که تنها آموزش و تبلیغ خرافات دینی را مجاز اعلام کرده بود و مردم را در ناآگاهی و انقیاد نگه‌داشته بود، از روی ناآگاهی و باورهای خرافی مذهبی، به یک شیاد بزرگ به نام خمینی که وعده بهشت در روی زمین را به آن‌ها می‌داد، اعتماد کردند و بزرگ‌ترین اشتباه تاریخی خود را مرتکب شدند. اما همین مردم در تجربه و در عمل دیدند که دولت دینی و حاکمیت خدا بر روی زمین، ستمکارترین، بی‌رحم‌ترین و فاسدترین رژیم در سراسر جهان ازکاردرآمده است. آن‌ها به تجربه دیدند که پاسداران حکومت الله نیز جز یک‌مشت غارتگر، دزد و آدم کش نیستند. بنابراین در برخورد با واقعیت‌هایی که ماهیت مذهب و دستگاه دینی را برملا کرد و بر مبنای تجربه بود که بخش بزرگی از مردم ایران باورهای خرافی مذهبی را به دور ریختند و بخشی نیز که هنوز باورهای مذهبی خود را حفظ کرده‌اند، آن‌ها نیز هیچ اعتماد و باوری به دولت دینی ندارند و خواهان برافتادن آن هستند. این مردمی که دشمن جمهوری  اسلامی‌اند، چهار دهه انواع و اقسام وعده‌های دروغین و پوشالی  باندهای درونی جمهوری اسلامی را تجربه کردند. در عمل دیدند که تمام آن‌ها سروته یک کرباس‌اند. نه‌تنها همه آن‌ها در پایمال کردن حقوق و آزادی‌های انسانی مردم ایران، یکسان عمل کردند، بلکه تمام آن‌ها هدفی جز غارت و چپاول، دزدی و پر کردن جیب‌های خود نداشتند. بنابراین همه دیدند درحالی‌که ثروت در یک‌قطب جامعه در دست سرمایه‌داران و مقامات دزد و فاسد دولتی متمرکز گردید ، فقر و بدبختی در قطب دیگر جامعه انباشته شد. روزبه‌روز وضعیت مادی و معیشتی کارگران و زحمتکشان وخیم‌تر شد. این وخامت اکنون به نقطه‌ای رسیده است که متجاوز از ۸۰ درصد مردم ایران زیرخط فقر به سر می‌برند.  از همین روست که توده‌های مردم ایران از مدت‌ها پیش هرگونه اعتماد به ” مسئولین کشور، مدیریّت کشور” را از دست دادند و نیازی نبود که بنا به ادعای پوشالی خامنه‌ای کسی از خارج برای بی اعتبار کردن تمام سران و مقامات دولت دینی پاسدار نظم سرمایه‌داری، برنامه‌ریزی کند. این توده‌های کارگر و زحمتکش که حالا دشمن پیگیر و آشتی‌ناپذیر جمهوری اسلامی‌اند، در عمل و در تجربه دریافتند که حاکمیت خدای پاسدار سرمایه بر روی زمین، در تمام عرصه‌ها بحران‌هایی به بار آورده که نه‌فقط قادر نیست این بحران‌ها را حتی اندکی تعدیل کند، بلکه پیوسته آن‌ها را عمیق‌تر کرده است. آن‌ها دریافتند که تمام این نظم ارتجاعی و ستمگر در بن‌بستی غیرقابل‌عبور گرفتار است و برای نجات از فجایعی که این نظم طبقاتی و مذهبی به بار آورده است، به مبارزات سیاسی برای سرنگونی آن روی آوردند. با این اوصاف بعید است که سرکرده ارتجاع حاکم بر ایران نفهمیده باشد که این نظم در بن‌بست غیرقابل‌عبور قرارگرفته است. او قطعاً خیلی زودتر از دیگر سران و مقامات هیئت حاکمه فهمیده است که نظم حاکم در بن‌بست گرفتار است، اما وی به‌عنوان رهبر ارتجاع طبقاتی و مذهبی، نمی‌تواند آشکارا به این بن‌بست اعتراف کند، بلکه برای روحیه دادن به مزدوران خود ناگزیر است مدام تکرار کند، بن‌بستی نیست. این تبلیغات دشمن است. اما در تمام حرف‌ها و اقداماتش که دقت شود، جز بازتاب بن‌بست چیز دیگری یافت نمی‌شود. کافی است به تحولات درونی دو، سه سال اخیر هیئت حاکمه نگاه کنیم.

