از “آب، آب” و “تنها کف خیابون بدست میآد حقمون” تا “مرگ بر رئیسی” شعار این روزهای تشنگی مردم زحمتکش و ستمدیدهی شهرکرد بود. مردمی که در گذشته مشکلی به نام بیآبی نداشتند، اما در سالهای اخیر در پی بروز معضل آب، بارها به خیابان آمدند تا حق خود را بگیرند. این بار اما شهرکرد تشنهتر از همیشه بود. شهری که مرکز استان است اما مردمش از ۱۷ مرداد حتا از آب آشامیدنی محروم شدند.
اعتراضات روزانه مردم در برابر استانداری وزیر نیرو را وادار ساخت تا ۲۳ مرداد به این شهر رفته و قول دهد که در دو روز آینده مشکل برطرف میشود. دو روز گذشت اما تغییری رخ نداد و مردم از روز سهشنبه ۲۵ مرداد خشمگینتر از روزهای قبل و با شعارهایی رادیکالتر از روزهای گذشته مانند “مرگ بر رئیسی” به خیابان آمدند.
معضل آب، چه آب آشامیدنی و چه آب کشاورزی، تقریبا تمام کشور را فرا گرفته است. براساس مطالعات متخصصان امور آب چه در سطح کشور و چه در سطح بینالملل، ایران به تنش شدید آبی بسیار نزدیک شده و بیابان در حال گسترش است. همچنین فرونشست زمین در اثر استفاده بیش از حد از آبهای زیرزمینی که گفته میشود ۳ برابر استاندارد جهانی است، در برخی از شهرها از جمله تهران و اصفهان این معضل به بمب ساعتی تشبیه شده که میتواند به فجایع بزرگی منجر گردد.
بهگفتهی مدیرعامل شرکت مهندسی آب و فاضلاب ایران (۲۷ خرداد)، ۲۷۲ شهر ایران با “تنش آبی” روبهروست و آب آشامیدنی نزدیک به هفت هزار روستا نیز از طریق تانکرهای آبرسانی سیار تامین میشود.
براساس اخبار منتشره بهغیر از شهرکرد، شهرهای دیگری نیز با قطعی آب روبرو هستند و بهنظر میآید که با توجه به کمبود آب در پشت سدها، بر تعداد این شهرها در روزهای آینده افزوده شود. شهرهای همدان و ارومیه از جمله شهرهایی هستند که در روزهای گذشته شاهد کاهش فشار آب و قطعی آب در برخی از ساعات روز بودند. در همدان نیز به دلیل کاهش شدید آب سد اکباتان بعد از آن که روزها مردم با قطعی آب در ساعاتی از روز و شب روبرو بودند، از روز شنبه آب جیرهبندی شد و به برخی مناطق نیز با تانکر آبرسانی میشود، این در حالیست که رئیسی در بهاصطلاح سفرهای استانی خود به مردم همدان قول داده بود که مشکل آب شهر بزودی حل خواهد شد.
همچنین بسیاری از محصولات کشاورزی، حاصل کار و تلاش کشاورزان زحمتکش کشور، به دلیل نبود آب در حال نابودی هستند. در شبکههای اجتماعی فیلمی از زمینهای کشاورزی شهر لنجان در استان اصفهان منتشر گردید که نشان میدهد محصولات کشاورزی منطقه به دلیل نبود آب در حال خشک شدن و از بین رفتن هستند. براساس آمارهای رسمی طی یک سال گذشته حدود ۵۰۰ هزار نفر از نیروی کار بخش کشاورزی به دلیل خشک شدن زمینها و نبود آب کاسته شده و با این روند بدون تردید در سالجاری باز هم از تعداد نیروی کار در این بخش کاسته خواهد شد. کشاورزان و کارگران کشاورزی نیز برای کسب لقمهای نان مجبور به رانده شدن به حاشیه شهرها میگردند. هماکنون میزان آب موجود در سدهای کشور تنها ۴۶ درصد ظرفیت آنهاست. به عبارت دیگر بیش از نیمی از ظرفیت ذخیره آب سدها خالی است.
در سال گذشته نیز شاهد اعتراضات تودهای فراوانی به قطع آب آشامیدنی و کشاورزی بودیم. ۲۴ تیرماه سال گذشته اعتراضات مردم اهواز به نبود آب، با فریاد “ما تشنه هستیم” شروع شد و با شعار “مرگ بر خامنهای” به سرعت به دیگر شهرهای خوزستان و از آنجا به بیش از ۱۵ استان کشور از جمله تهران رسید. حکومت اسلامی نیز به جای آب به سمت مردم گلوله شلیک کرد، تعدادی را به خاک و خون کشید و تعداد باز هم بیشتری را به زندان انداخت. کشاورزان اصفهان نیز در آبان ماه سال گذشته بر بستر خشکیده زایندهرود چادر زده و روزها دست به اعتراض زدند که مردم اصفهان نیز به حمایت از آنها برخاستند تا عاقبت نیروهای یگان ویژه با آتشزدن چادرها به جان کشاورزان و مردم اصفهان افتاده و با شلیک گلولههای ساچمهای تعدادی را زخمی و حتا چند نفر را کور کردند.
