نبردهای خیابانی و تظاهرات تودهای در سراسر کشور، سومین هفته خود را پشت سر گذاشت. بحران سیاسی چنان عمق و ژرفایی یافته است که جنبش اعتراضی سرتاسری روزبهروز گستردهتر شده و هرروز اقشار بیشتری از تودههای مردم را به درون مبارزه مرگ وزندگی میکشاند. سرکوب و کشتار و بازداشتهای گسترده نهفقط نتوانسته مانعی جدی در برابر مبارزات و نبردهای سراسری برای تعیین تکلیف با رژیم جمهوری اسلامی و به زیر کشیدن نظم موجود ایجاد کند، بلکه خود به عاملی برای تشدید و گسترش اعتراضات و نبردهای خیابانی بدل شده است.آتشی که با قتل فجیع و جنایتکارانه مهسا امینی شعلهور شد، پیوسته گستردهتر و سرکشتر شده و میرود تا تمام بساط نظم موجود را بسوزاند و خاکستر کند.
روز یازده مهر، در هجدهمین روز خیزشهای شهری و نبردهای خیابانی و سومین روز اعتصاب سراسری دانشجویان، پرچم اعتراض و مبارزه در مدارس به اهتزاز درآمد. بعدازآنکه نیروهای سرکوب رژیم بهقصد قلعوقمع دانشجویان و جنبش دانشجویی، دانشگاه صنعتی شریف و دانشجویان مبارز این دانشگاه را مغولوار موردحمله قراردادند و حتی خوابگاه دانشجویان نیز از گزند گزمههای ارتجاع در امان نماند، دانش آموزان مدارس در اعتراض به این سرکوبها و در حمایت از دانشجویان و همراهی با اعتراضات سراسری، وارد اعتراض و خیابان شدند و به مبارزات سراسری پیوستند. مدارس و قبل از همه مدارس دخترانه، با چنان جسارتی پا به میدان گذاشتند و چنان درخششی آغاز کردند که در تمام طول حاکمیت جمهوری اسلامی سابقه نداشت. بر متن شرایطی که جامعه را به انفجار کشانده است وزنان بهعنوان پیشتازان مبارزه علیه حجاب اجباری و استبداد و علیه تمام نظم موجود بهپاخاستند،این بار دختران دانشآموز بودند که با جسارتی کمنظیر روسری از سر برداشتند و در آتش افکندند و باشعارهایی چون “مرگ بر دیکتاتور”، “زن زندگی آزادی”، “نه روسری نه توسری”،” دانشجوی زندانی آزاد باید گردد”، دانشآموز میمیرد، ذلت نمیپذیرد”،”امسال سال خونه، سید علی سرنگونه”، ” نترسید نترسید ما همه باهم هستیم” و شعارهای دیگری نظیر آن وارد خیابان شدند و بهت و حیرت و درعینحال ستایش همگان را برانگیختند.
چندین مدرسه در شهرهای مختلف شاهد این اعتراضات بودند. دختران دانشآموز در اراک، بوکان، پرند، تبریز، تهران،رشت، سنندج، سقز، شاهین ویلا(کرج)،شهر قدس، شیراز، شهریار، قزوین، گوهردشت، کرج، مهرشهر، منظریه، مهرنوش، ملارد، مریوان، مشهد و برخی شهرهای دیگر، با تجمع در محوطه مدرسه و در بسیاری موارد خروج از مدرسه و راهپیمایی خیابانی، صحنههای درخشانی از شور و شوق مبارزاتی و امید به تغییر و آینده بهتر آفریدند.در چندین مورد عکسهای خمینی را از کتابهای درسی درآوردند و پاره کردند و آتش زدند. قاب عکسهای خمینی و خامنهای را که بر درودیوار کلاس آویزان بود پایین کشیدند و با لگد شکستند و خرد کردند .یکجا با شعار” بیشرف بیشرف” مقام آموزشوپرورشی را از مدرسه بیرون انداختند. یک بسیجی که ظاهراً میخواست با صحبتهای خود دانش آموزان را آرام کند هو کردند و با شعار”بسیجی برو گم شو” او را نیز از مدرسه بیرون انداختند.در گوهردشت با یکی از مأموران امنیتی درگیر شدند و با شعار “بی شرف بی شرف” او را فراری دادند.
در خیابانها نیز رقصکنان و پایکوبان روسریها را به آتش کشیدند و با مشتهای گرهکرده شعارهایی سر دادند:”میکشم میکشم، هر آنکه خواهرم کشت”، “جمهوری اسلامی نمیخوایم نمی خوایم”،” تانک توپ فشفشه، آخوند باید گم بشه”،” ما همه مهسا هستیم، بجنگ تا بجنگیم” و در یکجا که مردم بهتزده به دختران معترض دانشآموز نگاه میکردند، شعار” ما تماشاگر نمیخوایم به ما ملحق شوید” سر دادند.
