یکی از ویژگیهای بارز و تاکنونی قیام اخیر تودههای جان به لب رسیده، نقش زنان و دختران جوان شجاع و بیباک در اعتراضات خیابانیست بهگونهای که مردم جهان را به تحسین واداشته است. در خیابانهای این روزهای ایران، خیابانهای غرق در خون و فریاد، خیابانهای قهرمانیهای بیمانند، همه جا شاهد حضور پُر تعداد زنان و دختران جوان و نوجوان و گاه حتا بیشتر از مردان هستیم. از میدانداری تا ایستادگی در برابر نیروهای سرکوب رژیم، از شعارهایشان، تا روسری از سر برداشتن در برابر گزمهها و بالاخره آتش زدن روسری بهعنوان نماد تبعیض و ستم علیه زنان. در نگاهشان ترس نمیبینی، ترس از آن که “گشت ارشاد”ی در برابرشان بایستد و آنها را به خاطر چند تار مو با ضرب و شتم سوار “ون” پلیس کند. برعکس اینبار بارها “ون”های پلیس را دیدیم که هراسان از برابر دختران و زنانی که روسریهایشان را به آتش کشیده بودند عبور میکردند. از برابر آنها که “زن، زندگی، آزادی” را فریاد میزدند، از برابر آنها که “نان کار آزادی پوشش اختیاری” را فریاد میزدند، از برابر آنها که “اتحاد، مبارزه، پیروزی” را فریاد میزدند، از برابر آنها که “نابود باد جمهوری اسلامی” را فریاد میزدند.
این زنان و دختران مبارز در تمام وجودشان آتش زبانه میکشد، پا پس نمیکشند، میخواهند بمانند، فریاد بزنند، پای بکوبند و دست زنان و رقصان در حالیکه “حجاب” این مظهر ستم و تبعیض جنسیتی را به شعلههای آتش میسپارند، “آزادی” را تنفس کنند، آن را در آغوش بگیرند و با آن به پرواز درآیند. آنها کیانند؟! این زنان و دختران جوان و نوجوان کیانند که اینچنین قهرمانانه برای در آغوش گرفتن “آزادی” در این روزهای آتش و خون، بارها همچون حنانه کیا، هاجر عباسی، مینو مجیدی، حدیث نجفی، مهسا مگویی و دیگر ژیناهای خروشنده در بیداد حاکم، سنگفرش خیابان ها را با خون خود رنگین ساختند، اما هر بار باز برخاستند؟! آنها کیانند که هر بار پس از برخاک افتادن و در خون غلطیدن، خشمگینتر، مصممتر و پرشمارتر برمیخیزند و البته برای دشمنانشان خوفناکتر؟! آنها زنان، دختران جوان و نوجوانی هستند که ظلم حاکم را، ظلم سالیان را با تمام وجود خود حس کرده و امروز روسریها را بهعنوان نماد اسارت زن در حکومت اسلامی به شعلههای آتش میسپارند. آنها کار را به جایی رساندند که فرمانده حقیر نیروی انتظامی گیلان مجبور به اعتراف شد و گفت: “چند شب است در یک قدمی سقوط هستیم”. خون سرخ ژینای ما، دختر جوان سقزی جوشید، اسم رمز شد، نام او بر زبان میلیونها انسان جاری گشت و آن میلیونها انسان به دادخواهی “ژینا” برخاستند. آنها خشم فرو خورده از سالها ستم را که در سینههای خود انبار کرده بودند، با “ژینا” به فریادی طوفانی تبدیل کردند، از گلوها، با مشتهای گرهکرده، و با آتشی که برپا کرده بودند، “ما همه مهسا هستیم، بجنگ تا بجنگیم”.
این اولین بار نیست که زنان و دختران جوان و نوجوان اینگونه بیمحابا خیابانهای شهرها را به تسخیر خود درآوردهند. اگرچه در طول تاریخ این کشور، زنها همواره در میدان مبارزه حضور داشتند، اما از زمان حاکمیت جمهوری اسلامی این حضور مدام پُررنگتر شد. از راهپیمایی ۸ مارس کمتر از یک ماه بعد از قیام شکوهمند ۲۲ بهمن تا زندانهای دههی ۶۰. چه بسیار زنان و دختران و حتا دختران نوجوانی که در طول این سالها شکنجهگاههای حکومت اسلامی را تحقیر کردند، بر سر پیمان خود، بر سر عقاید خود قهرمانانه ایستادند و سر بدار شدند. آنها که سخن نگفتند و سرافراز دندان خشم بر جگر خسته بستند و رفتند.
