از اسفند ۵۷ تا آذر ماه ۵۸
نخستین شماره نشریه کار، کمتر از یک ماه پس از قیام ۲۲ بهمن ۵۷ و سرنگونی رژیم سلطنتی در تاریخ ۱۹ اسفند ماه انتشار یافت. در آن ایام هزاران تن از کمونیستهای ایران، خواهان پیوستن به سازمان بودند. کارگران کارخانههای مختلف برای ارتباطگیری به ستادها و دفاتر سازمان رجوع میکردند. بسیاری خواهان اطلاع از مواضع سازمان در قبال هیئت حاکمه جدید و مسائل مختلف روز بودند. در آن شرایط که سازمان هیچ وسیله ارتباط جمعی در اختیار نداشت، تنها یک نشریه میتوانست از عهده بسیاری از وظایف سازمان برآید. این نشریه نخست توسط تعداد انگشت شماری از رفقا انتشار یافت. روش کاری که برای آن در نظر گرفته شد، رهنمودهای لنین در “چه باید کرد؟ “بود. از همین رو سرمقاله اولین شماره ” ضرورت انتشار نشریه” بر مبنای همین رهنمودها تهیه شد. نشریه کار از همان آغاز به رغم نا آگاهی اکثریت مردمی که طرفدار خمینی بودند و اقدامات گروه های حزب اللهی فالانژ وابسته به باندهای رژیم، زبانی صریح و شفاف علیه هیئت حاکمه جدید داشت. مسایل را بیپروا مطرح و از منافع تودههای کارگر و زخمتکش و عموم مردم ستمدیده دفاع کرد.
سرمقاله این شماره اعلام کرد : ” باوجود این که طبقه کارگر عملاً در مبارزه نقش مهمی ایفا کرد، اما نتوانست آن نقش واقعی را که شایسته طبقه کارگر بود، انجام دهد. علت آن را هم باید در نقاط ضعف جنبش کارگری ایران جستجو کرد. جنبش کارگری ما هنوز نقاط ضعف بسیاری دارد که از آن جمله می توان به مسئله عدم تشکل و سطح نسبتاً پائین آگاهی کارگران اشاره کرد.” در بخش دیگری از این سرمقاله گفته شده است:
“اینک ببینیم که هدف از انتشار این نشریه چیست و چه نقشی می تواند در جهت تشکل، آگاهی و مبارزات جنبش کارگری ایران داشته باشد؟
رفقای کارگر! هرچند که تابحال خلق ما در مبارزات خود به پیروزیهائی دست یافته و رژیم سلطنتی را سرنگون کرده است، اما هنوز خیلی چیزها دست نخورده باقی مانده است. ارتش ضدخلقی هنوز کاملاً از بین نرفته و سرمایهداران خارجی همچنان کنترل اقتصادی کشور را در دست دارند. کارفرما، همان کارفرمای قبلی است یعنی همان سرمایهدارانی که شریک سرمایهداران خارجی هستند. استثمار هنوز هم ادامه دارد. شوراهای کارگری و ارتش خلقی هنوز به وجود نیامده است. سندیکاهای فرمایشی و قوانین ضدکارگری تغییری نکرده و سیستم پلیسی همچنان بر کارخانهها حکمفرماست وصدها نمونه دیگر.
اما برای این که طبقه کارگر بتواند وظایف خود را انجام دهد و پیگیرانه خواستهای دمکراتیک خود را دنبال کند، باید در باره همه مسایل کشور، در باره سیاست و هر آنچه که بر این طبقه و طبقات دیگر میگذرد و خلاصه در باره همه مسایل، آگاهی داشته باشد. اگر کارگران نتوانند مسائل کشورمان را بشناسند، اگر نتوانند خودسری و اعمال زور را در همه جا، در کارخانه، در وزارت کار، در مجلس و غیره از جانب هرکس که باشد بشناسند و علیه آن اقدام کنند، مسلماً نمی توانند نقش واقعی خود را ایفا کنند.
کارگران باید از وقایع روز، از حوادثی که در اطرافشان میگذرد، از مسایل کارخانه، از خواستهای سایر اقشار خلق، از سیاست دولت و مسایل جهانی، آگاه باشند. باید دانست فلان قانونی که به تصویب می رسد، به نفع چه کسی است؟ آیا به نفع زحمتکشان است یا سرمایهداران و مفتخورها ؟ آیا دولت از کدام طبقه پشتیبانی و حمایت میکند و منافع کدام طبقه را در نظر دارد؟ طبقه کارگر باید بداند تا زمانی که مبارزه در چهارچوب چانه زدن برای افزایش مزد، حق مسکن، بیمه و غیره با سرمایهدار است، وضع آنها تغییر اساسی نخواهد کرد….. خلاصه باید کار افشاگریهای سیاسی را دنبال کرد. این نشریه سعی دارد مسایل روز را با کارگران و همه زحمتکشان در میان بگذارد. زورگوئی سرمایهدار استثمارگر و مامور حفاظت کارخانه را افشا کند. به علاوه سعی ما بر این است که این نشریه بتواند رابطهای بین کارگران سراسر کشور برقرار سازد.تا مثلاً کارگران پالایشگاه نفت در آبادان بدانند که در کارخانه ایران ناسیونال یا جنرال موتورز تهران چه میگذرد و از تجربیات یکدیگر استفاده کنند. طبیعتاً این نشریه در صورتی میتواند وظیفه خود را به درستی انجام دهد و در خدمت طبقه کارگر و همه زحمتکشان قرار گیرد که خود کارگران در مسایل و موضوعات مورد بحث آن فعالانه شرکت و همکاری داشته باشند…” به راستی همین اتفاق نیز رخداد و کارگران با ارسال اخبار و گزارشها، پیشنهادها و انتقادات در ادامه کار نشریه و تهیه مطالب آن نقشی فعال داشتند.
در همین شماره در مقاله “سندیکا را به وجود آوریم و اما فعالیت خود را به سندیکا محدود نکنیم” ضمن توضیح ضرورت ایجاد تشکل سندیکائی و چگونگی ایجاد و وظایف آن، بر مبارزه سیاسی و سرنگونی نظام سرمایهداری تاکید شده و چنین آمده است:” همانطوری که میدانیم مبارزه دستجمعی کارگران از طریق سندیکا و اتحادیهها اساساً به دور محور خواستهای اقتصادی صورت میگیرد. یعنی این که بتوانند نیروی کار خود را با قیمت بالاتر و شرایط بهتری به سرمایهداران بفروشند. در حالی که طبقه کارگر برای رهائی قطعی از بهرهکشی راهی جز به دست گرفتن قدرت سیاسی و الغاء مالکیت خصوصی بروسایل تولید و محو نظام سرمایهداری ندارد.” اما بحث سندیکا در نشریه کار مورد انتقاد و اعتراض گروه کثیری از کارگران قرار گرفت که یا هم اکنون شوراهای کارگری را در کارخانهها ایجاد کرده بودند، یا در تدارک ایجاد آن بود. بحث کارگران هم این بود که اکنون وقت ایجاد شوراست و نه سندیکا. بنابراین بحث سندیکا در نشریه کار مختومه اعلام شد و پس از آن دیگر مطلبی در مورد سندیکا انتشار نیافت و تمرکز بر روی شوراها قرار گرفت.
مقاله “آیا سیاست وزیر جدید کار ادامه سیاست وزیران گذشته نیست؟” یک افشاگری از سیاست بورژوائی هیئت حاکمه جدید بود. از همین نخستین شماره کار، ستونی به ادبیات کارگری اختصاص یافت که در شمارههای بعد نیز ادامه یافت.” در کارخانه ها چه میگذرد” ” سانسور در مطبوعات ممنوع است” “ضدانقلاب را افشاکنیم” از نمونه مقالههای دیگر بودند. ستون “کارگران سخن میگویند” خلاصهای از نظرات و بحثهای کارگران در جلسات بحث آزاد کارگری بود که معمولاً همه روزه در ستاد سازمان برپا میشد.این ستون نشریه در شمارههای بعد نیزادامه یافت. اخبار و گزارشهایی از مبارزات و مطالبات کارگران، دهقانان، خلقها، از دیگر مطالب این شماره بود.
شماره دوم نشریه کاردر ۲۴ اسفند، با درج یک عکس بزرگ از تیراندازی و حمله اوباش رژیم به تظاهرات زنان در صفحه نخست، از مبارزات و مطالبات زنان حمایت و سرکوب زنان را محکوم کرد. در پائین این عکس نوشته شده بود: “این گوشهایست از تظاهرات زنان در چند روز گذشته که با گلوله عوامل مرتجع مواجه گردید”. در ادامه، مصاحبه سخنگوی سازمان آمده بود که گفت:” باید همه مرتجعانی که یک روز به ستاد سازمانهای سیاسی حمله میکنند، یک روز عکسهای شهدای خلق را پاره میکنند و روز دیگر با شعار ” یا روسری یا توسری” به زنان حمله میکنند، بیدرنگ مجازات شوند”
در همین شماره، مقاله دیگری تحت عنوان “آزادی زن، جدا از آزادی جامعه نیست” انتشار یافت که در آن خواستار برافتادن کلیه قوانین ارتجاعی علیه زنان شده بود. ” برای ساختن ایرانی آزاد و دمکراتیک لازمست با فروریختن دیوارهای ارتجاع ، سنتهای ارتجاعی و ضد خلقی فروریزد. حقوق و آزادیهای فردی زن و حرمت زن آنطور که شایسته انسانهاست تامین شود، کلیه قوانین ارتجاعی که طی سالها زنان را به اسارت کشیده، لغو شود. برابری و تساوی حقوق زن و مرد در امور اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تضمین شود.”
ارتجاع تازه به قدرت رسیده از همان آغاز، سرکوب کارگران را نیز همچون زنان در دستور کار قرار داد. حمله مسلحانه مزدوران مسلح رژیم به کارگران شهر صنعتی البرز، یک نمونه آن بود. در مقاله ” کشتار و مجروح کردن کارگران شهر صنعتی البرز یک اقدام ضدانقلابی است” توضیح داده شد : “صبح روز پنجشنبه هفته گذشته بار دیگر دست ضدانقلاب ، به بهانه دفاع از مذهب از آستین بیرون آمد و خون پاک دو تن از کارگران مبارز را بر زمین ریخت… در شهر صنعتی البرز نیز با توطئهای که از قبل تدارک دیده شده بود، تک تک عناصر مبارز و کارگران فعال را به بازجوئی بردند و گروهی از آنها را به خارج از کارخانه برده و به دست چماقداران سپردند. بر اثر این حمله ناجوانمردانه فاجعهای رخ داد که منجر به شهادت یک کارگر مبارز به نام قاسم طه و مجروح شدن یک کارگر دیگرشد.”
در این شماره نشریه اما برخلاف نظر عمومی سازمان در آن مقطع که نشریه کار منعکس کننده آن بود، نامه سرگشاده رهبری سازمان( در واقع، باند فرخ نگهدار ) به بازرگان به چاپ رسید که دولت بازرگان را “دولت انقلابی” مینامید و ادعا میکرد ” بین ماهیت دولت شما و دولت سرسپرده هویدا و رژیم سابق اساساً و از بنیاد تفاوت قائلیم.” این نامه سرگشاده، واکنش بسیارشدیدی را در درون و بیرون سازمان برانگیخت. مخالفت چنان گسترده بود که گرایش راست در درون سازمان که هنوز ضعیف بود، ناگزیر به عقب نشینی شد و نشریه کار، مشی انقلابی خود را در مخالفت با قدرت حاکمه جدید، با جسارت و پیگیری بیشترادامه داد.
“در کارخانهها چه میگذرد؟” ” کارخانهها باید به دست کارگران اداره شود”اخبار و گزارشات کارگری، رویدادهای ترکمن صحرا و کردستان. نامه های کارگران در مورد شوراها، تجربه تشکیل شوراها در کارخانه ها و کنترل کارگری، تجربه تشکیل شوراهای دهقانی، کشتار مردم سنندج، درگیری های گنبد و مسائل ترکمن صحرا، مصاحبه با شیخ عزالدین ” اتهام تجزیهطلبی بهانهای برای پایمال کردن حقوق خلق کرد است” ” حمله مرتجعین به مردم و ستاد فدائیان در شهرستانها” از دیگر مقالات و موضوعات این شماره بود.
مقاله” انتصاب از بالا، بازگشت به گذشته است” در این شماره میگفت:” کارگران، دهقانان، دانشگاهیان، پرسنل ارتش و همه انقلابیون، شرکت در شوراها را حق خود میدانند. ضرورت تشکیل شوراهای خلق در سطحی گسترده برای حفظ و حراست از دستآوردهای انقلاب و پیشبرد آن مسئله روز است. خلق ما یک چنین تجربهای دارد که اکنون بر مسئله تشکیل شوراها و شیوه انتخاب از پائین پافشاری میکند. زیرا به خوبی پی برده است که شرکت مردم در امور مربوط به خود ، جز از طریق تشکیل شوراها و انتخاب افرادی که صداقت و لیاقتشان را خود تجربه کردهاند، امکان پذیرنیست. تعدادی از کارگران مانند کارگران پیشرو صنعت نفت،ماشینسازی و تراکتور سازی تبریز و غیره هم اکنون شوراهای کارگری را در کارخانهها و واحدهای تولیدی خود تشکیل دادهاند. آنها به درستی پی بردهاند که امر شرکت واقعی کارگران در امور مربوط به خود آنها، جز از طریق تشکیل شوراها که امکان شرکت در اداره امور کارخانهها را فراهم میکند، امکان پذیر نیست. شوراهای کارگران یا کارکنان که آگاهترین و شایستهترین افراد در آن شرکت دارند، بر نحوه تولید و توزیع نظارت میکنند و در اداره واحد تولیدی شرکت دارند. نظیر چنین شوراهائی باید در همه کارخانهها ایجاد شود تا خود کارگران که تولید کننده هستند به آدمهای هیچکاره تبدیل نشوند. سربازان و سایر پرسنل انقلابی ارتش که شیوه سازماندهی و فرمانبرداری کورکورانه را لمس کردهاند، بر مسئله تشکیل شوراها در سربازخانهها اصرار دارند. آنها پی بردهاند که با تشکیل یک ارتش نوین خلقی و انتخاب فرماندهان از پائین میتوان از نفوذ عناصر ضدخلقی در امر فرماندهی ارتش جلوگیری کرد….همه این شوراها در صورتی که به درستی عمل کنند و افرادی را که شایسته و آگاه هستند در خود جای دهند و فعالانه در امور سیاسی شرکت کنند، میتوانند تبدیل به ارگانهای خلقی برای اداره امور سیاسی کشور شوند.”
در شماره ۳ نشریه کار ” حمله عناصر مرتجع به زنان آزادیخواه کرد” به نقل از بیانیه هواداران سازمان در سنندج محکوم شده است. در پی تظاهرات ۳ هزار نفری زنان مبارز سنندج، مرتجعین مسلحانه به خوابگاه بهیاران سنندج حمله کردند. در این بیانیه آمده بود” آنها میپندارند که اگر به خوابگاه دختران یا به محل کار زنان حمله نمایند، دیگر زن جرات فکر کردن و مبارزه کردن را نخواهد داشت. این برداشتی احمقانه است.” افشای ماهیت ضدانقلابی ارتش در مقاله “ارتش وابسته ،حافظ منافع امپریالیسم است”مورد بحث قرارگرفت که از جمله در آن گفته شده بود:
” مسئله ایجاد ارتش نوین انقلابی و انحلال ارتش ضدخلقی سابق در زمره مسائلی است که در رابطه با حفظ دستآوردهای انقلاب و مبارزه خلق علیه امپریالیسم و ارتجاع یکی از مسائل عمده است.
ما همیشه قاطعانه در نوشتههای متعدد تاکید کردهایم که انقلاب نمیتواند به پیروزی برسد، مگر آنکه ستون فقرات دشمن را که ارتش سرکوبگر و ضدخلقی است در هم بشکند و به جای آن یک ارتش نوین انقلابی از خود خلق و پرسنل انقلابی ارتش” تشکیل شود.
در این شماره همچنین ” قطعنامه راهپیمائی کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن” آورده شده است که در آن، ایجاد ارتش انقلابی، تشکیل دادگاههای خلقی، لغو انتصابات و انتخاب مقامات راس ادارات و سازمانها توسط شوراها، تشکیل شوراهای دهقانی، بازگرداندن زمینهای غصب شده دهقانان به صاحبان آنها، خودمختاری و غیره، خواسته شده بود.
درشماره ۴ نشریه کار به تاریخ ۹ فروردین ماه مقاله ای درج شده است، تحت عنوان “چرا در رفراندوم شرکت نمیکنیم” در این مقاله گفته شده است: “به اعتقاد ما قبل از هرچیز باید نمایندگان واقعی و راستین مردم برای تشکیل مجلس موسسان انتخاب شوند. این مجلس موسسان است که صلاحیت تدوین قانون اساسی و انتخاب یک یا چند جمهوری را دارد و باید آن را به نظرخواهی(رفراندوم) مردم بگذارد. در غیر این صورت طراحان و مجریان رفراندوم عملاً مانع شرکت بسیاری از نیروها خواهند شد که می خواهند و حق دارند بدانند به چه چیزی رای میدهند.”
مقاله “عاملان کشتار خلق کرد باید مجازات شوند” خلاصهای از سه شماره فوقالعاده ویژه آخرین اخبار و گزارشهای کردستان، به ویژه وقایع خونین سنندج بود که در جریان آن صدهاتن از مردم توسط مرتجعین کشته و زخمی شدند.
در شماره ۵ در مقاله “رفراندوم انجام شد اما…” این رفراندوم محکوم شد. ” رفراندوم در شرایطی که فضای غیر دمکراتیک بر کشور غالب بود، در شرایطی که رای دهندگان و طرفداران آزادی و دمکراسی هیچگونه اطلاعی از چهارچوب قانون اساسی و ماهیت جمهوری اسلامی نداشتند، برگزار شد.”. ” فدائیان موظفند سخن بگویند” افشای یورش پاسداران و توطئه سرکوب مردم گنبد، یکی دیگر از مطالب این شماره بود.
ازشماره ۷ نشریه کار به بعد چندین مقاله پیرامون یورش ارتجاع به آزادی ها و حقوق دمکراتیک مردم نوشته شده است. سرمقاله این شماره اعلام کرد: ” انقلاب در خطر نابودی است” ” اینک عواملی که برخی دانسته و برخی ندانسته به آلت دست امپریالیسم و سرمایهداران وابسته به آن بدل شدهاند، هر روز حادثهای شوم به وجود میآورند. آنها در پناه سانسور و اختناق، یک روز در کردستان و گنبد، دهقانان و زحمتکشان را به خاک و خون میکشند و روز دیگر کارگرانی را که برای رسیدن به ابتدائی ترین حقوق انسانی حود برخاستهاند، در اصفهان و سایر نقاط میهن سرکوب میکنند و یا آزادیخواهان را دستگیر و شکنجه میکنند.” تیتر اول نیز ” سرکوب کارگران، حمایت از سرمایهداران وابسته است” پیرامون همین مسئله بود. از این شماره نشریه به بعد، انتشار یک سلسله مقالات در مورد ضرورت تشکیل حزب طبقاتی کارگران، آغاز شد. مقالات در دفاع از آزادی در مقابل استبداد. اخبار کارگری جهان، اول ماه مه، از نمونه دیگر مطالب این شماره بود.
تا اوایل اردیبهشت ۵۸ ، سلب آزادیها ، سرکوب و کشتار به حدی افزایش یافته بود که باز هم سرمقاله شماره ۸ نشریه و تیتر اول به همین مسئله اختصاص یافت. در سرمقاله این شماره تحت عنوان” خطر اختناق جدی است” گفته شد:” انحصارطلبان هر روز که میگذرد، عرصه را بر برخورد آزادانه اندیشهها و فعالیتهای سیاسی نیروهای ترقیخواه تنگتر میکنند. هر صدای آزادیخواهانهای، هر ندای حقطلبانهای را به اتهام اخلالگری و کفر و…در نطفه خفه می کنند. تیتراول ” آزادی در خطر خودسریهای مرتجعین است” نیز به همین موضوع اختصاص یافت. در این نوشته توضیح داده شد که در ۲۱ فروردین ماه به دفتر سازمان در آبادان حمله شده و تعدادی از رفقای ما دستگیر شدهاند.
شماره ۹ ، که در ۱۳ اردیبهشت ماه انتشار یافت گزارش مفصلی از برگزاری مراسم با شکوه اول ماه مه تحت عنوان” صدهاهزار تن از کارگران و هواداران طبقه کارگر در تظاهرات اول ماه مه شرکت کردند” ارائه داد. در این گزارش آمده است تظاهرات ۱۱ اردیبهشت بدون تردید حادثهای بی نظیر در ایران است. در گزارش این تظاهرات که به دعوت شورای هماهنگی برگزاری اول ماه مه در تهران صورت گرفت، آمده است:” …هنگامی که جلو صف تظاهرات به چهار راه اسلامبول رسید، هنوز دنباله صف در خیابان ابوریحان بود.” در دیگر شهرها از جمله تبریز، آبادان، کرمانشاه، گنبد نیز به رغم تلاشهای ارتجاع و حمله به صفوف راهپیمایان، مراسم اول ماه مه برگزار شد. سرمقاله این شماره ” کشتار نقده را چه کسانی پدید آوردند” به قتل عام صدها تن از مردم نقده اختصاص دارد. ” مردم میخواهند بدانند چه کسانی زیر پوشش کمیتهها به قتل و غارت مردم نقده برخاستند؟…..چرا ارتش به جای حفظ بی طرفی و برقراری آتش بس به حمایت از کمیته ارومیه و عناصر ملاحسنی که در ایجاد فاجعه نقده دخالت مستقیم داشتند، برخاسته و در کشتار مردم شرکت کرده است؟”
در شماره ۱۰، ۲۰ اردیبهشت ۵۸، در مقاله “طرح پیشنهادی قانون اساسی جدید، یعنی پیشنهاد به گور سپردن انقلاب ایران” گفته شد: متن پیشنهادی” به مراتب ارتجاعیتر از قانون اساسی سابق است. کسانی که طرح قانون اساسی جدید را سرهم کردهاند، دست آدم مرتجعی مثل شیخ فضلالله نوری را هم از پشت بستهاند.” از این شماره به بعد یک رشته مقالات آموزشی در مورد جنبش بین المللی کارگری و مبانی اقتصاد سیاسی نیز بر ستونهای ثابت نشریه افزوده شد.
دفاع از آزادیها – مجموعه مقالات علیه مجلس خبرگان قانون اساسی رژیم. مقالات علیه قانون مطبوعات- قانون دادگاه های فوق العاده برای جرائم ضد انقلاب، از دیگر مقالات این شماره بود.
در شماره ۱۲، نامه گروهی از کارگران ماشین سازی پارس چاپ شده که در آن آمده است: ” با تمام قدرت از شوراهای انقلابی کارگری دفاع کنیم.”
گزارشی از تظاهرات صدهاهزار نفره سازمان در تهران، در شماره ۱۳ نشریه آمده است. گزارش میافزاید: ” حمله چماق بدستان به صفوف متشکل صدهاهزار نفر از نیروهای مترقی و ضدامپریالیست ، خاطره شوم جنایات رژیم گذشته را زنده کرد” ۲۰ تن زخمی شدند. مقاله ” شوراهای دهقانی را استحکام بخشیم” به بحث پیرامون شوراهای دهقانی علیه زمینداران در کردستان پرداخته است.
در شماره ۱۴ مهم ترین مقاله ” کشتار خلق عرب خیانت به خلقهاست” توضیح میدهد ” وقایع اخیر خوزستان که منجر به شهید شدن تعداد زیادی از هم میهنانمان شده است، یک بار دیگر ثابت می کند که مسئله خلقها را نمی توان با توسل به زور و یا برچسبهای تحریک کننده و توطئهگرانه حل کرد.” در این مقاله گزارش مستندی از رویدادهای خرمشهر در اختیار خوانندگان نشریه کار قرار گرفته است.
“تحصن و اعتراض کارگران مبارز صنعت نفت به بازداشت رهبران اعتصابات شکوهمند گذشته” مهمترین مطلب شماره ۱۶ نشریه کار در ۳۱ خرداد است. این مقاله توضیح میدهد: “بازداشت سه تن از رهبران اعتصابات شکوهمند نفت جنوب که ضربه قطعی را بر پیکر رژیم شاه فرود آورد، در حالی صورت میگیرد که برخی از فرماندهان ارتش و مقامات دولتی رژیم گذشته در پستهای خود ابقاء شدهاند و در صنایع نفت، آنان که بر ضد اعتصابات شکوهمند تاریخ ایران توطئه میکردند، اینک بر سر کارند. ما ضمن اعلام همبستگی با کارگران مبارزی که به پشتیبانی از رفقای مبارز خود برخاستهاند، اعلام میداریم آنان که این روشهای ضدانقلابی را دنبال میکنند، هرگز نخواهند توانست با این گونه اعمال خود، مبارزات ضد سرمایهداری وابسته و ضد امپریالیستی کارگران و زحمتکشان ایران را متوقف کنند.”
در شماره ۱۷ نشریه کار، ۷ تیر، خبر از برگزاری چهارمین کنگره شوراهای ترکمن صحرا و تحصن هزاران کارگر پیمانی شرکت نفت در آبادان برای لغو پیمانکاری و استخدام رسمی داده شده است. از این شماره به بعد یک رشته مقالات علیه ریویزیونیسم و تز سوسیال امپریالیسم در نشریه به چاپ رسیده است.
” قانون دادگاههای فوقالعاده برای جرائم “ضدانقلاب” ” اعلان جنگ به کارگران و زحمتکشان، خلقها و تمام نیروهای انقلابی است” مقاله کار شماره ۱۸ است. مقاله توضیح داد، این قانون که در به اصطلاح شورای انقلاب تصویب شده است، شامل موادی علیه کمونیستها و کارگران است. از جمله مفاد آن ، ماده ۴ ، احیای قانون رضاخانی مجازات مقدمین علیه امنیت و استقلال مملکتی مصوب ۱۳۱۰، با محکومیت سه تا ده سال به جرم تشکیل و شرکت در جمعیتی با مرام اشتراکی است. همچنین در ماده ۹” اعمال اشخاصی که به نحوی از انحاء در امور کارگاهها و کارخانجات کشور اخلال و کارگران را تحریک و تحریص به تعطیل کار و کارگاه و کارخانه نمایند” از دو تا ده سال محکوم میشوند.
در شماره ۱۹، در مقاله “تنها مجلس موسسان منتخب شوراهای مردم حقانیت دارد، نه مجلس خبرگان” آمده است: ” در مورد مجلس موسسان و قانون اساسی هم همان وضعی پیش آمده است که مانند گذشته تصمیمگیری در باره همه مسایل مهم مربوط به کار و زندگی زحمتکشان و سرنوشت اقتصادی و سیاسی مردم معمول بوده است. یعنی عدهای به عنوان قیم مردم در اطاقهای دربسته نشستند و برای همه تصمیم گرفتند.”
در شماره ۲۰ از جمله، “مصاحبه با کارگران و اعضاء شورای کارخانه کبریتسازی توکلی تبریز”، نامههای کارگران” ” گزارشی از اتحادیه شوراهای دهقانی ناحیه تاتار علیا” “شوراهای دهقانی گامی است در جهت بهبود زندگی روستائیان” ” در باره ملی کردن بانکها” و اخبار بازداشت پی در پی رهبران اعتصابات کارگری علیه رژیم شاه، آمده است .
