در روزهای گذشته انتشار خبر درگیری دو زن مزدور حزب اللهی با زنان مخالف حجاب اجباری در پاساژ شیراز که منجر به دستگیری دو تن از زنان “بی حجاب” و تعطیلی پاساژ مصطفوی شیراز گردید، بار دیگر ماجرای سپیده رَشنو در اتوبوس بی آر تی تهران و بازداشت و پرونده سازی علیه او را در اذهان جامعه زنده کرد.
ماجرای پاساژ شیراز که از هر جهت شبیه ماجرای سپیده رَشنو است، در عصر روز یکشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۱ اتفاق افتاد. در این ماجرا، دو زن حزب اللهی وابسته به جمهوری اسلامی به بهانه امر به معروف و نهی از منکر برای زنانی که به زعم آنان از پوشش اسلامی برخوردار نبودند، ایجاد مزاحمت کردند. این مزاحمت ابتدا به برخورد لفظی و سپس به درگیری فیزیکی میان زنان حزب اللهی و زنان مخالف حجاب اجباری منجر گردید. گزارش ها حاکی از آن است که دو تن از دختران مخالف حجاب اجباری اگرچه بعدا دستگیر شدند، اما حسابی از پس آن زنان مزدور حزب اللهی بر آمدند. در همین رابطه خبرگزاری دولت از قول فرماندار شیراز نوشت: “دو زن هتاک و ضاربِ همسر و دختر شهید منصور خادم صادق در شهرک گلستان شیراز توسط ماموران انتظامی دستگیر شدند”. شورای تامین شهرستان شیراز هم روز دوشنبه هفتم شهریور تشکیل جلسه داد و پاساژ مصطفوی شیراز را به دلیل عدم رعایت اصول امنیتی و نصب دوربین مداربسته و همچنین عدم رعایت اصول اسلامی از سوی عده ای تا اطلاع ثانوی تعطیل کرد.
مشابه ماجرای پاساژ شیراز، چند روز پیش در قطار مسافربری تهران – یزد نیز اتفاق افتاد. بر اساس گزارشات منتشره در ماجرای مربوط به قطار مسافربری تهران – یزد که در مرداد ماه رخ داد، زنی مزدور و چادری به نام “زینب جعفری” که در حال بازگشت از “همایش کشوری معلمان نخبه انقلابی” به یزد بود، با دیدن تعدادی از زنان “بی حجاب” در قطار به آنان تذکر رعایت حجاب می دهد. این اقدام او منجر به مشاجره لفظی و در نهایت به درگیری فیزیکی میان او با چند زن به اصطلاح بی حجاب می شود. طبق روایت خبرگزاری حوزه، زن حزب اللهی چادری گفته است: هیچ تذکری به خانم های بی حجاب نداده، ولی بعد از دو ساعت با توجه به افزایش این زنان به بیرون سالن قطار رفته و از مامور قطار خواسته که به آنان تذکر دهد ولی مامور و سرمهماندار بی توجهی کرده اند. او سپس سراغ رئیس قطار رفته و رئیس قطار هم در واکنش به دخالت های او گفته است: “شما چه کاره هستید؟ تفکرات شما مشکل دارد و ما مشکلی با بی حجابی این افراد نداریم؛ اگر می خواهید به سالن دیگری بروید”.
به گفته این زن حزب اللهی: “هیچ یک از مسافران مرد و زن که شاهد این ماجرا بودند به کمک او نیامدند. سرمهماندار و رئیس قطار هم او را به دلیل ایجاد اختلال در نظم عمومی مقصر دانسته و از او خواستند که باید در ایستگاه کاشان از قطار پیاده شود”. در ایستگاه کاشان موضوع بازداشت زینب جعفری به عنوان زنی که در قطار ایجاد اخلال کرده است، توسط پلیس ایستگاه قطار مورد بررسی قرار می گیرد و بدون هیچ اتفاق خاصی قطار به سمت یزد حرکت می کند. با رسیدن قطار به یزد اما اوضاع به یک باره تغییر می کند. گروهی از طلاب یزد در ایستگاه قطار اجتماع کرده و علیه رئیس قطار شعار می دهند. با ورود فرماندهی پلیس، سپاه پاسداران، رئیس ستاد امر به معروف نهی از منکر به این ماجرا، پرونده ای علیه رئیس قطار تشکیل می شود. پس از آن، دادسرای یزد به ماجرا ورود کرده و با صدور اطلاعیه ای “از اعلام دستور برای شناسایی متهمان توهین و درگیری در قطار تهران – یزد نسبت به یک زن محجبه” خبر داد. بدین صورت پرونده ای با هدف بررسی ماجرا تشکیل شد که از همان آغاز با تعلیق خدمت رئیس قطار کلید خورد.
