حماسه‌آفرینی و قهرمانی مردم انقلابی در ۴ آبان

امواج مبارزه پی‌درپی فرامی‌رسند و سیل بنیان‌کنی که هستی بنای ستمگری را مورد حملا ت مداوم قرار داده است، تقویت می‌کنند. در طول شش‌هفته‌ای که از آغاز موج نوین تظاهرات توده‌ای و نبردهای خیابانی می‌گذرد، مبارزاتی که تمام شهرهای کشور را فراگرفته، لحظه‌ای آرام نگرفته و به‌رغم سرکوبگری و جنایات بی‌شمار رژیم، روزبه‌روز بر تعداد مبارزان جنبش و خصلت تعرضی مبارزه افزوده‌شده است. اوج موج نوین جنبش، ۴ آبان ماه بود که ده‌ها هزار تن از مردم، چهل روز پس از قتل مهسا امینی، خیابان‌ها را به تصرف خود درآوردند، علیه نظم ستمگرانه حاکم بر ایران و سران آن شعار سر دادند و با مزدوران سرکوبگر رژیم جنگیدند.

بزرگ‌ترین تجمع، راهپیمایی و تظاهرات در سقز برگزار شد. متجاوز از ده هزار تن از مردم سقز، از صبح ۴ آبان، پیاده و با اتومبیل، سیل‌آسا به‌سوی آرامستان آیچی حرکت کردند. مزدوران سرکوبگر رژیم راه‌های اصلی سقز به آرامستان را مسدود کرده بودند. مردم اما از مسیرهای فرعی و کنار رودخانه به حرکت درآمدند، به دور مزار مهسا گرد آمدند و علیه قاتلین او شعار سر دادند. “کردستان کردستان، گورستان فاشیست‌ها” “مرگ بر دیکتاتور” ” ژن، ژیان، آزادی . اقدامات سرکوبگرانه مزدوران با شلیک گاز اشک‌آور و تیراندازی آغاز شد. درگیری‌ها به درون شهر کشیده شد. مردم سقز قهرمانانه در مقابل آن‌ها ایستادند. مزدوران یک جوان کرد را با گلوله جنگی کشتند.  این تظاهرات  هم‌زمان در دیگر شهرهای کردستان نیز برپا گردید. در ادامه همین تظاهرات بود که یک روز بعد، مردم مهاباد تظاهرات بزرگی برپا کردند، برخی مراکز دولتی و بانک‌ها را به آتش کشیدند و فرمانداری را به تصرف خود درآوردند. آدمکشان جمهوری اسلامی مردم را به گلوله بستند. ۳ نفر را به قتل رساندند و تعدادی را زخمی کردند. درمجموع، در طول این دو روز، ۱۰ نفر در شهرهای کردستان جان باختند و ده‌ها تن بازداشت شدند. تظاهرات اما محدود به کردستان نبود.

به گزارش خبرگزاری‌ها، تظاهرات ۴ آبان در متجاوز از ۳۰ شهر و بیش از ۲۰ دانشگاه برپا گردید. پس از سقز، بزرگ‌ترین تظاهرات و درگیری‌های خیابانی در چندین نقطه تهران رخ داد. یکی از این تظاهرات در مقابل ساختمان نظام پزشکی تهران برپا گردید.  طبق فراخوان قبلی،  تجمعی اعتراضی با حضور تعدادی از پزشکان در مقابل ساختمان نظام پزشکی برگزار شد که با مداخله نیروهای سرکوب مواجه گردید.مزدوران سرکوبگر تلاش کردند با شلیک گاز اشک‌آور و تیراندازی ، پزشکان و مردمی را که در حمایت از آن‌ها گردآمده بودند، متفرق کنند. تعدادی زخمی شدند و تجمع به یک تظاهرات بزرگ با شعار “مرگ بر دیکتاتور”، “مرگ بر خامنه‌ای” “توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه!” تبدیل شد. یک پزشک زن که در این تجمع با گلوله جنایتکاران روانه بیمارستان شده بود، دو روز بعد جان باخت.  وحشی‌گری نیروهای سرکوب تنها علیه تجمع‌کنندگان صورت نگرفت. حتی قائم‌مقام و رئیس سازمان نظام پزشکی تهران بزرگ مورد تهدید و اهانت قرار گرفتند. در واکنش به این سرکوبگری‌ها و اهانت به پزشکان  بود که نخست، قائم‌مقام و سپس رئیس سازمان نظام پزشکی تهران بزرگ از مقام خود استعفا دادند.

قائم‌مقام سازمان نظام پزشکی تهران بزرگ، دلیل استعفای خود را عدم احترام به جامعه پزشکی و هتک حرمت پزشکانی اعلام کرد که قصد برگزاری تجمعی مسالمت‌آمیز در این سازمان را داشتند.

