۲۸ تیرماه اجلاس سران دولتهای نشست آستانه در تهران برگزار شد. این اجلاس در ظاهر برای حلوفصل نزاع بر سر سوریه در ادامه نشستهای پیشین میان روسیه، ترکیه و جمهوری اسلامی ایران برگزار شد، اما بیش از آنکه اجلاسی برای گفتگو و توافق بر سر بحران سوریه باشد، به دیدارها و توافقات دوجانبه میان سران این دولتها تبدیل گردید و درواقع به نوعی نمایش قدرتنمائی سیاسی تبدیل شد که بهویژه روسیه و جمهوری اسلامی ایران در اوضاع سیاسی بحرانی منطقه و جهان به آن نیاز داشتند.
بر سر سوریه نهفقط هیچ توافقی صورت نگرفت، بلکه برعکس، این اجلاس، اختلافات را تشدید کرد.
بنابراین، بیانیه مشترک پایانی پیرامون این مسئله نیز جز یکمشت مواضع ضدونقیض که بازتاب اختلافات عمیق بود، چیز دیگری نبود.
در بیانیه مشترک، طرفین “بر تعهد تزلزلناپذیر خود به حاکمیت، استقلال، وحدت و تمامیت ارضی جمهوری عربی سوریه” تأکید کردند. در واقعیت اما برکسی پوشیده نیست که تمام این ادعا کذب است. هیچیک از این دولتها در عمل به آنچه که در حرف گفتند، متعهد نیستند. حقیقت این است که سوریه امروز ، کشوری تحت اشغال این سه کشور بهاضافه آمریکاست. بخشی از آن در تصرف ترکیه، بخشی در تصرف آمریکا، و بخش بزرگتر آن در تصرف مشترک روسیه و جمهوری اسلامی است که یک رژیم دیکتاتوری دستنشانده نیز بر آن حاکم است.
آنها گویا حرف دیگری نداشتند جز اینکه “عزم خود را برای ادامه همکاری برای مبارزه با تروریسم در همه اشکال و مظاهر ابراز ” کنند.
اما این تروریستها که هستند؟ روسیه و جمهوری اسلامی گروههای اسلامگرای سنی مذهب موردحمایت ترکیه را در مناطق اشغالی تروریست میدانند، درحالیکه از دیدگاه ترکیه شبهنظامیان کرد موردحمایت آمریکا، روسیه و حتی رژیم دستنشانده بعثی سوریه تروریستاند. بنابراین توافقی در این زمینه نیز میان آنها نمیتوانست وجود داشته باشد. اما در یک مورد میتوان توافقی لااقل میان جمهوری اسلامی و ترکیه دید و آن مخالفت هر دو دولت حتی با خودمختاری کردهای سوریه است که آن را مترادف جدائیطلبی تعریف کردند.
هر سه دولت اما در یک نقطه در این بیانیه اشتراک نظر داشتند و آن مخالفت با تملک انحصاری نفت سوریه توسط دولت آمریکاست که هماکنون مفت و مجانی از آن بهره میبرد. لذا ” تصمیم گرفتند تلاشهای خود را هماهنگ نمایند. مخالفت خود را با تصرف و انتقال غیرقانونی نفت و درآمدهای حاصل از فروش آنکه متعلق به سوریه است ابراز کردند.”
آنها درحالیکه پوشیده و آشکار با یکدیگر در جنگ و جدالاند و هریک میکوشد سهم خود را از غنیمت سوریه افزایش دهد و اخیراً هم رژیم ترکیه آشکارا اعلام کرده است بهزودی حمله نظامی جدیدی را برای اشغال مناطق دیگری از خاک این کشور سازمان خواهد داد، معهذا ابائی نداشتند که به یک دروغ آشکار متوسل شوند و بگویند: ” بار دیگر بر این عقیده خود تصریح کردند که منازعه سوریه هیچ راهحل نظامی نداشته و تنها از طریق روند سیاسی سوری ـ سوری با تسهیلگری سازمان ملل وفق قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان ملل قابلحل و فصل خواهد بود.”