اقدامات متهورانه و جسورانه دختران دانشآموز که در روزهای بعد نیز ادامه یافته است، این واقعیت را نشان داد که جنبش اعتراضی و انقلابی تا بدان حد رشد کرده ، گسترشیافته، همهگیر شده و به عمق رفته است که راه بازگشتی برای آن متصور نیست. این بار، فوران شور و شوق و امیدهای سرکوبشده دختران دانشآموز برای زندگی، پایههای حکومت ارتجاعی را لرزاند و مرگ جمهوری اسلامی را نوید داد.
این نسل جدید است که به پا خاسته تا خود را از چنگال تاریک اندیشان اهریمنی رها سازد و آینده خود را بسازد. قرار بود آموزش و پروش اسلامی “دانش آموزان متدین و در تراز اسلامی” پرورش دهد و مهندسی آینده جمهوری اسلامی در مدارس طراحی شود! چهلوچند سال حکومت ارتجاع و استبداد اسلامی و اعمال خشنترین سرکوبها و محدودیتها برای به وجود آوردن نسلی مطیع و فرمانبردار، یکسره باشکست و ناکامی روبرو شده و اکنون با این شعار پاسخ گرفته است”جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم”.
مقامات حکومتی نیز به این شکست و ناکامی اعتراف نمودهاند. اصغر باقر زاده معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزشوپرورش، به ناکامی این وزارت خانه در ترویج و انتقال مفاهیم موردنظر حکومت درمیان جوانان و دانش آموزان اعتراف نموده میگوید:”علیرغم اینکه ما محتوای غنی داریم اما نتوانستیم این محتوای قوی را به گوش این نوجوانان و بچهها برسانیم. ما بهظاهر ۱۶ میلیون از آنها را(در آموزشوپرورش) در اختیارداریم اما بهواقع در اختیار نداریم”.
موضوع فقط این نیست که وزارت آموزشوپرورش حکومت اسلامی در انتقال مفاهیم و ایدههای حکومتی ناکام مانده و ۱۶ میلیون دانشآموز در اختیار این دستگاه نیست، موضوع این است که این ۱۶ میلیون علیه چنین مفاهیمی به پا خاستهاند. دانش آموزان نهفقط بر طبق امیال حاکمان مرتجع اسلامپناه و “در تراز اسلامی” پرورش نیافتهاند بلکه اساساً در برابر ارتجاع و چنین اجبار و فشاری مقاومت نموده و علیه آن قیام کردهاند.نسل جدید یکراست و از همین آغاز، قلب نظام اسلامی را نشانه رفت و تصویر اتوریته اصلی و پایهگذار جمهوری اسلامی را زیر لگد گرفت و در آتش خشم خویش سوزاند و خاکستر کرد.
ارتجاع اسلامی که از ناحیه مبارزات و اعتراضات پرشور زنان و دختران مبارز بهشدت آسیبدیده، به انتقامجویی روی آورده و بعید نیست که به جنایات دیگری علیه زنان و دختران دست بزند.آخرین خبرهای انتشاریافته در مورد مدارس حاکی از آن است که از روز یکشنبه ۱۷ مهر، نیروهای اطلاعاتی و سرکوب، بیسروصدا و حتی با آمبولانسهای بدون شماره،بهقصد دستگیری دانش آموزان، وارد مدارس دخترانه شدهاند. قبل از هر چیز باید یادآوری کرد که مدیران مدارس وظیفهدارند از ورود این نیروها ممانعت به عملآورند و تحت هیچ شرایطی اجازه ورود به مدرسه و ایجاد مزاحمت برای دانش آموزان به آنان ندهند.از این مهمتر، مدیران و معلمان مدارس در قبال دانش آموزان مسئولاند و نباید اجازه دهند دانش آموزان بازداشت و ربوده شوند.همچنین وظیفهدارند در اسرع وقت و پیش از هرگونه اقدام و دستدرازی نیروهای اطلاعاتی و سرکوب، والدین دانش آموزان را در جریان قرار دهند و خواهان حضور والدین در مدرسه شوند.دانش آموزان بهویژه دانش آموزان دختر و خانوادهها بایستی در قبال این اقدامات سرکوب گرانه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی هوشیار باشند و علیه آن به اعتراض برخیزند.