خامنه‌ای وقتی‌که دید بحران تمام ارکان نظم حاکم را فراگرفته و رژیم در بن‌بست است  و  تمام تلاش‌های گذشته برای غلبه بر بحران‌ها و بن‌بست به شکست انجامیده است، بر این پندار خام بود که با تصفیه تمام جناح‌ها و گروه‌های رقیب از هیئت حاکمه، تمرکز در دستگاه دولتی، سپردن قدرت در اصلی‌ترین ارگان‌ها و نهادهای دستگاه دولتی در دست باندهای وابسته به خود و تشدید سرکوب و اختناق، با به‌اصطلاح مجلس یکدست، دستگاه اجرائی یکدست، دستگاه قضائی و ارگان‌های نظامی و امنیتی که همواره تحت امر خودش بوده است، می‌تواند بحران سیاسی فراگیر را حل و بر بن‌بست غلبه کند. اکنون اما در عمل با این واقعیت روبه‌رو شده است که نه‌تنها اوضاع بهبود نیافت بلکه برعکس وضع از جمیع جهات وخیم‌تر شد. توأم با وخیم‌ترشدن اوضاع اقتصادی و سیاسی، با تشدید بحران اقتصادی، گسترش نارضایتی و اعتراض، رشد و اعتلای مبارزات توده‌ای با شعار مرگ بر رئیسی، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه‌ای، در درون حاکمیت یکدست و ارگان‌های وابسته به این جناح ازجمله در مجلس و کابینه نیز اختلافات و شکاف‌های جدیدی رخ داده است. حالا نه‌فقط گروه‌های رقیب، شکست و ناتوانی رئیسی و شخص خامنه‌ای را در روزنامه‌ها و دیگر ابزارهای تبلیغی خود در بوق و کرنا می‌دمند و آن‌ها را باعث وخیم‌ترشدن اوضاع معرفی می‌کنند، بلکه از درون خود مجلس یکدست و حتی از درون مرتجع‌ترین و بالاترین رده‌های دستگاه مذهبی که همواره از وابستگان گوش‌به‌فرمان خامنه‌ای بودند، از نمونه نوری همدانی، مخالفت‌ها علیه رئیسی آغاز شده است و شکست سیاست‌های خامنه‌ای و  رئیسی را  جار می‌زنند. مجلس ارتجاع نیز که با کابینه رئیسی اختلاف پیدا کرده است، به تهدید استیضاح وزرای وی روی آورده و در تدارک استیضاح وزیر صمت برآمده است. کشمکش‌ها در درون کابینه‌ای که هنوز یک‌ساله نیز نشده، افزایش یافته است. وزیر کار استعفا داد و دررفت، اما کشمکش‌ها ادامه دارد. تلاش جدید خامنه‌ای در کمتر از یک سال نه‌فقط با شکست مواجه شد، بلکه حالا با شکاف درونی باند وابسته به خود نیز مواجه شده که در هر گام به شیوه خودشان بن‌بست را اعلام می‌کنند.  بنابراین وی در این سخنرانی درواقع هدفش این بود که لااقل گروه‌های وابسته به باند خود را آرام کند و به آن‌ها بگوید که خفه شوید، چون شما هم دارید بن‌بست را جار می‌زنید و خط دشمن را پیش می‌برید. او البته مستقیماً سراغ گروه‌ها و ارگان‌های درگیر نرفت، بلکه به‌عنوان نمونه به ماجرای گفتگوی مجری برنامه تلویزیونی پرداخت که گویا ظاهراً دستگاه پلیس و فرمانده پلیس آگاهی تهران  را به نحوی به چالش گرفته بود که از آن بوی ازهم‌پاشیدگی رژیم و ارگان‌های آن بیرون می‌زد. ببینید ابعاد ازهم‌گسیختگی به کجا رسیده که شبکه جاسوسی اسرائیل در ایران پی‌درپی نظامیان و دانشمندان دست‌اندرکار برنامه‌های اتمی و موشکی رژیم را ترور می‌کند، هرجائی را که می‌خواهد منفجر می‌کند، یا به آتش می‌کشد، اسناد سری رژیم را یکجا سرقت می‌کند و به اسرائیل منتقل می‌کند، اما نیروهای نظامی و امنیتی رژیم که تمام وظیفه آن‌ها سرکوب و کشتار مردم است، حتی یک مورد آن را هم کشف نکردند.  