یکی از اهداف جمهوری اسلامی پس از قیام، سرکوب و تصفیه رهبران اعتصابات دوران سرنگونی رژیم شاه و نیز اعضای شوراهائی بود که حاضر به سازش با رژیم نشده بودند. در شمارههای گذشته، نشریه کار به موارد متعددی از آن پرداخته شده بود. در این شماره علاوه بر خبر بازداشت نمایندگان کارگران کبریت سازی توکلی، خبر از یک توطئه بزرگ برای بازداشت یکی از رهبران اعتصابات کارکنان ذوب آهن منطقه کرمان داده شده است. در این گزارش آمده است:” دولت همراه با اقدامات ضد کارگری خود، بازداشت و یا اخراج رهبران فعال اعتصابات قبل از قیام را آغاز کرده است و به هزاران دروغ متوسل می شود تا این برنامه خود را عملی سازد. به دنبال بازداشت چند تن از نفتگران و نمایندگان کارگران در کارخانههای دیگر، رادیو تلویزیون در اخبار روز جمعه ۲۳ تیر ماه ۵۸ خبر بازداشت یکی از رهبران فعال اعتصابات کارگران و کارمندان ذوب آهن منطقه کرمان به نام مجید کشتکار را پخش کرد.” رژیم در آغاز به طرق مختلف کوشیده بو این نماینده محبوب ۱۵ هزار کارگر را از نمایندگی خلع کند. زمانی که موفق نشد، وی را دستگیر و با پخش خبر دروغ تلویزیون در سلول که گویا وی قصد منفجر کردن تاسیسات ذوب آهن را داشته، از وی خواسته شد بین استعفا و اعدام یکی را انتخاب کند و او زیر فشار ناگزیر به استعفا و اخراج شد.
در ضمیه شماره ۲۴، نشریه کار، ویژه نامه “کنفرانس همبستگی خلقهای ایران” انتشار یافت.
” کنفرانس همبستگی خلقهای ایران که از ۲۷ تا ۲۹ تیرماه در تهران تشکیل شد، به مسائل گوناگونی در رابطه با منافع خلقهای زیر ستم ایران پرداخت و پس از بحث و بررسیهائی که از جانب نمایندگان خلقها مطرح شد، قطعنامهای منتشر کرد. در این کنفرانس، نمایندگان کانون فرهنگی خلق عرب ایران، شورای هماهنگی جمعیتهای کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان ایران، ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا، جمعیت کردهای مقیم مرکز، سازمان چریکهای فدائی خلق ایران- شاخه کردستان، جبهه دمکراتیک ملی ایران و گروه بررسی مسایل آذربایجان و همچنین نمایندگان سازمان دمکراتیک مردم بلوچستان و خانه بلوچ( به عنوان ناظر) شرکت داشتند” این کنفرانس چندین قطعنامه همبستگی در محکومیت توطئه ها علیه خلق های کرد، ترکمن، عرب، صادر کرد و رئوس کلی طرح خود مختاری را تصویب نمود. همچنین قطعنامهای در موردقانون اساسی، صادر کرد.
پس از حمله به دیگر دفاتر سازمان در سراسر ایران، در۲۲ مرداد، نوبت به ستاد سازمان در تهران رسید در ۲۲ مرداد در سرمقاله شماره ۲۸، تحت عنوان “ثمرات مبارزات خلقهای ایران در خطر است” توضیح داده شد” هم زمان با حمله به مطبوعات آزاد، هجوم به سازمانهای انقلابی و نیروهای آشتیناپذیری که یک لحظه از اهداف و آرمانهای زحمتکشترین طبقات اجتماعی رویگردان نشده و تا آخرین قطره خون خود از مبارزه بی امان علیه دشمن خلق باز نخواهند ایستاد، شروع شد….. با هجومی که از پیش برنامه ریزی شده بود، مهاجمان و تحریک شدگان با سنگ و کارد و میلههای آهنی به ستاد سازمان حمله کردند و با حمایت آشکار کمیته ها آنجا را اشغال نمودند.” ستاد سازمان در خیابان فدائی، تعطیل شد. دفتر تحریریه کار به مکانی مخفی انتقال یافت.
در شماره ۳۰ ، چندین مقاله و گزارش به مبارزات خلق کرد و موج اعدامها اختصاص یافت. وحشیانهترین این اعدامها در کردستان صورت گرفت. در پی فرمان جهاد خمینی علیه تودههای مردم کردستان و گسیل ارتش که البته با مقاومت مردم متحمل شکست سنگینی نیز شد، جمهوری اسلامی، خلخالی جلاد را روانه کردستان کرد تا با اعدام اسرا، جو رعب و وحشت را حاکم سازد. در اعدام وحشیانه دستجمعی که انجام گرفت، چند تن از رفقای فدائی ما نیز تیرباران شدند. مقاله ” زیر پوشش اسلام، خلق های ایران را سرکوب میکنند و فرزندان راستین خلق را به جوخههای آتش میسپارند.” مفصلاً به این موضوع اختصاص یافت.
در همین شماره مقاله “آزادی مطبوعات را سلب کردند تا چگونگی سرکوب خلق و اعدامهای جنایتآمیز پوشیده بماند.” به چاپ رسید که در واقع یک حمله غیر مستقیم به جناح راست سازمان نیز بود. از جمله در این مقاله آمده بود: ” سرانجام هیئت حاکمه نقاب از چهره برداشت و ماهیت واقعی خود را که هنوز برای عدهای کودن و دنبالهرو ناشناخته بود، لخت و عریان به نمایش گذاشت. هیئت حاکمه به عنوان مقدمه، سرکوب خلقها، اعدام نیروهای انقلابی، ترورهای سیاسی، حمله به دفاتر و ستاد سازمانهای سیاسی، بازداشت انقلابیون و خلاصه سلب همه آزادیها و حقوق دموکراتیکی که تودههای مردم با خون شهدای خود و در میدانهای نبرد علیه رژیم شاه به دست آورده بودند، سلب آزادی مطبوعات و لگد مال کردن آن را وظیفه مقدس و دینی خود دانست…. البته برای آنهائی که پی به ماهیت هیئت حاکمه برده بودند و برنامههای آتی او را پیشبینی میکردند، چندان تعجبی نداشت…اگر در چند ماه گذشته نیز این چنین یورش به آزادی و مطبوعات را آغاز نکردند، به این دلیل نبود که میخواستند “آزادی را تجربه کنند” بلکه فقط به این خاطر بود که خود را در انجام این امر ناتوان میدیدند و هنوز برنامهریزی سیستماتیک خود را برای بازسازی کامل نهادهای سرکوب نظام سرمایهداری آغاز نکرده بودند.”
در همین شماره” توضیح در باره نشریه “کار” آمده است که به اطلاع خوانندگان نشریه رساند ” شمارهای که اینک به دست خوانندگان میرسد به احتمال زیاد آخرین شماره با قطع قدیم است. ما از این پس کار را دردوشنبههای هر هفته با قطعی کوچک که متناسب با شرایط جدید است، منتشر خواهیم کرد.”
در فاصله هشت ماهی که از قیام میگذشت، گرایش راست درون سازمان که پس از مخالفت شدید با “نامه سرگشاده به بازرگان” عقب نشینی کرده بود، با تکیه بر اهرمهای تشکیلاتی و جذب نیروهای متزلزل در پی تشدید سرکوب و کشتار، موقعیت خود را تقویت کرده بود، شرایط را برای تصفیه جناح چپ از رهبری ارگانهای تشکیلاتی و در اختیار گرفتن نشریه کار مناسب دید. برگزاری یک پلنوم ساختگی که اعضای آن از میان جناح راست انتخاب شده بود، یک توطئه علیه جناح چپ و مارکسیست سازمان بود که مرکز آن در تحریریه کار قرار داشت. در پی این پلنوم، اعضای جناح مارکسیست سازمان که از این پس اقلیت نامیده میشوند، از نشریه کار و دیگر ارگانها یا تصفیه شدند، یا استعفا دادند. با سلطه جناح راست بر نشریه کار، مانع از سر راه آنها برداشته شد. چرخش به راست و حمایت از رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی وجهتگیری به سوی حزب توده و مواضع آن آغاز گردید. بنابراین از شماره ۳۵ ، نشریه کار کاملاً در دست جناح راست است که مواضع ارتجاعی جانبداری از رژیم و حزب توده را آغاز میکند. از همین شماره و مقاله “چرا مرکز جاسوسی آمریکا تسخیر شد”، دگمهای روحانیت ارتجاعی “در خدمت و به خاطر پیشبرد مبارزه سیاسی و طبقاتی” شکسته میشود. ادعا میشود که ” دستگاه روحانیت براساس جبر ناشی از گسترش مبارزه طبقات لزوماً تجزیه میگردد و در روند این تجزیه در برخورد با منافع واقعی خرده بورژوازی، بخش روحانیت در جهت منافع خرده بورژوازی حرکت میکند. در نتیجه این امر دگم آن سائیده میشود و فرو میریزد.” از این پس نشریه کار تا شماره ۶۰ آرام آرام در مسیری پیش میرود تا این که به مبلغ کامل رژیم ارتجاعی و دنبالهرو خط حزب توده تبدیل میشود. ادامه این وضع دیگر برای جناح مارکسیست و مخالف رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی ممکن نبود.
از انشعاب خرداد ۵۹ تا تیر ۶۷
در ۱۳ خرداد ۱۳۵۹ جناح اقلیت پس از مشاجرات و کشمکشهای طولانی با مرکزیت، که در واقعیت از نامه تیرماه ۵۸ تحریریه کار به مرکزیت آغاز شده بود، کار شماره ۶۱ ویژه مبارزه ایدئولوژیک را ” در باره مسائل مبرم و حاد جنبش ما” انتشار داد و آغاز به علنی کردن نوشتهها و مباحثی کرد که جناح اکثریت حتی مانع از پخش آنها در درون سازمان شده بود. در سرمقاله این شماره نشریه تحت عنوان” چرا مبارزه ایدئولوژیک را علنی کردیم” روند اختلافات میان دو گرایش در درون سازمان که از همان نخستین ماههای پس از قیام حول تحریریه نشریه کار و اکثریت کمیته مرکزی شکل گرفت، توضیح داده میشود و به نامهها و مباحثاتی اشاره میشود که در طول یک سال گذشته در جریان بحران ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی درونی سازمان رد و بدل شده بود. همچنین ماجرای تشکیل پلنوم و راه حل دو جناح مارکسیست و اپورتونیست توضیح داده میشود. راه حل “اقلیت”، سازماندهی مبارزه ایدئولوژیک حول مسائل مبرم جنبش، ماهیت طبقاتی قدرت حاکم، تعیین استراتژی و تاکتیکهای سازمان و تدوین برنامه و دخالت فعال در مبارزه طبقاتی در شرایط حساس آن روزها بود. راه حل جناح اپورتونیست، سازماندهی مبارزه ایدئولوژیک حول گذشته سازمان، در واقع تلاش برای رد کامل مبارزات گذشته و تحکیم به اصطلاح اصول در اطاقهای دربسته بود. اما مقاله اصلی کار ۶۱ در باره ” ترکیب و ماهیت طبقاتی دولت” بود که خلاصهای از نوشته تحلیلی صد صفحهای در مورد اوضاع اقتصادی و سیاسی ایران در آن مقطع، ماهیت طبقاتی بورژوائی جمهوری اسلامی بود، که بعداً در نبرد خلق دوره جدید، ارگان تئوریک- سیاسی سازمان انتشار یافت.
در این مقاله کار ویژه شماره ۶۱ ، سیاست کمیته مرکزی مورد حمله قرار گرفت که از پاسخ قطعی به این سوال طفره میرفت که قدرت دولتی عملاً در دست کدام طبقه است و افزود: “این سیاست که با گرایش به راست و دنبالهروی از سیر حوادث و تبعیت کورکورانه از جنبش خود به خودی همراه بوده است، اپورتونیسم آشکار محسوب میشود. بنابراین با این سیاست که نتیجهای جز ضربه زدن به سازمان، جنبش کمونیستی و جنبش تودهای نخواهد داشت باید به مبارزهای جدی برخاست.” مقاله سپس با تحلیل روندی که به استقرار قدرت جدید پس از سرنگونی رژیم شاه انجامید، نتیجه میگیرد: ” حاکمیت موجود که از جهت ترکیب طبقاتی “ارگان سازشی” است مرکب از نمایندگان مختلف فراکسیونهای بورژوازی و نمایندگان خردهبورژوازی، در حین قیام شکل گرفت.” “سیاستها و عملکردهای این حاکمیت و شیوهای که در قبال تودهها و انقلاب در پیش گرفت و اقداماتی که تا به امروز انجام داده است، آشکارا ماهیت و خصلت طبقاتی بورژوائی آن را نشان میدهد.” و نتیجه گرفت که “وظیفه نیروهای انقلابی نه حمایت از این حاکمیت یا جناحی از آن و تلاش در جهت تثبیت آن، بلکه افشای کل این ارگان است.”
در مقاله دیگراین ویژه نامه، تحت عنوان “اپورتونیسم و مفهوم مبارزه ضد امپریالیستی” ضد امپریالیسم قلابی جناح اکثریت، مورد حمله قرار گرفت و گفته شد: ” اپورتونیسم به عوض آن که سمت اصلی جنبش ضد امپریالیستی را متوجه سلطه بورژوازی وابسته و قدرت سیاسی آن کند، متوجه روسای جمهوری دولتهای امپریالیستی و سفارتخانههای آن میکشاند و عملاً مبارزه علیه سلطه حقیقی امپریالیسم را به مبارزه علیه سلطه مجازی آن تبدیل میکند. اپورتونیسم با تحریف مضمون واقعی مبارزه ضد امپریالیستی و تهی ساختن آن از مضمون طبقاتیاش، مبارزه ضد امپریالیستی را در تقابل با مبارزه طبقاتی قرار میدهد و با کند کردن لبه تیز مبارزه طبقاتی، جنبش ضدامپریالیستی را تضعیف میکند و به تبلیغ سازش طبقاتی میپردازد.”
اقلیت پرچم لنینی مبارزه ایدئولوژیک علنی را بلند کرده بود و در شماره ۶۲ ” در باره مسائل مبرم و حاد جنبش ما” تحت عنوان ” چرا مبارزه ایدئولوژیک را علنی کردیم” نوشت:” علنی کردن مبارزه ایدئولوژیک و سازماندهی دمکراتیک آن نه فقط خط و مرزهای ایدئولوژیک- سیاسی را روشن خواهد ساخت، بلکه گامی است اساسی در جهت تحکیم سانترالیسم دمکراتیک و مبارزه علیه اپورتونیسم در تشکیلات و سمت گیری در جهت دستیابی به وحدت اصولی در جنبش کمونیستی.”
در همین شماره، جناح مارکسیست سازمان، موضع صریح خود را در حمایت از مبارزات مردم کردستان و مخالفت علیه مواضع جناح اپورتونیست در شمارههای ۵۹ و ۶۰ کار، در مقاله ” اپورتونیسم و علل اجتماعی و طبقاتی جنگ در کردستان” اعلام کرد و نوشت:” در این موضعگیریها اپورتونیستهای نوپای ما با کپی برداری از سبک و سیاق اپورتونیستهای کهنه کار حزب توده، تلاش کردهاند تا در پوشش مبارزات ضد امپریالیستی، مبارزات عادلانه خلق کرد را محکوم کنند” جنگ در کردستان محصول جنگافروزی هیئت حاکمه است. تودههای خلق کرد از حقوق و دستآوردهای خود دفاع کردند.” حاکمیت جدید میخواست با زیر پا نهادن حقوق دمکراتیک خلق کرد، دستآوردهای قیام را نابود سازد و زحمتکشان کرد در صدد پاسداری از این دستآوردها بودند.”
در سرمقاله شماره ۶۳ “کار ویژه مبارزه ایدئولوژیک” ” اختلافات ما و مسئله انشعاب” تمام اختلافات بر شمرده شده و گفته میشود:”امروز جدائی ما بر سر تعیین دوستان و دشمنان طبقه کارگر و نشان دادن آن به تودههاست. ” نشریه کار در همین شماره در مقاله” اپورتونسیم راست خطر عمده جنبش کمونیستی” نوشت: ” ما اکنون لحظات حساس و دشواری را از سر میگذرانیم. لحظاتی که برای جنبش کمونیستی و جنبش تودهای نقش تعیین کننده خواهد داشت. امروز وظیفه نیروهای انقلابی از هر لحاظ دشوارتر از هر زمان در گذشته است. این وظیفه هم در قبال طبقه کارگر و تودههای مردم است و هم در مقابله با اپورتونیستهای “نوپائی” که جنبش طبقه کارگر از سوی آنها تهدید میشود. دشواری وظیفه ما در مبارزه با اپورتونیستهائی است که با چهرهای بزککرده و ناشناخته در صفوف جنبش کمونیستی رخنه کردهاند…. بنابراین ما وظیفه مبرم خود و کلیه مارکسیست-لنینیستهای انقلابی را مبارزه ایدئولوژیک بیامان علیه این خطر عمده که جنبش کمونیستی و کارگری ایران را تهدید میکند میدانیم.”
جناج راست اپورتونیست – ریویزیونیست، تحمل مبارزه ایدئولوژیک علنی را نداشت. با صدور بیانیهای در ۲۱ خرداد اعلام انشعاب کرد. بنابراین، با اعلام انشعاب اکثریت، نشریه کار”ویژه مبارزه ایدئولوژیک” تمام حذف شد و نشریه کار از شماره ۶۴ به عنوان ارگان سازمان چریکهای فدائی خلق ایران انتشار یافت. سلسله مقالات ” بررسی مختصر جنبش کارگری” یک رشته مقالات در تشریح و توضیح ضرورت تشکلهای تودهای تحت عنوان ” سازمانهای انقلابی تودهای، سیاست یا ایدئولوژی(مسلک)” درک های انحرافی را به نقد کشید. انعکاس گسترده اخبار و گزارشات کارگری و تودهای، دفاع همهجانبه از مبارزات کارگران و زحمتکشان، زنان و خلقها، دفاع و حمایت از شوراها، تلاش برای متشکل ساختن مبارزات کارگران و زحمتکشان، از دیگر مقالات و مطالب این شماره نشریه اند.
در شماره ۶۷ در مقاله ” مبارزه ضدامپریالیستی و مبارزه برای دمکراسی” مواضع اپورتونیسم راست که زیر پوشش مبارزه ضدامپریالیستی، مبارزه برای دمکراسی را نفی و انکار می کند، به نقد کشیده شد و گفته شد: “اپورتونیستها مبارزه ضد امپریالیستی را از مبارزه برای دمکراسی جدا میکنند و چنین وانمود میکنند که گویا مبارزه تودهها در راه دمکراسی و برای تحقق خواستهای دمکراتیک خویش در تقابل با مبارزه ضدامپریالیستی بوده و آن را تضعیف میکند.” ” بورژوازی وابسته به علت پیوند ارگانیکاش با سرمایه مالی،چه در سیاست خارجی چه در سیاست داخلی، تمایل به نقض دمکراسی و برقراری ارتجاع سیاسی دارد.خصلت سیاسی بورژوازی وابسته، نفی هرگونه دمکراسی است. بنابراین مبارزه برای دمکراسی از مبارزه علیه امپریالیسم و بورژوازی وابسته تفکیک ناپذیر است. مبارزه برای دمکراسی جزئی از مبارزه پرولتاریا برای سوسیالیسم میباشد.”
در همین شماره در پی تلاش مجدد رژیم برای تحمیل حجاب اجباری، مقاله”حجاب اجباری تحت عنوان مبارزه با فرهنگ امپریالیستی” انتشار یافت که با اشاره به تمام مبارزات زنان و مطالبات آنها برای برابری و برافتادن ستم، تلاشهای جدید رژیم را برای تحمیل حجاب اجباری ” به عنوان سیاستی ضد دمکراتیک که هدفی جز طرد زنان از فعالیتهای اجتماعی ندارد و آن را تنها جزئی از تضییع حقوق دمکراتیک زنان میدانیم” محکوم کرد. این مقاله زنان را دعوت به مبارزه علیه سیاستهای ضددمکراتیک جمهوری اسلامی کرد و نوشت:” جمهوری اسلامی نهتنها به این خواستهای زنان زحمتکش پاسخ نگفت، بلکه گامهای تازهای در جهت نابرابریهای اجتماعی و سیاسی میان زن و مرد برداشت، امروز نیز با طرح مسئله حجاب اجباری که جزئی از سیاست ضد دمکراتیک آن محسوب میشود، نه تنها بیش از پیش زنان را از زندگی اجتماعی و سیاسی دور میکند، بلکه جهت و سمت و سوی مبارزه آنها را نیز منحرف میسازد.”
در این شماره برای مقابله با سیاستهای سرکوبگرانه رژیم علیه سازمانهای سیاسی و تشکل های کارگران، رهنمودهائی در مورد تلفیق کار مخفی و علنی صادر شده است.
نشریه کار شماره ۷۶، درمقاله “بحران قدرت” از آمادگی برای رویاروئی در شرایط جدید خبر داد.
در اواسط سال ۵۹ کشاکش انقلاب و ضد انقلاب به مرحله حساسی رسیده بود. ماهیت ضدانقلابی طبقه حاکم بر بخش بزرگی از تودههای مردم آشکار شده بود. بحران اقتصادی، ابعاد و عمق بیشتری پیدا کرده بود. سلب آزادیها و عدم تحقق مطالبات مردم منجر به نارضایتی و اعتراضات تودهای روز افزونی شده بود. تحت این شرایط، مبارزات تودهای اعتلا مییافت. توهمات تودهها وسیعاً فرومی ریخت. ناتوانی رژیم در تحقق مطالبات مردم و حل مشکلات جامعه، تضادهای درونی طبقه حاکم میان دو جناح به اصطلاح لیبرالها به رهبری بنیصدر و کلریکال حزب جمهوری اسلامی را تشدید کرده بود. آنها هریک میکوشیدند دیگری را مسبب تشدید بحران معرفی کنند. مقاله “بحران قدرت” میگفت: ” این حقیقتی است که هیچیک از این دو فراکسیون در فکر توده ها و مشکلات و بدبختیهای آنها نیست. هر دو تنها در پی نجات سیستم سرمایهداریاند. این هر دو جناح از رشد مبارزات توده ها و رادیکالیزه شدن جنبش به هراس افتادهاند و هر یک به نحوی میکوشد مبارزات تودهها را سد کند. ” این مقاله نیاز به اتحاد نیروهای انقلابی را یادآوری میکند وادامه میدهد:” نباید لحظات حساس کنونی را سرسری گرفت. گذشته از خطر بورژوازی بزرگ، همه ما به خوبی آگاهیم که چنانچه حزب جمهوری اسلامی بتواند حاکمیت را در بست در اختیار بگیرد، این حزب، سرکوب نیروهای انقلابی( اعم از نیروهای م-ل و نیروهای غیرپرولتری)، نابودی کامل حقوق وآزادیهای سیاسی و تمامی دستآوردهای قیام را نخستین وظیفه خود قرار میدهد….اکنون که توده ها آگاه میشوند و هر روز بیش از پیش از حاکمیت جدا میگردند، وظیفه همه نیروهای انقلابی است که با منتهای توان و انرژی خود، در راه تشکل و آگاهی تودهها گام بردارند. باید در هرکجا که هستیم لحظهای را از دست ندهیم و تودهها را حول سازمانهای انقلابی متشکل سازیم. باید حداکثر استفاده را از تضادهای موجود در جهت تشکل و رهبری طبقه کارگر و در جهت رهائی قطعی جامعه از سلطه امپریالیسم و رهائی تودههای تحت ستم از بندگی و استثمار بنمائیم.”
تحول اوضاع سیاسی جامعه به زیان رژیم جمهوری اسلامی بود که در ۳۱ شهریور، به قول خمینی نعمت جنگ برای رژیم فرا رسید و رژیم توانست با برانگیختن احساسات ناسیونالیستی اوضاع را به نفع خود تغییر دهد. جمهوری اسلامی از لحظهای که در ایران به قدرت رسید، تلاش نمود که با متشکل و مسلح کردن اسلامگرایان مخالف صدام، در عراق “انقلاب اسلامی” برپا کند. صدام هم که سودای ژاندارمی منطقه را داشت آن را بهانهای برای حمله نظامی به ایران قرار داد و جنگی آغاز گردید که ۸ سال ادامه یافت.
نشریه کار در شماره ۷۷ موضع سازمان را در مورد ماهیت ارتجاعی این جنگ در مقاله ” جنگ دولتهای ایران و عراق از نظر تودههای زحمتکش هر دو کشور محکوم است” تشریح کرد. در شرایطی که جو ناسیونالیستی خردهبورژوائی جامعه را فراگرفته بود، این مقاله با صراحت اعلام کرد:” جنگ دولتهای ایران و عراق جنگی است مغایر منافع تودههای زحمتکش هر دو کشور، جنگی است در خدمت منافع استثمارگرانه و غارتگرانه سرمایهداران وابسته و امپریالیسم جهانی. دولتهای ایران و عراق که اکنون به یک جنگ گسترده علیه یکدیگر متوسل شدهاند، هر دو دولتهائی ضدمردمی هستند که تودههای زحمتکش ایران و عراق را سرکوب میکنند.” در شمارههای بعدی نشریه کار جوانب مختلف و ماهیت ارتجاعی جنگ بیشتر توضیح داده شد و مغایرات آن با منافع تودهها و نفعی که رژیمهای ارتجاعی و سرمایهداران از این جنگ بردند، نشان داده شد. مقاله “جنگ و تاثیرات آن بر زندگی کارگران” تاثیرات بسیار وخیم این جنگ را از هر جهت بر شرایط زندگی کارگران توضیح داد.
در اغلب شمارههای بعدی نشریه رهنمودهائی برای مقابله با این جنگ به هواداران داده شد. همچنین بر اهمیت، مسلح شدن تودهها، شوراها و کنترل کارگری تاکید شد.
از شماره ۷۹ ، مجموعه مقالات” هستههای سرخ کارخانه به مثابه سنگ زیر بنای حزب پرولتری” برای سازماندهی پایه های مستحکم کارگری در جهت تدارک تشکیل حزب طبقاتی کارگری انتشار یافت. در این مقاله با نظری کلی به جنبش کارگری و روند تشکیل حزب آمده است:”…برقراری ارتباط با کارگران از کانال استقرار هستههای سرخ کارخانه در واحدهای کارگری جامه عمل به خود میپوشاند.” سپس به بررسی رابطه بین هستههای سرخ و حزب و چگونگی تشکیل ، اهداف و وظایف آنها میپردازد.
رژیم جمهوری اسلامی در حالی که موقعیت خود را تثبیت میکرد، در تلاش برای قانونی کردن احکام و مقررات ارتجاعی اسلامی در جامعه ایران از جمله حکم قصاص برآمد. در شماره ۹۳ نشریه کار در یکی از مقالهها، لایحه به غایت ارتجاعی قصاص، توطئهای علیه ابتدائی ترین حقوق توده های زحمتکش اعلام شد. “به تمام نیروهای انقلابی، مترقی و دمکرات، به تمام سازمانهای دمکراتیک، سازمانهای حقوقی و زنان و همه مردم ایران هشدار میدهیم که باید با تمام قوا علیه لایحه قصاص و نظایر آن به مقابله جدی برخیزند و مانع تصویب آن در مجلس گردند. رژیم جمهوری اسلامی باید بفهمد، مردمی که رژیم ضدخلقی شاه را سرنگون کردند، مسلم است که زیر بار چنین قوانین به غایت ارتجاعی و قرون وسطائی نخواهند رفت.”