نازلی سخن نگفت
نازلی ستاره بود
یک دم درین
ظلام درخشید و جست و رفت
…..
نازلی سخن نگفت
نازلی بنفشه بود
گل داد و
مژده داد: زمستان شکست
و رفت….
از سال ۸۸ و با آغاز دور جدیدی از اعتراضات میلیونی علیه حکومت اسلامی، زنان خیابانها را برای اعتراض انتخاب کردند و ندا آقاسلطان به نماد اعتراض زنان و خشونت حکومت اسلامی علیه آنها تبدیل شد. اعتراضات سال ۸۸ یک نتیجه دیگر برای جنبش زنان داشت. اگر تا پیش از آن جریان موسوم به اصلاحطلبان نقش و حضوری موثر در این جنبش داشت، ناامیدی از جریان اصلاحات در جریان این اعتراضات با دعوت به راهپیمایی “سکوت” در حالی که گزمههای رژیم معترضان را به وحشیانهترین شکلی میکشتند، این جنبش را از زیر سایهی “اصلاحطلبان” بیرون آورد. این واقعیت خود را بویژه در اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ با شعارهایی هم چون “اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”، “مرگ بر دیکتاتور” و مرگ بر خامنهای” خود را نشان داد.
همچنین در اعتراضات سراسری دیماه سال ۹۶ زنان نقش بارزتری در اعتراضات ایفا کردند، نقش و حضوری پُررنگ که تا پیش از آن دیده نشده بود. شکلگیری پدیدهای به نام “دختران انقلاب” که روسریها را به نشانهی اعتراض از سر برداشتند و پس از سالها “حجاب اجباری” را به چالشی جدی کشیدند، بعد از همین اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ بود.
در جریان قیام آبان ۹۸ حضور زنان حتا بسیار چشمگیرتر از سال ۸۸ و دیماه ۹۶ بود، بهگونهای که حکومت اسلامی را وادار به اعتراف کرد. حکومتی دینی که در تفکر ارتجاعیاش زن را رعیت و مرد را ارباب میپنداشت، از نقش و حتا میدانداری زنان در اعتراضات متعجب شده بود. در مغز کوچک این مرتجعان نمیگنجید که زنان و دختران اینگونه بیمحابا در برابر گزمههای وحشی و مسلحاش مقاومت کنند.
روزنامه حکومتی “صبحنو” ۲۹ آبان ۹۸ در اینباره نوشت: “میانداری و میدانداری ویژه زنان در اغتشاشات اخیر، چشمگیر به نظر میرسد. در نقاط متعدد بهویژه حومه تهران، زنان ظاهراً ۳۰ تا ۳۵ سال، نقش ویژهای در لیدری اغتشاشات به عهده دارند… یکی از شورشها فیلم میگیرد، دیگری جلوی خودروها را میگیرد و دیگری با تحریک مردم، آنها را به پیوستن به صف اغتشاشها مجاب میکند”.
در سالهای اخیر زنان همچنین در اعتراضات گوناگون خیابانی و جنبشهای اجتماعی نقش و حضوری بیش از گذشته داشتند. در جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش دانشجویی، اعتراضات پرستاران و حتا در جنبش کارگری این حقیقت خود را به خوبی نشان میدهد. همین موضوع باعث شد که گاها در برخی از اعتراضات و جنبشهای اجتماعی خواستها و مطالبات ویژه زنان به مطالبات این جنبشها راه یابد. هم اکنون زنان بسیاری به دلیل حضورشان در این اعتراضات و جنبشها در زندانهای جمهوری اسلامی بسر میبرند.