بنابراین روشن است که بحران سوریه و کشمکش قدرتهای امپریالیستی و منطقهای به همان شکلی که در متجاوز از یک دهه گذشته وجود داشته ادامه خواهد یافت و تشدید خواهد شد. این تشدید اختلافات به ویژه میان جمهوری اسلامی و ترکیه از همان دیدار مشترک خامنهای با اردوغان و هیئت همراه وی آشکار بود.
خامنهای در این دیدار با این تصور که گویا در اوضاع سیاسی بحرانی جهان و منطقه در موقعیت منطقهای بهتری قرارگرفته و میتواند ترکیه را زیر فشار قرار دهد، خطاب به اردوغان در مورد تدارک نظامی ترکیه برای حمله جدید به سوریه گفت:
“این کار قطعاً هم به ضرر سوریه هم به ضرر ترکیه و هم به ضرر منطقه است و اقدام سیاسی مورد انتظار از جانب دولت سوریه را نیز محقق نخواهد کرد.” “ما امنیت ترکیه و مرزهای آن را امنیت خود میدانیم، شما نیز امنیت سوریه را امنیت خود بدانید. مسائل سوریه را باید با مذاکرات حل کرد و ایران، ترکیه، سوریه و روسیه با گفتگو این مسئله را تمام کنند.”
اما رئیسجمهوری ترکیه روز چهارشنبه در بازگشت از ایران در هواپیما پاسخ خامنهای را داد و گفت: ” تا زمانی که نگرانیهای امنیتی ما برطرف نشود عملیات جدید در دستور کار ما خواهد بود. ما در شرق فرات، ادلب، عفرین و همه این منطقه با حساسیت تحولات را دنبال میکنیم. ”
وزیر امور خارجه ترکیه نیز روز پنجشنبه، ۳۰ تیرماه، در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: “ما در مبارزه با تروریسم از کسی اجازه نخواهیم گرفت. این ممکن است یکشب، ناگهانی اتفاق بیفتد.”
ترکیه اما در همان روز چهارشنبه برای قدرتنمائی دست به یک اقدام جنایتکارانه در خاک عراق زد و با حمله نظامی به یک تفریحگاه کوهستانی «برخ» در استان دهوک عراق، هشت گردشگر را کشت و ۲۳ نفر را مجروح کرد. جمهوری اسلامی ایران هم موقعیت را برای پاتک به ترکیه مناسب دید. نیروهای وابسته به خود را در عراق علیه ترکیه فعال کرد و تظاهرات گستردهای در مقابل مراکز دیپلماتیک ترکیه همراه با به آتشکشیدن پرچم این کشور به راه افتاد. تظاهرکنندگان ضمن محکوم کردن ترکیه خواستار تحریم کالاهای ترکیه در عراق شدند. درگیری اما فراتر رفت و ابعاد نظامی به خود گرفت. مراکز بهاصطلاح غیبی در عراق که پیش از این با نام و نشانهای جعلی موشک و پهپاد به مراکز سیاسی و نظامی در خود عراق شلیک کرده بودند، این بار علیه ترکیه فعال شدند و دو پایگاه نظامی ترکیه را در مناطق اشغالی عراق هدف قراردادند.
به گزارش خبرگزاری فارس، بامداد جمعه، یک پایگاه ترکیه، در ناحیه بامرنی توسط “سرایا اولیاء الدم” با دو پهپاد هدف حمله قرار گرفت. این گروه ظاهراً ناشناس تهدید کرد “اگر نیروهای ترکیه از خاک عراق خارج نشوند، حملات بعدی ما در داخل خاک ترکیه خواهد بود”.یک گروه ناشناس دیگر، موسوم به «لواء احرار العراق» نیز پایگاه زلیکان را با سه راکت هدف حمله قرارداد.