ماجرای اتوبوس بی آر تی تهران، پاساژ شیراز و قطار مسافربری تهران – یزد جملگی بیانگر شکست رژیم در مقابله با مقاومت و ایستادگی زنان در دفاع از حق آزادی انتخاب پوشش است. مقاومتی ستودنی که جمهوری اسلامی را به ستوه آورده است. طی ماه های گذشته و در پی گسترش مبارزات زنان علیه حجاب اجباری، سیاست سرکوب زنان نیز به طرز آشکاری افزایش یافت. اجرای سیاست تشدید سرکوب زنان از نیمه دوم تیر ماه ۱۴۰۱، با سازماندهی “قرارگاه ۲۱ تیر” جهت اجرای مجدد طرح شکست خورده “عفاف و حجاب” در مشهد کلید خورد و به تدریج به دیگر شهرهای ایران سرایت کرد.
هدف اولیه از احیای این طرح، اینبار نه صرفا مقابله با زنان “بدحجاب” بلکه بسیج گله های حزب اللهی برای مقابله با آن دسته از زنانی است که با محوریت شعار “حجاب بی حجاب” روسری از سر بر می کشند و بدون پوشش اسلامی در خیابان و محلات و اتوبوس و قطار ظاهر می شوند. زنانی که طی ماه های اخیر بی هراس از بازداشت و زندان و شکنجه، حجاب را به دور انداخته و بدون روسری در معابر عمومی ظاهر می شوند. زنانی که روز از پی روز تکثیر می شوند، بر تعدادشان افزوده می شود و هم اینک درقالب جنبشی رشد یابنده خواب حاکمان اسلامی را آشفته کرده اند. در این میان هیئت حاکمه نیز از سر شکست و استیصال در برابر مقاومت زنان بر آن شده تا هرچه بیشتر بر طبل سرکوب زنان بکوبد.
اما به رغم تشدید فشار و سرکوب عریانی که در ماه های اخیر بر سر زنان آوار شده است، پیشبرد این سیاست کمترین توفیقی برای رژیم نداشته است. تشدید سرکوب زنان، نه تنها تاکنون موفقیتی برای رژیم به همراه نداشته، بلکه مبارزات قهرمانانه زنان شکست و رسوایی دیگری را نیز برای جمهوری اسلامی رقم زده است. تا جاییکه مبارزات و مقاومت زنان در مخالفت با حجاب اجباری علاوه بر تحمیل هزینه های سنگین اجتماعی موجب بروز اختلافاتی در درون نهادهای حکومتی هم شده است.
صدای مخالفت با نظرات هاشمی گلپایگانی – رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر- حتا از طرف معاون ابراهیم رئیسی در امور زنان هم بلند شده است. رئیس پلیس رژیم نیز اعلام کرد که تمایلی به جریمهکردن ندارد. واکنش به نظرات جنجالی هاشمی گلپایگانی مبنی بر زنانه و مردانه کردن دانشگاه ها و دیگر اظهارات این چنینی او، موجب شده تا کسانی از دورن رژیم او را به شخم زدن کشور متهم کنند، تا جاییکه شایعه برکناری او قوت گرفته است. این همه نتایج اولیه مقاومت زنان است که این چنین تاثیرات خود را بر کل جامعه گذاشته است.
ماجرای قطار مسافربری تهران – یزد، واکنش مهمانداران و رئیس قطار در برخورد با سخنان زن حزب اللهی وابسته به رژیم و گسترش تعداد زنان “بی حجاب” در اماکن عمومی، جملگی نشان می دهند که تا چه حد جامعه از مقاومت زنان در نفی حجاب اجباری و مواجهه آنان با زنان مزدور بسیجی و حزب اللهی تاثیر گرفته است.
پوشیده نیست این ایستادگی و مقاومت قهرمانانه زنان که اکنون این چنین در خیابان و اتوبوس و قطار و اماکن عمومی تکثیر شده است، حاصل بیش از چهار دهه مبارزات قهرمانانه زنان علیه بی حقوقی و تمامی تبعیضات جنسیتی است که از طرف رژیم به آنان تحمیل شده است. مقاومتی که روز از پی روز افزایش یافته و جمهوری اسلامی را در تنگنا قرار داده است.
