مبارزات قهرمانانه توده های مردم ایران در قالب خیزش و قیام و نبردهای خیابانی، هم اکنون سرتاسر ایران را فرا گرفته است. این مبارزات که امر سرنگونی جمهوری اسلامی و دگرگونی بنیادین در وضع موجود را در دستور کار کارگران و توده های مردم ایران قرار داده، این روزها وارد مرحله نوینی شده است. آنچه اکنون در جامعه جاریست، قیام توده های خشمگین و به ستوه آمده از وضعیت فلاکت بار موجود است که آنان را به سمت دگرگونی و تحولات انقلابی کشانده است. انقلابی اجتماعی که قتل فجیع مهسا (ژینا) امینی به حرکت و سمت و سوی آن شتاب بخشید.
قتل فاجعه بار مهسا امینی، صاعقه ای نبود که در آسمان بی ابر ایران جرقه زده باشد. این مرگ جانسوز که فواره های بلند خشم آن در چند روز گذشته هستی جمهوری اسلامی را به آتش کشیده است، در جامعه ای رخ داده که سال هاست فضای عمومی آن با خشم و تلاطم و انفجار توده های معترض در آمیخته است. خشم و انفجاری نهفته در جامعه ای انقلابی، پویا و نیازمند تغییرات بنیادین، که دست کم از خیزش دی ماه ۹۶ تا به امروز آبستن تکان های بزرگ اجتماعی ست. بر بستر فشردگی این خشم آتشین و شرایط انقلابی موجود در جامعه بود، که مرگ ژینا جرقه ای برای فوران خشم توده های مردم شد. پوشیده نیست، این وضعیت انقلابی موجود در جامعه بود که قتل مهسا جرقه ای برای انفجار خشم عمومی مردم شد. انفجاری بزرگ که همانند آتشفشانی تفتان در سرتاسر ایران جوشید و گدازه های سوزان آن خرمن نظام را نشانه گرفت. نظامی که طی ۴۴ سال، زندگی کارگران، زنان و عموم توده های مردم زحمتکش را به تباهی کشانده است.
مرگ ژینا امینی از جمله مرگ هایی بود که تاثیری بس شگرف بر زندگی مبارزاتی توده های مردم ایران گذاشت. از لحظه ای که خبر مرگ “ژینا امینی” انتشار یافت، توده های مردم ایران در گستره ای وسیع و با خشمی خروشان علیه قاتلان او به اعتراض بر خاستند. روز شنبه ۲۶ شهریور، مراسم سوگواری و خاکسپاری ژینا با شعله های خشم مردم داغدار سقز در آمیخت. دختران و زنان جوان این شهر، در مراسم خاکسپاری ژینا، با جسارتی کم نظیر روسری از سر برداشتند و با سر دادن شعار “مرگ بر خامنه ای” متحد و یکپارچه در کنار خانواده مهسا امینی ایستادند. در همان روز، مردم مبارز سنندج به خیابان آمدند و با سر دادن شعارهایی نظیر “مرگ بر دیکتاتور” و “زن، زندگی، آزادی” خشم و نفرت خود را بر سر قاتلان مهسا ریختند. روز دوشنبه ۲۸ شهریور، اعتراضات توده ای از سقز و سنندج فراتر رفت. در این روز کردستان داغدار یکسره اعتراض شد. مغازه ها تعطیل و جوانان و توده های خشمگین در خیابان ها علیه جمهوری اسلامی به اعتراض برخاستند. در این روز، جوانان و توده های سرکوب شده مردم شهرهای بانه، مریوان، جوانرود، سقز، مهاباد، سنندج، روانسر، بوکان، اُشنویه، پیرانشهر و سردشت با شعارهای “مرگ بر خامنه ای”، “مرگ بر دیکتاتور” و “می کشم، می کشم، هرآنکه خواهرم کشت”، متحد و یکپارچه خشم و نفرت خود را نسبت به قتل فجبع ژینا اعلام کردند. مبارزات مردم دیواندره، در این روز ستودنی بود. جوانان و مردم این شهر در جنگ و گریزی قهرمانانه و با ایستادگی در مقابل سرکوبگران جمهوری اسلامی خاطره روزهای قیام آبان ۹۸ را زنده کردند. در این روز، علاوه بر کردستان، شهرهای آذربایجان غربی، کرمانشاه و دیگر شهرهای کردنشین این استان نیز در سوگواری با مرگ فجیع مهسا امینی به خیابان آمدند و با شعارهای ضد حکومتی خشم و اعتراض خود را بر سر جمهوری اسلامی ریختند. در این روز، مردم رشت نیز در اعتراض به مرگ ژینا به اعتراض برخاستند و با شعار “زن، زندگی، آزادی” خشم و انزجار خود را علیه ۴۴ سال سرکوب و اختناق و کشتاری که بر زنان و تمامی مردم ایران اعمال شده است، فریاد زدند. در مناطقی از تهران، از جمله بلوار کشاورز و خیابان ولی عصر نیز مردم معترض با شعار “مرگ بر خامنه ای” و “می کشم می کشم، هر آنکه خواهرم کشت” و با از سر برکشیدن روسریها، خشم و انزجار خود را بر سر رژیم آدمکش و ضد زن جمهوری اسلامی آوار کردند.