شماره ۹۷ به تاریخ ۲۳ بهمن ، شامل گزارش مفصلی از برگزاری گردهمآئی بزرگ سازمان به مناسبت ۱۹ بهمن، روز بنیانگذاری سازمان است. به دعوت سازمان در ۱۷ بهمن، گردهمآئی بزرگ دهها هزار تن از کارگران و زحمتکشان و روشنفکران در میدان آزادی برگزار شد. در سرمقاله این شماره “مراسم ۱۷ بهمن، دشمنان سازمان را به وحشت انداخت” آمده است: ” بار دیگر حکومت جمهوری اسلامی چهره واقعی خود را به مردم ایران نشان داد. انبوه وسیعی از هواداران –کارگران پیشرو، زحمتکشان هوادار،استادان، معلمان، دانشجویان، محصلین انقلابی که روز جمعه ۱۷ بهمن ماه به مناسبت بزرگداشت سالروز قیام پرشکوه خلق و سالروز حماسیه سیاهکل و تجلیل و ستایش از شهدای دلیر خلق به دعوت سازمان چریکهای فدائی خلق در میدان آزادی گرد آمده بودند، از همان ابتدا مورد هجومهای وحشیانه باندهای سیاه و نیروهای انتظامی و امنیتی رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفتند.” در مقاله ” سرکوب وحشیانه رژیم جمهوری اسلامی در مقابل سیل خروشان تودهها” نیزآمده است: ” رژیم در ابتدا سعی کرد با ادعای ندادن مجوز قانونی از سوی وزارت کشورجلو این حرکت را بگیرد، اما هنگامی که دریافت سازمان چریکهای فدائی خلق ایران تنها آن قانونی را به رسمیت میشناسد که حافظ منافع توده ها باشد و به همین جهت در برگزاری مراسم میتینگ راسخ و پابرجاست، سعی نمود با اتخاذ سیاست سکوت، این حرکت را به انزوا بکشاند.اما این بار نیز به همت فعالیت شبانه روزی صدها و هزاران رفیق مبارز و رزمنده، خبر به گوش تمامی تودهها رسید. در مدت قریب به دو هفته تمامی دیوارهای شهر، چهارراهها ومیادین، کارخانجات، مدارس و خلاصه هرجا که توده ها حضور داشتند، خبر دیده میشد، شنیده میشد و به سرعت پخش میگشت. میتینگ سازمان چریکهای فدائی خلق ایران – جمعه ۱۷ بهمن، ساعت ۱۰ – صبح میدان آزادی رژیم سراپا وحشت و هراس، در آخرین لحظات سکوت شوم خود را شکست و اعلام کرد برگزاری هرگونه تجمعی ممنوع است … با متخلفین طبق مقررات زمان جنگ رفتار خواهد شد.” در گیریهای گستردهای رخ داد و تمام روز بخشهایی از تهران عرصه تظاهرات و درگیری میان مردم و نیروهای مسلح رژیم بود. رفیق فدائی جهانگیر قلعه میاندوآب( جهان) که کارگری آگاه و مبلغی برجسته بود، توسط کمیتهچیها رژیم دستگیر و در همان روز به قتل رسید. تعدادی از رفقا نیز با گلولههای مزدوران مجروح و مصدوم شدند. گزارش های مفصلی از این حرکت در چند شماره نشریه انتشار یافت.
شش ماه پس از آغاز جنگ، در شماره ۱۰۱، مقاله” جمهوری اسلامی در بنبست جنگ” انتشار یافت که در آن آمده بود:” ما طی چند ماه گذشته مقالات متعددی را به بررسی مسئله جنگ ، ماهیت، خصلت و اهداف آن، تاثیری که این جنگ بر زندگی تودههای زحمتکش باقی خواهد گذاشت، اختصاص دادیم. ما از همان روزهای نخستین آغاز جنگ و درست در لحظاتی که تب و تاب شوونیستی، تودهها را فراگرفته بود و در گرماگرم شروع جنگ، تودهها دفاعطلب شده بودند، بر ماهیت ضد انقلابی و ارتجاعی جنگ تاکید کردیم. ما به تودهها گفتیم که این جنگ نتیجه سیاستهای ارتجاعی دو دولت ایران وعراق، تضاد منافع بورژوازی دو کشور و جاهطلبیهای آنهاست.” در همین شماره نشریه در مقاله” سخنرانی بنی صدر و تعمیق بحران” هشدار داده میشود که” اوضاع حساس و بحرانی کنونی آبستن تحولات بسیاری است و باید با هوشیاری انقلابی آماده مقابله با آنها بود. نباید اجازه داد مبارزه تودهها به انحراف کشانده شود و وجه المصالحه سازشها و درگیریهای حزب و لیبرالها گردد.”
از شماره ۱۰۵ یک سلسله مقالات در افشای ماهیت سیاستهای ضدانقلابی حزب توده تحت عنوان ” سابقه تاریخی خیانتهای حزب توده” به نشریه افزوده شد.
سرمقاله شماره ۱۰۶، ۲ اردیبهشت ماه ۶۰، اطلاعیه تهدیدآمیز دادستان کل انقلاب(علی قدوسی) را مورد بررسی قرار دارد و آن را رد کرد. نشریه کار علاوه بر این که در هر شماره حاوی اخبار و گزارشهای مفصلی از مبارزات و مطالبات کارگری بود، اغلب یک ستون پاسخ به سوالات داشت. در این شماره با توجه به اوضاع سیاسی که در ایران شکل گرفته بود و سوالاتی که در مورد بحران سیاسی مطرح شده بود، با استناد به آثار کلاسیک مارکسیستی ” موقعیت انقلابی” توضیح داده میشود. در شماره بعد نیز در همین ستون، اعتلای انقلابی مورد بحث قرار میگیرد.
درشماره ۱۰۷ ، با نزدیک شدن اول ماه مه و تلاش سازمان برای برگزاری تجمعات و تظاهرات در اتحاد با دیگر سازمانهای مارکسیست، مقاله ” باز هم در باره مسئله وحدت، اتحاد و مبارزه” نوشته شده که در آن مواضع سازمان ما بر سر این مسئله توضیح داده شده است. برای اجرای این سیاست، رهنمودهائی نیز به رفقای هواداران داده شده است. در پایان این مقاله، اطلاعیه مشترک سازمان ما و سازمان پیکار خطاب به کارگران و زحمتکشان درج شده است:
“اول ماه مه فرا میرسد و کارگران جهان جشن عظیم شان را برپا میدارند. ما سازمان چریکهای فدائی خلق ایران و سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در تلاش برای هرچه با شکوهتر برگزارکردن تظاهرات اول ماه مه، در یک اتحاد عمل انقلابی شرکت کرده ایم.
هدف از این اتحاد عمل ارائه یک قطب انقلابی علیه امپریالیسم و حاکمیت ضدانقلابی است . ما میکوشیم تا تظاهرات اول ماه مه را با این اتحاد عمل به روز مبارزه علیه سرکوب واختناق رژیم جمهوری اسلامی و دفاع از آزادی های سیاسی و شوراهای انقلابی (واقعی) تبدیل نمائیم.” در پایان این اطلاعیه، پلاتفرم راهپیمائی مشترک آورده شده بود.
در همین شماره نشریه کار، بازداشت رفیق سعید سلطانپور محکوم شده و آمده است ” نزدیک به دوهفته از بازداشت خودسرانه سعید سلطانپور شاعر و هنرمند انقلابی، توسط رژیم جمهوری اسلامی میگذرد. در حالی که خبر بازداشت این شخصیت مبارز در سطح جهان نیز انعکاس یافته است، رژیم جمهوری اسلامی از هرگونه اظهار نظری در این مورد خودداری کرده است… سازمان چریکهای فدائی خلق ایران از همه هموطنان مبارز، از همه سازمانهای انقلابی و شخصیتهای مترقی دعوت میکند که در جهت آزادی سعید سلطانپور شاعر و هنرمند انقلابی از زندانهای جمهوری اسلامی مبارزه کنند.”
“بر آوارگان جنگ چه میگذرد” گزارشی است از اردوگاههای آوارگان در مورد وخامت وضعیت معیشتی آنها، کمبود مواد غذائی و ارزاق، لباس، بهداشت و کنترل پلیسی بر این اردوگاهها.
در شماره ۱۰۸ چگونگی برگزاری مراسم اول ماه مه، اقدامات سرکوبگرانه رژیم برای مقابله با برگزاری این مراسم و پخش برنامه رادیوئی سازمان در تهران مورد بحث قرار گرفته است. در روز اول ماه مه، سازمان یک برنامه رادیوئی روی موج اف ام در تهران پخش کرد.
در اواخر اردیبهشت ماه، با توجه به تشدید بحران سیاسی و کشمکش جناحها، سرمقاله شماره ۱۰۹ به بررسی “اوضاع سیاسی کنونی و تاکتیکهای حزب جمهوری اسلامی به مثابه قدرت مسلط در هیئت حاکمه” اختصاص یافته است. در جمعبندی پایانی مقاله آمده است:” به این نتیجه میرسیم که حزب جمهوری اسلامی میکوشد نیروهای سازشکار و “بیآزار” به ویژه حزب توده و جناح راست “اکثریت” را به خود ملحق کند، لیبرالها و در راس آنها بنیصدر را ایزوله نماید، نیروهای انقلابی را سرکوب کند، سلطه سیاسی خود را به طور همه جانبه مستقر سازد و انقلاب را به شکست قطعی بکشاند. این است چکیده سیاست و تاکتیکهای کنونی حزب جمهوری اسلامی، به عنوان قدرت مسلط در حاکمیت.”
در ستون پاسخ به سوالات در مورد تاکتیک ها و مطالبات کارگری بحث شده است. در این شماره ” اعتراض سازمانهای مترقی و شخصیتهای جهانی به بازداشت سعید سلطانپور” درج شده است.
مقاله “پیش از طوفان” درشماره ۱۱۲ ، یک تحلیل همه جانبه از بحران سیاسی ، رویگرداندن بخش بزرگی از تودهها در نتیجه عدم تحقق وعدهها و وخیمتر شدن شرایط زندگی مادی و معیشتی زحمتکشان، تشدید مبارزات طبقاتی، شکاف عمیق در درون هیئت حاکمه ارائه میدهد و خاطرنشان میسازد “همه شواهد نشان میدهد که بروز یک بحران حاد، امری بسیارمحتمل است. ما در مرحله پیش از طوفان ، در آستانه رویدادهای تاریخی عظیمی قرار گرفتهایم و به مرحله نوینی از رشد مبارزات انقلابی و جنبش تودهای نزدیک میشویم.” این مقاله پس از اشاره به عقب ماندگی نیروهای چپ و کمونیست از سرعت تحولات سیاسی میگوید:” سازمانهای انقلابی تنها از طریق ایجاد یک قطب انقلابی قادر خواهند بود نه تنها نقشی فعال در اوضاع بحرانی موجود ایفا کنند، بلکه بر موضعگیریها و گرایشات دمکراتهای انقلابی نظیر مجاهدین خلق تاثیر بگذارند. باید درنظر داشت که نیروهائی نظیر مجاهدین خلق در شرایطی به سوی چپ انقلابی و اتحاد فعال با آنها تمایل نشان خواهند داد که سازمانهای م-ل یک قطب انقلابی در جنبش ایجاد کرده و تبدیل به یک نیروی اجتماعی گردند، والا مجاهدین خلق به سوی نیروهائی نظیر بنی صدر بیشتر تمایل نشان خواهند داد.”
در همین شماره، نشریه کار “اسناد سری مربوط به توطئه سرکوب سازمان وگروههای سیاسی” را افشا کرد. این اسناد سری نشان می داد که تصمیم مربوط به سرکوب سازمانهای سیاسی در جلسه “هماهنگی مقابله با احزاب و گروههای ضدانقلاب” در ۹ و ۱۱ بهمن ماه سال ۵۹ مقامات سیاسی، قضائی، نظامی و امنیتی ، از جمله تعدادی از به اصطلاح، اصلاحطلبان بعدی از نمونه بهزاد نبوی و یا براندازان کنونی از قماش محسن سازگارا اتخاذ شده بود. این اسناد، سازمانهای سیاسی را به سه دسته تقسیم کرده بود و اولین دستهای که می بایستی قبل از همه سرکوب شوند، “گروههای متخاصم بالفعل” شامل” ا- حزب دمکرات ( جناح قاسملو) ۲- کوموله ۳- سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر۴- رزگاری۵-چریکهای فدائی (اقلیت)۶-فدائیان خلق(اشرف دهقانی)” بودند. سپس نوبت به دسته دوم “گروههای متخاصم بالقوه” می رسید و در نوبت سوم متحدان رژیم ارتجاعی و سرکوبگر از نمونه حزب توده و اکثریتیها قرار داشتند.
مقاله دیگر این شماره ” مردم ایران لایحه قصاص را که تبلور دوران بربریت و توحش است به زبالهدانی تاریخ خواهند افکند”
شماره ۱۱۳ ، سرمقاله ” دو تاکتیک در برخورد با انقلاب ایران” با نقد نظرات انحرافی در برخورد به مسئله انقلاب ایران پس از کسب قدرت توسط هیئت حاکمه جدید، و اشاره به کشمکش های شدید و مبارزات حادی که در دوره پس از قیام در جریان بوده است، بار دیگر تاکید میکند:” تمام شواهدی که برشمردیم نشان میدهد، علیرغم این که با قیام تودهها قدرت دوباره به دست ضدانقلاب افتاد، اما هنوز انقلاب با شکست قطعی رو به رو نشده، انقلاب نیمهکاره باقی مانده است. تکمیل انقلاب چون وظیفهای فوری در دستور روز قرار دارد و خود ویژگی شرایط پس از قیام را کشاکش و درگیریهای انقلاب و ضدانقلاب تشکیل میدهد…ما راه تداوم انقلاب، راه تکمیل آن را برگزیدهایم. شعارهای انقلابی را طرح میکنیم و راستای فعالیت ما در این مسیر است. ما تاکتیک تعرضی را برگزیدهایم.”
سرمقاله شماره ۱۱۴ “دو جنبه نتایج تحولات اخیر” هشدار میدهد :” چنین به نظر می رسد که اقدامات اخیر حزب جمهوری اسلامی ، خود ویژگی لحظه کنونی جامعه ما را به مرحله جدید و تعیین کنندهای سوق داده است. حزب جمهوری اسلامی اکنون تلاش نهائی خود را برای حل تضادهای درونی حاکمیت سامان میبخشد و برای یورش نهائی به انقلاب آماده میشود.”
شماره ۱۱۵ نشریه کار ۳ تیر ماه با خبر اعدام جنایتکارانه سعید سلطانپور عضو هیئت نویسندگان نشریه کار و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران به همراه ۲۲ تن دیگر از مبارزان انتشار یافت. سازمان یکی از برجستهترین کادرهای خود را از دست داد.
مقاله “حول شعار مرگ بر حزب جمهوری اسلامی، زنده باد شوراهای انقلابی، پیش به سوی مجلس موسسان متحد شویم” شعار مجلس موسسان دمکراتیک و انقلابی متکی به شوراها به عنوان یک شعار تاکتیکی مقطعی مطرح می شود. گفته می شود:” لازمه برقراری این مجلس، شوراهای انقلابی توده ای و تسلیح تودهای است.، والا مجلس موسسان نه در خدمت انقلاب، بلکه به عنوان مکمل ابزار سرکوب بورژوازی،(ارتش و بوروکراسی) عمل خواهد کرد.”
در همین شماره، کشتار وحشیانه کارگران شهر صنعتی البرز انتشار یافت. روز ۲۷ خرداد، جمهوری اسلامی راهپیمائی کارگران شهرصنعتی البرز را به خون کشید. با شلیک مستقیم پاسداران سرمایه به این راهپیمائی، ۱۰ کارگر جان باختند، بیش از ۵۰ تن زخمی و ۵۰۰ تن دستگیر شدند.
“رکود سیاسی یا افت موقت” سرمقاله کار شماره ۱۱۸، است . در این سرمقاله چنین گفته شده است: “تحولاتی که از نخستین روزهای تیرماه به وقوع پیوسته است، یورش دیوانه وار حاکمیت به نیروهای انقلابی، ترور و ا عدا مهای پی درپی، اخراج دستجمعی کارگران و بازداشت آنها، مملو شدن زندانها ازهزاران نیروی انقلابی، موج ارعا ب و وحشت حاکم بر جامعه و با لآخره افت اعتراضات ومبارزات آشکار توده ها،ا ين سوال را دربرابر ما قرار میدهد که آیا جنبش توده ای بسوی یک رکود سیاسی طولانی پیش میرود یا اینکه تحت تا ثیر عوا مل ذهنی، یک رکود موقت و کوتاه مدت را از سر میگذراند.” سرمقاله با بررسی یک رشته عوامل عینی و ادامه بحرانهای رژیم، اختلافات درونی طبقه حاکم و ادامه بحران قدرت، موقعیت وخیم بینالمللی رژیم، نتیجه میگیرد:” این مجموعه عوامل وشرایطی که برشمردیم، نشان میدهد که علل اساسی یک بحران عمیقتر و یک جنبش تودهای گستردهتر و نیرومندتر موجود است. شرایط اقتصادی-اجتماعی و سیاسی موجود در کلیت خود، محتملترین چشمانداز را بروز اشکال مبارزه کاملاً انقلابی و آشکار نشان میدهد و نه رکود سیاسی.”
در این شماره گزارشی نیز از یازدهمین اجلاس شورای سراسری صنعت نفت با شرکت شوراهای عملیات پالایش تهران، شورای کارمندان پالایشگاه شیراز، شورای عملیات پالایش تبریز و شورای عملیات فنی اصفهان در پالایشگاه اصفهان به چاپ رسیده است. در ستون پاسخ به سوالات نیز مجلس موسسان مورد بحث قرار گرفته است.
در سرمقاله شماره ۱۲۲، مسئله سازماندهی جوخههای رزمی و عملیات رزمی مورد بحث قرار گرفته و توضیح داده شده است که قیام مستلزم تدارک سیاسی و علاوه بر آن تدارک نظامی است. باید برای برپائی قیام مسلحانه تودهای تدارک نظامی دید. سازماندهی جوخههای رزمی جزئی از این تدارک و آمادگی نظامی است. در این مقاله اهداف و وظایف کوتاه مدت و بلند مدت جوخههای رزمی تشریح شده است و مواضع جریانات راست که ضرورت قیام و تدارک نظامی برای آن را نفی می کردند، مورد نقد قرار گرفته است. در پایان مقاله، عملیات مسلحانه مجاهدین نیز مغایر تدارک قیام و مانعی بر سر راه اعتلای جنبش و قیام مسلحانه اعلام شده است. در این بخش آمده است:
“مادر اینجا در همان حال که در شرایط کنونی با انحراف به راست درون جنبش مرزبندی میکنیم ، در مقابل انحراف چپ نیز که به عوض تاکید بر ساز ماندهـی مبارزات تودهها، تاکید بر سازماندهی اعتراضات و جنبش خود به خودی تودهها، تاکتیک مسلحانه را محور تاکتیکهای خود قرار میدهد و تاکتیکهای مسلحانه ای را که میتواند مضمون انقلابی داشته باشد، از مضمون واقعی خود تهی میسازد و یا میکوشد قیامی زودرس را به توده ها تحمیل کند، مرزبندی داریم .زیرا به قول لنين وظیفه تدارک قیام البـته شامل مانع شدن از قیامهای زودرس نیز هست. برخی عملیات نظامی که دریک ماه اخیر صورت گرفته است، دارای خصلت واهدافی جزآنکه ما بدا ن اشاره کردیم میباشد. این تصور که حکومت بسیار زود سقوط خواهد کرد، منجر به اتخـاذ تاکتیکهائی میشود که دارای خصلت سرنگونی هستند و از آنجائی که هنوز میان مبارزه توده ها و اتخاذ این تاکتیکها با چنین خصلتی شکافی وجود دارد، تودههای مردم کشش و توان لازم را در قبال این تاکتیکها دارا نیستند و در نتیجه منجر به یک وقفه در مبارزات توده ها خواهد شد. شکاف میان مبارزه توده ها و عملیات نظامی بسیاربزرگ، باعث میشود که عملیات نظامی از خصلت واهداف واقعی خود تهی گردد. ثانیا باید همیشه و در هر حال روحیات و خلقیات توده ها بویژه در مناطق متعدد در نظر گرفته شود. مراكز و اهداف معین شده دقیق و حساب شده باشد ، از هرگونه آسیب رسیدن به توده ها تا آنجا که ممکن است جلوگیری شود. در حالی که ما در برخی از عملیات اخیر شاهد بوده ایم که این مسائل در نظر گرفته نشده است. تروریک عنصر منفور که میتواند بیانگر روحیات و خلفيات تودههای مردم و خواست واقعی آنها باشد ، در یک موقعیت نامناسب یا در یک ترور دستجمعی ، نتیجه مطلوب را به بار نمیآورد.علاوه براین، بی توجهی به اهداف تعیین شده باعث میگردد که حکومت منتهای تبلیغ خود را بسوی آن معطوف دارد، و از یک عمل نظا می، نتیجه معکوس در جهت مبارزات توده ها و روحیات آنها پدید آید.
خلاصه تنها آن عملیات رزمی در شرایط کنونی میتواند مورد تایید باشد که، اولا با خصت آموزش رهبران توده ها برای قیام آینده منطبق باشد واهداف آن در جهت راهگشائی و هموار کردن راه برای مبارزات تودهها باشد و نه سرنگونی فوری و بلاواسطه رژیم. ثانیاً تاکید برسازما ندهی مبارزات تودهها باشد و تاکتیکهای مسلحانه به عنوان یک تاکتیک فرعی در نظر گرفته شود که تنها در خدمت تدارک قیام قرار دارد.”
در سرمقاله شماره ۱۲۷، ۲۵ شهریور ” یک ارزیابی مجدد از مسئله جنگ” صورت میگیرد و از این پس مستقیماً” شعار تبدیل جنگ ارتجاعی به جنگ داخلی، یعنی انقلاب، مطرح می شود.
در شماره ۱۳۴مقالهای تحت عنوان ” وضعیت کنونی و تاکتیکهای ما” انتشار یافت که در آن یک بار دیگر شرایط سیاسی دوران پس از قیام، مقولات مختلف دوران انقلابی و دوران رکود سیاسی، بحرانسیاسی انقلابی و تمایز آن از بحرانهای قانونی، مراحل مختلف اعتلای انقلابی در دوران انقلابی، معنای موقعیت انقلابی، تاکتیکهای دوران انقلابی، ضرورت تدارک سیاسی و نظامی برای برپائی یک قیام، معنای انقلاب، پیروزی و شکست انقلاب، انقلاب ناتمام و شرایطی که به کشاکش انقلاب و ضد انقلاب پس از قیام در ایران شکل داد و برخی مسائل دیگر در جدال با نگرشها و سازمانهای دیگر مورد بحث قرار گرفت. این مقاله در شمارههای ۱۳۵ و ۱۳۶ نیز ادامه یافت.
از شماره ۱۳۸ یک رشته مقالات تحت عنوان” ضرورت جدائی دین از سیاست” در مورد ضرورت جدائی دین از دولت و معنای واقعی آن نوشته شده است.
در شرایطی که جمهوری اسلامی جنگی همهجانبه را علیه مردم مبارز و سازمانهای سیاسی مخالف آغاز کرده بود و روزانه اخبار اعدام دهها مبارز در نشریات رژیم به چاپ میرسید، سازمان اولین کنگره خود را در آذر ماه در تهران برگزار کرد. در شماره ۱۴۰ دوم دی ماه ۶۰ اسناد اولین کنگره سازمان چاپ شدهاند.
پس از کنگره، شعار مرگ برحزب جمهوری اسلامی که در چند ماه گذشته به همراه مجلس موسسان انقلابی مطرح میشد، حذف و به جای آن مجدداً شعار سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری جمهوری دمکراتیک خلق مطرح شد.
با ضربهای که در اسفندماه به بخشی از رهبری سازمان و بخش چاپ و توزیع وارد آمد، چند شماره نشریه که به علت اختلافات درونی سازمان توزیع نشده بود، انتشار بیرونی نیافت و در ضربه به چاپخانه از بین رفتند. بنابراین در آرشیو نشریه کار شمارههای ۱۵۲-۱۴۶ موجود نیست. شماره ۱۵۳ ، در ۲۰ تیر ۶۱ با مقالاتی پیرامون اعتصاب عمومی سیاسی ، کمیته های مخفی اعتصاب، انتشار یافت.
در سرمقاله شماره ۱۵۸ “تاریخ چگونه قضاوت خواهد کرد؟” آمده است: ” یکی از تجارب گرانبها و درس های عظیم تاریخی هر دوران انقلابی یعنی دوران حادترین نبردهای طبقاتی در این است که ماهیت واقعی تمام طبقات و اقشار جامعه و نیز احزاب، سازمانها و گروههائی را که کمابیش نمایندگان آگاه طبقات و اقشار جامعه اند، برملا میسازد…. روشن شد که هر طبقه و قشری در انقلاب چگونه عمل میکند. در پس تمام وعده و وعیدهای اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و مذهبی، چگونه منافع طبقاتی معینی نهفته است.” این مقاله پس از اشاره به آنچه که سران و مقامات دولتی وعده می دادند و آنچه که در عمل انجام دادند به مجاهدین خلق میپردازد و نتیجه میگیرد:” مجاهدین خلق که زمانی خود را رادیکالترین و سرسختترین اپوزیسیون ضدانقلاب و “ارتجاع” معرفی می کردند و ادعای نمایندگی منافع عموم خلق را در مبارزه علیه امپریالیسم و ارتجاع داشتند، در مقطعی دیگر ماهیت طبقاتی خود را که در تزلزل، ناپیگیری و تمایل به سازش با بورژوازی خلاصه میشود، در اتحاد با بورژوازی به اصطلاح لیبرال عریان کرده و به نمایش گذاشتند.”
در شماره ۱۶۴، ۱۴ اسفند ۶۱ ، گزارشی از “برگزاری پلنوم و دستاوردهای آن” چاپ شده است. این پلنوم پس از ضربات اسفند سال ۶۰ و بازسازی بخشهای تشکیلات برگزار شد.
” تاریخ میآموزد” سرمقاله شماره ۱۶۹، به مناسبت دومین سالگرد ۳۰ خرداد است. در این سرمقاله گفته شده است”تاثیرات زیانباری که تاکتیکهای آنارشیستی ، بلانکیستی مجاهدین خلق به روند انقلاب و حرکت رو به رشد مبارزه تودهای برجای گذاشت، نباید ما را از درک واقعی قانونمندیهای این مرحله از حیات جنبش ناتوان نموده و بر ضعفها و اشتباهات پرده ساتر بیافکند.”
در شماره ۱۸۰ “ما چه میخواهیم و برای چه مبارزه می کنیم، طرح برنامه سازمان چریکهای فدائی خلق ایران” علنی به بحث گذاشته شده است. پیش از این، برنامه عمل مصوب سازمان که در نشریه کار پس از کنگره اول چاپ شد، اما در جریان ضربات، انتشار علنی پیدا نکرد، مجزا انتشار یافته بود.
در شمارههای ۱۹۴ و ۱۹۵”کمیتههای کارخانه و مقابله دو خط مشی در جنبش کارگری” با گرایشاتی که شورا یا سندیکا را شکل مناسب سازماندهی کارگران در سال ۶۴ اعلام میکردند، برخورد شده است. نشریه کار ایجاد شورا و سندیکا را در آن شرایط نا ممکن اعلام کرد. از ایجاد کمیتههای مخفی کارخانه دفاع کرد و مفصل چگونگی ایجاد و عملکرد آنها را توضیح داد.