در سرقت مهمی نیز که از بانک ملی صورت گرفت، پلیس جمهوری اسلامی  پنج روز پس‌ازآن که چنین اتفاقی در مرکز تهران رخ‌داده و دزدها صندوق‌های امانت مردم را با خود ‌بردند، از طریق بانک خبردار می‌شود و به گفته رئیس آگاهی تهران در این گفتگوی تلویزیونی  سرقت از بانک ملی و بردن امانات مردم  «پنج‌شنبه‌شب» صورت گرفته بود، اما پلیس تازه  روز دوشنبه از طریق بانک خبردار شده بود. خامنه‌ای اما حرفش این بود که این مجری صدا و سیمای وی نمی‌بایستی بی‌خبری پلیس را مورد سؤال قرار دهد چون معنای آن زیر سؤال بردن ارگان سرکوب محبوب و تحت امر خامنه‌ای و برملا شدن ازهم‌گسیختگی ارگان‌های دستگاه دولتی به سود دشمن است. اما چون گویا دزدها را گرفته‌اند مجری می‌بایستی تنها کاری که انجام دهد، برای پلیس هورا بکشد. بنابراین خامنه‌ای می‌گوید: ” در رسانه‌ی ملّی خود ما جوری حرف زده می‌شود که به‌جای تشویق، کأنّه سرزنش میشوند! . خب باید تشویق بشوند”

اما در اساس، بحث اصلی او در این مورد مربوط به حملاتی است که این روزها به‌ویژه به گماشته وی در رأس دستگاه اجرائی، رئیسی  و کل کابینه وی می‌شود و حتی گروه‌های طرفدار جمهوری اسلامی می‌گویند این‌ها نمی‌توانند کشور را اداره کنند. لذا وی در این سخنرانی به خودی‌هائی اشاره می‌کند که می‌گویند:” مسئولین کشور، مدیریت کشور، بلد نیستند کشور را اداره کنند.” او سپس می‌افزاید: این‌همه زحمت دارد کشیده می‌شود، این‌همه تلاش می‌شود، در مقابلِ این تلاش‌ها این‌جوری [برخورد میشود].” و در خاتمه هم خطاب به آن‌ها می‌گوید اگر این حرف‌ها و اقدامانی از این دست تکرار شود، شما هم دارید به سود دشمن کار می‌کنید. ” هرکسی مردم را نسبت به فعّالیّت و تلاش و برنامه‌ریزی‌های مسئولین کشور بی‌اعتقاد و بدبین بکند، دارد به سود دشمن کار میکند؛ چه بداند، چه نداند.”

بنابراین وی در این سخنرانی، تکلیف را برای باندهای وابسته به خودش نیز روشن ساخت. هیچ‌کس نباید در مورد خرابی اوضاع، بن‌بست و شکست گماشتگان و ارگان‌ها و نهادهای وابسته به وی حرفی بزند، اگر چنین کرد، حالا اگر ثابت شد که عامل دشمن نیست، حداقلش این است که به سود دشمن کار می‌کند. مهم هم نیست که “بداند یا نداند”.

اما واقعیت‌های عینی جامعه ایران قدرتمندتر از آن هستند که مرتجعی مثل خامنه‌ای بتواند آن‌ها را انکار و بر آن‌ها سرپوش بگذارد. بن‌بست نظم موجود چیزی نیست که با حرف و تهدید این‌وآن بتوان انکارش کرد. این بن‌بست هرلحظه جلو جمهوری اسلامی سبز می‌شود. از همین رو وی حتی قادر نخواهد بود تضادها و اختلاف درونی باندهای وابسته به خود را تحت کنترل درآورد و آن‌ها را به سکوت وادارد. اختلاف، شکاف و بحران در درون طبقه حاکم و هیئت حاکمه جزئی جدائی‌ناپذیر از بحران سیاسی فراگیر جامعه ایران و بن‌بست نظم موجود است.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۷۶  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.