همزمان با مردم کردستان، دانشگاهها نیز در سطحی گسترده با اعتراضات عمومی مردم همگام و هم صدا شدند. یک روز پس از خاکسپاری “ژینا امینی”، صدای اعتراض از دانشگاه تهران بلند شد. دانشجویان این دانشگاه، در تجمعات اعتراضی خود با سر دادن شعار “زن، زندگی، آزادی” و “ما همه مهسا هستیم، بجنگ تا بجنگیم” نسبت به کشته شدن مهسا امینی واکنش نشان دادند. پس از دانشگاه تهران، دانشجویان دانشگاه های هنر، پلی تکنیک، تربیت مدرس، امیر کبیر، بهشتی و همچنین دانشگاه های تبریز، اصفهان و مشهد نیز در تجمعات اعتراضی و با شکوه، جمهوری اسلامی و حراست دانشگاه را به چالش گرفتند.
از روز سه شنبه ۲۹ شهریور، خیزش انقلابی توده های معترض در ابعادی به وسعت ایران گسترش یافت. دامنه اعتراضات در قالب خیزش و قیام و نبردهای شهری به سراسر ایران سرایت کرد. شعار “مرگ بر خامنه ای”، “مرگ بر دیکتاتور”، “زن، زندگی، آزادی”، “سرنگون باد جمهوری اسلامی”، “توپ تانگ فشفشه، آخوند باید گم بشه”، “امسال سال خونه، سید علی سرنگونه” و “ما همه مهسا هستیم بجنگ تا بجنگیم”، جملگی به شعارهای محوری توده های خشمگین و بپا خاسته در سرتاسر ایران تبدیل شد. در این روز، مردم معترض به شکلی کاملا تهاجمی در مقابله با نیروهای سرکوبگر ایستادگی کردند. در ویدئوهای منتشر شده، صحنه های نبرد دلاورانه و جنگ و گریز قهرمانانه جوانان و زنان معترض با نیروهای سرکوبگر رژیم به روشنی تصویر شده اند. در اغلب شهرها، زنان دلاور و جوانان غیور با تهوری کم نظیر و روحیه ای تهاجمی نیروهای سرکوبگر رژیم را فراری دادند.
روز چهارشنبه ۳۰ شهریور، اعتراض و درگیری و نبرد خیابانی مردم معترض با نیروهای سرکوبگر رژیم به ۲۴ استان و ۸۰ شهر بزرگ و کوچک رسید. در این روز، مردم سلحشور نوشهر، سه خودروی نیروی نظامی را به آتش کشیدند. مردم قم به صورت گسترده به خیابان آمدند و با سر دادن شعار “مرگ بر دیکتاتور” شهر مذهبی قم، این ام القرای جمهوری اسلامی سیمای دیگر گونه ای به خود گرفت. در زنجان، همدان، قزوین و کهکیلویه و بویر احمد، مردم خشمگین با شجاعتی تحسین برانگیز نیروهای سرکوب را فراری دادند. در ابهر، مردم بپاخاسته با شعار “مرگ بر خامنه ای” عکس های خمینی و خامنه ای را به آتش کشیدند. در نهاوند و همدان، به رغم تیراندازی مستقیم سرکوبگران به سوی مردم معترض، در نهایت این مردم مبارز و قهرمان بودند که نیروهای سرکوب را به عقب نشینی واداشتند. در این روز، مردم گیلان و مازندران و گلستان، در ابعادی گسترده به خیابان آمدند. در آمل نیروهای سرکوب در مواجه با سلحشوری مردم بپاخاسته مجبور به عقب نشینی و فرار شدند. در شهرهای رشت و لاهیجان و رضوانشهر، توده های مردم خشمگین با شعار “می کشم می کشم، هر آنکه خواهرم کشت” در مقابل پلیس صف آرایی کردند. در رشت، پلیس به سوی مردم معترض شلیک مستقیم کردند. در این روز، در تعدادی از شهرهای مازندران نظیر بابل و قائمشهر مردم بپا خاسته با شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی” بنرهای خامنه ای را آتش زدند.
