بیش از صدسال پیش تحلیل لنین در مورد دوران و مرحله انقلاب در این جمله خلاصه شد.:”«عصر ،عصر امپریالیسم و انقلابات پرولتری است»” این نتیجهگیری فشرده مانند شمشیر تیزی در دست انقلابیون مارکسیست بود،هم وجه مشخص کمونیستهای انقلابی در پیکار با بورژوازی در برپائی آلترناتیو کمونیستی و انقلاب اجتماعی بود وهم وجه تمییز آنان با جریانات رفورمیست راست متحدین اردوگاه سوسیالیست موجود بود. مارکسیستهای اردوگاهی رفتهرفته از مواضع پیشین خود ،از منشا انقلاب اکتبر درحال عقبنشینی بودند. فدائیان نقطه آغاز و عطف این عقبنشینی را مصوبات کنگرههای بیست و بیست یک درساهای ۱۹۵۳ همراه باقدرت گیری خروشچف میدانستند، در همین زمان تزهای راه رشد غیر سرمایهداری ،گذار مسالمتآمیز و همزیستی مسالمت تصویب شد. تزهای رویزیونیستی که اعمال و آمال شوروی هارا برآورده میکرد و در بیشتر جاها موجب توسریخوری احزاب متحد شوروی میشد،اغلب به زبونی و استیصال کشیده شدند به دریوزگی و آستانبوسی بورژوازی رفتند،به همکاری با بورژوازی خودی پرداختند. حزب کمونیست شوروی چشم لنین را دور میدید، به مبارزه جانانهای که لنین با رویزیونیست های انترناسیونال دو- دوونیم انجام داد پشت کرد،مبارزهای که با ذلت و خواری رویزیونیست هارا افشا و طرد کرد بود، تا آنجا که به یک جریان رسوا تبدیل شدند،هیچ جریان انحرافی در تاریخ جنبش کمونیستی بهاندازه بانیان انترناسیونالیست دوم در تاریخ جنبش کمونیستی افشاء و رسوا نشد،کار این جریان در تاریخ چنان به رسوایی کشیده شد که این احزاب هیچگاه نتوانستند،با هویت حقیقی خودشان وارد عرصه سیاست شوند، بلکه با پوشش ظاهری مارکسیسم نفوذ در احزاب کمونیستی کردند و با سستی و کاهلی تمام به برنامه و حیات سیاسی خودشان ادامه دادند. با عقبنشینی حزب کمونیست شوروی در سال ۱۹۵۳ این جریان رویزیونیستی غالب بر احزاب طرفدار سوسیالیست موجود شد. در همین مرحله از تاریخ جنبش کمونیستی، آنان که نمیخواستند قیادت و سیادت شوروی رویزیونیست را قبول کنند، شامل سازمانهای مارکسیستی انقلابی میشدند، که هرکدام بنا به توانائی و توازن قوای طبقاتی در کشورهای خودشان به مبارزه با بورژوازی خودی پرداختند،باکم و کیف برنامهای مبارزاتی متفاوت و تأثیری که میتوانستند از جامعه بگیرند و مجدداً تأثیری که میتوانستند برجای بگذارند.این جریانات سازمانهای مارکسیستی تمایلات انقلابی گری خورده بورژوایی رادیکال با میل غالب مبارزه چریکی در اغلب کشورها حتی دنیای سرمایهداری غرب پیشرفته پرچمداری مبارزات انقلابی را بدوش میکشیدند. به میدان آمدن این جریانات و رواج مبارزهای تحت عنوان مبارزات آزادیبخش که ازیکطرف نتیجه سازش اردوگاه شوروی با اردوگاه سرمایهداری بود و از طرف دیگر میشود گفت ریشه در تزهای کمینترن داشت،که بعد از شکست انقلاب۱۹۱۸ آلمان تصویب شدند.این جریانات متأثر از تحلیل لنین از دوران بودند.
“عصر،عصر امپریالیسم و انقلابات پرولتری است” مبارزه و برنامه مبارزاتی اغلب این جریانات با کم و کیف متفاوت استوار بر همین تحلیل ودر رقابت با راست غالب بود.این جریانات که فدائیان هم بخشی از آنان بودند هیچگاه مبارزاتشان به یک انترناسیولیست وسیع نینجامید، بلکه اغلب با چند سازمان همسو در کشورهای دیگر اتحادهای رفیقانه و همبستگی دوستانه داشتند. درچارچوب این تحلیل کلان بود که طبقه کارگردردنیای سرمایه داری که وارد مرحله امپریالیستی شده بود، بعنوان یک طبقه پیشتاز و تعیین کننده در انقلابات اجتماعی شناخته شد. در مرحله بعد است که جریانات مارکسیستی کشورهای متفاوت بنا به شرایط و ساختار طبقاتی وترکیب نیروهای اجتماعی و تحلیل بر گرفته از اوضاع به تعیین استراتژی ،تاکتیک و سازماندهی نیروهای اجتماعی و انقلابی می پردازند ، نوع انقلاب و مرحله انقلاب را در چارچوب کشور تعیین می کنند. جنبش کمونیستی ایران در آغاز فعالیت خود به رهبری حزب کمونیست ایران دو تحلیل از جامعه داشت،یکی جمعبندی و تحلیل حیدر عمواوغلی بود که در اصل کمینترنی بود،یعنی معتقد بود که سرمایه داری در ایران رشد کافی نکرده طبقه کارگر ایران ضعیف وکوچک است نمی تواندبا اتکا به نیروی پرولتاریا انقلاب اجتماعی را به فرجام برساند،طبقه کارگر کوچک با دهقانان ،اقشار خورده بورژوازی، نیروهای ملی و دمکرات به رهبری حزب کمونیست انقلاب بورژوا دمکراتیک می تواندپیروز شود.
