گزارشی از یک هسته کارگری و فعالین کارگری جنوب از مبازات مردم ایذه

غروبی که به خون نشست

 

غروبی ست دل‌انگیز و بهاری دل‌تنگ

صبح غمبارتر از تنگ غروب است

غروب از شب تاریک ‌دل‌آزار تراز کوه و در و دشت

همه تیره‌وتارند.

«فدائی خلق رفیق احمد خرم‌آبادی»

 

سال‌ها گذشت و ما ندای فدائی خلق رفیق احمد خرم‌آبادی را از پس غروب‌های دل‌انگیز و بهاران دل‌تنگ و درزمانی که کوه و در و دشت همه رنگ شب گرفته بودند، بالاخره در پی مبارزه‌ای طولانی وارد روز هائی شدیم که غروب‌هایشان هم زیباست، چه دریکی از این غروب‌های زیبا توده‌های به‌جان‌آمده از خفقان و تاریکی در شهر ایذه به حرکت درامدند و بدون مقدمه، رأس نظام را هدف خویش قراردادند و دیدیم که ثمره خون‌های ریخته شده در خیابان‌ها به بار نشست،تا غروب‌های تلخ و دل‌آزار به شیرینی و زیبایی بنشیند.عصر روزی که توده‌های مردم بخصوص جوانان از پی گرامیداشت آبان ۹۸ به خیابان‌ها آمده بودند.هنوز هیچ حرکتی صورت نگرفته بود،اما در شهر و در پیاده‌روها که می‌رفتی نوعی التهاب درونی را در نگاه‌های به هم دوخته پرسشگر جوانان و مردم به‌خوبی می‌شد دید.

هنوز هوا کاملاً  تاریک نشده بود که جمعیت ملتهب باخشم در هم پیچید و شعارها بالا گرفت. روز قبل از این، جمعیت  معترض، یک‌بار خیابان‌ها را به تسخیر خود درآورده بود و جوانان، دلیری بسیاری از خود نشان داده بودند. نیروهای نظامی و امنیتی که از قبل تصمیم داشتند از مردم زهرچشم بگیرند، بی‌رحمانه  توده مردم را به گلوله بستند. صدای رگبار گلوله‌های جنگی و آتشین بلند شد و تا ساعت‌ها ادامه داشت.شهر تاکنون چنین روزی به خود ندیده بود. همه‌جا دود و آتش و راه‌بندان بود و صدای تفنگ و غرش انسان هائی که به دفاع برخاسته بودند. بالاخره این شب طوفانی همراه با دلهره به پایان رسید. خانواده هائی  که جوانانشان نتوانسته بودند شب به خانه برگردند در نگرانی از غیبت فرزندانشان دچار دلهره مضاعفی بودند. چون شنیده و دیده بودند که چند بار بعضی مراکز و محل‌هایی که مردم دران تجمع کرده بودند به رگبار بسته شد. افرادی در کنارشان به خاک افتادند. تک‌تیراندازان رژیم از پشت‌بام برخی ساختمان‌های بلند چند نفر را به شکل بی‌رحمانه‌ای به خاک درافکندند.

صبح روز بعد شهر توسط نیروی نظامی ضد شورش و لباس شخصی‌ها قرق شد. هنوز بعد از گذشت چند روز آمار دقیق جان‌باختگان و زخمی‌ها مشخص نیست . آمار منتشرشده خبر از کشته شدن ۷ تا ۱۰ نفر می‌دهد. بیش از ۵۰ نفر زخمی شدند.جان‌باختگان اغلب جوان بودند مانند آرتین رحمانی کارگر نوجوان و کودک پراستعداد ده‌ساله، کیان پیرفلک.

بعد از سرکوب مردم، مسئولین استان و آدم‌های رژیم که گوئی از قبل چنین تراژدی را طراحی کرده باشند وارد صحنه شدند. فاجعه رخدادِه را به تروریست‌های داعش نسبت دادند. دروغی که پیرزنان روستایی بی‌سواد هم  ان را باور نکردند و همه، انگشت اتهام را به‌سوی رژیم آدمکش جمهوری اسلامی نشانه گرفتند.

مزدور رژیم ، محسن رضایی سردسته آدمکشان و جنایتکاران در پی سخنرانی در مراسم رسمی که حکومت ترتیب داده بود دریک موضع‌گیری خنده اورگفت:«این کشتار کار تروریست‌ها بوده نیروهای امنیتی دو تن از آنان را در مرز ماکو دستگیر کردند.!!

این حرف رضایی  مزدور، مورد تمسخر و خنده شد  و عده‌ای گفتند که حتماً با سفینه فضائی حرکت کردند وگرنه در این مدت کوتاه به فاصله کمتر از یک‌شب چگونه توانستند خود را به آن نقطه مرزی برسانند.!