واقعیت این است که معضل آب سال به سال بدتر و بزرگتر میشود و تمام وعدههای حاکمان دزد و فاسد جمهوری اسلامی چیزی جز سردواندن مردم نیست. یک نمونه واضح از بیتفاوتی رژیم، بیآبی مردم ستمدیدهی سیستان و بلوچستان است که سالهاست تامین آب شرب برای بخش بزرگی از مردم منطقه به معضل بزرگی تبدیل شده و سالانه تعدادی قربانی نیز میگیرد. این در حالیست که با انجام پروژههایی که چندان هزینهبر نیستند، حکومت میتوانست این معضل بزرگ را حداقل در حد آب آشامیدنی مردم محروم این منطقه حل کند. به اعتراف سعیدی نماینده مجلس اسلامی از چابهار، سالانه میلیونها متر مکعب آب به دنبال بارندگیها به دریا میریزد در حالی که تنها ایجاد یک بند بتنی در مسیر رودخانه “باهو” میتواند حداقل یک میلیون متر مکعب از این آب را ذخیره کند. و صد البته امکانات بسیار دیگری نیز برای مهار آبها وجود دارد، اما مساله این است که سیاست رژیم جمهوری اسلامی این نیست، همانطور که در امور آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، جادهها، گردوغبار، ووو این نیست.
برای نمونه همین شهرکرد که در اثر سیل و شما بخوانید “بارش بارانی که در اثر سیاستهای رژیم به سیل تبدیل شد” ۱۲ روز است که از آب آشامیدنی محروم شده است. یکی از همین عوامل رژیم که مدیرکل استاندارد چهارمحال و بختیاری است و اگر مزدور نبود به مدیرکلی انتخاب نمیشد، میگوید: “یافتههای یک مطالعه که به سفارش وزارت نیرو در سال ۹۸ انجام شد، ناپایداری منابع آب شهرکرد را مورد تاکید قرار داد و پیشنهاد کرد یک تصفیهخانه مجهز در مسیر انتقال آب از کوهرنگ به شهرکرد احداث شود. حال پرسش اساسی و مهم این است که چرا از انجام این کار مهم و اساسی غفلت شده است؟”. همین نمونه کافیست تا نشان دهد چه بر سر این کشور آمده و چه هیولاهای فاسدی بر کشور حکومت میکنند. مرکز استان، مردم استانی که سرچشمهی رودهایی همچون کرخه، دز و زایندهرود است، از آب آشامیدنی محروم هستند چرا که این استان یک تصفیهخانه مجهز ندارد. پس این همه پول نفت و گاز چه شد؟ درآمدهای هنگفت پتروشیمیها و صنایع فولاد و غیره به جیب چه کسانی رفت؟! در مورد همدان نیز همین است. بیش از ۱۵ سال از آغاز به کار طرح انتقال آب از سد “تالوار” به همدان میگذرد، اما بعد از ۱۵ سال پیشرفت این طرح ۴۰ درصد اعلام شده است!! شهرهای دیگر نیز همین وضع را دارند.
معضل اما تنها همین چیزها نیست. سیستم فرسوده انتقال آب، از کیفیت آب آشامیدنی اکثر نقاط کشور به شدت کاسته و گاه اساسا غیرقابل استفاده است. جدا از آنکه آب بسیاری نیز به دلیل فرسودگی از بین میرود. همین مساله را در مورد برق هم داریم.
ما با حکومتی روبرو هستیم که مغولوار حکومت میکند و گویا میخواهد بعد از خود جز زمین سوخته چیزی بر جا نماند. فساد نیز ریشه در ساختار حکومت دارد و تا این حکومت بر سریر قدرت است، فساد از آن جدا شدنی نیست. یک علت فساد دیکتاتوری فردی حاکم است، ریشه دوم فساد دولت مذهبی است و ریشه سوم رانت نفتی. هر کدام از این علتها میتواند بهتنهایی عامل بزرگترین فسادها شود، همانطور که در زمان حکومت پهلوی نیز شاهد بودیم. در جمهوری اسلامی اما هر سه عامل حی و حاضر و موجود هستند. دو مثال کوچک در همین زمینه برای بیان عمق فاجعه در این کشور کافی هستند. بهاعتراف مقامات حکومتی تاکنون ۱۵ هزار میلیارد تومان برای احیای دریاچه ارومیه هزینه شده است. جدا از این مبلغ، دولت ژاپن برای احیای دریاچه ۱۰ میلیون دلار کمک کرده است. اما حاصل کار منفی بوده است یعنی دریاچه ارومیه به خشکی کامل نزدیک شده است که میتواند به یک فاجعه زیست محیطی تبدیل شود. پیش از این شاهد خشک کردن عمدی قسمتهای بزرگی از تالاب هورالعظیم برای استخراج نفت بودیم که منجر به فاجعه زیست محیطی در خوزستان شد، استانی که از نظر تولید ناخالص داخلی در رتبه دوم کشور قرار دارد، اما مردم آن دارای بالاترین میزان بیکاری هستند و فقر در آنجا بیداد میکند، نه آب دارند، نه برق و گردوغبار هم مهمان همیشگیشان است. همین چندی پیش بود که مردم شهر “صیدون” باغملک در خوزستان در اعتراض به قطع مکرر برق به خیابان آمده و علیه حکومت فریاد برآوردند، آنهم در گرمای ۵۰ درجه.
