اعلام نتایج کنکور سال ۱۴۰۱ شکاف عمیق طبقاتی را که جامعه ایران با آن روبهروست، در مراکز آموزشی نیز بهوضوح نشان داد و آشکار ساخت که مهمترین دانشگاهها و رشتههای تحصیلی نیز به انحصار فرزندان سرمایهداران و ثروتمندان درآمده است.
سیاست خصوصیسازی آموزش که از سالها پیش با ایجاد مدارس خصوصی برای فرزندان سرمایهداران و ثروتمندان از دوران رفسنجانی آغازشده بود و در دوره حسن روحانی و رئیسی به اوج خود رسید، اکنون به مرحله حذف فرزندان کارگران و زحمتکشان از تحصیلات عالی انجامیده است. نتایج کنکور امسال حاکی است که ۳ درصد از دانشآموزان تحصیلکرده در مدارس خصوصی یک سهم ۹۵ درصدی از رتبههای برتر کنکور امسال را از آن خود کردند. با اعلام اسامی ۴۰ نفر برتر کنکور ۱۴۰۱ مشخص شد که ۹ نفر آنها از مدارس غیرانتفاعی، ۲۹ نفر از مدارس استعدادهای درخشان موسوم به سمپاد و یک نفر هم از مدرسه نمونه دولتی بودهاند! تنها یک دانشآموز از مدارس دولتی عادی در گروه هنر در میان این ۴۰ نفر است که البته آنهم از هنرستان وابسته به وزارت ارشاد است که به گزارش خبرگزاری دولتی تسنیم ” بسیار متفاوت با هنرستانهای دولتی عادی بوده و از طریق آزمون ورودی اقدام به جذب دانشآموزان مستعد میکند و شهریهای نیز از پذیرفتهشدگان دریافت میشود!” یعنی این هم از نوع همان مدارس پولی شبه خصوصی است. در این میان سهم مدارس دولتی که ۸۵ درصد دانشآموزان کشور در آنها مشغول به تحصیلاند، حتی یک نفر نیز نبوده است.
ادامه سیاست اقتصادی نئولیبرال خصوصیسازی آموزش، تا جایی پیش رفته است که در نظام آموزشی کنونی علاوه بر مدارس خصوصی موسوم به غیرانتفاعی که شامل ۱۲ درصد دانشآموزان کشور است، مدارس متعدد بهظاهر دولتی هم وجود دارد که همانند مدارس خصوصی شهریههای هنگفت دریافت میکنند، امکانات خوبی هم در اختیار دانشآموزان قرار میدهند و ضوابط خاص خود را دارند، نظیر همین مدارس سمپاد، نمونه دولتی، هیئت امنائی، شاهد و غیره. گسترش مدارس خصوصی و شبه خصوصیهای ظاهراً دولتی اما پولی، مهمترین رشتههای شاخصترین دانشگاههای کشور را کاملاً به انحصار فرزندان ثروتمندان درآورده است.
نیک نژاد یک عضو انجمن صنفی معلمان اخیراً در گفتوگو با «آرمان امروز» گفت: هماینک ۲۳-۲۲ مدرسه غیردولتی شبکهای وجود دارد که هرکدام تلاش میکنند تا با برند سازی، از مردم پول بگیرند . آلان مدارس دولتی هم انواع مختلفی دارد. از مدارس هیئتمدیرهای تا مدارس ماندگار و… همین آلان ما در برخی از مدارس دولتی شمال شهر مدارسی راداریم که ماهیانه ۳۰ میلیون تومان شهریه میگیرند!
حال ببینیم در عمل این گسترش مدارس خصوصی و پولی چه عواقب وخیمی برای کارگران و زحمتکشان و فرزندان آنها به بار آورده است. گزارشی که در نیمه اول مرداد ، مدیرکل دفتر تدوین و راهبری اسناد و سیاستهای آموزش و پژوهش ستاد علم و فناوری دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد نتایج قبولیهای کنکور ۱۴۰۱ ارائه داد، بهوضوح این واقعیت را نشان میدهد. وی ازجمله گفت: ” ۸۱درصد رتبههای زیر سه هزار، دهک هشت تا ۱۰ هستند. حدوداً ۱۹درصد رتبههای زیر سه هزار هم برای هفت دهک بعدی است و جالب اینکه ۴۸درصد از رتبههای زیر سه هزار، فقط دهک ۱۰ هستند.