روز پنج شنبه، ششمین روز خیزش و قیام ، گستره انفجار خشم سوزان مردم، سرتاسر ایران را فرا گرفت. صدای “مرگ بر جمهوری اسلامی” از هر سو شنیده شد. در اصفهان صدای “مرگ بر خامنه ای” و “مرگ بر دیکتاتور” توده های بپاخاسته با صدای شلیک گلوله مزدوران رژیم در آمیخت. در انزلی، ماموران سرکوبگر رژیم با شکستن درب منازل، معترضین را حتا در درون خانه ها هم تعقیب کردند. در نازی آباد تهران، مردم معترض یک کانکس پلیس را به آتش کشیدند و آنگاه زنان و دختران جوان در مقابل چشم نیروی های پلیس روسری های خود را به درون آتش افکندند. در این روز، فرمانداری آمل به تسخیر مردم درآمد. در نوشهر ماشین نیروهای سرکوبگر به آتش کشیده شد. مردم کرمان، بنر بزرگ قاسم سلیمانی را آتش زدند. در بابل، تلویزیون و فرمانداری این شهر توسط مردم قیام کننده به آتش کشیده شد. در شیروان، دفتر امام جمعه و در بندرعباس حوزه علمیه این شهر در شعله های آتش سوخت. در همین روز، پرده از سیاست جدید جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوبگر آن برداشته شد که از آمبولانس برای انتقال بازداشت شدگان و جابجایی نیروهای سرکوب استفاده می کردند.
روز جمعه، اول مهر، هفتمین روز اعتراضات و خیزش و قیام بود، روزی سرنوشت ساز برای ادامه مبارزات توده های مردم ایران بود. در این روز، جمهوری اسلامی با اتکا به حضور نیروهای حزب اللهی و عوامل سرکوب خود در نمازهای جمعه، در چندین شهر بزرگ فراخوان تظاهرات حکومتی داد. اما تاثیر قدرت خیزش ها و نبرد خیابانی مردم خشمگین ایران آن چنان در فضای عمومی جامعه تاثیر گذار بود که قدرت مانور را از جمهوری اسلامی گرفت و فراخوان تظاهرات حکومتی رژیم با شکستی مفتضحانه روبرو شد. وقتی این تاکتیک رژیم به دلیل حضور اندک نیروهای حزب اللهی در تظاهرات شکست خورد، جمهوری اسلامی به وحشت افتاد. در پی این شکست و رسوایی، ابتدا اینترنت در ابعادی سراسری قطع شد و سپس نیروهای سرکوبگر رژیم، برای جبران این شکست با صدور اطلاعیه های تهدید آمیز به حمایت از رژیم رو به زوال جمهوری اسلامی برخاستند. ارتش با صدور اطلاعیه ای مردم معترض و قیام کننده را “اغتشاشگر” خواند و آنان را به سرکوب تهدید کرد. سپاه پاسداران، وزیر کشور و روزنامه های حکومتی با تهدید به سرکوب و بازداشت معترضان خیابانی و تشکیل “پرونده های قضایی” برای آنان، فضای سرکوب و رعب و وحشت را تشدید کردند. با این همه، هیچ یک از اقدامات و ترفندهای سرکوبگرانه رژیم در مقابل ایستادگی و مقاومت قهرمانانه توده های بپاخاسته موثر واقع نشد و غروب جمعه مردم معترض با شعار “مرگ بر خامنه ای” در بسیاری از شهرهای ایران به تجمعات اعتراضی ادامه دادند. چالوس، کرمانشا، مشهد، سنندج، بوکان،اُشنویه، اصفهان، مشهد و بسیاری از شهرهای دیگر از جمله مناطقی بودند که در غروب جمعه با شعارهای “مرگ بر جمهوری اسلامی” به مقابله با سرکوبگران رژیم برخاستند. در تهران دست کم ۱۵ منطقه شهری، نظیر آریاشهر، بلوار کشاورز، صادقیه، ولیعصر، بلوار فردوس، هفت حوض، نارمک، اکباتان، تهران پارس و ستارخان از جمله مناطقی بودند که جوانان دلیر، زنان شجاع و مردم قهرمان بپاخاسته این شهر به جنگ و گریز شبانه با نیروهای سرکوبگر ادامه دادند. در این روز، نیروهای سرکوب دست کم در بلوار فردوس تهران و بوکان برای مقابله با انبوه مردم معترض به سوی آنان شلیک مستقیم کردند. در این روز مردم مبارز اُشنویه برای ساعاتی کنترل شهر را در دست گرفتند.