روشن است که نه دولت عراق از چنین امکانی برای درگیری با ترکیه برخوردار است و نه اقلیم کردستان. درواقع این پاسخ جمهوری اسلامی به ترکیه بود. مستثنا از اینکه دولت ترکیه و جمهوری اسلامی به روی خود بیاورند یا نه، این نخستین درگیری نظامی میان جمهوری اسلامی و دولت ترکیه در پی تشدید اختلافات بر سر سوریه است.
اما برنده اصلی سیاسی و اقتصادی اجلاس تهران، امپریالیسم روسیه بود. در دیدار دوجانبه خامنهای و پوتین، خامنهای در تملق و چاپلوسی از پوتین سنگ تمام گذاشت. او را ستود. از سیاستهای وی تمجید کرد و حمله نظامی روسیه به اوکراین را رسماً مورد تائید قرارداد.
وی خطاب به پوتین گفت: غربیها با روسیه قوی و مستقل بهکلی مخالف هستند. در قضیه اوکراین چنانچه شما ابتکار عمل را به دست نمیگرفتید، طرف مقابل با ابتکار خود، موجب وقوع جنگ میشد.اگر راه در مقابل ناتو باز باشد حدومرزی نمیشناسد و اگر جلوی آن در اوکراین گرفته نمیشد، مدتی بعد به بهانه کریمه، همین جنگ را به راه میانداختند. خامنهای همچنین موضعگیریهای اخیر روسیه علیه اسرائیل را که بر سر مسئله اوکراین، اختلافات میان آنها تشدید شده را تحسینبرانگیز خواند. سپس وارد بحث همکاریهای دوجانبه شد.
خامنهای همکاریهای بلندمدت ایران و روسیه را “جداً و عمیقاً” به نفع هر دو کشور خواند و افزود:حوادث جهانی نشاندهنده نیاز ایران و روسیه به همکاریهای روزافزون و متقابل است. وی گفت: همکاریهای اقتصادی ایران و روسیه بهویژه در پی تحریمهای غرب، ضروری و به نفع هر دو کشور است . تفاهمها و قراردادهای متعددی بین دو کشور ازجمله در بخش نفت و گاز در جریان است که باید تا انتها پیگیری و عملیاتی شوند. همکاریهای دو کشور در این دوره باید به اوج خود برسد.
پوتین نیز ضمن تائید صحبتهای وی بر پیشرفت پروژهها ، ضرورت همکاریهای اقتصادی، سیاسی و نظامی و توسعه مانورهای سهجانبه با حضور چین تأکید کرد.
توافقاتی که در این اجلاس میان طرفین صورت گرفت، تا جایی که علنی شده است، یک مورد آن، تفاهمنامه بین شرکت ملی نفت و شرکت گازپروم روسیه به ارزش ۴۰ میلیارد دلار در میدانهای نفت و گاز است که به گفته مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران بزرگترین سرمایهگذاری خارجی تاریخ صنعت نفت ایران خواهد بود. راهاندازی خط آهن رشت- آستارا، نیز مورد دیگری بود که موجب تکمیل خطِ حملونقل شمال- جنوب و ارتباط روسیه به خلیجفارس و اقیانوس هند خواهد شد.