طی چند ماه گذشته، تهاجم خیابانی نیروهای گشت ارشاد به دختران و زنان به اصطلاح “بد حجاب و “بی حجاب” و کثرت ویدئوهای بخش شده از برخوردهای وحشیانه و خشونت بار عوامل سرکوب با زنان جامعه، موجی از تنفر و انزجار عمومی را علیه جمهوری اسلامی دامن زده است. انزجاری که از مرزها فراتر رفته و در عرصه جهانی نیز بر رسوایی و بی آبرویی رژیم افزود. وقتی سیاست سرکوب عریان زنان توسط گشت ارشاد در کف خیابان ها با شکست مواجه شد، جمهوری اسلامی به تشویق گله های حزب اللهی جهت مقابله با زنان در ادارات و اماکن عمومی روی آورد و از آن زمان تقابل زنان چادری حزب اللهی با زنان بی حجاب بیشتر شد. سیاست مزورانه ای که از طرف اصلاح طلبان ورشکسته حکومتی به “دو قطبی” رویارویی زنان “محجبه” با زنان مخالف حجاب اجباری توصیف و تعبیر شد. در حالی که دو قطبی موجود در جامعه، اساسا تقابل زنان “محجبه” با زنان مخالف حجاب اجباری نیست، بلکه تقابل مزدوران بسیجی و حزب اللهی سازمان یافته توسط رژیم با زنان مخالف حجاب اجباری است. اینکه جامعه هم اکنون شکلی کاملا دو قطبی به خود گرفته است، کمترین تردیدی در آن نیست. اما این دو قطبی، همانا رودررویی آشکار زنان علیه کلیت رژیم و تمامی زنان مزدور بسیجی و حزب اللهی است که برای سرکوب زنان بسیج شده اند. رژیم و مزدورانی که در مقابل خواست زنان برای برخورداری از آزادی انتخاب پوشش و برافتادن تبعیضات جنسیتی اعمال شده بر آنان، ایستاده اند و زنان را سرکوب می کنند.
ماجرای سپیده رَشنو که در اتوبوس بی آر تی تهران مورد تهاجم یک زن حزب اللهی چادری قرار گرفت، نمونه آشکاری از کلید خوردن تقابل زنان مزدور جمهوری اسلامی در مواجهه با زنان “بی حجاب” بود. ماجرایی که اگر چه با دخالت و حمایت دیگر مسافران زن از سپیده رَشنو منجر به بیرون انداختن زن حزب اللهی از اتوبوس شد، اما با گزارش رایحه ربیعی به سپاه پاسداران، سپیده دستگیر و زندانی شد. و پس از چند هفته بی خبری با چهره ای تکیده و شکنجه شده جهت ابراز “ندامت” در صفحه تلویزیون جمهوری اسلامی ظاهر شد. تا به زعم جمهوری اسلامی، ماجرای او هم درس عبرتی برای دختران و زنان “بی حجاب” باشد و هم زنان مزدور حزب اللهی برای رویارویی بیشتر با زنان جامعه مورد حمایت و تشویق قرار گیرند.
اما آنچه اتفاق افتاد بر خلاف اهداف سرکوبگران رژیم بود. جمهوری اسلامی که انتظار داشت با استفاده از این شیوه نخ نما شده و نشاندن سپیده رَشنو در پشت دوربین “ندامت”، زهر بازداشت و شکنجه و اعتراف گیری را بر جان و قامت بلند جنبش اعتراضی زنان بریزد، با عکس العملی دیگرگونه در جامعه مواجه شد. حمایت و همدردی از سپیده رَشنو افزایش یافت، مبارزات زنان در مقابله با سرکوبگران رژیم شدت گرفت، زنان دیگری در قامت سپیده رَشنو در قطار تهران – یزد و پاساژ شیراز ظاهر شدند. تا جاییکه هم اینک مقاومت زنان در مواجهه با مزدوران بسیجی و حزب اللهی آنچنان بازتاب اجتماعی یافته است که تکثیر و تکرار ماجرای ایستادگی زنان در مقابل زنان مزدور و چادری، رژیم را به استیصال کشانده است.
نظرات شما