همچنین در میان دستگیرشدگان روزهای اخیر شاهد دستگیری تعداد زیادی از زنان و دختران بویژه دختران دانشجو هستیم. تشکیل و سازماندهی بخش ویژهای در یگان ویژه برای سرکوب زنان نیز نتیجهی همین نقش روبهرشد زنان و دختران در مبارزات تودههای تحت ستم علیه نظم حاکم سرمایه و حکومت اسلامی است. در روزهای گذشته “سرهنگ حیدری” فرمانده یگان زنان “یگانهای ویژه” نیروی انتظامی در گفتوگو با خبرگزاری دولتی مهر گفت: “برای نخستین بار یگان زنان یگانهای ویژه برای کنترل ناآرامیها وارد میدان شدند و این ماموریت را میتوان به عنوان اولین ماموریت رسمی این خانمها دانست… در بین جمعیت بر هم زننده نظم و امنیت برای نخستین بار شاهد حضور زنان بودیم، برخی از این خانمها به عنوان لیدر بودند که علاوه بر تبلیغات شعارهای هنجارشکن میدادند”. او همچنین از دستگیری ۸ “لیدر زنان” توسط این یگان ویژه در روزهای گذشته خبر داد.
واقعیت این است که روایت قیام این روزها بدون روایت نقش زنان و دختران جوان و نوجوان قیامکننده بیمعناست، آنها که نقشی بیهمتا در تاریخ مبارزات مردم ایران علیه حکومت اسلامی در آخرین روزهای شهریور ۱۴۰۱ ایفا کردند. قیامی جدید که از کردستان و در پی قتل “ژینا” مهسا امینی، با شعار “زن، زندگی، آزادی” آغاز شد و به سرعت سرتاسر کشور را درنوردید. تودههای قیامکننده با تصاویری از “ژینا” در دست، به خیابانها سرازیر شدند، بنرها و تصاویر خامنهای و دیگر نمادهای حکومت جعل و خرافات دینی و حاکمیت سرمایه همچون بنرها و مجسمههای قاسم سلیمانی، مساجد، مراکز بسیج، دفاتر ائمه جمعه، کلانتریها، بانکها و غیره را به آتش کشیدند. دانشجویان دانشگاهها را به سنگر نبرد علیه تبعیض و ستم به زنان تبدیل کرده و فریاد برآوردند: “نه روسری، نه توسری، آزادی و برابری”. نه فقط خون “ژینا” به قیام منجر شد، بلکه “ژینا”های سرزمین به دادخواهی او و میلیونها زن تحتستم، خیابانها را به تسخیر درآوردند و حضوری بیمانند در تاریخ مبارزات زنان ایران رقم زدند.
آنها بهخوبی این جمله تاریخی “فرانسوا ماری شارل فوریه” سوسیالیست تخیلی فرانسوی را معنا کردند که “میزان آزادی زن معیار آزادی جامعه است”. یکی از نکات مهم قیام اخیر که باید بر آن تاکید کرد نشانههای این آگاهی رو به رشد در میان تودههای تحت ستم است (از جمله زنان که در این قیام نقشی بیهمتا یافتند) که راه تحقق برابری کامل زن و مرد در تمامی عرصههای اقتصادی، سیاسی، حقوقی و اجتماعی در سرنگونی حکومتهای ستمگر و نظم طبقاتی حاکم است. شعار “مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر” که به کرات در اعتراضات خیابانی شنیده شد، نشانگر این آگاهی رو به رشد درون جامعه، بویژه در سطح قابل ملاحظهای از زنان بیباک حاضر در قیام است.
در مبارزات سالهای اخیر تودههای تحت ستم جامعه، نمیتوان اعتراض و یا جنبشی را یافت که از حضور زنان، یعنی نیمی از جمعیت کشور، خالی بوده باشد و البته این موضوعیست که نباید باعث تعجب گردد. سالها بیحقوقی، ظلم و ستمگری جنسیتی حاکمیت سرمایه و دولت دینی که ستم مضاعفی را بر بخش بزرگی از زنان جامعه اعمال کرد، در رشد آگاهی و در نتیجه به خیابان کشاندن آنها بسیار موثر بوده است. و امروز “ژینا” به نماد قیام تبدیل شده است. “ژینا” همان زن پیروز است، همان زن زندگیبخش، همان زنی که امروز برای سرنگونی جمهوری اسلامی به پا خاسته و شعارش “کار، نان، آزادی، پوشش اختیاری” است.
نظرات شما