یک نمونه دیگر بالا کشیدن وام بانک جهانی برای حل معضل فاضلاب اهواز بود. از ۱۵۰ میلیون دلار پول وام بانک جهانی حتا یک سنت هم برای حل معضل فاضلاب اهواز خرج نشد و این شد که با یک باران ساده در اهواز فاضلاب بالا آمده و سطح شهر را آلوده و غیرقابل تحمل میکند. براستی از حکومتی که کمک دولت ژاپن و یا وام بانک جهانی را بالا میکشد، میتوان انتظار داشت که از بودجه برای این مردم خرج کند؟ و فراموش نکنیم که تمام منابع درآمدی این بودجه مستقیم و غیرمستقیم حاصل کار و تلاش کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه است.
عجب آنکه در این وضعیت که مردم شهرکرد بهخاطر “سیل” از آب آشامیدنی محروم شدهاند، سازمان هواشناسی مرتب هشدار بارش و سیل در ۹ استان از جمله چهارمحال و بختیاری، خوزستان، لرستان و بلوچستان را صادر میکند. هشدارهایی که خشم مردم را از بیلیاقتی و فساد سیستماتیک جمهوری اسلامی افزون میکند.
جمهوری اسلامی وارد ۴۴مین سال موجودیت خود شده است. در این ۴۴ سال نه تنها مشکلی ازمشکلات مردم حل نشد، بلکه هم مشکلات گذشته از جمله فقر بسیار شدیدتر شد و هم دهها مشکل و معضل دیگر به مشکلات و معضلات مردم افزوده شد.
معضلاتی چون آب، برق، گردوغبار و وضعیت فاجعهبار درمان و آموزش و پرورش، کشتار مردم در جادهها، بیکاری، مسکن و غیره را نمیتوان با شعار و وعده حل کرد. اگر قرار بود با شعار و وعده این معضلات حل و از درد مردمان ستمدیدهی کشور کم شود، بعد از گذشت ۴۴ سال میبایست دیگر معضلی باقی نمیماند. برای حل این معضلات برنامهریزی لازم است و برای اجرای برنامه نیز باید هزینه کرد. اما جمهوری اسلامی سال ازپی سال از اختصاص هزینهها به اموری که ضروری و مبرماند، کم میکند. هم اکنون بودجه سازمان محیط زیست از بسیاری از حوزههای علمیه و دیگر نانخانههایی که به نام تبلیغات مذهبی و غیره باز شدهاند، کمتر است. بودجه این سازمان تنها حقوق کارمندان است و بس. همانطور که در آموزش و پرورش چنین است.
اما در عوض جمهوری اسلامی آماده است تا نفت مجانی به حزبالله لبنان بدهد. هزینهی دستگاه نظامی پر زرق و برقاش بکند. هزینه سالها جنگ در سوریه و یمن را بر دوش کارگران و زحمتکشان ایران بیاندازد.
جمهوری اسلامی همچنین شکاف طبقاتی را به حد اعلای خود رسانده. در سویی اقلیتی بسیار ناچیز از افرادی که در حکومت حضور دارند و یا ارتباطاتی با حکومت در ردههای گوناگون دارند هستند که با استفاده از سیستم حاکم از جمله فساد و رانت به ثروتهای افسانهای دست یافتهاند و در سوی دیگر مردمی قرار دارند که از آب آشامیدنی محروم هستند و به زحمت پول نانشان را تهیه میکنند. در همین خوزستان خانوادههایی هستند که تنها ممر درآمدشان همان یارانههای ناچیزیست که میگیرند. در بلوچستان خیلی از مردم از همین هم محروم هستند چرا که هیچ وقت شناسنامه نداشتند.
واقعیت این است که وضعیت کنونی برخلاف تبلیغات برخی رسانهها و بهاصطلاح متخصصان، محصول بیلیاقتی این مدیر و آن مدیر و یا محصول عدم کارایی این رئیس جمهور و کابینه و یا آن رئیس جمهور و کابینه نیست، این وضعیت ریشه در سیستم حاکم دارد که یکی از وحشیانهترین اشکال مناسبات سرمایهداری را به نمایش درآورده است. به همین دلیل هم تا زمانی که این مناسبات از اساس دگرگون نشود، چیزی تغییر نخواهد کرد.
نظرات شما