از تیر ماه ۶۶ تا امروز
دورهای که از انشعاب بزرگ “اقلیت- اکثریت” در خرداد سال ۵۹ آغاز و تا اولین کنفرانس سازمان در تیرماه ۶۶ به طول میانجامد، یکی از دشوارترین دوران حیات سازمان بود. فروکش اعتلای جنبش، یورش همه جانبه ارتجاع و شکست قطعی انقلاب، سرکوب و کشتارهای وحشتناکی که منجر به جانباختن صدها عضو و هوادار سازمان و زندانی شدن هزاران تن شد، موج تزلزل و بیثباتی نظری و بروز بحران ها و اختلافات متعدد ایدئولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی، پیامد آن چندین انشعاب و نیز استعفا و کنارهگیری تعداد کثیری از نیروهای سازمان بود. تنها با کنفرانس اول است که سازمان بار دیگر به ثبات تشکیلاتی دست مییابد.
نشریه کار شماره ۲۱۱ تیرماه سال ۶۶ خبر برگزاری اولین کنفرانس سازمان را انتشار داد. در سرمقاله این شماره “کنفرانس سازمان و دستآوردهای آن” آمده است:” بحرانی که سازمان ما از اواخر سال گذشته با آن رو به رو گردید و زندگی درونی و فعالیت بیرونی آن را مختل و در معرض یک تهدید جدی قرار داد، بلا تردید لطمات سختی به سازمان وارد آورد. این بحران که با یک از هم گسیختگی تشکیلاتی همراه بود، گروهی را به انحلال طلبی و انشعاب و گروهی را که بنا به خصلتهای طبقاتی شان فاقد ثبات و پایداری در شرایط بحرانی می باشند، به انزوا و انفعال سوق داد. با این وجود سازمان ما که طی حیات مبارزاتی خود بحرانهای متعددی را پیروزمندانه از سر گذرانده است، می بایستی این بحران را بهرغم لطمات آن از سر بگذراند و به حرکت خود ادامه دهد.” سرمقاله توضیح می دهد از آنجائی که بهعلت بحران و از هم گسیختگی در تشکیلات و محدودیتهای زمانی و مکانی امکان برگزاری کنگره دوم سازمان نبود، لذا کمیته اجرائی موقت مبادرت به برگزاری یک کنفرانس، متشکل از تعدادی اعضا و کادرهای کرد. کنفرانس بر این نتیجهگیری گزارش کمیتهاجرائی موقت “صحه گذاشت که سیستم تشکیلاتی و سبک کار ما در گذشته عمدهترین مانع بر سر راه انجام وظایف سازمانی ما بوده و منجر به بحرانهای مداوم در تشکیلات و ضربات پلیس به سازمان شدهاند. در این سیستم تشکیلاتی به علت فقدان مناسبات و ضوابط حزبی، اصول سانترالیسم دمکراتیک عملکرد واقعی خود را از دست داده، از یک سو به سانترالیسم یکجانبه و از سوی دیگر به لیبرالیسم انجامیده است. مکانیسمهای دمکراسی درون تشکیلاتی یا مورد نفی و انکار قرار گرفته و یا به ضد خود تبدیل شدهاند. بحث و مبارزه ایدئولوژیک در پارهای موارد از مضمون واقعی خود تهی شده و حتی زمینهساز انشعاب گردیده است. اصل انتقاد و انتقاد از خود که میباید در جهت رفع نواقص و کاستیها و بسط و تحکیم مناسبات رفیقانه به کار گرفته شود، عملکرد واقعی خود را از دست داده است. نتیجتاً معضلات و نابسامانیهای تشکیلاتی نتوانسته است به شکل اصولی حل گردد و منجر به بحرانها و اختلاف نظرهای حاد در تشکیلات شده است.” کنفرانس اول، طرح اصلاح شده برنامه سازمان را که قبلاً در نشریه کار چاپ شده بود و نیز اساسنامه اصلاح شده کنگره اول سازمان را تصویب کرد. ” علاوه بر این، کنفرانس قطعنامههای دیگری نیز تصویب نمود که از آن جمله قطعنامه الحاق ( اقلیت) به نام سازمان است.”
در شماره ۲۱۲ ، “پلاتفرم و مبانی اتحاد عمل ما” انتشار یافت که برای ایجاد یک اتحاد عمل پایدار با جریانهای چپ و کمونیست برای سرنگونی رژیم ” برچیده شدن ماشین بوروکراتیک-نظامی دولتی و به جای آن تسلیح عمومی خلق و اعمال حاکمیت مستقیم تودهها از طریق شوراها تاکید شده است.
از این پس ستون یادداشتهای سیاسی که سالها به ستون ثابت کار تبدیل شد، به نشریه افزوده شد که مهمترین مسائل سیاسی کشور و جهان را مورد تجزیه و تحلیل قرار میداد. همچنین ستون دیگری تحت عنوان “از میان نشریات” به ستونهای ثابت افزوده شد که به بررسی و نقد مواضع سازمانهای سیاسی دیگر میپرداخت.
ازهمین شماره به بعد یک سلسله مقالات در توضیح و تشریح برنامه سازمان نیز به مطالب نشریه افزوده شد.
“سازماندهی طبقه کارگر، اصلیترین وظیفه ماست” نیز مجموعه مقالاتی است که از شماره ۲۱۳ تا ۲۱۸ به چاپ رسید.
در شهریور ماه سال ۶۷ خبر هولناکی از کشتار دستجمعی زندانیان سیاسی به بیرون از زندان درز کرد. هنوز ابعاد این کشتار روشن نبود. در نشریه کار شماره ۲۲۵ ، شهریور ماه سال ۶۷ ، اطلاعیه مشترکی از سازمان درج شده است که در آن آمده است:” طی یک ماه اخیر صدها تن از زندانیان سیاسی ایران دسته دسته به جوخه اعدام سپرده شده و تعدادی از زندانیان سابق که دوره محکومیتشان به پایان رسیده و آزاد شده بودند، مجدداً بازداشت گردیدهاند. طبق اطلاعات واصله حدود ۳۰۰ تن از کادرها و هواداران سازمان در تهران و سایر شهرهای کشور، جزء اعدام شدگان اخیر هستند.
رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی به منظور جلوگیری از انتشار اخبار جنایاتی که در زندانها مرتکب میشود، تمامی تمهیدات ضدانقلابی خود را به کار بسته و مدت دو ماه است که ملاقات زندانیان سیاسی را قطع نموده است….” بعداً که ابعاد این جنایت برملا گردید، مشخص شد که رژیم حدود ۵۰۰۰ زندانی سیاسی را در فاصله مرداد تا اواسط شهریور ماه کشتار کرده است.
در همین شماره یک مقاله تحت عنوان ” در اعتراض به موج اعدامها، خروش خود را رساتر سازیم” به همین کشتار اختصاص یافت.
در شماره ۲۳۴ خرداد ۶۸ “گزارشی از برگزاری دومین کنفرانس سازمان و تصمیمات آن، تصویب گزارش سیاسی و تشکیلاتی کمیته اجرائی، تصویب اصلاحات در برنامه و اساسنامه سازمان، تعیین خط مشی و تاکتیکها، تصویب قطعنامهها و برخی مصوبات دیگر انتشار یافت. در این گزارش همچنین آمده است:”از آنجائی که در سراسر دوران حیات سازمان، گروه کثیری از رفقای فدائی ما در اسفند ماه جان باختند، از آنجائی که طی روزهای ۲۴ و ۲۵ اسفند ماه سال ۶۰ گروهی از رهبران برجسته و کادرهای سازمان در یک نبرد قهرمانانه با دژخیمان جمهوری اسلامی جان باختند، لذا کنفرانس روز ۲۵ اسفند را به عنوان روز شهدای سازمان اعلام نمود.”
از شماره ۲۳۵ نشریه ، تیرماه سال ۶۸ ، شعار کار- نان- آزادی- حکومت شورائی به یکی از شعارهای استراتژیک و ثابت نشریه تبدیل شد. در مقالهای با عنوان “کار- نان- آزادی- حکومت شورائی” دلایل انتخاب این شعار توضیح داده شد و گفته شد:” نیاز به شعارهائی است که بیانگر عامترین و اساسیترین خواستهای توده مردم باشد و سریعاً توسط مردم جذب شوند و به یک نیروی مادی تبدیل گردند. یک نمونه از چنین شعارهائی شعار کار، نان، آزادی حکومت شورائی است…. شعار کار، نان، آزادی، حکومت شورائی، آن شعاری است که در لحظه کنونی میتواند ما را در امر بسیج توده های مردم و تحقق اهداف انقلاب یاری رساند.”
” دفاع از حزبیت علیه بی حزبی” در شماره ۲۳۸ اتشار یافت . مقاله از همان آغاز بر این نکته تاکید کرد که ” طبقه کارگر نمیتواند به اهداف طبقاتی و تاریخی خود جامه عمل پوشد، مگر آن که در یک حزب سیاسی مستقل و متمایز از تمام احزاب و سازمانهای طبقات دیگر، یعنی حزبی با ایدئولوژی و سیاست پرولتری متشکل شود.” ” اکنون که در پی یک رشته شکستها و و سرکوبهای مداوم از دامنه جنبش تودهای به نحو ملموسی کاسته شده و جوش و خروشی که در دوران انقلاب پدید آمده بود، فروکش کرده است، بخش وسیعی از روشنفکرانی که زمانی امواج نیرومند جنبش تودهای آنها را به جانبداری از طبقه کارگر سوق داده بود، روحیات و خصوصیات انفرادمنشانه روشنفکرانه خود را با تمام جوانب منفی آن آشکار نموده و مدافعین بیتشکیلاتی و تشکیلات ستیزی از کار درآمده اند.” ادامه این مقاله در شمارههای بعدی نشریه آمده است.
” تشکیل بلوک انقلابی چپ نیاز مبرم جنبش ما” یکی از مقالات مهم شماره۲۴۴ است. سازمان ما از چند سال پیش، تلاش های متعددی برای وحدتهای حزبی و اتحاد عملها انجام داده بود. نشریه کار نیزمقالات متعددی در ضرورت آن نوشته بود. در این مقاله بار دیگر تاکید شد:” اوضاع بحرانی رژیم جمهوری اسلامی و اعتلاء روز افزون جنبشهای اعتراضی تودهای که چشمانداز سرنگونی رژیم را نزدیکتر ساخته است، مسئله آلترناتیو حکومتی را به یک مسئله مبرم تبدیل نموده” است و پس از نقد گروههای بورژوائی نتیجه میگیرد:که”اصلیترین رئوس مطالبات را میتوان در سه بند خلاصه کرد.در بند نخست آن میگفت:” به منظور دمکراتیزه کردن نظام سیاسی کشور و استقرار یک دمکراسی واقعی-انحلال کلیه ارگانهای سرکوبگر و بوروکراسی ، اعمال حاکمیت مستقیم تودهای از طریق شوراها و تسلیح عمومی خلق، تامین و تضمین آزادی های سیاسی، جدائی کامل دین از دولت، حق ملیتهای تحت ستم در تعیین سرنوشت خود و برخورداری زنان از حقوق کامل اجتماعی و سیاسی برابر با مردان.” ضروریست و دو بند دیگر به اقدامات اقتصادی و مطالبات کارگری و رفاهی اختصاص می یافت.
در شماره ۲۴۵ مقاله “خلاف جریان” به مسئله بحران پس از فروپاشی اتحاد شوروی ، دفاع سازمان ما از طبقه کارگر، نقش رهائی بخش پرولتاریا ، نظرات مارکس و لنین و ضرورت سوسیالیسم پرداخت. ادامه آن در یک بولتن جداگانه انتشار یافت.
“کمیتههای مخفی کارخانه یگانه بدیل برای متشکل ساختن کارگران در وضعیت موجود” در شماره ۲۶۱ آمده است. در این نوشته با اشاره به سرکوب گری رژیم و چرا اتحادیه و شورا نمی تواند شکل بگیرد بار دیگر کمیته های مخفی کارگران به عنوان مناسب ترین شکل تشکل در شرایط دیکتاتوری و اختناق، توضیح داده می شود
مقاله “سیر قهقرائی در جنبش سوسیالیستی ایران” درشمارههای ۲۶۷و ۲۶۸آمده است که نظرات مارکس در مورد طبقات، طبقه کارگر، کار مولد و نامولد، خصلت دوگانه کار فکری در پروسه تولید مادی، پرولتاریای صنعتی،کارگران بخش خدمات، توضیح داده شده است.
مقاله ” سوسیالیسم ، تنها پاسخ قطعی و ریشهای به مساله رهائی زن” در شماره ۲۷۵، رهائی زن را از دیگاه سوسیالیسم علمی مورد بحث قرار داده است.از همین شماره یک سلسله مقالات تحت عنوان ” تاریخ مختصر جنبش بینالمللی کارگری ” در نشریه انتشار یافته است. این مقالات بعداً در کتابی تحت عنوان “پیدایش و تکامل طبقه کارگر از آغاز تا ۱۹۱۷” در داخل کشور به چاپ رسید.
از اوایل دهه ۷۰ جمهوری اسلامی بار دیگر با بحرانهای عمیق رو به رو شد و یکرشته شورشهای تودهای سراسر کشور را فرا گرفت” تداوم اعتراضات و چشمانداز اعتلاء اشکال مبارزاتی تودهها” مقالهای است که در شماره ۲۷۷ به چاپ رسید و اوضاع سیاسی کشور را در اوایل دهه ۷۰ مورد بررسی قرار داد. در این مقاله آمده است:” اوضاع در ایران فوقالعاده متلاطم و بحرانی است. بحران اقتصادی دم بهدم ژرف تر میشود. از هم گسیختگی اقتصادی بنحو غیر قابل کنترلی گسترش مییابد. حکومت ، بیش از هر زمان دیگر عجز وناتوانی خود را در مهار بحران بر همگان آشکار ساخته است . دیگر کسی به وعده های سران حکومت مبنی بر بهبود قریب الوقوع اوضاع باور ندارد . توده مردم ، تاب وتوان تحمل بار بحران اقتصادی وفشار کمرشکن هزینه های زندگی را از دست داده اند . نارضایتی واعتراض بهچنان مرحله ای از رشد وحدت رسیده که بهرغم حکومت ترور واختناق ، دراشکال علنی مبارزه بروز کرده است. مبارزه ای که روزبهروز وسعت میگیرد وبردامنه وابعاد آن افزوده میگردد . هنوز چند روزی از آغاز سال جدید نگذشته که در اواسط فروردین ماه ، حوادث اسلام شهر درجنوب غربی تهران بوقوع پیوست. زحمتکشان اکبرآباد که درزمره محرومترین توده های مردم ایران هستند ، عليه وضعیت غیر قابل تحمل موجود دست بهطغیان زدند. دراین مورد هم مانند موارد مشابه گذشته ، جنبش اعتراضی علنی وقهرآمیز، از منازعه بر سر خواستهای روزمره آغاز گردید. گروهی از مردم دراعتراض به افزایش بهای وسائل حمل ونقل وكمبود وگرانی آب، در برابر شهرداری دست به تجمع زدند. بزودی گروه وسیع دیگری از منطقه نیز بهآنها پیوستند . نیروهای سرکوب رژیم برای مقابله با مردم درمحل حاضر شدند وتلاش نمودند مردم را با زور متفرق سازند . توده خشمگین متقابلا نیروهای سرکوب را مورد حمله قراردادند . درگیری و زدوخورد آغاز شد. مردم به مراكز وتاسیسات رژیم یورش بردند. پمپ بنزین را به آتش کشیدند . شیشه های دو بانك را درهم شکستند . تعدادی از وسائل نقلیه دولتی را درهم کوبیدند وخرد کردند و بهآتش زدن لاستیکها و ایجاد سنگر بندی درخیابانها بمقابله با مزدوران سرکوبگر برخاستند، خشم متراکم شده توده زحمتکش منفجر گردید.
رژیم که از مقاومت زحمتکشان وترس از کشیده شدن دامنه جنبش بمناطق دیگر بههراس – افتاده بود، سراسیمه ، تعداد کثیری از نیروهای انتظامی را از سراسر تهران به منطقه گسیل داشت . واحدهای سرکوب از زمین و هوا مردم را مورد حمله قرار دادند وبهگلوله بستند. دهها نفر کشته وزخمی وصدها تن دستگیر شدند.
رژیم با این سرکوب وحشیانه که علاوه بر نیروی زمینی از هلی کوپتر نیز برای سرکوب و کشتار مردم استفاده کرد، توانست عجالتا مردم را متفرق واوضاع را تحت کنترل درآورد. میگوئیم عجالتاً چرا که مبارزه زحمتکشان اکبرآباد وطغیان آنها نه اولین ونه آخرین رویداد از این نمونه است . رویداد اکبرآباد ، ادامه و دنباله یک سلسله رویدادهای مبارزاتی است که طی چند سال اخیر، از اوائل دهه ۷۰ بشكل تظاهرات قهرآمیز، شورشها و قیامهای محلی بروز کرده است . از شیراز تا اراك ، از مشهد تا تبریز، از بلوچستان تا قزوین ، شاهد اعتراض وآن شکل از مبارزه قهرآمیز توده ای بوده ایم که اکنون به حساس ترین نقطه ، به دروازه های تهران رسیده است ……”
در شمارههای ۲۸۱ و ۲۸۲چهارمین کنفرانس بین المللی زنان و مصوبات آن مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است. ” اهمیت این کنفرانس که حدود ۳۰ هزار تن در جریان برگزاری آن از سراسر جهان، در پکن حضور یافته اند، در این است که نشان میدهد مسئله زن در مقیاس جهانی به چنان مسئله مهم و پراهمیتی تبدیل شده است که تمام دولتها و سازمانهای بینالمللی هم به آن اعتراف میکنند. با این همه، این بدان معنا نیست که چنین کنفرانسهائی می توانند تغییراتی جدی در وضعیت زنان پدید آورند، یا حتی تصمیماتی که اتخاذ میکنند، ضمانت اجرائی داشته باشد. این حقیقت را سه کنفرانس قبلی نشان داده است.”
درشماره ۲۹۷ دی ماه ۷۵ اسناد کنفرانس ششم سازمان انتشار یافت. در گزارش “کنفرانس ششم سازمان برگزار شد” از جمله آمده است: کنفرانس ششم تغییر نام سازمان به ” سازمان فدائیان(اقلیت)” و ” حذف آرم فعلی و تهیه آرم جدید” را تصویب کرد.کنفرانس همچنین قطعنامهای تصویب کرد که در آن گفته شد:” با اقدامات سرکوبگرانه همهجانبه ضدانقلاب حاکم در ابعادی وسیع و سراسری در ۳۰ خرداد شصت و بعد از آن، توازن قوا به نفع ضد انقلاب برهم خورد و انقلاب در سال ۶۰ با شکست قطعی رو بروگردید. از اینرو بعد از آن مقطع اتخاد تاکتیکهای ما مبتنی بر تدارک قیام اشتباه بود.”
یکی از رویدادهای مهم جنبش کارگری در ۲۸ و ۲۹ آذر ماه ۱۳۷۵ اعتصاب بزرگ و سرتاسری کارگران نفت همراه با تظاهرات بود. در شماره ۲۹۸ نشریه کار در مقالهای تحت عنوان ” اعتصاب سراسری کارگران نفت یک ارزیابی” اهمیت و نقش این اعتصاب بزرگ تحلیل میشود. در این مقاله آمده است: ” روزهای ۲۸ و ۲۹ آذر ماه ۱۳۷۵ ،اعتصاب، پالایشگاههای شیراز، اصفهان، تبریز و تهران را فراگرفت. این اعتصاب سراسری هشداری بود به مسئولین وزارت نفت. کارگران ضمن سازماندهی این اعتصاب سراسری دو روزه اعلام کردند اگر طی یک ماه به خواستهای آنها پاسخ مثبت داده نشود، دوباره دست از کار میکشند و تا دستیابی به مطالباتشان به سر کار باز نخواهند گشت. این اعتصاب در تداوم حرکات اعتراضی صورت گرفت که مردادماه سال جاری از سوی کارگران صنعت نفت در تهران سازماندهی شد.”
در همین شماره مطلب دیگری با عنوان “چراتغییر نام” انتشار یافته است که به توضیح ضرورت تغییر نام سازمان به شرح زیر پرداخته است:
“ششمین کنفرانس سازمان ما که در اوائل دی ماه برگزار شد تصمیم به تغییر نام سازمان گرفت. کنفرانس، نام “سازمان فدائیان (اقلیت)” را به جای سازمان چریکهای فدائی خلق ایران (اقلیت) برگزید و اکنون سازمان ما با نام سازمان فدائیان (اقلیت) به فعالیت خود ادامه میدهد.
این تغییر نام ضروری بود و از مدتها پیش می بایستی این تغییر انجام بگیرد، اما هربار اساساً با این استدلال که از نظر سیاسی موقعیت مناسب نیست به تأخیر افتاده بود.
لزوم این تغییر از آنرو بود که مشی کنونی سازمان ما با این نام همخوانی نداشت. واقعیت امر این است که سازمان ما یعنی جریان فدائیان اقلیت از همان هنگام شکل گیری خود، در بطن مسائل مورد اختلاف در درون سازمان چریکهای فدانی خلق ایران در دوران پس از قیام، مشی چریکی را به شکلی که در دوران قبل از قیام مشی رسمی سازمان ما بود، رد نمود. نفی این مشی در آن دوران از دو زاویه مطرح بود، اولاً- این خط مشی سیاسی دارای انحرافاتی بود که میبایستی آنها را کنار گذاشت. ثانیاً- اوضاع پس از قیام ۲۲ بهمن و شرایط حاکم بر جنبش بکلی متفاوت از دوره گذشته بود و لذا خط مشی و تاکتیکهای نوینی را می طلبید این نقد به گذشته بویژه از زاویه نقد مشی چریکی، در جریان مبارزه ایدئولوژيك اقليت عليه اکثریت” در نوشته ای با عنوان “دیکتاتوری و تبلیغ مسلحانه” تدوین گردید که به تصویب نخستین کنگره سازمان رسید و بعداً نیز انتشار علنی یافت.
لذا بر مبنای همین نقد است که پس از قطعیت یافتن جریان انشعاب، تأکید سازمان ما بیش از پیش بر روی قیام مسلحانه توده ای، اعتصاب عمومی سیاسی، کمیته های کارخانه و کمیته های اعتصاب قرار گرفت. در واقع در مقابل مسئله قیام و اعتصاب عمومی سیاسی، تاکتیکهای دیگر فرعی و تبعی قلمداد شدند.
همین تاکتیکها بلافاصله پس از کنگره اول سازمان در نخستین سند برنامه ای سازمان ما تحت عنوان برنامه عمل آورده شد و بر آنها تأکید گردید و از آن پس نیز “اقلیت” بعنوان جریانی در سطح جنبش شناخته شد که تاکتیکهای اساسی اش قيام مسلحانه توده ای و اعتصاب عمومی سیاسی است.
از سوی دیگر، نقد اقلیت به گذشته سازمان چریکهای فدائی خلق ایران به مسئله تاكتيك محدود نشد بلکه در عرصه ایدئولوژيك، گرایشات عموم خلقی نیز به نقد کشیده شد و در مقالات مختلف نشریه کار انعکاس یافت. بنابراین پرواضح بود که با این تغییر مواضع و نقد انحرافات ایدئولوژیک – سیاسی گذشته سازمان، نام سازمان نیز میبایستی تغییر کند بهویژه این مسئله از آن رو مطرح بود که در نام سازمان، چریک و خلق آمده بود.”
موضوع انتخاب خاتمی به عنوان رئیس جمهوری اسلامی، درشماره ۳۰۲ درمقاله ” انتخابات ریاست جمهوری و پیآمدهای آن” مورد بحث قرار گرفته و آمده است: “آنچه که رخ داد ، یکی از افراد وابسته به دستگاه روحانیت ، از پیروان خمینی و ولایت فقیه و مدافع جمهوری اسلامی ( به قدرت رسید) …
خاتمی چه خواهد کرد و چه میتواند بکند؟ اکنون خاتمی به عنوان رئیس جمهور حکومت اسلامی انتخاب شده است. سوال این است که سوای تبلیغاتی که جناح های مختلف بورژوائی برای او کرده اند یا خود وی در جریان انتخابات داشته است، او چه خواهد کرد؟ برنامه اقتصادی او چیست؟ برخورد او به مسئله آزادیهای سیاسی مردم ایران چگونه است؟ در برخورد به مسائل رفاهی توده زحمتکش چه خواهد کرد؟ مقدم بر هر چیز باید برروی این تبلیغات که خاتمی، تافته جدا بافته ای از این حکومت است، خط بطلان کشید. محمد خاتمی هر که باشد و هر ادعایی داشته باشد، به لحاظ شخصیتی، تفکر و اعتقادات، فردی است وابسته به دستگاه متحجر قرون وسطائی روحانیت. دستگاهی که وظیفه ای جز این ندارد که مردم را تحمیق کند و در انقياد و اسارت طبقات حاکمه ستمگر نگهدارد. او حتی مدافع یک اسلام اصلاح شده بورژوائی، مدافع پروتستانيسم اسلامی هم نیست، بلکه مدافع اسلام عصر جاهلیت و اسلام ناب محمدی است که خمینی با بازگشت به ۱۴۰۰ سال پیش خواهان برقراری آن در ایران بود. او یکی از پیروان خمینی است. محمد خاتمی وابسته به گروه مجمع روحانیون مبارز است که در دوران حاکمیت خود عظیم ترین جنایات را به بار آورد. در این دوران بود که دهها هزار تن از مردم ایران در یک جنگ ارتجاعی تحت لوای شعار فتح کربلا قتل عام شدند. دهها هزارتن بخاطر اعتقاداتشان به جوخههای اعدام سپرده شدند و قتل عام بزرگ زندانیان سیاسی به وقوع پیوست و غیره. محمد خاتمی پیرو استبداد ولي فقيه، مدافع جمهوری اسلامی و تلفیق آشکار دین و دولت و قانون اساسی حکومت اسلامی است. پس، در اساس مسئله تفاوتی میان خاتمی و رفسنجانی، این دو با خامنه ای و همه آنها با امثال ناطق نوری وجود ندارد. همه آنها وابسته به دستگاه مرتجع روحانیت اند. همگی به طور خاص مدافع منافع قشری روحانیت می باشند. همگی از نطم سرمایه داری دفاع میکنند. همه آنها مدافع جمهوری اسلامی هستند که در آن تلفیق آشکار دین و دولت حاکم است و ولی فقیه فرمانروای مطلقالعنان.
بنابراین، کسانی که خاتمی را جز با این اعتقادات و مختصات تعریف میکنند، هدف دیگری جز فریب توده مردم ایران و جهان ندارند.” مقاله بعد از بررسی و تحلیل کسانی که به وی رای دادند از جمله جوانان متوهم فاقد تجربه سیاسی یا کسانی که در انتخاب بین بد و بدتر به وی رای دادند، نتیجه میگیرد: ” لذا چندان نمیپاید که این افراد متوهم و بی تجربه در یابند در چهارچوب این نظام هیچ تغییر و بهبود جدی و اساسی ممکن نیست.”
“آیا در همین محدوده نیز خاتمی در پیشبرد سیاست خود توفیق خواهد یافت؟ واقعیت این است که در جمهوری اسلامی ، رئیس جمهور یک عامل اجرائی است تا تعیین کننده و تصمیم گیرنده در مورد سیاستهای کلی و عمومی کشور. در بالای سر رئیس جمهور،”رهبر” قرار دارد که سیاستهای عمومی و کلی نظام را اگر نگوئیم به ارگان اجرائی کشور دیکته میکند، لااقل نظری قطعی و تعیین کننده دارد.”