تحلیل دیگر مربوط به سلطان زاده بود که اعتقاد داشت زمینه های یک انقلاب اجتماعی در جامعه مهیا است ، طبقه کارگر ایران این رشد را کرده و این قابلیت را دارد در اتحاد با اقشار زحمتکش ، با پشتوانه واتکا به رهبری حزب کمونیست انقلابی وبا مبارزه جدی انقلاب سوسیالیستی را در ایران به فرجام برساند. همین تحلیل های دو گانه بعد ها سرمشق و الگوئی شد برای سازمان ها و احزاب کمونیستی تا درآینده که هرکدام بنا به تحلیل خود ازساختار جامعه به انتخاب نوع انقلاب خود بپردازند . امروز هم با استفاده از مفاهیم و مقولات مارکسیسم سازمان هاو احزاب مارکسیستی بنابه تعریف و تحلیلی که از ساختار جامعه وترکیب طبقات و اقشار اجتماعی دارند در برنامه مبارزاتی خود و سرانجام در استراتژی نهائی تعریف از انقلاب اجتماعی خود را ارائه می دهند.
انقلاب بورژوا دمکراتیک،یا انقلاب سوسیالیستی؟با ویژگی هائی که دارند،و وجه مشخص هرکدام چه است.؟ طرفداران انقلاب بورژوا دمکراتیک عمدتا معتقد هستند که زیر ساخت جامعه کماکان توسعه نیافته،طبقه کارگر ایران قلیل و اندک است،شرایط اجتماعی وترکیب طبقاتی مناسب برای انقلاب اجتماعی سوسیالیستی نیست،دریک کلام طبقه کارگر دست با لا را ندارد.گرایشات خلقی ،خورده بورژوائی، دمکراتیک انقلابی ،این انقلاب را نمایندگی می کنند، بعلاوه بخشهایی از سوسیال دمکراسی ،رفورمیست هاو… بعنوان نمونه چریکهای فدائی خلق از میان طیف اول انقلاب بورژوا دمکراتیک را نمایندگی می کنند،حزب توده از طیف دوم انقلاب بورژوا دمکراتیک را نمایندگی می کند،با اختلاف در نحوه مبارزه و شیوه اجرا ،اولی بشکلی قهرآمیز،دومی بشکل مسالمت آمیزو رفورمیستی. این انقلابات را اصطلاحا دو مرحله ای می گویند،ابتدا انقلاب بورژوا دمکراتیک و بدنبال آن انقلاب سوسیالیستی. عقبه طرفداران انقلاب سوسیالیستی به انقلاب کلاسیک اکتبر،انقلاب شکست خورده ۱۹۱۸ آلمان ، سنت بلشویک، وتز لنین«عصر عصر امپریالیسم و انقلابات پرولتری» برمی گردد. نمایندگان این طیف نیز بلحاظ گرایش متنوع هستند، سوسیالیست های انقلابی هم دراین طیف جا می گیرند.