در گروه فنی و مهندسی دانشگاه صنعتی شریف ۱ / ۵۵ درصد فقط از یک دهک یعنی دهک دهم هستند. بعد، آنطرف، دهک یکم صفر درصد، دهک دوم سه نفر! این فاصله خیلی زیاد است. در رشتههای پزشکی، داروسازی و دندانپزشکی حدود ۵۶درصد تنها دهک دهم قبول شدند.
به عبارت دقیقتر از مجموع سه هزار و ۲۱۱نفر که در این رشتهها قبول شدند، هزار و ۸۰۶ نفر تنها دهک دهم بودهاند، درحالیکه از دهک اول تنها سه نفر و این میزان در دهک دوم به ۱۱نفر میرسد.
در رشته کامپیوتر نیز از میان ۶۶۲نفری که توانستند در این رشته رتبه زیر ۳هزار نفر را به دست بیاورند، ۴۱۱نفرشان دهک دهم بودهاند و از دهک اول و دوم حتی یک نفر قبول نشده و تنها ۷نفر از دهک سوم توانستهاند در این رشته قبول شوند.
شاید عنوان شود که در رشتههایی مانند پزشکی یا کامپیوتر رقابت بسیار سنگین است، اما در علوم انسانی هم همین مسئله را شاهد هستیم. بهطوریکه از میان ۲۸۱داوطلب زیر سه هزار که رشته روانشناسی را انتخاب کردهاند، ۱۳۵نفرشان در دهک دهم قرار میگیرند و از دهک اول هیچ داوطلبی نداشتیم. از دهک دوم سه نفر و از دهک سوم نیز پنج نفر را داشتیم.”
این اتفاق در کشوری رخداده که نمونه بیهمتایی از تبعیض در تمام عرصهها در سراسر جهان است. جامعهای که گروه کوچکی انگل سرمایهدار، مقامات دولتی و وابستگان آنها تمام ثروت کشور را در انحصار خود گرفته، همهساله تریلیونها تومان از طریق سود، دزدی و غارت ثروتهای کشور به جیب میزنند، بر سرمایه و ثروت خود میافزایند، درحالیکه متجاوز از ۸۰ درصد جامعه زیرخط فقر زندگی میکنند.
در چنین جامعهای، تبعیض در عرصه آموزش نیز باید چنان شکل آشکار و رسوایی به خود بگیرد که حتی در کشوری از نمونه آمریکا که در نابرابری و تبعیض طبقاتی شهره است، نمیتوان نظیر آن را یافت.
در ایران امروز فرزندان ثروتمندان که از تمام امکانات رفاهی برخوردارند، در تحصیل نیز از همان آغاز در مدارسی جداگانه آموزش میبینند که با شهریههای بسیار کلان بهترین امکانات تحصیلی را فراهم میکنند تا فرزندان ثروتمندان بتوانند بهسادگی امکان دسترسی به ادامه تحصیلات عالی در رشتههای موردعلاقه خود را داشته باشند و در آینده تمام مناصب را در همه سطوح جامعه در اختیار خود بگیرند. اما فرزندان کارگران و زحمتکشان که ۸۵ درصد دانش آموزان را تشکیل میدهند، باید در مدارس بهاصطلاح دولتی تحصیل کنند که هیچ چشماندازی برای ارتقاء موقعیت و جایگاه آنها وجود ندارد و درنهایت راه دیگری برای آنها باقی نمیماند که حتی از همان آغاز و میانه تحصیل، مدرسه را رها کنند و به کارگری رویآورند.
این مدارس، از بودجه سالانه چنان ناچیزی برخوردارند که ادامه فعالیت روزانه آنها نیز با گرفتن پول تحت عناوین مختلف از خانوادههای فقیر دانشآموزان و یا بهاصطلاح خیرین تأمین میشود. بودجه آموزشوپرورش که سالبهسال درنتیجه تورم افسارگسیخته کاهشیافته، چنان نازل است که ۹۸ درصد آن صرف حقوق ناچیز معلمان میشود. این مدارس در موارد بسیار حتی ساختمان مناسبی با امکانات لازم برای برپائی کلاس را ندارند، تا چه رسد به امکانات ضروری آموزشی برای تحصیل دانشآموزان. حتی برای تعمیر مدرسه از دانشآموزان پول میگیرند. به بیانی دقیقتر آنچه مدارس دولتی نامیده میشود، در حقیقت با پولی که از خانوادهها میگیرند، امور روزمره خود را میگذرانند.