مهمترین مقالههای شماره ۳۲۸ به طغیان جنبش دانشجوئی سال ۷۸ اختصاص دارد. سرمقاله این شماره ” جنبش دانشجوئی، نتایج و تاثیرات آن” و تیتر اول ” از طغیان جنبش دانشجوئی تا جنبش بنیانکن کارگران و زحمتکشان” است. سال ۷۸ یکی از نقاط عطف جنبش دانشجوئی پس از کشتار خونین دانشجویان در اردیبهشت ۵۹ و تعطیل دانشگاهها بود. نشریه کار اخبار و گزارشاتی از این جنبش را انعکاس داد و در سرمقاله این شماره، یک جمعبندی از آن ارائه داد. این سرمقاله پس از بررسی علل بحرانی که جمهوری اسلامی با آن مواجه است و رشد نارضایتی تودهای مینویسد:” اما در این بحران، نشانه مهم تر در این است که مردم دیگر تاب تحمل وضع موجود را ندارند. جنبشهای اعتراضی علیه رژیم که غالبا اشکال قهرآميز بخود گرفته اند، پیوسته در حال گسترش اند. انفجار خشم و نارضایتی توده ای هر لحظه ابعاد وسیع تری به خود می گیرد. طغيان جنبش دانشجوئی در تیرماه امسال، نمونه دیگری از این انفجار خشم و نارضایتی عمومی علیه رژیم بود. این جنبش اعتراضی که در اوج خود به تظاهرات و سنگربندیهای خیابانی انجامید، ۵ روز تمام، رژیم را در مخمصه قرار داد. این جنبش که انعکاس بسیار گسترده ای نه تنها در تهران بلکه در سراسر ایران داشت، مستقيم و آشکار، رژیم جمهوری اسلامی و سران آن را به مبارزه طلبيد. شكل مبارزه و شعارهائی که در جریان تظاهرات خیابانی مطرح شد، مضمون انقلابی این جنبش را در راه سرنگونی حکومت اسلامی نشان داد. رژیم البته این بار نیز پس از ۵ روز اعمال قهر وسرکوب توانست اين جنبش را عجالتا فرو نشاند، اما همانگونه که تکرار مداوم جنبش های اعتراضی چند سال اخیر نشان داده است این سرکوب نه به معنای پایان جنبش و شکست آن، بلکه سرآغاز دیگری بر جنبشهای اعتراض گسترده تر است.”
در شماره ۳۲۹ شهریور ۷۸ گزارشی از برگزاری کنفرانس هفتم سازمان درج شده است. از نکات مهم این گزارش تصویب قطعنامه حذف “جمهوری دمکراتیک خلق” از برنامه سازمان و قرارگرفتن حکومت شورائی به جای آن و نیز تصویب قطعنامهای در مورد شکست انقلاب پرولتری در شوروی بود.
در ستون پاسخ به سوالات شماره ۳۳۱ نشریه کار در پاسخ به این سوال که آیا امکان سوسیالیسم در یک کشور وجود دارد؟ پاسخ داده شد که آغاز انقلاب اقتصادی و ساختمان سوسیالیسم بله ، اما پیروزی قطعی و نهائی در گرو وقوع انقلابات پرولتری و سرنگونی بورژوازی در مهمترین کشورهای سرمایه داریست. در پاسخ به سوال دیگرکه اگر دولت پرولتری دولتی زوال یابنده است، در شرایطی که توازن قوا در سطح جهانی چنین امکانی را نمی دهد و ما مجبوریم دولت قوی با تمام تجهیزات نظامی داشته باشیم چه پاسخ و راه حلی دارید؟ گفته شده است که دولت پرولتری از همان آغاز دولتی زوال یابنده است. وقتی که خلقی مسلح جای ارتشی مجزا از مردم را میگیرد. وقتی که مردم مستقیماً به اعمال حاکمیت سیاسی و کشورداری میپردازند و بوروکراسی را نابود می کنند، ما با دولت زوال یابندهای رو برو هستیم که تدریجاً کارکردهای سیاسی خود را از دست میدهد. تجهیزات پیشرفته هم تغییری در این واقعیت پدید نمی آورد. دولت وقتی کاملاً زوال خواهد یافت که طبقات برافتاده باشند و انقلاب در مقیاس جهانی به پیروزی رسیده باشد.
ازشماره ۳۴۳ نشریه کار، ترجمه بخشهائی از کتاب “مبارزه طبقاتی و رهائی زنان” اثر تونی کلیف آغاز می گردد که در چندین شماره نشریه انتشار مییابد.
با شکست قطعی و رسوائی “اصلاح طلبان” و وعدههای آنها، بحران و نارضایتی تشدید شد. نشریه کار در شماره ۳۵۸ ، در مقالهای تحت عنوان ” انقلاب یک ضرورت است و قیام حق سلب ناشدنی مردم” از ضرورت یک انقلاب و قیام نوین دفاع کرد. مرتجعین “همه وحشت خود را از انقلاب جار میزنند و همه نفرت خود را نثار انقلاب میکنند” اما” انقلاب زائیده تفکر، تخیل و اراده افراد جامعه نیست. نه کسی میتواند فرمان انقلاب را صادر کند ونه با سرکوب، دستور، اندرز و نصیحت و تبلیغات ضد انقلابی، فرمان توقف انقلاب را صادر کند. انقلاب در سراسر تاریخ بشریت، جزئی لاینفک از تحول اجتماعی و تاریخی بوده است. اگر جهش و انقلاب و دگرگونی ساختارهای اقتصادی – اجتماعی نبود، بشریت هیچگاه در نقطه کنونی تحول تاریخیاش قرار نداشت و اگر انقلابات سیاسی راه را بر انقلابات اجتماعی نمیگشودند، دست کم تاریخ تکامل بشریت با یک تاخیر چند قرنی رو به رو میبود. پس، انقلابات از یک ضرورت بر میخیزند و هیچ ارتجاع و لعن و نفرین و هشداری نمیتواند مانع وقوع آنها گردد. اگر در یکجا سرکوب شدند بار دیگر با قدرت بیشتری پا میگیرند. اگر ارتجاع با سرکوب و کشتار وقوع آنها را به تاخیر انداخت، با نیروی مخربتری به وقوع میپیوندند….برخلاف ادعای بورژوازی و عوامل آن، توسل توده مردم به قهر انقلابی و قیام مسلحانه علیه یک رژیم ارتجاعی که با زور و سرکوب میخواهد بر مردم حکومت کند، حق مسلم آنهاست و نشانه آن است که مردم به ان درجه از تمدن، فرهنگ، پیشرفت و آگاهی به حقوق خود رسیدهاند که اجازه نمیدهند ستمگران بر آنها حکومت کنند. قیام علیه رژیمی که به اراده و خواست مردم گردن نمینهد، حقوق مردم را از آنها سلب کرده، جنایات وحشتناکی مرتکب شده و میخواهد با تکیه بر زور، قدرت را حفظ کند، حق مسلم و غیر قابل سلب تودههای مردم است….بگذار تمام مرتجعین از هر قماش با شنیدن صدای قیام و انقلاب بر خود بلرزند. انقلاب قهرآمیز برای سرنگونی جمهوری اسلامی ضرورتی است که از آن گریزی نیست. تنها این انقلاب و به دست گرفتن قدرت توسط کارگران و زحمتکشان است که میتواند نجات بخش مردم ایران باشد.”
درشماره ۳۹۵ در مقاله “رفراندوم نه، انقلاب آری” به طرفداران رفراندوم پاسخ داده شد. در این مقاله آمده است که همراه با عمیقتر شدن بحران سیاسی شعار رفراندوم به یکی از شعارهای اصلی سازمان های بورژوائی تبدیل شده است. هدف از طرح این شعار مقابله با انقلاب و کسب قدرت توسط کارگران و زحمتکشان، حفظ و دست نخورده ماندن دستگاه دولتی و انتقال مسالمتآمیز قدرت از دست یک جناح بورژوازی به جناح دیگر است. این مقاله توضیح می دهد که نه فقط مادام که جمهوری اسلامی موجودیت دارد رفراندوم عملی نیست و حرفی پوچ برای فریب مردم و کنترل مبارزات آنهاست، اما حتی با این فرض بعید که اگر هم عملی باشد در نهایت به مجلس موسسانی ختم خواهد شد که از درون آن همان چیزی بیرون خواهد آمد که مجلس خبرگان جمهوری اسلامی درآمد.
اغلب مقالات شماره ۴۰۲ ، فروردین ۸۲ به تجاوز نظامی امپریالیسم آمریکا به عراق،اشغال نظامی این کشور، اهداف و نتایج آن اختصاص یافنه است.” این یک جنگ امپریالیستی،توسعهطلبانه، تجاوزکارانه، راهزنانه و ارتجاعی است.” ” کشتار بیرحمانه مردم عراق، اهداف و نتایج” ” جنگ امپریالیستها در عراق”” گسترش اعتراضات علیه جنگ و تشدید سرکوب این مبارزات” از دیگر مقالههای این شمارهاند.
در شماره ۴۱۱ به این سوالات پاسخ داده است: در ادبیات سیاسی سازمان بهویژه در تحلیل اوضاع سیاسی ایران، از واژههایی نظیر “دوران انقلابی” “بحران انقلابی” “اعتلای انقلابی” استفاده میشود، تفاوت آنها چیست؟ آیا اعتلای انقلابی همان موقعیت انقلابی است؟ تفاوتهای بحران انقلابی و بحران قانونی در چیست؟
در شماره ۴۲۹ اردیبهشت ۸۳ ،در مقاله ” اعتصاب سراسری معلمان و یک جمعبندی” اعتصاب معلمان مورد بحث قرار گرفته و چنین آمده است: ” اعتصاب سیزده اردیبهشت معلمان و روزهای بعد از آن،اولین اعتصاب سراسری معلمان در سال جاری است. این در حالی است که رژیم هنوز به هیچیک از خواستهای معلمان پاسخ مناسب نداده است. انگیزهها و تمام آن فاکتورها و زمینههائی که بروز اعتراض و اعتصاب را ضروری میساخت کماکان پابرجاست. این اعتراضات و اعتصابات ادامه خواهد یافت.”
در ستون پاسخ به سوالات شماره ۴۳۰ آمده است ” ۲۶ سئوال در مورد حکومت شورایی برای نشریه کار، ارسال شده است. اغلب این سئوالات شبیه و نزدیک به هم هستند و یا ارتباط چندین سئوال به نحوی ست که باید در یک جا به آنها پاسخ داده شود. از این رو، تحریریه نشریه کار تصمیم گرفت که این سئوالات را در یکدیگر ادغام کند و در چند شماره نشریه کار به آنها پاسخ داده شود.” از شماره ۴۳۰ تا ۴۳۸ به این سوالات پاسخ داده شده است.
“نخستین سئوال این است که شوراها، تحت چه شرایطی شکل میگیرند و در چه موقعیتی امکان تحقق یک حکومت شورایی وجود خواهد داشت؟”
“آیا حکومت کارگری همان حکومت شوراییست؟ اگر چنین است پس چرا سازمان به جای حکومت شورایی شعار حکومت کارگری را مطرح نمیکند؟”
” ترکیب طبقاتی شوراهایی که قرار است قدرت را در دست بگیرند، چگونه است؟ آیا در یک حکومت شورایی حق رأی عمومی نیز وجود دارد یا نه؟ اگر پاسخ مثبت است چگونه می شود حق رأی عمومی و شوراها با یکدیگر وجود داشته باشند؟”
” رابطه شکل گیری شوراهای کارگری با کمیته های مخفی کارخانه ای که اکنون سازمان مطرح می کند چیست؟”
” از نظر سازمان، رایطه حزب طبقه کارگر با شوراها و دولت شورایی چگونه باید باشد؟ تا چه حد حزب می تواند در شوراها وحکومت شورایی دخالت داشته باشد؟”
” آیا شعارهائی نظیر رفراندوم و مجلس مؤسسان می توانند در خدمت استقرار حکومت کارگری و دولت شورائی در ایران قرار گیرند و آیا امکان پذیر است که مجلس مؤسسان و کنگره نمایندگان شوراها در کنار یکدیگر وجود داشته باشند؟
“درهم شکستن ماشین دولتی دقیقا به چه معناست؟ آیا هرگونه انحلال ارتش وپلیس و برکناری مقامات سیاسی وکارمندان عالی رتبه دولتی و حتا انحلال وزارتخانه ها را می توان درهم شکستن دستگاه دولتی دانست؟”
“وقتی که صحبت از درهم شکستن دستگاه دولتی میشود، تکلیف کارمندان اداری چه میشود؟ آیا دیگر نیازی به آنها نیست؟ با توجه به تخصص بالای افسران و نظامیان حرفهای، چگونه شوراهای سربازان و نظامیان پائین رتبه و مردم مسلح میتوانند، از پس وظائف آنها برآیند؟”
” سازمان فدائیان(اقلیت) همان گونه که در برنامه خود اعلام کرده است، برای استقرار یک جامعه کمونیستی مبارزه میکند. در عین حال بر طبق مواضع سازمان که حکومت شورائی کارگران و زحمتکشان را هدف فوری انقلاب ایران میداند، برقراری حکومت شورایی به معنای برقراری فوری سوسیالیسم در ایران نیست. سئوال این است که حکومت شورایی چه وظایف فوری در برابر خود دارد و رابطه انجام این وظائف با گذار به سوسیالیسم و دگرگونیهای سوسیالیستی چیست؟”
شماره ۴۷۲ نشریه کار خبر از برگزاری کنفرانس دهم سازمان داده است. در این شماره، قطعنامههای کنفرانس پیرامون سیاست عملی ما نسبت به جنبش زنان، قطعنامه در محکومیت سرکوب هم جنس گرایان در ایران ، قطعنامه در مورد جنبش کارگری، قطعنامه در مورد چشمانداز اوضاع سیاسی در ایران و تاکتیک های ما، قطعنامه در مورد سیاست عملی و مشخص ما برای الغاء ستم، تبعیض و نابرابری ملی و تعدادی ازپیامها آمده است.
در “قطعنامه در محکومیت سرکوب هم جنس گرایان در ایران” چنین آمده است:” نظر به این که رژیم جمهوری اسلامی عموم توده های مردم را به اشکال مختلف در معرض ستم، سرکوب و تبعیض قرار داده و می دهد، نظر به این که در تمامی دوران حیات حاکمیت این رژیم، افرادی بنا به گرایشات جنسی خود تحت سرکوب، ستم و اعدام قرار گرفته و می گیرند،
ما ضمن محکوم کردن سیاست های سرکوبگرانه حکومت اسلامی در این زمینه، خواهان ممنوعیت هرگونه تبعیض و سرکوب برپایه گرایشات جنسی و لغو هرگونه قوانین و مجازات عليه هم جنس گرایان می باشیم.”
از نیمه اول دهه ۸۰ با رشد و گسترش مبارزات، به رغم ، سرکوب، بازداشت و زندان، کارگران به سوی ایجاد تشکلهای مستقل روی آوردند. در شماره ۴۷۶ نیمه اول اردیبهشت ۸۵، در مقاله ” یک جمعبندی از جنبش طبقاتی کارگران در سال ۸۴ چنین آمده است: ” سال ۸۴ با پیشرفت های بس مهمی در جنبش طبقاتی کارگران همراه بود. طبقه کارگر ایران در سال گذشته، یکی از پربارترین و درخشان ترین دوران های حيات خود را از سرگذراند. بهرغم تمامی فشارها و محدودیت هائی که در حق کارگران اعمال می شود، اصلی ترین و مهمترین نیروی عرصه فعال مبارزه در این یک سال، جنبش طبقاتی و بالنده کارگران بوده است. تا آنجا که به مبارزات و اعتراضات کارگری بر می گردد، به رغم ممنوعیت اعتراض و اعتصاب کارگران، صد ها اعتصاب کوچک و بزرگ برپا کردند و صدها بار در اشکال متنوع دیگری نیز دست به اعتراض زدند. اعتراضات و اعتصابات کارگری نه فقط به لحاظ کمی نسبت به سالهای قبل تر از آن رشد و افزایش یافت، بلکه از لحاظ کیفیت و مضمون نیز رشد و ارتقاء یافت….
اعتصابات و كل پروسه مبارزاتی کارگران شرکت واحد در یک سال گذشته، بار دیگر این موضوع را مسجل ساخت که تشکل کارگری و ایجاد سندیکا ربطی به دولت، کارفرما و یا فلان نهاد وابسته به انحصارات مالی بین المللی ندارد، بلکه تشکل کارگری امر خود کارگران است و باید به دست خود کارگران ایجاد و حفظ شود. کارگران شرکت واحد نیز بعد از پشت سر گذاشتن یک دوره مبارزه پرفراز ونشیب، سندیکای مستقل خود را به نیروی خود ایجاد کردند و عملا آنرا بر رژیم تحمیل کرده اند. این سندیکا چه رژیم بخواهد ، چه نخواهد، هم اکنون هزاران عضو دارد و از ۱۱۷۰۰ پرسنل شرکت واحد، به جز تعداد معدودی، بقیه کارگران از این سندیکا حمایت می کنند…. سخن آخر
حق ايجاد تشکل های مستقل کارگری، یک خواست اساسی و مهم جنبش کارگری در سال گذشته بود. مبارزه کارگران برای تحقق این خواست محوری، با وضوح شگرفی بر این مسئله صحه می نهد که کارگران ایران بیش از پیش بر ضرورت متشكل شدن در تشکل های طبقاتی خود آگاهی یافته و در عمل دارند آن را دنبال می کنند. ”
در شماره ۴۷۷، در ستون پاسخ به سوالات به این سوال پاسخ داده شده است”با توجه به درک و برداشتهای متفاوتی که از سوسیالیسم وجود دارد و حتا جریاناتی که خود را مدافع سوسیالیسم علمی میدانند، برداشتهای مختلفی از سوسیالیسم ارائه میدهند، جامعه سوسیالیستی از دیدگاه سازمان فدائیان (اقلیت) چیست و تعریف و مختصات آن کدامند؟”
با شکست اصلاح طلبی، جنبش زنان نیز همانند جنبش کارگری و معلمان فعال شد. اما در این میان گروهی از زنان اصلاح طلب و لیبرال کوشیدند این جنبش را به مسیر اصلاح طلبی سوق دهند. نشریه کار که پیوسته از مطالبات و مبارزات رادیکال زنان دفاع کرده است، علیه این گرایش که خیلی هم سروصدا به راه انداخت به مبارزه برخاست. در شماره ۴۹۲ “کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز و سوالاتی که پاسخ میطلبند” پیرامون این مسئله نوشته شد.
“….. بيانيه اوليه کميين با امضای ۶۰ تن از فعالان مدافع حقوق بشر و جنبش زنان منتشر شد و روز ۵ شهریور، سازمان دهندگان اين کمپين قصد داشتند با برگزاری یک نشست، آغاز کار کمپین را به طور رسمی اعلام کنند. جمهوری اسلامی مانع برگزاری این نشست شد. بنابر این، سازمان دهندگان پشت درهای بسته سالنی که قرار بود تولد رسمی کمپین را اعلام کنند، بيانيه کمپین را قرائت کردند و به اين ترتيب کار کمپین آغاز شد. سازماندهندگان و فعالان این کمپین، مصمم اند تا جمع آوری یک میلیون امضا به حرکت خود ادامه دهند. امضاهای جمع آوری شده سپس در اختیار مجلس و مقامات جمهوری اسلامی قرار خواهند گرفت تا آن ها نسبت به تغییر قوانين تبعيض آميز اقدام کنند. …
تا آنجا که به بیانیه و اهداف کمپین مربوط است، این اقدامی است در چهارچوب حکومت اسلامی. اگر چه ترکیب امضاکنندگان نخستين بيانيه و کسانی که در دفاع از کمپین سخن می گویند، نشان می دهد که این کمپین علاوه بر طیف متنوعی از گرایشات مختلف موسوم به اصلاح طلب، فعالان سکولار و چپ مدافع حقوق بشر و حقوق زنان را نیز در بر می گیرد، اما در بيانيه و در مطالباتی که کمپین برای تحقق آن ها تلاش می کند، ردپایی از مطالباتی که اندکی با نفس تلفيق دين و دولت مرزبندی کند، نیست. اصل دولت مذهبی پذیرفته می شود، اما از حاکمان خواسته می شود اصول دین را از فروع آن تفکیک کنند. کمپین، خواستار نشاندن آیت اللههای “خوب” که قادر به تفکيک اصول اولیه و ثانویه اسلام هستند، به جای آیت الله های “بد” می شود که همه چیز برایشان حکم اصول دین را دارد و حاضر نیستند اندکی انعطاف نشان دهند. بنابراین تصادفی نیست که در بیانیه از برابری کامل حقوق زن ومرد صحبت نمی شود و بسیاری از مطالبات زنان که طرح آنها به معنای نفی حکومت مذهبی است، مسکوت مانده اند. از جمله مواردی که بیانیه در مورد آن سکوت کرده است، می توان به مساله آزادی انتخاب پوشش، منع جداسازی جنسی و مساله حق زن بر جسم خویش، اشاره کرد. …
این سوال مطرح می شود که همگرائی با که برای چه، و به چه بهایی؟ نگاهی به بیانیه و اهداف کمپین کافی است تا روشن شود که “همگرائي” مدافعان سکولار حقوق زنان با اصلاح طلبان حکومت، در عمل به رفتن زیر چتر اصلاح طلبان و پذیرش کفی از مطالبات منجر شده است که برای مدافعان حکومت دینی با چهره ای متفاوت از احمدی نژاد قابل قبول هستند. این دیگر همگرائی نیست. این حل شدن در جنبش اصلاح حکومت دینی است و بهائی که فعالان سکولار جنبش زنان برای این به اصطلاح همگرانی می پردازند، بسیار بیش از دستاوردهای احتمالی آن خواهد بود…..
کمپین “یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز” بنا بر اظهار سازمان دهندگان آن تا جمع آوری یک میلیون امضا و حداكثر به مدت ۲ سال ادامه خواهد داشت. باید دید این کمپین تا چه میزان قادر خواهد بود اهداف اعلام شده اش را عملی کند. تا آنجاکه سخن از تغيير قوانين به نفع زنان است، هر تغييری ولو کوچک، که قادر باشد اندکی از درد و رنج زندگی روزمره زنان بکاهد مثبت است. مساله اصلی اما این است که اولین شرط برابری حقوقی زنان و مردان، نفي دولت مذهبی و برقراری حکومتی است که از شر دین و تمام آیت الله های “خوب” و “بد” رها شده باشد و همه افراد جامعه را۔ لااقل از نظر حقوقی۔ یکسان بشمارد. اما آن جا که به نقش فعالان سکولار این کمپین باز می گردد، می توان گفت که محدود ماندن در چهارچوب این کمپین، آن ها را از منابع اصلی انرژی و قدرت شان، از سایر جنبش های اجتماعی که از قضا واجد بیشترین شرایط برای همگراني با جنبش زنان هستند محروم می دارد. جنبش کارگری و جنبش دانشجویی مناسب ترین جنبش های همگرایی با جنبش زنان هستند و از قضا مدت هاست که مرحله جمع آوری طومارو امضاء و توهم به اصلاح حکومت را پشت سر گذاشته اند. همگرائی با این جنبش ها می تواند اعتماد به نفس بیشتری به فعالان جنبش زنان بدهد و همراه با این جنبش ها چشم انداز روشن تری را پیش روی فعالان جنبش زنان خواهد گشود”
در شماره ۵۰۲، مقاله “تشکل های طبقاتی کارگران، وظایف و تاکتیکهای ما” انتشار یافت که تشکلهای حزبی و غیرحزبی کارگران و نیز تاکتیکهای طبقه کارگر را برای کسب قدرت مورد بحث قرار داد. این مقاله در چند شماره بعدی نشریه نیز ادامه یافت.
هم زمان با رشد و اعتلای جنبش کارگری و زنان، جنبش معلمان نیز ارتقاء و اعتلای جدیدی یافت. در شماره ۵۱۲مقاله ” جنبش معلمان فراز و فرودها و چشم انداز آینده آن” به بررسی این مسئله میپردازد. ” جنبش اعتراضی معلمان به رغم همه تلاش ها، اعتراض ها، اعتصابات و تجمعات ده ها هزار نفری که برای تحقق مطالبات صنفی – سیاسی اش داشته تا کنون نتوانسته است به مطالبات خود دست یابد. این جنبش به حسب شرایط زمانی، موقعیت سیاسی – اجتماعی و میزان سرکوبگری رژیم، در پی گیری روند مبارزاتی خود با فراز و فرودهایی همراه بوده است. اما با وجود همه افت و خیزها و موانعی که تا کنون بر سر راه معلمان وجود داشته، این جنبش توانسته با تکیه بر نیروی عظیم معلمان و اقدام به اعتراضات گسترده در جهت پیگیری مطالباتش، هویت اجتماعی و جایگاه مبارزاتی خود را در درون جامعه تثبيت کند. تا جاییکه نقطه اوج اعتراضات آنان را در بهمن و اسفند ماه گذشته شاهد بودیم، تحصن و تجمعات اعتراضی ده ها هزار نفری معلمان در مقابل مجلس ارتجاع رژیم، که با خواست اجرای “لایحه خدمات کشوری” صورت گرفت، بدون شک جزو حرکت های ماندگار جنبش معلمان، در حافظه مبارزاتی توده ها خواهد ماند. اما نباید فراموش کرد که در همه این اعتراضات، از اجتماع در مقابل مجلس ارتجاع و ساختمان وزارت آموزش و پرورش در تهران گرفته تا اعتصاب و اجتماعات سراسری آنان در مقابل ادارات آموزش و پرورش شهرها و استان های کشور، نیروهای امنیتی رژیم در تعرض به معلمان از هیچ اقدامی کوتاهی نکردند. هر جا که کانون های صنفی معلمان برای تحقق مطالباتشان دست به تجمعات اعتراضی زند، با ضرب و شتم گسترده، دستگیری فعالان این جنبش و واکنش سرکوبگرانه نیروهای امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی روبرو شدند. اما با وجود این، تا زمانیکه معلمان يکپارچه در میدان مبارزه حضور داشتند رژيم نتوانست این جنبش را مرعوب سازد، یا آنان را به سکوت بکشاند…..
با همه افتخاری که معلمان تا کنون از خود برجای گذاشته اند، اما اتخاذ تاکتيک مبارزاتی یکسان در طول چند ماه، تاکید بسيار بر جنبه صنفی مبارزاتی، آنهم فقط متمرکز شدن برای اجرای لایحه خدمات دولتی یا “نظام هماهنگ پرداخت”، عدم استفاده کامل از حربه اعتصاب سراسری و سود بردن از نیروی عظیم دانش آموزان دبيرستانی، عدم پیوند این جنبش، با دیگر جنبش های اجتماعی و نیز فروکش کردن نسبی شور مبارزاتی معلمان، فاکتورهایی بودند که رژیم را بر آن داشت تا از موقعيت فراهم شده در تعطیلات تابستان، نهایت فشار را بر معلمان وارد سازد. ”
مقاله” گرایش چپ جنبش دانشجوئی، برآمدی از روند مبارزه طبقاتی” در شماره ۵۱۳ انتشار یافت. در این مقاله آمده است:
“رشد روزافزون گرایش های مختلف چپ در درون جنبش دانشجویی، شفاف شدن صف بندی های مبارزه در دانشگاه ها، گسترش حرکت های اعتراضی دانشجویان از دانشگاه پلی تکنیک به سایر دانشگاه های تهران و سپس ادامه روند آن به دیگر دانشگاه های کشور که این روزها شاهد آن هستیم، همه گویای تغییر و تحولی امیدوار کننده در این مرحله از حیات جنبش داشجویی است.