او دراستعفا نامه خود نوشت “با ده‌ها موتورسوار و مسئولین امنیتی مواجه شدم و شاهد صحنه‌های تلخ و از یاد نرفتی نیروهای امنیتی با خانم‌های پزشک بودم و هنگامی‌که درخواست کردم یکی از خانم‌های پزشک را که به روی زمین کشیده می‌شد به درون سازمان راهنمایی کنند یکی از فرماندهان نیروها بنده را نیز هل داد!”

او همچنین “تعدی به خانه پزشکان و امنیتی کردن فضای اطراف سازمان نظام پزشکی و دانشگاه [تهران]” را دلیل دیگر استعفای خود ذکر کرد.

پیش‌ازاین نیز تجمعاتی توسط  پزشکان در مشهد و شیراز در اعتراض به نقض مقررات بیمارستان‌ها توسط نیروهای امنیتی و نظامی صورت گرفته بود.

در همین روز، تظاهرات در نقاط دیگری از تهران، سعادت‌آباد ، بازار بزرگ تهران و خیابان‌های اطراف آن ، شهرک غرب ، بلوار فردوس ، خیابان گیشا، خیابان سهروردی شمالی ، تهران‌پارس، فلکه صادقیه. پونک،شهر زیبا، شریعتی، میرداماد، انقلاب  و غیره  با شعار‌های “مرگ بر دیکتاتور”، “مرگ بر خامنه‌ای”، “آزادی، آزادی،آزادی” “زن، زندگی، آزادی” صورت گرفت که در همه‌جا نیروهای مزدور سرکوب با شلیک گاز اشک‌آور و گلوله‌های ساچمه‌ای، تلاش کردند، جمعیت را متفرق سازند که با مقاومت تظاهرکنندگان و مسدود کردن خیابان‌ها مواجه شدند و گاه مجبور به عقب‌نشینی شدند.

در دیگر شهرهای ایران نیز ازجمله آمل، اصفهان، سنندج، قصر شیرین، مریوان، مشهد، تبریز، دیواندره، کرج، بوشهر، اندیمشک ،اراک ، بروجرد، رشت ، کرمان ارومیه،  قزوین ، شیراز و … در روز ۴ آبان، تظاهرات برگزار شد و در اغلب موارد به درگیری با نیروهای سرکوب انجامید.

تجمعات و تظاهرات بزرگی نیز در سراسر کشور توسط دانشجویان برپا کردند.

در ۵ آبان ، تظاهرات در دانشگاه‌ها و  تعدادی از شهرهای ادامه یافت. برجسته‌ترین این تظاهرات در لرستان در   گرد هم‌آیی بر سر مزار نیکا شاکرمی برپا گردید که مردم کوه دشت، خرم‌آباد، ویسیان و معمولان در آن حضور داشتند. در این تظاهرات، مردم شعارهای “ما همه نیکا هستیم، بجنگ تا بجنگیم”، “مرگ بر دیکتاتور”، “مرگ بر خامنه‌ای”، سر دادند و ترانه “دایه، دایه وقت جنگه “خوانده شد. درحالی‌که تظاهرات‌ها همچنان در شهرهای مختلف ادامه داشت، یک روز بعد، هزاران تن از مردم بلوچ  در زاهدان به خیابان آمدند و با برپائی تظاهراتی بزرگ خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی شدند.

آنچه از مبارزات انقلابی مردم ایران در ۴ آبان برمی‌آید، همان‌گونه که در آغاز این نوشته به آن اشاره شد، وسعت و اعتلای بی سابقه مبارزات اخیر،  به‌استثنای روزهای قیام آبان ماه ۹۸ است. گرچه در طول این شش هفته، سرکوب و وحشی‌گری  پیوسته تشدید شده و  تاکنون  لااقل ۲۶۰ تن از مبارزان جان‌باخته، بسیاری مجروح و زخمی شده  و متجاوز از ده هزار تن بازداشت‌شده‌اند،  اما سرکوبگری‌های رژیم نه‌تنها قادر نبوده که سیل مبارزات را مهار کند، بلکه ۴ آبان به‌وضوح نشان داد که بر کمیت مردمی که در تظاهرات شرکت دارند، افزوده‌شده، مبارزات  وسعت و اعتلای بیشتری یافته ، جنبش شکل تعرضی‌تری به خود گرفته،  تاکتیک‌ها پیچیده‌ترشده، تظاهرات هم‌زمان در چندین نقطه شهرهای بزرگ  برپا ‌می‌گردد، سنگربندی‌های خیابانی افزایش‌یافته و مراکز دولتی و مذهبی به نحو روزافزونی موردحمله قرارگرفته و گاه جنایتکاران ترور شده‌اند. برای بنرها ، تصاویر و مجسمه‌های رژیم نیز دیگر جای امنی وجود ندارد و توسط مردم به آتش کشیده و نابود می‌شوند. زنان قوانین و مقررات ارتجاعی  حجاب اجباری و جداسازی زن و مرد را با اراده انقلابی خود ملغی ساخته‌اند. روسری را به آتش کشیده و در دانشگاه‌ها، جداسازی زن و مرد را در غذاخوری‌ها برهم زده‌اند. دانش‌آموزان مدارس نیز در بسیاری موارد حجاب اجباری را به دور انداخته و حتی عکس‌های سران جمهوری اسلامی را از کتاب‌ها پاره کرده و سوزانده‌اند. نقش زنان به‌ویژه در موج نوین تظاهرات همچنان یک  ویژگی برجسته جنبش است. ۴ آبان نشان داد که اکنون دیگر جنبش محدود به گروه‌هایی از زنان، دانشجویان و دانش‌آموزان نیست، بلکه بخش وسیع‌تری از مردم محلات، معلمان، کارگران، پزشکان نیز به جنبش پیوسته و آن را تقویت کرده‌اند. این جنبش توده‌ای، تاکنون متکی خود، بی‌توجه به جوسازی‌ تلویزیون‌های وابسته به قدرت‌های جهانی برای تحمیل یک بدیل به مردم ایران، به مبارزه قهرمامانه و انقلابی خود ادامه داه است.