اکنون آشکار است که بازار ایران میان چین و روسیه و انحصارات وابسته به این دو قدرت جهانی تقسیمشده است. با توافقات و موضعگیریهای طرفین در اجلاس تهران، جمهوری اسلامی صریح و آشکار جایگاه خود را در بلوکبندی امپریالیستی چین و روسیه در مقابل بلوک امپریالیستی آمریکائی – اروپائی قطعی کرد. روشن است که این تحولات در تضاد با منافع اقتصادی و سیاسی قدرتهای امپریالیست اروپائی و آمریکائی و متحدان منطقهای آنهاست. این جبههگیری رسمی که البته از قبل نیز شواهد آن وجود داشت، تضادهای منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی را با قدرتهای رقیب تشدید و وارد مرحله جدیدی خواهد کرد. بیش از همه رژیم اسرائیل از این تحولات خشنود است و آن را تأییدی بر دیدگاه خود برای مقابله با جمهوری اسلامی اعلام کرد. ازاینرو بر دامنه فشار خود بر قدرتهای غربی برای مقابله سیاسی و اقتصادی جدیتر با جمهوری اسلامی و حتی مقابله نظامی خواهد افزود. گرچه قدرتهای غربی بهرغم موضعگیریهای اخیر بایدن در جده علیه جمهوری اسلامی و وعده حمایت و کمک نظامی به متحدان منطقهای خود، تمایلی به درگیری نظامی با جمهوری اسلامی در شرایط سیاسی کنونی جهان ندارند، اما با تحولات پیشآمده حتی چنانچه جمهوری اسلامی بخواهد بر سر برجام به آنها نیز امتیازاتی بدهد، بیتردید فشارهای سیاسی و اقتصادی خود را بر جمهوری اسلامی تشدید خواهند کرد.
در این میان تکلیف تودههای مردم ایران در قبال زدوبندها، توافقات و اختلافات و درگیریهای جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟ کارگران و زحمتکشان ایران اکنون سالهاست که تکلیف خود را با جمهوری اسلامی و کلیت سیاستهای آن که علیه منافع مردم ایران است، روشن کردهاند. آنها با مبارزات پیگیرانه و تعرضی خود به وضوح نشان دادهاند که خواهان سرنگونی طبقه حاکم برایران و رژیم پاسدار سیاسی آن، جمهوری اسلامی هستند.
اما رژیمهای ارتجاعی استبدادی در کشورهای عقبمانده سرمایهداری از نمونه جمهوری اسلامی ایران که پایگاهی در میان تودههای مردم ندارند و بازور سرنیزه بر مردم حکومت میکنند، میکوشند با دادن امتیازات به قدرتهای امپریالیست و آویزان شدن به دامن این یا آن قدرت جهانی، موجودیت خود را حفظ کنند و به حیات ننگین خود ادامه دهند. اما تاریخ نشان داده است که حتی قدرتهای بزرگ جهان نیز قادر نیستند موجودیت آنها را در برابر اراده تودههای مردمی که خواهان سرنگونی رژیمهای ارتجاعی و استبدادیاند، حفظ کنند.
این واقعیت دیگر بر تودههای مردم ایران پوشیده نیست که سیاست خارجی جمهوری اسلامی از سیاست داخلی ارتجاعی آن جدا نبوده و نیست. همانگونه سیاست داخلی این رژیم علیه کارگران و زحمتکشان بوده و هست، در عرصه خارجی نیز سیاستهای این رژیم تماماً علیه تودههای مردم ایران و منافع آنها بوده است. تجربه تمام دوران موجودیت جمهوری اسلامی به عموم کارگران و زحمتکشان نشان داده است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی جز جنگ، تحریم ، فشارهای اقتصادی کمرشکن بر تودههای زحمتکش، امتیازدادن به این یا آن قدرت امپریالیست و بر باد دادن ثروت کشور و حاصل دسترنج کارگران در ماجراجوئیهای منطقهای و بینالمللی و حمایت از گروههای اسلامگرا، نتیجه دیگری نداشته و نخواهد داشت. تفاوتی هم نمیکند که با این دسته از قدرتهای جهان متحد باشد، یا دسته دیگر. منافع قدرتهای امپریالیست همواره خلاف منافع تودههای مردم ایران است. خواه امپریالیسم آمریکا و اروپا باشد، یا امپریالیسم روسیه و چین. آنچه برای کارگران و زحمتکشان ایران برای نجات از سیاستهای ارتجاعی طبقه حاکم بر ایران، همواره اولویت دارد، تشدید مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی، کسب قدرت سیاسی و حاکم شدن بر سرنوشت خود از طریق استقرار یک حکومت شورابی است.
نظرات شما