همه شواهد موجود در دانشگاه های کشور، نشان از گسترش یک تحول فکری – سیاسی رادیکال و چپ در میان دانشجویان است. این تحول که نطفه های آن از سالهای نخست دهه ۸۰ بسته شد، سرانجام در آذر ماه سال ۸۵ در مراسم بزرگداشت روز دانشجو در دانشگاه تهران به صورت هويت مستقل گرايش چپ، راديکال و سوسیالست تجلی بارزتري يافت. تا جایی که هم اکنون به صورت گرایشی فعال و تاثیرگذار در اعتراضات جنبش دانشجویی، خاصه در سه حرکت اعتراضی اخير دانشجويان دانشگاه تهران، پلی تکنیک و علامه طباطبانی حضوری پر رنگ به خود گرفته است. حضور مستقل، سازمان يافته و قدرتمند گرایش های مختلف چپ و رادیکال جنبش دانشجویی در این تجمعات به ویژه در تجمع روز ۳۰ مهر دانشگاه پلی تکنیک چنان خواب تشکلهای راست جنبش دانشجویی را بر آشفت که عملا آنان را متحدانه به مقابله با حضور روز افزون گرايش چپ و به زعم آنان گسترش “شبح لنين ” در دانشگاه های کشور کشانده است. چنین رویکردی با توجه به مجموعه شرايط حاكم بر جنبشهای اجتماعی و طبقاتی کشور البته دور از انتظار نبود. چنانچه در گذشته نیز شاهد چنین حملات هیستریک از طرف انجمن اسلامی دانشگاه شريف و دانشگاه اهواز نسبت به فعاليت مستقل دانشجويان چپ بوده ایم. نخستین واکنش به حضور پر رنگ گرایشات چپ و سوسیالیستی در اعتراضات دانشجویی اخیر به ویژه در تریبون آزاد سی مهر دانشگاه پلی تکنیک، توسط دانشجویان تحکیم وحدت و انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنیک صورت گرفت…..
تا کنون در میان مجموعه گرايش چپ جنبش دانشجویی، تشکل هایی از قبیل دانشجویان سوسياليست پلی تکنيک، فعالان و دانشجويان چپ دانشگاه های تهران، دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب و دانشجويان چپ شورایی اعلام موجودیت کرده اند. در چنین وضعیتی هوشیاری مجموعه دانشجويان چپ و راديکال و نیز پیوند خوردن آنان با بدنه این جنبش، نخستين گام جهت خنثا کردن اقدامات هیستریک و چپ ستیزی نیروهای راست درون جنبش دانشجویی ست.”
تیتر اول شماره ۵۲۸ نشریه کار” سازماندهندگان تظاهرات ۲۲ خرداد( ۱۳۸۴)، اکنون در کجا ایستادهاند؟ جمعبندی سه ساله مبارزات زنان را مورد بررسی قرار داده و نتیجهگیری میکند:
“…گروههای مدافع حقوق زنان که تظاهرات خرداد ۸۴ را سازماندهی کردند امروز در باره ی روند سه سال گذشته ی فعالیت شان چه می گویند و از این روند چه آموخته اند؟ امروز به لحاظ كف مطالبات در کجا قرار گرفته اند و چگونه میخواهند این مطالبات را متحقق سازند؟ بیانیه ای که به امضای بیش از ۱۲۰۰ تن در سالروز ۲۲ خرداد منتشر شده، امضای اغلب افراد درگیر در تظاهرات ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ را پای خود دارد. این بیانیه با تاکید بر گسترش سركوب و پیگرد فعالان جنبش زنان در اساس تائیدی است بر این واقعیت که کاهش سطح مطالبات و در پیش گرفتن شیوه ی حرکت در چارچوب خط قرمزهای حکومت هم نتوانسته است فضای امنی برای فعالیت مدافعان حقوق زنان ایجاد نماید و پروژه ی پراگماتیسم و محافظه کاری به شکست انجامیده است. این بیانیه گرچه قدری از وهم آفرینی های سه سال گذشته فاصله گرفته اما به لحاظ مضمون نسبت به قطعنامه ی ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ یک گام عقب تراست.
امروز سه سال پس از خرداد ۱۳۸۴، زنان با مصائب و مشکلاتی به مراتب بیشتر از سال ۸۴ مواجهاند. اعتراض زنان به تبعیض و نابرابری هرچند بطور خودجوش و انفرادی گسترش یافته است. جنبش برابری طلبانهی زنان ایران دیر یا زود، نیروهایی را به جلوی صحنه ی مبارزه خواهد راند که به پشتوانهی توده ای خود اتکا داشته باشند، خود را به ابزار دست جناح های درونی حکومت تبدیل نکنند، با توهم پراکنی نسبت به ظرفیت اصلاح حکومت اسلامی به مقابله برخیزند و با سازماندهی توده ی زنان حول مطالبات حقوقی و اقتصادی راه رسیدن به برابری را برای میلیونها زن هموار سازند.”
در اغلب شمارهها، بخشی از مطالب نشریه به اخبار و گزارشات کارگری جهان، و اعتراضات و جنبشهای بزرگ جهان اختصاص داده شده و رویداهای بزرگ اقتصادی و سیاسی را تحلیل شدهاند. در سال ۲۰۰۷ جهان سرمایهداری با یکی از بزرگترین بحرانهای اقتصادی رو به روشد. نشریه کار در سه شماره ۵۳۵،۵۳۶،۵۳۷ تحلیل جامعی از این بحران تحت عنوان “جهان سرمایه و ثروت به لرزه درآمده است” ارائه داد.
نشریه کار به دفعات مصاحبههائی با اعضای تحریریه نشریه کار، فعالین سیاسی چپ در عرصههای مختلف، به ویژه با فعالین عملی جنبش کارگری و زنان داشته است. شماره ۵۴۰ نیمه اول دی ۸۷ مصاحبهای با زنده یاد یدالله خسرو شاهی دبیر سابق سندیکای کارگران پالایشگاه تهران و عضو سابق شوراهای سراسری کارکنان نفت در مورد مسائل و مشکلات جنبش کارگری دارد. وی در بخشی از این گفتگو ضمن اشاره به مطالبات و رشد و اعتلای مبارزات کارگران گفت:
“اما درد و رنج و کاستی که این مبارزات را احاطه کرده و هنوز کارگران نتوانسته اند بر اين معضل بزرگ فائق آیند همانا حركات تک کارخانه ای جدا ازهم ونا متحد کارگران حتا در یک شهر برای یک خواست مشترک است. برای این آفت تفرقه و این بیماری همه گیر، هنوز فعالین کارگری قادر به یافتن راه رهایی از آن نشده اند و یا می توان گفت با تلاش هایی هم که صورت میگیرد، هنوز جنبش کارگری ایران از اين پديده تفرقه دررنج است. هنوز طبقه کارگر ایران بعنوان یک طبقه قادر نشده پس از ۳۰ سال کمر راست كند و يکپارچه و متحدانه با قامتی استوار به ميدان مبارزه وارد شود. هنوز این طبقه از بی تشکلی حتا در سطح تک کارخانه ای در رنج است و قادر به ایجاد تشكل مورد نظر خود در مراکز کاری ، سطح یک شهر و استان و کشور نشده است.”
خسروشاهی بدون محافظهکاری و حسابگری خردهبورژوائی با شجاعت به اشتباهات کارگران برخورد میکند و ادامه میدهد: “هنوز شعارها با مضمون اعتراضات و اعتصابات اصولا همخوانی ندارند. دانشجویان در تظاهرات ۱۶ آذر خود “سيد علی پینوشه، ایران شیلی نمیشد را فریاد می زنند که همان معنای ” دانشگاه پادگان نيست” را در بر دارد. اما کارگران در اهواز در ماه قبل وقتی جهت اعتراض به عدم دریافت دستمزد به خيابان می آیند ، شعار می دهند “ننگ بر این زندگی ، این همه شرمندگی” آدم با شنيدن اين شعار گریه اش می گیرد. آخر ننگ و شرمندگی برای کی، برای کسانی که تولید کنندگان تمامی نعمات زندگی هستند یا برای “بلبلان خوش الحان ظريف الاستخوان که در تمامی طول عمرشان حتا یکروز بک چوب کبريت هم برای جامعه تولید نکرده؟ زندگی انگلی خود را در پرتو کار و تولید کارگران به پیش می برند، تمامی فکر و ذکرشان از سینه به پایین است و خواستشان قانونی کردن داشتن چهار زن دائمی و هر آنچه بخواهند صيغهای. ننگ و شرمندگی برای این زالوصفتان شکم سیر است، نه برای کسانی که از پرتو وجود آنها هزار هزار مفت خور در حجره های قرون وسطایی همچون کرم می لولند و دست به سیاه و سفید نمی زنند. چرا کارگران نبایستی با شعار “كار، نان، آزادی” یا “کار، مسکن، آزادی به ميدان بیایند. لذا موقعیت فعلی مطالباتی و مبارزاتی کارگران در ايران وظيفه بسیار سنگینی بر عهده فعالین و کارگران سوسیالیست درون مراکز کاری قرار می دهد که برای رهایی از موقعیت کنونی لازم است چاره اندیشی شود. اما اینکه با توجه به چنین وضعیتی چه چشم اندازی می توان داشت ؟ بنظر من تا زمانی که در مراکز کاری مختلف در یک حد معين تشكلات مورد نظر کارگران سامان نیاید، تا زمانی که در سطح یک شهر ، استان و کشور این اشکالات تک کارخانه ای (غیر موجود در موقعیت فعلی) بهم نپیوندند و گردان رزمنده طبقه کارگر را وارد ميدان مبارزه نکنند، هر دستاورد تک کارخانه ای نیز که کارگران با مبارزه و دادن هزينه بسيار بدست آورده باشند نیز با تغيير توازن قوا در آن مرکز کاری، آن دستآوردها توسط سرمایه داران بازپس گرفته خواهد شد و بر فشار و محرومیت گذشته افزوده می گرد. بنابر این گره همه این نابرابری ها در عدم وجود تشکلات مورد نظر کارگران است که یکی از دلایل این نقیصه بزرگ، سرکوب شدید رژیم در برابر حرکت کارگران جهت ایجاد تشکل است. فعالین مبارز سندیکای کارگران شرکت و احد در مقابل چشممان هستند. …
گرچه حرکت به سمت ایجاد سازماندهی کارگران در مراکز کاری هزينه بسيار بالایی را بر فعالین کارگری تحمیل کرده و می کند، اما این فعالین از خود گذشته با آگاهی کامل و با پذیرش تمام اين ناملایمات و سرکوب ها همچنان فعالیت خود در اين زمينه را به پیش می برند و در جهت متحد کردن کارگران از هیچ کوششی دریغ نمیورزند. البته لازم به تاکید است که خود مبارزه برای ایجاد تشکلات کارگری یک رکن اساسی مبارزه برای آزادی های سیاسی است. آزادی تشکل یکی از پایه ای ترین و اساسی ترین خواست همه فعالين جنبشهای مختلف اجتماعی درون جامعه از جمله کارگران زنان، دانشجویان، نويسندگان، روزنامه نگاران، معلمان پرستاران، وکلاء، فعالین حقوق بشر، فعالين نهاد های سیاسی و … می باشد. لذا تلاش و مبارزه در جهت سازمانیابی تشکلات مورد نظر فعالين جنبش هاي مختلف اجتماعی ضمن اینکه بر توازن قوای موجود در جامعه تاثیر بسزایی خواهد گذاشت، خود محور مشترکی جهت همکاری متحدانه این فعالین خواهد بود تا با نیروی بیشتری قادر شوند این امر مهم و حیاتی و محوری اصلی آزادی های اجتماعی را به پیش برند. بنابراین می توان گفت حق اعتصاب را با اعتصاب کردن، حق تجمع را با تجمع کردن و حق تشکل را با ایجاد تشکل و در میدان عمل می توان به رژیم ها تحمیل کرد. …
لذا اساس فعالیت در موقعیت کنونی سازماندهی تشکلات مستقل کارگری در مراکز کاری و انتخابات و اعلام آن در سطح جامعه همچون اقدام کارگران غیور و مبارز هفت تپه است. سازماندهی و اعلام موجودیت تشکل در مقطع فعلى بدون انتظار از هیچ مرجعی که بخواهد آنها را برسمیت بشناسد، خود گام بزرگی است که قابل عقب راندن نیست. ” بگذار هزاران گل بشکفد” در آن مقطع است که رژیم ناچار به عقب نشینی خواهد شد. این عقب نشینی ها توازن قوا در سطح جامعه را بنفع جنبش های اجتماعی تغییر خواهد داد و سرنوشت رژیم گذشته تکرار خواهد شد. که امیدوارم چنین روزی را ببینم.”
سرمقاله ۵۵۱، “طوفان در راه است” چشمانداز یک بحران قریبالوقوع را در خرداد سال ۸۸، به تصویر میکشد و میگوید:
“طلیعه های یک بحران سیاسی جدید از هم اکنون پدیدار شده است. معمولا هنگامی که تضادهای اجتماعی به درجه ای رشد می کنند که بحران های لاينحل، عرصه های مختلف نظام اقتصادی – اجتماعی را فرا می گیرند، سیاست های طبقه حاکم برای غلبه بر بحران ها با شکست رو به رو می شود و نارضایتی توده مردم از وضع موجود به نهایت خود می رسد، قریب الوقوع بودن یک بحران سیاسی ژرف و همه جانبه، اجتناب ناپذیر است. در چنین شرایطی، اختلافات درونی طبقه حاکم به یک شکاف عمیق تبدیل می گردد و با ژرفتر شدن بحران سیاسی، به شکاف در درون دستگاه دولتی می انجامد. آنچه که در طول چند هفته اخیر در جریان رقابت جناح ها و فراکسیون های طبقه حاکم، ظاهرا بر سر پست ریاست جمهوری پیش آمد و نمایندگان جناح ها و گروه های درونی رژیم، با افشاگری و تخطئه سیاست ها و عملکردهای یکدیگر، عمق و گستردگی بحران ها و ورشکستی تمام سیاست های رژیم را در برابر عموم مردم جار زدند، چیزی بیش از اختلافات معمولی هیئت حاکمه و یا صرفا کشمکشی بر سر به دست آوردن پست ریاست جمهوری است. در اینجا رشد اختلافات در درون طبقه حاکم به یک شکاف دروني تبديل شده که از محدوده اختلافات دو جناح فراتر رفته و جناح مسلط و حاکم را نیز فرا گرفته است…..
اما تمام این وقایع در بالا، خود انعکاسی از تضادها و مبارزات در پایین است. اساسا بدون این تضادها، مبارزات و اعتراضات توده ای علیه رژیم جمهوری اسلامی، نمی توانست اختلاف جدی میان هیئت حاکمه بروز کند و به یک شکاف در درون آنها منجر گردد. لذا در حالی که کشمکش و درگیری در بالا، انعکاسی از اعتراض و مبارزات مردم علیه نظم موجود است، با ادامه و تشدید این اختلافات و تعمیق شکاف در بالا مبارزات توده های مردم ایران نیز رشد و اعتلای بیش تر خواهد یافت. چرا که خود این شکاف درونی هیئت حاکمه، شرایط مساعدتری برای فوران خشم و نارضایتی توده ای از درون آن فراهم می سازد و به رشد و رسیدگی یک بحران سیاسی ژرف و فراگیر یاری می رساند. بنابراین، تمام شواهد موجود حاکی از در راه بودن یک توفان سیاسی ست. اما این که ابعاد و قدرت آن در چه حد خواهد بود، وابسته به عواملی ست که روند تحول اوضاع از فردای ۲۲ خرداد، آن را تعیین خواهد کرد.”
در شماره بعد چندین مقاله نشریه به انفجاری پرداختهاند که سرمقاله شماره قبل، آن را پیشبینی کرده بود. “انفجار خشم تودهای پس از انتخابات فرمایشی”” معمای حضور ۸۵ درصدی مردم در انتخابات و پیدایش بحران انقلابی” ” انفجار خشم تودهها انقلاب را با خون خود فریاد خواهد کرد.”
از شماره ۵۶۴ دی ماه ۸۸ به بعد، مجموعه مقالاتی تحت عنوان “انقلاب اجتماعی و حزب انقلاب اجتماعی” در نشریه کار انتشار یافت که جوانب مختلف انقلاب اجتماعی کارگری و حزب سیاسی طبقه کارگر را توضیح میدهد. این مقالات سپس در یک کتاب جداگانه انتشار یافت.
شماره ۵۷۳ نشریه کار در نیمه دوم سال ۸۹ بیانیه سازمان را خطاب به ” زنان آگاه و ستمدیده ایران” تحت عنوان ” حجاب اجباری ملغا باید گردد” را انتشار داد که در آن، زنان را فراخوانده است که مبارزه برای لغو حجاب اجباری را تشدید کنند. ” حق انتخاب پوشش یکی از بدیهیترین حقوق زنان است. جمهوری اسلامی یکی از بدیهی ترین حقوق شما را نشانه رفته تا با لگدمال نمودن این حق، ضمن تحقير زنان، حجاب اجباری را به نماد سرکوب زنان در ایران تبدیل نماید.
زنان مبارز ايران! باشعار لغو حجاب اجباری، به مبارزه با سرکوب و تحقير برخيزيد. نگذاريد تا ددمنشان با چنگال های خونین شان شما را به عقب رانند. ”
در شماره ۶۵۳ نیمه دوم شهریور ۹۲ “ویژه نامه کشتار سال ۶۷ ” انتشار یافته که در آن رفقا رحمان درکشیده، احمد موسوی، مهرداد نشاطی، منوچهر مانی، مینا زرین از نجات یافتگان از کشتار سال ۶۷ زندانیان سیاسی، خاطرات خود را از آن شرایط هولناک بازگو کردهاند.
نشریه کار شماره۶۵۷، نیمه دوم آبان ۹۲ اسنادکنفرانس چهاردهم سازمان را انتشار داده است. در این اسناد علاوه بر گزارش سیاسی و قطعنامه هائی که معمولاً در هر کنفرانس خطاب به کارگران، زنان، زندانیان سیاسی، هواداران و غیره صادر میشود، قطعنامه لغو مجازات اعدام آمده است.
” نظر به اینکه سازمان فدائیان (اقلیت) همانگونه که تاکنون مکرر اعلام کرده است، معضلات اجتماعی محصول جامعه طبقاتیست، نظر به اینکه اعدام هیچ تاثیری در بر افتادن مسائل و معضلات اجتماعی و سیاسی جامعه طبقاتی نداشته و نخواهد داشت. لذا سازمان فدائیان (اقلیت) خواستار لغو مجازات اعدام و حذف آن از قوانین کشور میباشد.”
“اعتصابات سراسری معلمان، گسست از گرایش اصلاحطلبی” عنوان مقاله ای است که در شماره ۶۸۸ انتشار یافته است.
“با تجمعات اعتراضی و سه اعتصاب سراسری معلمان در فاصله ۳۰ دی تا دهم اسفند، جنبش اعتراضی این قشر زحمتکش و محروم جامعه وارد مرحله جدیدی گشته است. اعتراضاتی که علاوه بر مناطق تهران و شهرهایی چون شهریار، رباط کریم، شهر قدس، ملارد، ورامین، پاکدشت، رودهن، بومهن، اغلب شهرها و استانهای کشور از جمله گیلان، خوزستان، خراسان (رضوی، شمالی، جنوبی) سیستان و بلوچستان، فارس، اصفهان، همدان، کردستان، لرستان، یزد، آذربایجان، کرمان، سمنان، قزوین و هرمزگان را نیز دربرگرفت و هزاران معلم و فرهنگی را به اعتصاب و خیابان کشاند. به گزارش سایت “حقوق معلم و کارگر” این اعتراضات و اعتصابات سراسری حتا در شهرستانهای کوچک و کم جمعیت نیز مورد استقبال گسترده معلمان قرار گرفت……
تردیدی در این مساله وجود ندارد که سه اعتصاب بزرگ و سراسری معلمان در ظرف ۴۰ روز، چون برگهای زرینی در تاریخ جنبش مبارزاتی معلمان ثبت خواهد شد. اعتصاباتی که نه فقط یادآور اعتراضات و مبارزات پرشکوه معلمان در نیمه اول دهه هشتاد است، بلکه در عینحال زایندهی مرحله جدیدی از این مبارزات است که شاخص اصلی آن، عبور از جریان اصلاحطلبیست و استقلال!”
نشریه کار که همواره اوضاع سیاسی جامعه ایران را به دقت تحلیل کرده است، از اوایل سال ۹۶ خبر از قریبالوقوع بودن شکلگیری یک بحران سیاسی در ایران داد. در شماره ۷۳۸ نیمه اول فروردین ۱۳۹۶ مقاله “چشماندازاعتلای نوین جنبش و بحران سیاسی فراگیر” عنوان کرد: ” روند مبارزات پیوسته در حال رشد کمی و کیفی چند ماه اخیر، تغییراتی که در روحیه مبارزاتی تودههای کارگر و زحمتکش بهوضوح دیده میشود، طرح شعارهای مستقیماً سیاسی در پارهای از راهپیماییها، تظاهرات و تجمعات اعتراضی، تردیدی برجای نمیگذارد که دوران گذار از مرحله رکود و بیتفاوتی سیاسی به مرحلهای عالیتردر زندگی سیاسی فعال تودهها از هماکنون آغازشده است.
با این درک و برداشت از مرحله کنونی جنبش، سؤال اکنون این است که با توجه به اعتلای محدود کنونی جنبش، تا چه حد امکان گذار به اعتلای پردامنه و وقوع یک بحران سیاسی فراگیر، قریب الوقوع است؟….. با توجه به روندی که مبارزات در این چند ماه به خود گرفته، چنانچه اوضاع در همین مسیر کنونی جریان داشته باشد و اتفاق غیرمعمولی رخ ندهد، چندان طول نخواهد کشید که خشم و نارضایتی عمومی در جریان یک بحران سیاسی منفجر گردد و جامعه ایران عرصه نبردهای حاد سیاسی گردد.
نیازی به تکرار نیست در جامعهای که انبوهی از تضادها در طول نزدیک به ۴ دهه بهشدت حاد، و خشم و نارضایتی تودهای متراکم شده است، همواره این امکان وجود دارد که از یک جرقه، حریق برخیزد. جامعه ایران با انبوه تضادهای سربه فلک کشیدهاش بهسان مخزنی بزرگ از باروت آماده انفجار است. مجموعه شرایط حاکم بر جامعه ایران از قریبالوقوع بودن یک چنین اتفاقی خبر میدهد….. ازآنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که اگرچه هنوز جنبش انقلابی کارگران و زحمتکشان ایران در لحظه کنونی به آن درجه رشد و اعتلا نیافته که بتوان از فرارسیدن یک دوران نوین در زندگی پرتکاپوی سیاسی تودهها، از یک دوران انقلابی سخن گفت، اما تمام شواهد موجود نشان میدهند که با رشد و اعتلای کنونی جنبش، امکان شکلگیری یک بحران سیاسی فراگیر به نحو روزافزونی افزایش مییابد و شرایط برای رویآوری تودهها به مبارزه سیاسی مستقیم سرا سری با رژیم حاکم و نظم موجود، فراهم میگردد.”
در شماره ۷۵۰- نیمه اول مهر ۱۳۹۶ در مقاله “اعتلای جنبش بازنشستگان” رشد و اعتلای مبارزات بازنشستگان و مطالبات آنها مورد بحث قرار گرفته و چنین آمده است: “جمهوری اسلامی در تمام عرصههای زندگی اجتماعی، فاجعه به بار آورده و زندگی را بر عموم تودههای زحمتکش مردم ایران تباه کرده است. وضعیت بسیار وخیم مادی و معیشتی میلیونها بازنشسته مستمریبگیر، نمونه دیگری از فقر و تهیدستی است که سراسر جامعه ایران را فراگرفته است.
عموم بازنشستگان و مستمریبگیران تأمین اجتماعی و اکثریت بسیار بزرگ بازنشستگان کشوری و لشکری که تعداد آنها به حدود ۶ میلیون میرسد، در زیرخط فقر، به سر میبرند و در وضعیت اسفباری زندگی میکنند…. لذا مبارزه و اعتراض بازنشستگان کشوری بهویژه فرهنگیان که تعداد آنها به ٧۵٠ هزار نفر میرسد، گسترش یافت. در طول چند ماهی که از سال جاری گذشته است، بازنشستگان پیدرپی تجمعات اعتراضی سرا سری در تهران، در مقابل مجلس، سازمان برنامهوبودجه، دفتر ریاست جمهوری بر پا کردند. گروههایی از بازنشستگان نیز در شهرستانها در مقابل دفتر صندوق بازنشستگی کشوری تجمع نمودند. در تجمع سرا سری بازنشستگان در ٣١ مردادماه، متجاوز از ٢٠٠٠ تن از بازنشستگان فرهنگی از سراسر ایران در اعتراض به وضعیت معیشتی خود در مقابل مجلس گرد آمدند و با تظاهرات و سردادن شعار، خواستار تحقق مطالبات خود شدند.”
تمام مقالههای کار شماره ۷۵۲ به مناسیت صدمین سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر به این رویداد بزرگ جنبش کارگری جهان اختصاص یافته است. مقالات این شماره عبارتند از: “طبقه کارگر روسیه و اشکال مبارزه و تشکلهای کسب قدرت سیاسی” “انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر و جنبش کمونیستی – کارگری ایران” “لنین در آئینه انقلاب” “انقلاب اکتبر از پیروزی تا شکست” “انقلاب اکتبر و زنان”
بحران سیاسی بزرگی که نشریه کار در اوایل سال ۹۶ قریب الوقوع بودن آن را اعلام کرده بود، در دی ماه فرارسید. در سرمقاله شماره ۷۵۶ “ویژگی لحظه کنونی اوضاع سیاسی در ایران” آمده است:
” اعتراضات اجتماعی و سیاسی ماهها و هفتههای اخیر و تغییراتی که در صفبندیهای سیاسی جامعه ایران رخداده است، مرحله جدیدی را در تغییر توازن قوای طبقاتی و سیاسی دونیروی نافی نظم موجود و پاسدار آن گشوده است.
تردیدی نیست که نارضایتی عمومی از وضع موجود، پدیده جدیدی نیست. این نارضایتی و اعتراض، سالهاست که وجود دارد و به اشکال مختلف خود را نشان داده است. اما آنچه بهرغم تمام مبارزات طبقه کارگر، معلمان و جنبشهای تودهای پراکنده، پیشرفت سیاسی جنبش انقلابی تودههای کارگر و زحمتکش را کند و به تأخیر انداخت ، آن توازن سیاسی بود که ضدانقلاب حاکم بر ایران توانست ، با جلب حمایت خردهبورژوازی، بهویژه لایههای وسیعی از خردهبورژوازی مدرن، به آن شکل بدهد. اینکه رژیم بهرغم تمام بحرانها و نارضایتی گسترده تودههای کارگر و زحمتکش، هر بار در جریان خیمهشببازیهای انتخاباتی خود میتوانست میلیونها تن از مردم ایران را بهپای صندوقهای رأیگیری بکشاند و اینکه مبارزات طبقه کارگر و زحمتکشان در چندین سال گذشته، نتوانست از محدودههای معینی فراتر رود، ناشی از همین توازن بود.
اما در طول چند ماه اخیر دو اتفاق مهم، سرآغاز درهم شکستن این توازن و تغییر آن به نفع طبقه انقلابی مخالف نظم موجود، شده است.نخست اینکه درنتیجه رشد و ارتقای سطح آگاهی، همبستگی و سازمانیافتگی در صفوف طبقه کارگر، مبارزه این طبقه به مرحله جدیدی از رشد کمی و کیفی رسیده است…..