روز شنبه، دوم مهر در هشتمین روز اعتراض به قتل مهسا امینی، تجمعات و خیزش و قیام همانند روزهای گذشته در مقیاسی سرتاسری برگزار شد. در تهران حضور اعتراضی مردم در مناطق مختلف این شهر پر رنگ تر شد. در شیراز جمعیت انبوه به خیابان آمدند. در زنجان صدای مردم معترض بلندتر شد. معترضان در تبریز و اراک و شهر ری، با نبرد خیابانی، نیروهای سرکوبگر را فراری دادند. در این روز، وزیر کشور جمهوری اسلامی برای مقابله با طوفان خیزش مردم اعلام کرد: قطع اینترنت برای کنترل وضعیت ضروری است و تا زمانی که مردم در خیابان هستند، اینترنت قطع خواهد بود. در این روز، دانشجویان دانشگاه تهران به خیابان آمدند و درگیری با نیروهای سرکوب در جلوی دانشگاه تهران شدت گرفت. در کرج، تهران، رشت، آبادان، اصفهان و بسیار از شهرهای دیگر، تظاهرات با شدت بیشتری ادامه یافت. در ستارخان تهران، جوانان شجاع و معترض به وضعیت موجود، موتور نیروهای سرکوب را آتش زدند. در هشتمین روز اعتراض، فرمانده نیروی انتظامی گیلان در یک گفتگوی اختصاصی با سایت گیل خبر، ضمن اشاره به وجود اختلاف میان فرماندهان و نیروهای ناجا پیرامون برخورد با معترضان، گفت که “چند شب گذشته در یک قدمی سقوط هستیم” و اگر اوضاع به همین منوال پیش برود، شهر در کنترل معترضان قرار می گیرد.
روز یکشنبه، مبارزات قهرمانانه مردم ایران وارد نهمین روز خود شده است. آنچه در هشت روز گذشته از کارنامه مبارزات توده ای و نبردهای خیابانی مردم ایران در اذهان جامعه ثبت شده است، آنچه اکنون از دلاوی زنان، شجاعت جوانان و جسارت ستودنی توده های بپاخاسته در اذهان داخلی و بین المللی نقش بسته است، اگر چه بسیار بزرگ و ستودنی است، اما ساده و آسان بدست نیامده است. جدای از هزینه های سنگین ۴۴ سال گذشته، جدای از ۴۴ سال مبارزه بی امان علیه سرکوب و بی حقوقی و کشتار، طی همین هشت روزی که از مبارزات خونین و قهرمانانه توده های مردم ایران گذشته است، جان های شیفته بی شماری به خاک و خون کشیده شده اند. خبرگزاری های خارجی دست کم از کشته شدن بیش از ۵۰ نفر و دستگیری صدها نفر از معترضان توسط نیروهای امنیتی رژیم خبر داده اند. عفو بین الملل از کشته شدن ۴ کودک در هشت روز گذشته خبر داده است. با این همه، تردیدی نیست که مبارزات قهرمانانه جوانان و زنان و عموم توده های مردم ایران که اینبار با جرقه قتل مهسا امینی حریق شد و با نبردهای خیابانی دستگاه سرکوب رژیم را در پشت دیوار ایستادگی و مقاومت شکست داد، تا سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری حاکم بر ایران ادامه خواهد داشت.
نظرات شما