یکی دیگر از معضلات این مدارس، کمبود کلاس درس است. در همین مدارس گاه تعداد دانشآموزان کلاس، دو برابر حد مجاز است. علاوه بر کمبود مدرسه، کمبود معلم یک معضل جدی دیگر است. تازه همین تعداد معلمان هم که زیر فشار کار کلاسهای پرجمعیت دانشآموزان قرار دارند، حقوق ناچیزی میگیرند که جوابگوی تأمین معیشت روزمره آنها هم نیست. بنابراین باید در جستجوی کار و منبع دیگری برای تأمین هزینههای روزمره خود باشند. این عامل نیز تأثیر جدی بر کیفت آموزش دانشآموزان مدارس دولتی میگذارد. بنابراین پوشیده نیست که سطح پائین آموزش در مدارس دولتی نتیجه سیاست رژیم حاکم بر ایران است و نمیتواند با سطح بالای آموزش در مدارس خصوصی و پولی برابری کند و راه را بر ادامه تحصیل دانشآموزان مدارس دولتی در دانشگاهها و رشتههای موردعلاقه آنها میبندد.
در جهت رفع لااقل بخشی از معضلاتی که مدارس دولتی با آنها مواجهاند، معلمان سراسر کشور سالهاست که برای تعطیلی خصوصی سازی آموزش، برقراری آموزش رایگان واقعی، افزایش حقوق معلمان، افزایش بودجه آموزشوپرورش بهنحویکه بتواند تأمینکننده امکانات ضروری آموزشی باشد و نیز دخالت معلمان در تدوین سیاست آموزشی، مبارزه کردهاند. رژیم ارتجاعی پاسدار نظم طبقاتی و مذهبی حاکم بر ایران، اما نهتنها هیچ پاسخی به این مطالبات معلمان نداده و درنتیجه روزبهروز وضعیت وخیمتر شده، بلکه وحشیانه به سرکوب معلمان متوسل شده است. اعتراضات و تجمعات معلمان، مکرر مورد یورش و سرکوب وحشیانه گارد ضد شورش رژیم قرارگرفته و تعدادی نیز بازداشت و به حبس محکومشدهاند. هیچ کشوری در جهان را نمیتوان یافت که نمونه این سرکوبهای وحشیانه جمهوری اسلامی علیه معلمان را داشته باشد، معلمان را بازداشت کند، مدتها در زندان نگه دارد و حتی آنها را به حبسهای طولانیمدت محکوم کند. تنها در طول چندین ماهی که از سال جاری میگذرد، صدها تن از معلمان در ایران زندانیشدهاند و هماکنون چندین ماه است که تعدادی از اعضای شورای هماهنگی کانونهای صنفی معلمان در زندان به سر میبرند.
سیر قهقرائی که نظام آموزشی کشور با آن مواجه است و روزبهروز وخیمتر شده است، از ماهیت بهغایت ارتجاعی جمهوری اسلامی و نظم ستمگرانه طبقاتی حاکم بر ایران ناشی میگردد.
نظام آموزشی در ایران در مقام مقایسه با تمام کشورهای جهان حتی کشورهای همسایه ایران البته بهاستثنای افغانستان تحت سلطه طالبان، از جهات مختلف عقبماندهتر است. مسئله صرفاً این نیست که نظام آموزشی کشور طبقاتی است. نظام آموزشی در تمام کشورهای سرمایهداری طبقاتی است و در خدمت نظم طبقاتی حاکم قرار دارد.