عامل مهم دیگری که در تغییر توازن قوای سیاسی نقش ایفا نموده ، رویگردانی لایههایی از خردهبورژوازی مدرن از جمهوری اسلامی است. … این طیف خردهبورژوازی که سالها فریب وعدههای جناح موسوم به اصلاحطلب را خوردند، اکنون آشکارا با ابراز ندامت و پشیمانی، بهاشتباه خود اعتراف میکنند…. تمام آنچه که تاکنون به آن اشاره شد، از رشد و اعتلا و رادیکالیسم جنبش طبقه کارگر، تا اعتراضات سرا سری رادیکال بازنشستگان، از تظاهرات روزمره مالباختگان تا کمپین پشیمان شدگان در شبکههای اجتماعی، از جنبش اعتراضی برخی شهرها به وخامت آلودگی محیطزیست تا مبارزات روزمره زنان، جوانان بیکار و دانشجویان در سراسر ایران، همگی بازتاب تغییراتی است، که در توازن قوای سیاسی به نفع جبهه انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی و به زیان رژیم و طبقه حاکم بر ایران رخداده است….”
یک هفته بعد نشریه کار شماره ۷۵۷ فرارسیدن یک دوران انقلابی را در مقاله “نخستین موج جنبش در یک دوران انقلابی” اعلام کرد و نوشت:” جنبشی که چشمانداز شکلگیری آن را نشریه کار یک هفته پیش از وقوع آن پیشبینی کرده بود، فرارسید. تودههای مردمی که سالها فشارهای بیشمار اقتصادی و سیاسی، ستمگری و بی حقوقی را تحمل کرده بودند، به پا خاستند و به مبارزهای علنی، مستقیم و تعرضی روی آوردند. اعتراضات و تظاهرات منفرد چندین ماه گذشته به جنبشی سراسری فرا روئید. تظاهرات، تقریباً تمام ایران را فراگرفت. در متجاوز از ۷۰ شهر، تودههای زحمتکش مردم، به نبرد علیه ستمگران حاکم بر ایران برخاستند.
شعارهای مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای، مرگ بر روحانی، کار، نان، آزادی، شعارهای همگانی این جنبش بود. در برخی شهرها، تودههای زحمتکش مردم، جوانان فقیر و بیکار با یورش به مراکز ستم و سرکوب، خشم و انزجار خود را از نظم موجود به نمایش گذاشتند.
تودههای کارگر و زحمتکش، جوانان بیکار، تهیدستان شهرها، نیروی محرک این جنبش بودند. ترکیب طبقاتی جنبشی که از اعماق جامعه جوشید و شعارهای رادیکال آن، بهوضوح خصلت و مضمون انقلابی این جنبش را بازتاب داد. تظاهرات تودهای ، حدود ده روز دوام آورد و اکنون ظاهراً جنبش فروکش کرده است…. ختصات این دوران، که باید از آن بهعنوان یک دوران انقلابی نام برد، در این است که تضادهایی که در طول چند دهه انباشتهشده بودند، سرانجام، در بالاترین نقطه ستیز، منفجر شدند. دورانی از زندگی سیاسی غیرفعال، همراه با شکلهای مبارزه سطح پائین و قانونی با مطالباتی برای بهبود در چارچوب نظم موجود به پایان رسید و جای خود را به زندگی سیاسی فعال، با مبارزات سیاسی علنی، مستقیم و تعرضی داد. تغییری کیفی در رفتار و روحیات تودهها رخ داد. آنها بر ترس ناشی از سرکوب غلبه کردند و فعال و رزمنده، وارد درگیری با رژیم حاکم شدند. مبارزات پردامنه و سراسری تودههای زحمتکش بهوضوح نشان داد که این همان دوران تغییر و تحولات سریع و چرخشهای بزرگ در تاریخ ملتهاست. دورانی که حادترین درگیریها و مبارزات را به همراه خواهد داشت.
این دوران،همراه با یک بحران سیاسی آغازشده است که متمایز از تمام بحرانهای سیاسی چندین دهه گذشته است. ابعاد وسیع تودههایی که خود جوش، به عرصه مبارزه سیاسی فعال روی آوردند و شعارهایی را که سردادند، نشان داد که این بحران، دارای محتوی و مضمونی انقلابی است، یعنی نفی نظم موجود را میطلبد. میلیونها تن از مردم ایران که به تظاهرات روی آوردند، آشکارا نشان دادند که دیگرهیچ توهمی به تحقق خواستهایشان در چارچوب نظم موجود ندارند و خواهان برچیدن آن هستند. از همین روست که مبارزه نیز شکلی نه قانونی، بلکه فراقانونی و انقلابی به خود گرفت.”
بورژوازی اپوزیسیون و گروههائی از جناحهای رقیب داخلی که از وقوع انقلاب دچار وحشت شده بودند، بار دیگر شعار رفراندوم را به میان کشیدند. مقاله” شعار رفراندوم یک فریب بورژوائی است” در شماره ۷۵۸ به این تلاشهای ارتجاعی پاسخ داد و آن را تلاش بورژوازی برای حفظ سلطه طبقاتی خود و پاسداری از نظم سرمایهداری، اعلام کرد.
شعارهای رفراندوم و مجلس مؤسسان، شعار بورژوازی برای حفظ نظم موجود ، فریب تودهها و منحرف ساختن جنبش است. کارگران و زحمتکشان، تودههای مردم تحت ستم باید به مبارزه پیگیر خود ادامه دهند و از طریق شوراهایی که در جریان انقلاب شکل خواهد گرفت، قدرت را به دستگیرند و مستقیماً اعمال حاکمیت کنند. تنها ارگانی نیز که در پی سرنگونی جمهوری اسلامی صلاحیت تصمیمگیری برای تعیین نظام سیاسی آینده کشور را خواهد داشت، کنگره سراسری شوراهاست.”
در شماره ۷۶۰ در مقاله ” دختران انقلاب” آمده است: “… ما بارها تأکید کردهایم، مبارزه برای رفع نابرابریها و دستیابی زنان به حقوق خود، بدون پیوند با مبارزات عمومی آزادیخواهانه و به ویژه با مبارزات طبقه کارگر نامیسر است. مبارزهی اخیری که تحت نام “دختران خیابان انقلاب” میرود تا تعداد هر چه بیشتری از زنان را به رویارویی مستقیم علیه حجاب اجباری بکشاند، شاهدی دیگر بر تحلیلها و رهنمودهای ماست.
“دختر خیابان انقلاب” که بعدها معلوم شد “ویدا موحد” نام دارد، زن جوان معترضی است که اوایل دی ماه، روسری خود را بر سر چوبی کرد و در اعتراض به حجاب اجباری به تکان درآورد. حرکتی که الهامبخش زنان دیگری شد تا در اعتراض به حجاب اجباری در خیابانهای چندین شهر روسری از سر بردارند و اعتراض خود به حجاب اجباری را اعلام کنند. ”
نشریه کار از شماره ۷۶۱ بار دیگر “تجربه شوراها در انقلاب سال ۵۷” را در چند شماره به بحث گذاشت.
در همین شماره مقاله ” هفته چهارم بهمن ۹۶ گامهای استوار جنبش کارگری، چشمانداز جنبش انقلابی” انتشار یافته که میگوید:
“اعتراضات و اعتصابات کارگری پیوسته در حال تعمیق و گسترش است. جنبش طبقاتی کارگران، با گامهایی استوار و پیگیر، در مسیر پیشرفت و اعتلاء به حرکت خود ادامه داده و به چنان مرحلهای از رشد رسیده است که هیچ چیز جلودار آن نیست. نه تشدید فشارهای سیاسی و امنیتی، نه تهدید و ارعاب فزاینده و توسل به قهر عریان وزندان و شکنجه و نه به اوج رساندن فشارهای اقتصادی و معیشتی، هیچکدام قادر نیست جنبش کارگری را از تب و تاب و روند اعتلا یابنده خود باز دارد. دهها تجمع و اعتصاب و راهپیمایی در یک هفته اخیر گویای همین واقعیت است. خلاصهوار، تنها به چند نمونه از این اعتراضات که هر یک با ویژگیهایی همراه بوده و به آن برجستگی خاصی بخشیده است، اشاره میکنیم.” این مقاله سپس به تشریح مبارزات اخیر کارگران نیشکر هفت تپه،هپکو، شرکت واحد، برق فشار قوی، کیان تایر میپردازد و نتیجه میگیرد: ” اگر بخواهیم یک جمعبندی کوتاه از آنچه گفته شد بدست دهیم باید بگوییم که، اعتصابات و اعتراضات کارگری پیوسته در حال تعمیق و گسترش است. احضار و بازداشت و سرکوب نتوانسته و نمیتواند مانع رشد اعتراضات و اعتلای جنبش طبقاتی کارگران شود. ترس در میان کارگران تقریبا جایی ندارد برعکس شجاعت و نترسی و روحیه اعتراضی کارگران افزایش یافته است. تلاش طبقه حاکم برای مرعوب ساختن کارگران پیشرو و ازهمپاشی تشکلهای مستقل کارگری با شکست روبرو شده است. استمرار و پیگیری مبارزات فوقالعاده چشمگیر است. اتحاد و آگاهی در صفوف کارگران به سرعت درحال افزایش است. کارگران پیوسته با شعارها و ابتکارات جدیدی وارد عرصه مبارزه میشوند. جنبش کارگری آرام آرام پیش میرود و با گامهای استوار موانع سر راه خود را یکی پساز دیگری از پیش پا برمیدارد. قبل از خیزش تودهای دی ماه ۹۶، کارگران مکرر دست به تجمع و اعتصاب زده و وارد خیابانها شده بودند، بعد از آن نیز چنین کردهاند. چنانکه در شعارها و متون انتشار یافته کارگری نیز دیده میشود، گاه مستقیم و بیواسطه تمام نظم سرمایهداری را به چالش کشیده اند. گرایش ضدسرمایهداری و گرایش به اعمال کنترل و نظارت کارگری در میان کارگران روزبهروز در حال افزایش است. درعین حال به روشنی میتوان دید که جنبشهای اجتماعی از هم میآموزند و یکدیگر را تکمیل میکنند. شتاب تاثیر پذیری فوق تصور است و شعارها و تجارب به سرعت منتقل میشوند.”
شماره ۷۷۲ نشریه کار ویژه مارکس، به مناسبت دویستمن سالگرد تولد کارل مارکس است. مقالات”مارکس و زندگی سراسر مبارزاتی او” ” دیکتاتوری پرولتاریا – مارکس و اهمیت درهمشکستن ماشین دولتی بورژوایی”” رازی که مارکس از آن پرده برداشت”” مبارزه مارکس علیه سکتها و انحرافات درون جنبش کارگری” در این شماره انتشار یافته است.
” جنبش نوین و رادیکال دانشجوئی و هراس جمهوری اسلامی” یکی از مقالههای کار شماره ۷۸۲ است. این مقاله توضیح داده است: ” گروه کثیری از دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور در طول چند ماه اخیر توسط ارگانهای امنیتی و نظامی رژیم دستگیر و به بند کشیده شدهاند. این موج بازداشت دانشجویان، اعتراضاتی را در دانشگاهها در پی داشته است. این اعتراضات به بازداشت و صدور احکام سنگین برای دانشجویانی که در جریان جنبش انقلابی دیماه و پسازآن توسط وزارت اطلاعات و دیگر ارگانهای سرکوب رژیم بازداشت شدهاند، همچنان ادامه دارد. …. جنبش نوین دانشجوئی که از درون جنبش انقلابی تودهای دیماه سر برآورد، یک جنبش مستقل، چپ و رادیکال است. به هیچ جناحی از حکومت وابسته نیست و از مطالبات انقلابی تودههای کارگر و زحمتکش دفاع و حمایت میکند. خصلت رادیکال و انقلابی این جنبش از این واقعیت نیز کاملاً آشکار است که در جریان اعتراضات تودهای دیماه، شعارهای “کار- نان- آزادی” و “اصلاحطلب، اصولگرا دیگر تمومه ماجرا” را سر داد و به میان تودهها برد.”
“این موج سر بازایستادن ندارد” یکی از مقالات شماره ۷۸۴ است. این مقاله به رشد و اعتلای مبارزات تودهای در مرداد ماه سال ۹۷ پرداخته است:
“هنوز چند ماهی از اعتراضات سراسری دی ماه نگذشته که خیابانهای شهرهای کوچک و بزرگ ایران، بار دیگر شاهد فریادهای خشم و اعتراض مردمی است که از فقر و بیکاری، گرانی و سرکوب به ستوه آمدهاند. مردمی که شاهد تورم و گرانی هستند آن هم نه روز به روز بلکه ساعت به ساعت. دلار به سرعت به مرزهای ۱۱ هزار تومان رسید و آن را درنوردید. همراه با آن قیمت تمامی کالاها، به ویژه کالاهای اولیه مورد نیازشان افزایش یافت.
سهشنبه ۹ خرداد از منطقه شاپور جدید در اصفهان گروهی از مردم با شعارهایی چون “مرگ بر گرانی، مرگ بر بیکاری، مرگ بر بیغیرت” به تظاهرات پرداختند. این تظاهرات پس از کوتاه مدتی با پیوستن تعداد بیشتری وسعت گرفت و شعارها از اعتراض به گرانی و بیکاری به شعارهای سیاسی همچون “مرگ بر دیکتاتور” و “توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گم بشه” بدل گشت. همان روز، در گوهردشت کرج نیز مردم به خیابانها آمدند. در فاصله پنج روز، اعتراضات به چندین شهر و شهرستان از جمله تهران، رشت، شیراز، کرج، ساری، اراک، اهواز، مشهد، کرمانشاه، قهدریجان و قزوین گسترش یافت. یک جوان ٢٧ ساله در جریان تظاهرات گوهر دشت کرج، با گلوله مزدوران سرکوبگر رژیم به قتل رسید.
با آن که مردم در تظاهرات و اعتراضات، خواستههای متعددشان را در قالب شعار بیان کردند، اما شعار محوری و فراگیر تمامی این تظاهرات، شعارهای “مرگ بر دیکتاتور” و “مرگ بر خامنهای” بود…. شاید این موج اعتراضی نیز باز بر اثر سرکوب و عدم سازماندهی و خودجوشیاش فروکش کند، اما موج سومی سهمگینتر و موجهای بعدی کوبندهتری در راه است. هر موج نشان میدهد که کارگران و تودههای زحمتکش آگاهتر و پختهتر میشوند و پرشمارتر. تا زمانی که این رژیم فروریزد و حکومتی برقرار شود از خودشان و برای رفاه و آزادی خودشان.”
در شماره ۷۹۰، “اعتصاب عمومی کردستان و اهمیت اعتصاب سیاسی سراسری” مورد بحث قرار گرفته است:
“در اعتراض به اعدام سه زندانی سیاسی رامین حسینپناهی، زانیار مرادی و لقمان مرادی و موشکباران مقرهای دو حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران، روز چهارشنبه ۲۱ شهریور در برخی از شهرهای استانهای کردستان، آذربایجان غربی و کرمانشاه اعتصاب عمومی برگزار شد. اعتصاب بویژه در برخی از شهرها همچون سنندج، مهاباد، بانه، مریوان، بوکان، سقز، سردشت، پیرانشهر، اشنویه و پاوه به صورت گستردهای با استقبال مردم روبرو شد، اعتصابی که از ارومیه در استان آذربایجان غربی تا سرپلذهاب و کرمانشاه را دربرگرفت.
این اولین بار نیست که کارگران، زحمتکشان و کسبه این مناطق دست به اعتصاب عمومی میزنند. برای نمونه بارها در سالگرد ترور عبدالرحمان قاسملو رهبر حزب دمکرات کردستان توسط مزدوران جمهوری اسلامی، فراخوانهای حزب دمکرات برای اعتصاب عمومی با استقبال گروهی از مردم در کردستان روبرو شد. در ۲۳ اردیبهشت ۸۹ نیز مردم کردستان اعتصاب عمومی بزرگی در اعتراض به اعدام ۵ زندانی سیاسی فرزاد کمانگر، شیرین علمهویی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان برپا کرده بودند…. این اعتصاب و اعتصاباتی از نوع اعتصاب سراسری رانندگان کامیون، زمانی که به یک اعتصاب سراسری سیاسی در ایران فرا برویند، جمهوری اسلامی قادر به سرکوب و مقابله با آن نخواهد بود. ”
در شماره ۷۹۳، بیانیه ۶ جریانی که اکنون با یکدیگر همکاری مشترک دارند، تحت عنوان” بیانیه کنفرانس استکهلم -یک آلترناتیو سوسیالیستی ضروری و ممکن است!” انتشار یافته است . در این بیانیه از جمله آمده است:” این کنفرانس اعلام میکند یک آلترناتیو سوسیالیستی ممکن، ضروری و مُبرم است و برای شکل دادن به آن تلاش میکنیم. نیروی این آلترناتیو وسیع است. کارگران و زحمتکشانی که از استثمار و فقر و فرودستی و سرکوب به ستوه آمدهاند، زنانی که وسیعا آپارتاید جنسی و تبعیضاتِ مردسالارانه را به مصاف طلبیدهاند، جوانانی که از بیکاری و بیآیندگی به جان آمدهاند، مردمانی که علیه فجایع زیست محیطی و درماندگی رژیم جنبش وسیعی برپا کردهاند، آزادیخواهانی که خواهان رفع استبداد و برقراری آزادی بی قید و شرط اندیشه، بیان و تشکل هستند، تمامی آنانی که برای رفع ستم و تبعیض و کسبِ آزادی و برابری تلاش میکنند، این توده عظیم میتوانند و باید جای خود را در اردوی آلترناتیو سوسیالیستی پیدا کنند.
ما عمیقا اعتقاد داریم که پیشروی و سازمانیابی شورایی طبقه کارگر و سازمانهای مستقل کارگری در جریان اعتصابات و اعتراضاتِ رو به گسترش جاری و اتحاد آن با جنبشهای اجتماعی و اعتراضی پیشرو با چشمانداز و استراتژی سوسیالیستی است که میتواند سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و مناسبات طبقاتی حاکم را تضمین کند و افق رهایی از کلیه مصائبِ نظام سرمایهداری را به روی جامعه بگشاید. از اینرو، دولت برآمده از انقلاب، که باید دولتی شورائی و کارگری باشد، با انحلال ارتش، سپاه پاسداران، نیروهای انتظامی و کلیه ارگانهای سرکوب و بوروکراتیک حاکم و نهادهای تبلیغاتی و ایدئولوژیکِ جمهوری اسلامی و الغای قانون اساسی و سایر قوانین ضد انسانی جمهوری اسلامی، با مسلح کردن کارگران و مردم انقلابی براى دفاع از آزادى، براى سرکوبِ مقاومتِ ضد انقلاب جمهورى اسلامى و مقابله با تعرض هر نیروئى به آزادىها و حقوق مردم، سرنگونی جمهوری اسلامی را اعلام و با اجرای اقدامات بنیادی زیر بهعنوان معنای سرنگونی جمهوری اسلامی، پیشروی انقلاب کارگران و زحمتکشان را تضمین میکند…….:”
“پرچمی که در هفتتپه به اهتزاز درآمد” یکی از مقالات کار شماره ۸۰۱ است. این مقاله توضیح میدهد”اعتصاب و اعتراض خیابانی و شعارهای کارگران هفتتپه و فولاد اهواز، بیش از یک ماه است تمام فضای جامعه را به تسخیر خود درآورده است. مبارزات قهرمانانه کارگران و شعارهای آنها، نه تنها یک همبستگی کارگری و طبقاتی کمنظیر و بیهمتایی را در مقیاس تمام کشور رقم زد، بلکه توانست حمایت و همبستگی اقشار وسیعی از زحمتکشان را نیز جلب کند. وقتی که پرچم کار، نان، آزادی و اداره شورایی جامعه، در هفتتپه به اهتزاز درآمد و به یک همبستگی و اتحاد مبارزاتی در مقیاس سراسری شکل داد، این در واقع نخستین بار بود که بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی، یک آلترناتیو واقعی و کارگری، نه در تبیینات نظری یا عالم تجرید، که در عالم واقعی و بهطور مشخص ابراز وجود میکرد. پرسشی که سالهاست ذهن اپوزیسیون جمهوری اسلامی را به خود مشغول ساخته و اینکه بعد از سرنگونی رژیم حاکم، چه نظم و سیستم و حکومتی جایگزین آن میشود و چه مختصاتی خواهد داشت، پاسخ مشخص گرفت. اگر که بسیاری از کارگران از سراسر کشور همبستگی خود را با کارگران هفتتپه اعلام کرده و میکنند، اگر که سایر زحمتکشان حامی کارگران هفتتپه میشوند، این بدان خاطر است که تبلور شعارها و خواستهای خود را در شعار اصلی کارگران هفتتپه یعنی کار، نان، آزادی، اداره شورایی جامعه و حاکمیت شوراها میبینند. شعاری که در آغاز توسط کارگران هفتتپه مطرح و از حمایت معنوی عمومی برخوردار شد، به سرعت در میان سایر کارگران رواج یافت و به شعار عمومی کارگران و زحمتکشان تبدیل شده است. این هفتتپه بود که با استمرار اعتصاب و راهپیماییهای شورانگیز و جسورانه خود، این شعار را از سطح کارگران هفتتپه فراتر برد و آن را به یک نیروی مادی تبدیل کرد، تا جایی که اکنون خواست و شعار کار، نان، آزادی و اداره شورایی به شعاروخواست میلیونها کارگر و شعار سراسری عموم کارگران و زحمتکشان تبدیل شده است….. مستقل از آنکه نتایج نهایی اعتصاب و اعتراض خیابانی در هفتتپه و فولاد چه خواهد بود، اما پدیدهای که از دل مبارزات کارگران هفتتپه پدیدار شد، پدیده منحصر به فردی است که جنبش کارگری در چهاردهه حاکمیت ارتجاع اسلامی به خود ندیده است. طرح صریح و جسورانه آلترناتیو شورایی به عنوان جایگزین و آنتیتز مستقیم رژیم حاکم، نه در جنبش کارگری و نه در جنبشهای دیگر در طول ۴۰ سال اخیر سابقه نداشته است. این آن نکته بسیار پر اهمیتیست که جنبش کارگری را دهها گام به جلو برده است. این فریاد رهاییبخش طبقه کارگر است که از حنجره خوزستان، قلب تپنده فلز و کار و نفت و گاز و صنعت، زادگاه پرولتاریای ایران، در آسمان جامعه طنین انداز شده است.”
“ارزیابی از جنبش طبقاتی کارگران در سال ۹۷” مقاله کار ۸۱۶ به تحلیل جنبش طبقاتی کارگران در این یک سال میپردازد و میگوید: “جنبش کارگری در سال ۹۷ وارد فرازهایی شد که در تمام طول سالهای گذشته و ۴ دهه حاکمیت جمهوری اسلامی سابقه نداشته است. … اعتصابات مکرر، یکپارچه و طولانی مدت از نمونه اعتصابات هپکو، فولاد و هفتتپه، نشانگر رشد آگاهی و درجه بالای سازمانیابی در میان کارگران بویژه در این واحدهاست. سی چهل روز اعتصاب مستمر و یکپارچه چند هزار کارگر، کار سادهای نیست. این تیپ اعتصابات حتا در کشورهایی که یک آزادی سیاسی نسبی وجود دارد، کارگران از حق اعتصاب برخوردارند، صندوق اعتصاب و همیاری دارند و در اتحادیه و سندیکا متشکل شدهاند کمسابقه و کار بسیار مشکلی است. روشن است که در جمهوری اسلامی که طبقه کارگر از همه اینها محروم است، برپایی یک چنین اعتصاباتی بسیار مشکلتر و بغرنجتر است. بدون سازماندهی، روشن است که هیچ حرفی از اعتصاب نمیتوان به میان آورد. بنابراین روشن است که اعتصابات کارگری در سال ۹۷ از جمله اعتصابات طولانی مدت بیانگر وجود یک سازماندهی قوی و رشد چشمگیر درجه سازمانیابی در میان کارگران است.
در سال ۹۷ نیز اگرچه مهمترین و پرشمارترین شکل مبارزه کارگری اعتصاب و خواباندن چرخ تولید بود، اما کارگران برای تحقق مطالبات خود در اشکال بسیار متنوعی دست به مبارزه زدند. در این میان اشکال رادیکال و تعرضی مبارزه کارگران بویژه تجمعات و راهپیماییهای پرشور خیابانی توام با سخنرانیهای آگاهگرانه و شورانگیز نمایندگان کارگران، گسترش بیشتری یافت و بسیار پررنگتر شد. تظاهرات خیابانی در موارد متعددی با ایجادراهبندان، بستن خطوط راهآهن و امثال آن همراه شد. برخی چهارراهها و میادین بزرگ شهرها، ساعتها به اشغال کارگران درآمد. در برخی واحدها کالاهای انبار شده به تصرف کارگران درآمد…. سال ۹۷ سالی است که جنبش طبقه کارگر به لحاظ سیاسی نیز رشد چشمگیری داشت. شعارها و خواستهای سیاسی کارگران آشکارا افزایش یافت و خصلت سیاسی و ضد دولتی مبارزات طبقه کارگر پررنگتر شد. جنبههای ضد سرمایهداری هم در شعارها و خواستها و هم در پلاکاردها قویتر شد. کارگران در جریان اعتصابات و مبارزات خود بیش از پیش دریافتند که تنها یک کارفرما و سرمایهدار منفرد درمقابل آنها نیست، بلکه تمام مسئولین و مقامات دولتی، حراست و نیروی انتظامی و امنیتی نیز در صف مقابل آنها و در سمت سرمایهدار ایستادهاند…. پدیده بسیار مهم دیگری که جنبش کارگری در سال ۹۷ شاهد آن بود، گسترش اعتصابات سراسری رشتهای بود. سال ۹۷ علاوه بر گسترش کمی تجمعات و اعتراضات خیابانی و اعتصابات تک واحدی، در چندین مورد کارگران یک رشته معین دست به اعتراض و اعتصاب سراسری زدند. این روند که از چند سال پیش آغاز شده و کارگران در رشته پتروشیمی، برق، مخابرات و تا حدودی معادن زغال سنگ به کرات اعتصابات و تجمعات سراسری را سازمان دادهاند، در سال ۹۷ به بخشها و گروههای دیگری از کارگران نیز تعمیم یافت… شعار نان، کار، آزادی، اداره شورایی که در آغاز توسط بخش پیشرو طبقه کارگر (هفتتپه) مطرح شد، در پرتو استمرار اعتصاب و تظاهرات خیابانی و جسورانه این کارگران، به سرعت از سطح کارگران هفتتپه فراتر رفت و به شعار و خواست میلیونها کارگر و نیز شعار سراسری عموم کارگران و زحمتکشان تبدیل شد…… به جرات میتوان گفت که جنبش کارگری در سال ۹۷ به اندازه ۱۰ سال و بیشتر از ۱۰ سال پیشرفت نمود، تجارب فراوانی بدست آورد و با پیشینهای پر دستاورد و قابل افتخار، به سال ۹۸ گام نهاده است.