درادامه این مطلب مخاطب نوشته فدائیان اقلیت است، سازمان چریکهای فدائی خلق سنتا طرفدارتزلنین«عصر،عصر امپریالیسم وانقلابات پرولتری»بوده ،بارها در دهه های اول حیات سیاسی مبارزاتی خود در نوشته هایش براین اصل تاکید داشته خودرا طرفدار آن می دانسته.حال ببینیم جامعه ما از دوره حزب کمونیست درصد سال پیش تا هم اینک چه تحولاتی را پشت سر گذاشته، کارگران و جنبش کمونیستی چقدر به اهداف خود و انقلاب سوسیالیستی نزدیک شده اند ؟بورژوازی ایران در این مدت فاصله اش را با انقلاب سوسیالیستی چقدر کوتاه کرده.!آیا قابل مقایسه است ؟
ابتدا اینکه جامعه ما چند تحول تاریخی پشت سر گذاشته نیمچه انقلاب ملی مصدقی را در سالهای سی داریم که هم بلوغ بورژوازی ملی بود و هم افول و اینکه بورژوازی ملی در سرمایه داری وابسته تحلیل رفت و استحاله شد. بعداز ازآن ما انقلاب سفید را از بالا داشتیم که موجب توسعه صنعت و سرمایه داری ایران گردید.در بهمن پنجاه و هفت شاهد یک انقلاب وسیع بودیم که می توانست دستاوردهای دمکراتیک داشته باشد که مارا تا آستانه انقلاب سوسیالیستی پیش ببرد،به هر علتی انجام نگرفت،اما بورژوازی و بورژوازی وابسته بنفع خودش توسعه یافت.صنایع گاز، پتروشیمی،معادن صنایع جانبی در کنار صنعت نفت ،برق،ماشین سازی،تراکتورسازی،قطعه سازی صنایع نیشکر صنایع کوچک و متوسط در بسیاری از زمینه ها رشد فراوان داشته،بنادر سد سازیها حمل ونقل همه موجب رشد وتوسعه جامعه سرمایه داری ایران شده.جمعیت شهری کشور بیش از۷۰ درصدرا شامل می شود جذب سرمایه داری شده، مناسبات سرمایه داری سی درصد کمتر یا زیاد تر جامعه روستائی ایران را هم دربرمی گیرد. به یک معنی رابطه مسلط بر جامعه ما رابطه و مناسبات سرمایه داری، تضاد اصلی جامعه امروز تضاد کار و سرمایه است.جامعه سرمایه داری یک جامعه روبنا ئی سیاسی فرهنگی دارد شامل دانشگاه ها مراکز فرهنگی هنری آموزشی ،خدماتی بهداشتی،و…بخش های دیگری که نه تنها موجب فربه شدن جامعه سرمایه داری ایران شده بلکه بر اثر رشد و پی وچربی که بخود گرفته از نفس افتاده است. این دلایل انگیزه های قوی به ما میدهد که در راه تحقق اهداف انقلابی طبقه کارگر به کمترازیک انقلاب وسیع سوسیالیستی تمام عیار قانع نباشیم .!چه چیزی باید باعث تردید ما در اجرای انقلاب سوسیالیستی می شود که در تصمیم گیری و مبانی تئوریک انقلاب سوسیالیستی در ابهام باشیم.
)انقلاب آتی ایران با توجه به توسعه سرمایه داری در ایران و رشد کیفی طبقه کارگر ایران از همان ابتدا به ساکن یک انقلاب سوسیالیستی است.انقلاب سوسیالیستی درهرقامتی که انجام می گیرد با مشکلات و معوقاتی که بورژوازی عاطل برجا گذاشته روبرو می شود،این دلیلی نمی شود برای برگشت به عقب،بنوعی پس گرفتن حرف خود می شود،و تاکید و اهمیت دادن به معوقات پیشین.امروز جامعه ما چنانچه با معوقات و زمین مانده های وظایف بورژوازی روبرو باشد،عمدتا مسائلی هستند که جامعه وطبقه کارگر ایران بلحاظ ذهنی از آنان عبور کرده و نمی توانند مشکل زا باشند،زنان ایران دهه ها است که وارد عرصه های گوناگون اجتماعی شده اند،جوانان ایرانی درحالیکه زیر چتر سنگین امنیتی هستند لغو شعار سربازی اجباری می دهند،کشاورزی که یکی از موضوعات انقلاب بورژوا دمکراتیک است،به مناسبات سرمایه داری گره خورده، تکه تکه شدن زمینهای کشاورزی با مالکیت های مجزا ،نمونه دیگرکشت صنعت ها و نمونه های باغداری خوشاب مشهد و دامداریها هستند… همه حل در مناسبات سرمایه داری شدند،جهت دادن آنان درمسیر انقلاب سوسیالیستی بسیار سهل واسان شده،رژیم سرمایه داری ارتجاعی حاکم در تلاش است تااین ها را درهم ادغام کند،عمده مسائل بازدارنده انقلاب سوسیالیستی مسائل سیاسی روبنائی است که با زور دیکتاتوری و سرکوب تحمیل جامعه شده.تشکل های سیاسی طبقاتی و صنفی جامعه از ملزومات جامعه سوسیالیستی است در شرایطی که جامعه زیر فشار سنگین سلطه است نیروهای اجتماعی شتابان درحال احیاء تشکل های خود هستند.اشاره به تک تک موضوعات لازم نیست. اینکه چه موضوعاتی باعث می شود که ما علیرغم این همه ضرورت درپی نهادن جامعه سوسیالیستی هربار به عقب برگردیم و مسائل انقلاب بورژوا دمکراتیک را با اهمیت تلقی کنیم استخوان لای زخم باقی گذاشتن است.مانباید با خلط بحث درمورد انقلاب سوسیالیستی در راه ابهام زائی وابهام آفرینی کنیم.انقلاب ایران درهر قامتی سوسیالیستی است .!!
همت باکویی
۲۸ /۶ /۱۴۰۱
نظرات شما