این‌همه در حالی است که جمهوری اسلامی کلیه واحدهای پلیس ازجمله، واحدهای ضد شورش، نپو، واحدهای جدیدالتأسیس نیروی یگان ویژه، سپاه پاسداران، بسیج و علاوه بر این بازنشستگان این واحدهای سرکوب را به همراه مزدوران وزارت اطلاعات وارد جنگ با مردم مبارز ایران کرده است. فقط این مانده است که ارتش را هم به مقابله با مردم بفرستد.  اما شکست تمام این اقدامات سرکوبگرانه رژیم از تلاش برای سناریوسازی‌های جدید و انتساب دستگیرشدگان به آمریکا و اسرائیل و نیز توطئه قتل جنایت‌کارانه گروهی از مردم بی‌دفاع در شاهچراغ شیراز که تلاشی برای سرکوب بیشتر و رودررو قراردادن بخشی از مردم با جنبش انقلابی محسوب می‌گردد، آشکار است.

پوشیده نیست که ماجرای حمله تروریستی در شیراز، به هر شکلی که رخ‌داده باشد، باسیاست‌های رژیم و دستگاه‌های اطلاعاتی آن پیوند دارد. این واقعیتی افشاشده است که سال‌ها پیش، دستگاه اطلاعاتی رژیم در زیارتگاه شیعیان در مشهد، بمبی منفجر کرد که آن را به مخالفان نسبت دهد. امروز هم همین اقدام می‌تواند مستقیماً توسط همان وزارت اطلاعات صورت گرفته باشد. رژیم ادعا می‌کند که این اقدام توسط داعش انجام‌گرفته است. اما برای رژیمی که خود را خبره فعالیت‌های جاسوسی معرفی می‌کند، کار دشواری نیست که به درون داعش نفوذ کند، نیروی اطلاعاتی خود را به درون داعش بفرستد و به نام داعش اقدام تروریستی وحشیانه خود را انجام داده باشد. بی‌دلیل نیست بر طبق فیلمی که خودشان انتشار دادند، این تروریست زنده دستگیر می‌شود، حتی بر روی پای خود راه می‌رود، اما دو روز بعد اعلام می‌کنند در بیمارستان مرد. توطئه کاملاً آشکار است. حتی اگر فرض شود که این اقدام جنایت‌کارانه واقعاً توسط خود داعش انجام‌گرفته باشد، بازهم متهم جمهوری اسلامی است که با به راه انداختن بساط شیعه‌گری در ایران و برافروختن جنگ شیعه و سنی، مسبب اصلی این جنایت است، اما می‌خواهد آن را به ابزاری برای نجات خود علیه عموم مردم ایران تبدیل کند. با تمام این اوصاف، رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران، حتی با این شیوه‌های کثیف و جنایتکارانه راه نجاتی ندارد و نابود خواهد شد. آنچه در پیش است روند قطعی سرنگونی جمهوری اسلامی است.

با تظاهرات سراسری گسترده  و نبرد‌های خیابانی اخیر،  به‌ویژه حمله به مراکز دولتی و افزایش سنگربندی‌های خیابانی در ۴ آبان و روزهای پس‌ازآن، اکنون می‌توان انتظار داشت که جنبش به مرحله عالی‌تری ارتقاء یابد. اشکال نوینی از مبارزه، ازجمله اعتصابات سیاسی سراسری شکل بگیرند و شعارهای نفی  کنونی از نمونه مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر جمهوری اسلامی ، با شعارهای اثباتی، نظیر کار، نان، آزادی، حکومت شورایی همراه گردند و روند سرنگونی این رژیم ارتجاعی و جنایتکار تسریع شود.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۹۴  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.