اغلب کشته‌شدگان و زخمی‌ها از جوانان بودند. جوانانی که هیچ‌گونه امیدی به آینده ندارند،زندگی‌شان در ناامیدی وبی آیندگی می‌گذرد. رژیم ارتجاعی و سرکوب گر جمهوری اسلامی فکر می‌کند با کشتار و سرکوب می‌تواند براین اوضاع بحرانی غلبه کند. درصورتی‌که این‌گونه نیست. توده‌های عاصی امروز در نقطه‌نقطه این سرزمین به هر بهانه‌ای به خیابان‌ها می‌آیند و از تمامی خط‌کشی‌های رژیم عبورمی کنند به‌گونه‌ای که کودکان ۷ – ۸ ساله نیز شعارهای انقلابی و ضد حکومتی را  تکرارمی کنند. نظامی که حتی کودکان جامعه نیز به مخالفت با آن برخاسته‌اند به‌هیچ‌عنوان نمی‌تواند به‌راحتی و مانند گذشته به حیات ننگینش ادامه بدهد.

اگرچه این خیزش‌های اجتماعی هنوز پالایش نشده‌اند و هنوز توده‌های به‌جان‌آمده، تمام دوستان و دشمنان خود را به‌خوبی نشناخته‌اند اما انقلاب‌های بزرگ و اجتماعی از دل همین خیزش‌ها بر خواهند خاست.رژیم جمهوری اسلامی راهی جز سرکوب ندارد. حاکمیت اسلامی این را به‌خوبی دریافته است که اگر تنها یک گام از موضع سرکوب عقب‌نشینی کند درشیب تند سقوط قرار خواهد گرفت. اگرچه هم‌اکنون هم آرام‌آرام این شیب را دارد طی می‌کند.سرکوب شاید و تااندازه‌ای بتواند درد رژیم بیمار را تسکین بدهد اما آن را از مرگ نجات نخواهد داد.اگر آگاهی ،روشنگری و سازمان‌دهی پشت این خیزش‌ها به وجود بیاید، دیگر هیچ نیروی سرکوبگری توان ایستادگی در مقابل توده‌های محروم را ندارد.اگرچه در شهر نیروهای جنگی با تجهیزات سنگین تمام خیابان‌ها را پرکرده‌اند،اما در هراس و وحشت از هرآن هجوم توده‌ها آرامش ندارند.

در تاکسی و در جمع مردم در گوشه و کنار همه از شجاعت و دلیری توده‌ها حرف می‌زنند. البته بیشتر حرف آن‌هایی است که خودشان یا نمی‌خواهند کاری بکنند و یا اینکه این توان هنوز در آن‌ها به وجود نیامده است.چون بعضی‌ها هنوز منتظرند کسی یا کسانی بیایند و کاری کنند. این‌ها آدم هائی هستند که این توان را در خوددارند،اما درنیافته‌اند. حالا به دلایل گوناگون،همین‌ها هم به تحسین و تمجید از کسانی می‌پردازند که بدون واهمه و ترسی جان‌برکف روبروی نظامیان سینه سپرمی کنند. گفتنی است که در جریان اعتراضات توده‌ای، ۱۲ – ۱۰ دختر در جلوداری و صف مقدم  تظاهرکنندگان به‌صف و به‌زانو ایستاده، سینه‌های خود را جلوی تفنگ نظامیان سپر کردند.!

غروب‌های ایذه به کابوسی برای نیروهای نظامی دشمن تبدیل‌شده است. نیروهایی که به آخرین و سنگین‌ترین تجهیزات جنگی مجهزند تاکنون در یورش‌های شبانه به خانه‌های مردم بعد از تخریب خانه و سرقت اشیاء قیمتی آن‌ها بیش از صد نفر را در این شهر دستگیر کرده‌اند. درحالی‌که بسیاری از افرادی که در اعتراضات تیرماه ۱۴۰۰ دستگیرشده‌اند هنوز در زندان هستند. اعتراضاتی که در آن، هادی بهمنی کارگر جوان، هدف گلوله جانیان رژیم قرار گرفت و جان باخت. یادش گرامی باد.

روند انقلابی که آغازشده ،ادامه خواهد یافت و تا رسیدن به غروب زیبای انقلاب و دمیدن خورشید آزادی و رهایی کارگران و زحمتکشان تداوم پیدا خواهد کرد. راهی تا رسیدن به  مقصد نمانده است.

هسته کارگری حمید اشرف – فعالان کارگری جنوب

کارنان آزادی حکومت شورایی

آذرماه یک هزار چهارصد و یک

POST A COMMENT.