در تمام جهان چه در سطح آموزش ابتدائی و متوسطه یا تحصیلات عالی، نظام آموزشی وظیفه دارد که نیازهای این جامعه بورژوائی، ازجمله هژمنی ایدئولوژی و سیاست طبقه حاکم را تأمین کند. ازاینجهت سیستم آموزشی پاسدار نظم موجود است. این نظام آموزشی نیاز دارد که منطبق با سطح پیشرفت تکنیک و نیازهای تولیدی، فنی، اقتصادی و سیاسی کادرهای این نظام را تربیت کند. نخست کارگر موردنیاز را آموزش دهد. تکنیسینها، متخصصین سطوح مختلف و دانشمندان مورد نیاز نظام را تأمین کند. بنابراین در مرحله کنونی توسعه سرمایهداری، اصل براین است که همه باید حداقل از درجه معینی سواد و شناخت علمی برخوردار باشند. ازاینرو آموزش و تحصیل در مدارس رایگان است و عموماً اجباری. امکانات آموزشی لازم در اختیار این سیستم آموزشی قرار میگیرد تا بتواند به وظیفه خود عمل کند و معلمان از شرایط رفاهی و معیشتی و کاری بالنسبه خوبی برخوردارند. در ایران اما وضع اساساً متفاوت است. نظام آموزشی به تمام معنی ویران، عقبمانده و ارتجاعی است. در هیچ کشوری از جهان نظام آموزشی چنین شکل رسوایی به خود نگرفته است. ازاینجهت نظام آموزشی حاکم بر ایران اصلاً قابل قیاس با دیگر کشورهای سرمایهداری بهویژه کشورهای پیشرفته سرمایهداری جهان نیست.
با این اوضاع و تجارب چهار دهه گذشته، روشن است که با ادامه حیات جمهوری اسلامی و نظم حاکم بر ایران، هیچ بهبودی در اوضاع نابسامان و پر از تبعیض نظام آموزشی کشور رخ نخواهد داد. در این عرصه نیز همانند بسیاری از عرصههای دیگر، پیششرط هرگونه بهبود نظام آموزشی کشور، سرنگونی جمهوری اسلامی بهعنوان پاسدار تمام نظم ارتجاعی سرشار از نابرابری و تبعیض، عقبماندگی و ارتجاع است. نظام آموزشی حاکم بر ایران باید از اساس دگرگون شود.
در یک نظام آموزشی پیشرفته و مترقی نه نیازی به نمره و امتحانات برای کودکان است و نه کنکور برای ادامه تحصیل در دانشگاهها. همه دانش آموزان سالم جامعه، بالقوه دارای استعدادهای درخشاناند. فقط باید زمینه بروز آن فراهمشده باشد و دانشآموز بتواند بهحسب علایق خود استعداد درخشان خود را در حیطه موردعلاقهاش نشان دهد. بنابراین مقدم بر هر چیز باید بساط خصوصیسازی نظام آموزشی برچیده شود. آموزش رایگان و اجباری تا پایان دور متوسطه معمول گردد. پیشرفتهترین امکانات در اختیار نظام آموزشی کشور قرار گیرد. از همان آغاز شیوه آموزشی تلفیق کار نظری و عملی معمول گردد. روش رقابت، امتحان دادن و نمره گرفتن برچیده شود تا همه محصلین تا پایان دوره متوسط حیطه موردعلاقه خود را مشخص کرده باشند. محصلی که مایل به ادامه تحصیل نیست، در رشته موردعلاقهاش مشغول به کار شود. محصلینی که میخواهند در رشتههای مختلف ادبیات، هنر، مهندسی، رشتههای علوم اجتماعی، پزشکی و غیره ادامه تحصیل دهند، آزادانه و آگاهانه رشته موردنظر خود را ادامه دهند . بنابراین باید مانع کنکور برچیده شود و دانشآموزانی که خواهان ادامه تحصیل هستند، بدون هرگونه محدودیت، امتیاز و تبعیض بتوانند رایگان ادامه تحصیل دهند. بالاخره، معلمان، دانشآموزان، دانشجویان و اساتید دانشگاهها، مستقیماً از طریق شوراها در تدوین سیاستهای آموزشی مداخله و نقش داشته باشند. تنها یک چنین اقدامات ضروری و مترقی است که میتواند تحولی رادیکال در نظام آموزشی کشور را که خواست عمومی دانشآموزان، دانشجویان، اساتید و معلمان است، محقق سازد. این تحول میتواند نظام آموزشی کشور را به سطح یک نظام آموزشی نمونه در سطح جهان ارتقاء دهد. انجام یک چنین تحولی در نظام آموزشی کشور، مستلزم ایجاد یک حکومت شورایی است که سازمان ما برای استقرار آن مبارزه میکند.
نظرات شما