اعتراضات دانشآموزی هم پای گسترش نبردهای خیابانی و اعتصاب دانشجویان ادامه یافته است. شنبه ۱۶ مهر در بیست و سومین روز خیزشها و قیامهای شهری، نبردهای خیابانی اوج نوینی به خود گرفت و شعلههای قیام دردهها شهر فروزان بود. در شهرهای سنندج، سقز، مهاباد، بوکان، دیواندره، پیرانشهر، کامیاران، جوانرود و برخی شهرهای دیگر کردستان و همچنین در شهرهای اراک، شیراز، مشهد، اصفهان، کرج، کرمانشاه، گوهردشت، فردیس، بجنورد، همدان، ساری، بابل، رشت، کرمان و برخی دیگر از شهرها در سراسر کشور، اعتراضات و نبردها و سنگربندی خیابانی ادامه داشت. مزدوران رژیم ارتجاعی و سرکوبگر جمهوری اسلامی، با شلیک گلولههای جنگی تعداد زیادی را به قتل رساندند و تعداد بیشتری را مجروح ساختند. تنها در شهر تهران در چندین منطقه ازجمله؛ نازیآباد، قلعه حسن خان،دروازه دولت، اکباتان، تهرانپارس، میدان فلاح، بولوار ابوذر، خیابان هاشمی، جنتآباد، شهر ک ولیعصر، لالهزار، خیابان شریعتی، سعادتآباد، سه را آزادی، پامنار، باب همایون، خیابان سعدی ، ناصرخسرو و چندین خیابان و محل دیگر، نبردهای خیابانی ادامه یافت. زنان و جوانان مبارز در برخی از این مناطق و شهرها سنگرهای خیابانی ایجاد کردند خیابانها را به تصرف خویش درآوردند و تعدادی از مزدوران حکومتی را نیز گوشمال دادند.
اکنون بیشازپیش شرایط گسترش اعتصابها فراهمشده است. تا آنجا که به دانش آموزان مربوط میشود، هماکنون این شرایط مهیا شده است که مبارزات معلمان و دانش آموزان هماهنگ شود تا بتوان در اتحاد با اعتصابات دانشجویی و نبردهای خیابانی، ارتجاع حاکم را از همه سو به محاصره درآورد.
در جریان اعتراضات و مبارزات پرشور دانش آموزان مدارس طی روزهای گذشته، در بسیاری موارد معلمان، بهویژه معلمان زن و تشکلهای مستقل معلمان نیز بادانش آموزان همراه شدند و از آنان حمایت کردند. این همراهی و اتحاد میان معلم و دانشآموز از یکسو و از سوی دیگر همراهی با خانوادهها را که در کف خیابان درحال اعتراضاند بایستی تقویت کرد. تمام شرایط و زمینهها برای اعتصاب سیاسی معلمان و همراهی بادانش آموزان و مبارزان خیابانی فراهم است. انفجار بزرگ بعد از قتل جنایتکارانه مهسا امینی، از قرار معلوم انفجارات پیدرپی دیگری را به همراه میآورد تا سونامی ناشی از این انفجارات تکلیف رژیم را یکسره کند.
در خیابانها و میادین شهرها در سراسر کشور، زنان و جوانان و مردم مبارز و انقلابی، بهدرستی میگویند:” این دیگه اعتراض نیست، شروع انقلابه”، میگویند:” به این نگید اعتراض اسمش شده انقلاب” و بدین اعتبار، انقلاب پشت در کمین کرده و زنگ در را به صدا درآورده است.
نسل قدیم مبارزان، سالهاست که نفرت عمیق خود را از رژیم جمهوری اسلامی اعلام نمودهاند. نسل جدید نیز دست رد بر سینه جمهوری اسلامی زده است و برای تعیین سرنوشت و تحقق آرمانهای خود، آستینها را بالا زده و با تهور و جسارتی غیرقابلتوصیف پا به عرصه مبارزه گذاشته است.
بهرغم سرکوب و کشتار بیرحمانه مردم مبارز به پا خاسته و بازداشتهای گسترده و فلهای، اما مبارزات و اعتصابها و نبردهای خیابانی را سر بازایستادن نیست. امواج بلند و سهمگین مبارزه یکی پس از دیگری از راه میرسد. هنوز موجبلند قبلی فروننشسته است، موجبلند و سهمگین دیگری از راه میرسد.نظم فرتوت و پوسیده حاکم را یارای ایستادگی در برابر این امواج نیست.
“شب عبث کینه به دل می جوید
روز می آید”(۲)
زیر نویس
۱ – سعید سلطان پور
۲ – نیمایوشیج
نظرات شما