سرمقاله شماره ۸۴۸، “ضرورت تدارک سیاسی و نظامی، اعتصاب عمومی سیاسی و قیام مسلحانه” یک جمعبندی از قیام تودهای آبان ماه ۹۸ است که در آن اعلام شده است، در جامعه ایران موقعیت انقلابی پدید آمده و باید برای اعتصاب عمومی سیاسی و قیام مسلحانه تدارک دید. در این مقاله میخوانیم: “تلاطمهای سیاسی که کشور را فراگرفته و آخرین نمونه آن قیام ۵ روزه اواخر آبان ماه بود، گرچه هنوز به معنای وقوع انقلاب نیست، اما دلایلی روشن بر این حقیقتاند که تمام پیششرطهای عینی لازم برای برپائی یک انقلاب فراهمشده است. از خیزش بزرگ دیماه سال ۹۶ که نقطه پایانی بر یک دوره رکود سیاسی و بهاصطلاح همزیستی مسالمتآمیز دو اردوی متخاصم انقلاب و ضدانقلاب نهاد، مبارزات تعرضی سیاسی تودهای تا به امروز بیوقفه ادامه یافته و پیوسته رادیکالتر و فراگیرتر شدهاند. … این مبارزات اکنون به نقطهای رسیده است که ۵ روز تقریباً تمام شهرهای کشور، شاهد تظاهرات تودهای، سنگربندیهای خیابانی، درگیری با نیروهای مزدور سرکوب، حمله مردم به مراکز ارگانهای نظامی ، دستگاه فریب و تحمیق روحانیت و بانکهای سرمایهداران بود….. رادیکالیسم ، جرئت و شجاعت، فداکاری، ازخودگذشتگی و قهرمانی مردم در جریان این قیام که یادآور روحیه انقلابی تودههای کارگر و زحمتکش در واپسین روزهای رژیم سلطنتی است، انعکاسی از عمق بحران سیاسی فراگیر در ایران است. این بدانمعناست که تمام شرایط عینی برای یک انقلاب آماده است. با قیام آبان ماه، تودههای مردم ایران در سراسر کشور بار دیگر آشکارا نشان دادند که دیگر نمیخواهند و نمیتوانند وضع موجود را تحمل کنند. نشان دادند که بحران سیاسی فراگیر، عمومی و سرتاسری است. نشان دادند که میخواهند سرتاپای نظم موجود را ویران کنند. نشان دادند که حتی آماده رویآوری به قیام مسلحانهاند. طبقه حاکم نیز از مدتها پیش نشان داده است که دیگر نمیتواند به شیوه گذشته بر مردم حکومت کند. تمام سیاستهای طبقه حاکم و هرگونه اصلاح و تعمیر نظم موجود ناممکن شده است. جمهوری اسلامی به چنان مرحلهای از پوسیدگی و گندیدگی رسیده است که بوی زننده آن تمام جامعه را فراگرفته است. هیچ راهی برای نجات جمهوری اسلامی از بحرانهای متعددی که احاطهاش کردهاند و بنبستی که در آن گرفتارشده ، وجود ندارد. تنها کاری که هنوز از دستش ساخته است، کشتار بیرحمانه مردم است و در آبان ماه، وحشیانهتر از گذشته مردم را کشتار کرد. اما این کشتار، رژیم را نجات نخواهد داد، همانگونه که سرکوبها و کشتارهای پیشین کارساز نبوده است. … پی آمد قیام آبان ماه، رشد و گسترش اعتصابات، تظاهرات و آمادگی شرایط برای برپائی اعتصابات عمومی اقتصادی و سیاسی خواهد بود. اعتصاب عمومی سیاسی سرتاسری که نقش تعیینکنندهای در بسیج همگانی کارگران و زحمتکشان برای سرنگونی رژیم خواهد داشت، البته همانند انقلاب نه بافرمان برپا خواهد شد و نه یکشبه. این اعتصاب، محصول ارتقای اشکالی از مبارزه است که هماکنون نمونههای آن را تجربه کردهایم. بدون این اعتصاب و بدون تودههای وسیعی که این اعتصاب به عرصه مبارزه سیاسی انقلابی خواهد کشید، انقلاب و پیروزی آن به تأخیر خواهد افتاد. … این وظیفهای است بر عهده طبقه کارگر و بخش پیشرو و آگاه این طبقه. بر عهده پیشروان کارگری در درون کارخانهها و تمام مراکز تولیدی و خدماتی ست که با ایجاد کمیتههای اعتصاب و برقراری رابطهای تنگاتنگ با یکدیگر، به تسریع برپائی یک اعتصاب عمومی سیاسی در بطن مبارزات پیوسته رشد یابنده موجود یاری رسانند. قیام آبان ماه همچنین آشکار ساخت که بحران سیاسی تا به آن مرحله عمق یافته که تدارک نظامی قیام مسلحانه نیز یکی دیگر از نیازهای عینی شرایط کنونی است. وحشیگری، سرکوب و کشتار بیرحمانه مردم در قیام آبان ماه بار دیگر به مردم ایران آموخت که نمیتوان با دستخالی با یک رژیم سرتاپا مسلح، بیرحم و جلاد، مبارزه کرد. سران جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوب آن که در طول چهار دهه جنایات هولناک، راهی برای فرار در مقابل خود نمیبینند، مصمماند تا آخرین لحظات حیات ننگینشان به مقاومت مسلحانه در برابر مردم و نیاز جامعه به یک تحول انقلابی ادامه دهند. بنابراین جنگ مسلحانه با ارتجاع حاکم و برپائی قیام مسلحانه برای برانداختن آن اجتنابناپذیر است. لذا در همان حال که جمعیت گستردهتری از تودههای کارگر و زحمتکش به میدان مبارزه علنی و مستقیم روی میآورند و ارتش سیاسی قیام به نحو روزافزونی رشد میکند و قدرتمندتر میشود، باید برای قیام مسلحانه تدارک دید.”
در همین شماره، مقاله “زبان زنان با جمهوری اسلامی، زبان آتش است” به نقش مهم و گاه رهبری کننده زنان در این قیام پرداخته شده است.
“زنان نه تنها در اعتراضات روزهای اخیر، بلکه مدتهاست که در اعتراضات علیه جمهوری اسلامی نقش فعالی یافتهاند. اگر نخواهیم به گذشته دورتر بپردازیم، باید به اعتراضات سال ۸۸ نگاهی بیندازیم. اعتراضاتی که هنوز عکسها، کلیپها و گزارشهای آن موجود است و گواهی هستند بر نقش “میدانداری” زنان در آن اعتراضات. …
نگاهی به خیزش دی ماه ۹۶، گواه دیگریست بر نقش فعال زنان در اعتراضات علیه جمهوری اسلامی. در آن سال، زنان نه تنها در خیزش عمومی نقشی فعال ایفا کردند، بلکه در دل همان خیزش، پدیده “دختران انقلاب” سربرآورد. پدیدهای که “حجاب اجباری” را به چالشی جدی طلبید. چالشی که در بطن اعتراضات عمومی، به مقاومت ۳۹ ساله زنان در برابر حجاب مطلوب حاکمان، زبانی سیاسی بخشید. نیز از همین رو بود که سران رژیم به سرکوب شدید “دختران انقلاب” پرداختند.
در تمامی اعتراضات سال ۹۷ نیز باز شاهد حضور فعال زنان در عرصه مبارزه هستیم، هم در عرصه مطالبات خود و هم در عرصه اعتراضات و خیزشهای عمومی و سراسری و افزون بر آن، در متن مبارزات جنبشهای اجتماعی….. هرچند پدیده فقر و تهیدستی اکثریت عظیم کارگران و زحمتکشان را در چنگالهای هولناک خود میفشرد، اما این فشار بر زنان بسی وخیمتر است. آن میلیونها زن سرپرست خانواری را در نظر بگیرید که بایستی با صدقه ناچیز ارگانهای غارتگر رژیم، معیشت خانوار را فراهم آورند؛ آن زنانی که به جز فشار کار خانگی، شاغل هم هستند، اما باز هم نمیتوانند تعادلی میان درآمد و هزینه برقرار کنند؛ آن زنان به ناچار خانهداری را که بایستی درآمد محقر خانواده را بین هزینههای جاری تقسیم کنند و با آن که از چندین فقره از نیازهای مبرم خود و فرزندان و خانواده میزنند، باز هم این درآمد تکافوی هزینهها را نمیدهد؛ آن مادرانی را که شاهد بیکاری و بیآیندگی فرزندان خود هستند؛ آن زنان فقرزدهای را که از سر ناچاری با دلی خونبار فرزندان خود را هم روانه بازار کار میکنند تا لقمهنانی بر سفره محقر خانوار آورده شود؛ آن زنان بازنشستهای را که سالیان متمادی جوانی و سلامت خود را در بازار کار بر جای گذاشتهاند و اکنون در دوران پیری و بیماری نمیتوانند حتا هزینه دوا و درمان خود را تأمین کنند…. این همه تنها بخشی از واقعیتهای زیستهی زنان در ۴۰ سال اخیر است. و درست همین واقعیت زیسته، زنان را به یکی از رادیکالترین گروههای اجتماعی چالشگر رژیم بدل کرده است و در اعتراضات اخیر، مانند اعتراضات پیشین “به مهره میداندار” تبدیل شدهاند. در همین اعتراضات اخیر بسیار شنیدهایم که اعتراض تنها به افزایش قیمت بنزین نبود، بلکه اعتراضی بود همگانی به فقر و تهیدستی، به تبعیض و بیحقوقی، به سرکوب و خقفان، به استثمار و ستم. جای سؤال ندارد که چرا زنان، یعنی نیمی از جمعیت جامعه که در معرض استثماری شدید و ستمی مضاعف قرار دارند به “میاندار و میداندار” مبارزه تبدیل شدهاند، اگر چنین نمیبود، جای سؤال داشت.” در همین شماره دو مقاله دیگر” یک ارزیابی از خیزش توفندهی آبان ۹۸” و ” جنگ رژیم تا بن دندان مسلح، با تودههای قهرمان ایران” پیرامون رویداد قیام ۹۸ انتشار یافته است.
“صد افتخار به جنبش چپ رادیکال و سوسیالیستی دانشجوئی” مقالهای است که در کار شماره ۸۵۱ انتشار یافته است. در این مقاله آمده است” غُرش شجاعانه و آگاهگرانه ای که در دانشگاه طنینانداز شد، ۱۶ آذر امسال را باشوروحال و کیفیتی متفاوت و ویژگیهای منحصربهفردی همراه ساخت. …جنبش چپ رادیکال و سوسیالیستی دانشجوئی گرچه به مناسبت ۱۶ آذر و گرامیداشت روز دانشجو که یکی از عرصههای فعالیت و مبارزهٔ دانشجوئی ست به صحنه آمد و بار دیگر باسیاستهای دولت بهویژه سیاست پولی سازی تحصیل و دانشگاه به مخالفت برخاست، اما نشان داد که آمال و افقهای آن بسیار فراتر از افقهای صرفاً صنفی دانشجوئی ست. این جنبش درست بر متن شرایطی گردن برافراشت که دهها دانشجو در جریان قیام آبان ماه و روزهای قبل و بعد آن، بازداشت و زندانیشدهاند. دهها تن دیگر در معرض تهدیدات و محدودیتهای گوناگون قرارگرفته، ستارهدار و از تحصیل محروم شدهاند. دهها تن دیگر تحت عنوان “اقدامات پیشگیرانه” بازداشتشده یا تحت تعقیب و پیگرد دستگاه قضائی و امنیتی قرارگرفتهاند. هنوز سرکوب خونین و بازداشت قیامکنندگان ادامه داشت و هنوز خون سرخ جانباختگان روزهای قیام بر سنگفرش خیابانها و گذرگاهها خشک نشده بود، که پرچم مبارزه و دفاع بیباکانه از قیام و اهداف و شعارهای آن، این بار در دانشگاه به اهتزاز درآمد. جنبش چپ رادیکال و سوسیالیستی دانشجوئی نهفقط با شجاعت و صراحت کمنظیری از قیام آبان به دفاع برخاست و در برابر سرکوب کنندگان آن توفنده ظاهر شد، بلکه بر تداوم اعتراض و مبارزه علیرغم سرکوب و ارعاب تأکید کرد. جنبش دانشجویی با صدای بلند اعلام کرد “آبان ادامه دارد، حتی اگر شب و روز، برما گلوله بارد”. دانشگاه با طرح شعارهای متعدد دیگری به این مضمون که بهرغم خونریزیها، مبارزه متوقف نخواهد شد، حمایت و همراهی خود را با مردم زحمتکش و تهیدست جامعه و عموم گرسنگان و فرودستانی که علیه نظم موجود به قیام برخاسته بودند نشان داد و علیه سرکوب کنندگان قیام و حافظان نظم حاکم قیام کرد.
…. دانشجویان چپ رادیکال و سوسیالیست در شعارها و پلاکاردهای خود ضمن تأکید بر اتحاد کارگر و دانشجو و سردادن شعارهایی چون”دانشجو آگاه است- با کارگر همراه است”، “دانشجو، کارگر، اتحاد اتحاد”، “ایستادهایم در سنگر – دانشجو و کارگر” از عموم کارگران منجمله کارگران زندانی و کارگرانی که حکم زندان گرفتهاند و عموم زندانیان سیاسی به دفاع برخاستند. دانشجویان با سردادن شعارهایی علیه سیاست خصوصیسازی، زبان حال و زبان گویای کارگران هفتتپه، کارگران فولاد، آذر آب، هپکو، کنتورسازی و کارگران دهها واحد دیگری شدند که پس از واگذاری آنها، تعطیلشده یا در معرض تعطیلی و کارگران آن نیز دریک قدمی اخراج قرارگرفتهاند. جنبش چپ رادیکال و سوسیالیستی دانشجوئی در روز دانشجو از حق کارگران برای ایجاد تشکل مستقل و سندیکاهای مستقل کارگری دفاع کرد و ضمن دعوت از کارگران به اتحاد و اعتصاب، شعار پیشین خود؛ فرزند کارگرانیم- کنارشان میمانیم” را تکرار و در عمل آن را اثبات کرد….. اما ویژگی بسیار مهم دیگر جنبش چپ رادیکال و سوسیالیستی دانشجوئی، جهتگیری ضد سرمایهداری و دفاع انترناسیونالیستی از استثمارشدگان است. حمل پرچمها و پلاکاردهایی با خواست نابودی امپریالیسم و دفاع و طرفداری از سوسیالیسم و نیز شعارهایی مانند” ثروت که در جهان است- از رنج کارگران است”، ” از هفتتپه تا پاریس- ای کارگر بهپاخیز” و بالاخره تأکید بر آخرین کلام مانیفست مارکس و انگلس” کارگران جهان متحد شوید” تماماً نشانههای آشکاری از آرمانهای والا و انگیزههای ضد سرمایهدارانه جنبش دانشجوییست که در آذر ۹۸ چندین سروگردن خود را بالا کشید و در جایگاه یک جنبش چپ رادیکال و سوسیالیستی دانشجوئی اظهار وجود کرد.”
“خوزستانی که تشنه است، گرسنه است، اما تنها نیست” سرمقاله کار ۹۳۰ به بررسی اعتراضات مردم خوزستان پرداخته و نتیجه میگیرد:” خیزش روزهای اخیر مردم خوزستان ریشه در همان معضلاتی دارد که در آبان ۹۸ مردم سراسر ایران را به قیام واداشت. فریاد اعتراض توده مردم خوزستان، استمرار همان فریادهایی است که در سال ۹۸ در سراسر ایران طنین افکند. در برابر آنان، همان رژیم خونخوار و سیهکاری قرار دارد که در برابر تمام تودههای مردم ایران سلاح به دست گرفته و روزانه جانی دیگر را به بهانههای مختلف میستاند. نباید اجازه دهیم رژیم بار دیگر اعتراضاتی دیگر را سبعانه در خون توده مردم خفه کند. خواستههای تودههای کارگر و زحمتکش خوزستان، همان خواستههای کارگران و زحمتکشان سراسر ایران است: ” کار، نان، آزادی” . خواستههایی که تنها با حکومت شورایی تحققپذیرند.”
مقاله “آستانه یک قیام بزرگ سراسری” نیز در همین شماره به بررسی رشد و اعتلای مبارزات کارگری و تودهای میپردازد: “فریاد اعتراض تودههای وسیع کارگر و زحمتکش از همه سو بلند است. نارضایتی و خشم عمیق و فروخفته کارگران، زحمتکشان، تهیدستان، بیکاران، زنان و جوانان جویای کار، انفجارهای پیدرپی اجتماعی را رقم زده است. آتشفشان اعتراض در اشکال علنی و تودهای، دهها شهر کشور را فراگرفته است. تظاهرات و اعتراضات گسترش یابنده خیابانی که جرقه نخست آن در شهرهای خوزستان زده شد، اکنون به بسیاری از شهرها و استانهای دیگر نیز تسری یافته است. اعتصابات کارگری در حال افزایش است. اعتصاب بزرگ و سراسری کارگران پیمانی و پروژهای صنعت نفت بیش از یک ماه ادامه یافته است. کارکنان رسمی نفت نیز در تدارک اعتصاباند و بخشا آن را استارت زدهاند. اعتراض کارگری در فولاد و مخابرات و هپکو آذر آب و سایر کارخانهها و بخشها نیز پیوسته در حال افزایش است. کارگران قهرمان هفتتپه، از دوم مرداد و در دوازدهمین روز دور جدید اعتصاب خود، با شعار “درود بر کارگر، مرگ بر ستمگر ” وارد خیابان شدهاند. تمام فضای سیاسی و اجتماعی جامعه، به انحصار فوران خشم ارتش گرسنگان و انفجارات پیدرپی آن درآمده است. این واقعیت که جامعه از دیماه ۹۶ وارد یک دوران انقلابی و پرتلاطم سیاسی شده و با قیام آبان ۹۸ به یک موقعیت انقلابی گذر نموده است اکنون با وضوح بیشتری خود را نشان میدهد. از پی هر انفجار کوچک، انفجار بزرگتری نطفه میبندد و موج بلند دیگری از اعتراض از راه میرسد. کوه بزرگ آتشفشان تودههای کارگر و زحمتکش،همچنان بیتابانه می غُرّد و میرود تا با غُرّشی سهمگین و رعدآسا، انفجار آخر را رقم زند.”
” جمهوری اسلامی راهحلی برای وضعیت فاجعهبار اقتصادی ندارد” یکی دیگر از مقالات این شماره کار است که با استناد به مجموعهای از آمار، به ویژه رشد افسارگسیخته تورم که در تیرماه ۱۴۰۰ به ۴۴ درصد رسید مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. این مقاله نتیجه میگیرد:” طبیعیست که در چنین شرایطی با دولتی که از نظر مالی ورشکست شده، با دولتی که غرق در فساد است، با دولتی که حتا از تامین آب و برق نیز به دلیل عدم سرمایهگذاری درمانده و سال به سال نیز بدتر میشود، هیچ امیدی به کاهش تورم و بهبود شرایط اقتصادی نیست. اتفاقا برعکس خطر رشد بیسابقهی تورم، زندگی و معیشت کارگران و زحمتکشان جامعه را تهدید میکند.”
“معلم بپاخیز برای رفع تبعیض – مبارزات پر شکوه معلمان تا پیروزی ادامه خواهد داشت” در شماره ۹۵۱، موج اعتصابات و اعتراضات معلمان را مورد بررسی قرار داده است. در این مقاله آمده است:
“روز پنجشنبه دوم دی ماه ۱۴۰۰، معلمان کشور با طنین شعارهایی نظیر “معلم بپاخیز، برای رفع تبعیض” و “معلم زندانی آزاد باید گردد” یک بار دیگر تجمعات سراسری خود را در بیش از ۱۰۰ شهر برگزار کردند. این تجمعات، در ادامه اعتصابات و اعتراضات قبلی معلمان با خواست همسان سازی بر پایه حداقل ۱۳ میلیون تومان برای بازنشستگان و اعتراض به تصویب ناقص طرح رتبه بندی شاغلان بود که برای چندمین بار در مقیاس سراسری برگزار شد. اعتراضات پرشکوه دوم دی که همانند تجمعات قبلی با اراده استوار و خلل ناپذیر معلمان در کف خیابان ها انجام شد، بذر امید و ایستادگی و همبستگی مبارزاتی را در دل عموم معلمان و توده های مردم ایران افشاند و نشان داد که اعتراضات معلمان برای تحقق خواست های بر حق شان عمیق تر از آن است که با تهدید و احضار و دستگیری این یا آن معلم متوقف شود.”
در همین شماره در مقاله “بازنشستهایم اما از پا نیفتادهایم” گزارشی از مبارزات گسترده بازنشستگان آمده است.” ادامه تجمعات اعتراضی و مکرر بازنشستگان و مستمریبگیران تأمین اجتماعی در شهرها و استانهای مختلف کشور، حاکی از عدم تحقق خواستهای جمعیتی است که بالغبر ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر را تشکیل میدهند.روز یکشنبه ۵ دی ۱۴۰۰ صدهاتن از بازنشستگان فولاد اصفهان و اهواز، بازنشستگان معدن البرز شرقی در دامغان، بازنشستگان تأمین اجتماعی در کرمانشاه و بازنشستگان مخابرات تجمعات اعتراضی برپاکردند. دراهواز نیز بازنشستگان و مستمری بگیران تأمین اجتماعی دست به راه پیمایی زدند. یکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰نیز هزاران بازنشسته تأمین اجتماعی در چندین شهر تجمع اعتراضی برپا کردند. تجمع اعتراضی بازنشستگان تأمین اجتماعی در اراک، رشت، تبریز، بجنورد، خراسان شمالی، کرمانشاه، تهران، خرمآباد و برخی شهرهای دیگر و نیز تجمع اعتراضی بازنشستگان فولاد اهواز و اصفهان در همین روز، تنها نمونههایی از اجتماعات اعتراضی بازنشستگان تأمین اجتماعی است. ۲۳ آذر نیز ۱۵۰۰ تن از کارگران بازنشسته مخابرات راه دور شیراز، مقابل استانداری فارس تجمع اعتراضی برپا کردند. در روزها و هفتههای قبلتر نیز بازنشستگان تأمین اجتماعی در چندین شهر عمدتاً در روزهای یکشنبه تجمعات اعتراضی برگزار کرده بودند. بازنشستگان تأمین اجتماعی دستکم طی ۵ سال اخیر هرساله چندین بار دست به تجمعات و اعتراضات بزرگ خیابانی زده و در مقیاس سراسری به خیابان آمدهاند. کم و کیف اعتراضات خیابانی بازنشستگان چنان فزونی گرفت که حضور هفتگی بازنشستگان در کف خیابان و تحت عنوان “یکشنبههای اعتراضی” به نام بازنشستگان تأمین اجتماعی تثبیت شد. در اثر تداوم و گسترش اجتماعات اعتراضی و تظاهرات خیابانی باشکوه و چند هزارنفره بازنشستگان تأمین اجتماعی در دوره حسن روحانی، مجلس و کابینه وعدههایی در مورد همسانسازی حقوقها به بازنشستگان دادند.اما این وعدهها جملگی دروغ و پوشالی و صرفاً برای خواباندن تجمعات و اعتراضات خیابانی بازنشستگان بود، چراکه در بهترین حالت رقم و درصد ناچیزی به حقوق بازنشستگان اضافه شد اما همسانسازی حقوقها که خواست اصلی و مهم بازنشستگان است اجرا نشد. میزان افزایش مستمریها در طول این سالها چنان اندک و ناچیز بوده که در مقابل تورم فزاینده و گرانیها، چون دانهای برف در برابر آفتاب داغ تابستان ناپدیدشده است. بازنشستگان خواهان همسانسازی حقوقها هستند.”
نشریه کار ۹۵۱ همچنین در مقاله “نگاهی به مهمترین تغییرات برنامه سازمان در کنفرانس هیجدهم که در تاریخ اول آبان ۱۴۰۰ برگزار شد و اسناد آن در شماره ۹۴۴ آمد، تغییرات در برنامه سازمان را بررسی و توضیح داده است.
“جدال بزرگ زنان و شجاعتی که این روزها در جامعه تکثیر می شود” سرمقاله نشریه کار شماره ۹۸۰ در ۳ مرداد ۱۴۰۱ است که به تشریح اقدامات سرکوبگرانه جدید رژیم علیه زنان و مقاومت زنان میپردازد. از جمله در این مقاله آمده است:”
پیکار زنان علیه تبعیض و نابرابری و بی حقوقی اعمال شده بر آنان، کشاکشی به درازای عمر رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران است. جمهوری اسلامی از همان روزهای نخست به قدرت رسیدن، اعمال سیاست سرکوب و بی حقوقی مطلق زنان را در دستور کار خود قرار داد. تحمیل حجاب اجباری نقطه آغازی برای تحمیل دیگر نابرابری ها و تبعیضات جنسیتی رژیم علیه زنان بود که طی ۴۴ سال گذشته قدم به قدم و بی وقفه بر تمام شئونات زندگی آنان اعمال شده است. با این همه و به رغم بکارگیری سرکوب عریان، زنان اما سکوت نکردند، با ارعاب و تهدید راهی پستوی خانه ها نشدند. آنان، با هر تعرض و بی حقوقی تا حد امکان به مقابله برخاستند. سیاست های سرکوبگرانه جمهوری اسلامی را به چالش گرفتند. به اشکال مختلف در مقابل اراده هیات حاکمه برای تحمیل نابرابری و دیگر تبعیضات جنسیتی ایستادند و به آسانی تسلیم سیاست های تحمیلی رژیم نشدند… از نیمه دوم تیر ماه ۱۴۰۱ که جمهوری اسلامی با سازماندهی “قرارگاه ۲۱ تیر”، اجرای طرح سوخته ” عفاف و حجاب” را در پیش گرفت، اذیت و آزار زنان به طرز فزاینده ای افزایش یافت. پیشبرد این سیاست سرکوبگرانه جمهوری اسلامی در این بازه زمانی، در ۲۰ تیرماه سال جاری با دستگری تعدادی از مادران دادخواه آبان ۹۸ آغاز شد. مادران دادخواهی که علاوه بر ایستادگی بر دادخواهی فرزندان جانباخته شان، هم اینک با مبارزات زنان برای تحقق حق آزادی انتخاب پوشش نیز همگام شده اند. همزمان با دستگیری مادران دادخواه، گشت زنی نیروهای ارشاد برای بازداشت و مقابله با زنان و دختران “بد حجاب” نیز شتاب گرفت. علاوه بر گشت ارشاد، زنان و مردان حزب اللهی نیز به پشتوانه نیروهای سرکوبگر رژیم در خیابان و اتوبوس و مترو با زنانی که به زعم آنان از پوشش شرعی برخوردار نیستند، درگیر می شوند و با زنگ زدن به نهادهای سرکوب رژیم، زمینه های تعرض و دستگیری آنان را فراهم می کنند.
آنچه اکنون تحت عنوان مبارزه با “بدحجابی” یا “بی حجابی” در سطح خیابان ها و متن جامعه جاریست، اعمال همان شیوه های سرکوبگرانه گذشته است که این روزها با حدت بیشتری بر سر زنان آوار شده است. سیاستی که طی ۴۴ سال گذشته مدام تکرار شده و هر بار هم در پی مقاومت قهرمانانه زنان به شکست و ناکامی رژیم منجر شده است. اینبار اما مقاومت زنان در نفی حجاب اجباری و تحقق مطالبه “حق آزادی انتخاب پوشش” در قد و قواره ای کاملا متفاوت با گذشته در جامعه شکل گرفته است. اینبار جمهوری اسلامی با زنان و دخترانی مواجه است که برای نه گفتن به “حجاب اجباری” آشکارا حجاب از سر بر می گیرند، در خیابان ها و معابر عمومی بدون روسری و بعضا بدون مانتو ظاهر می شوند، در مقابل گشت ارشاد می ایستند، بازداشت و زندان را به جان می خرند، تذکرات زنان و مردان حزب اللهی را نادیده می گیرند، از تهدیدهای امنیتی نمی هراسند و آشکارا بذر تهور و بی باکی را در زمین مبارزاتی زنان ایران می پاشند و بدین سان رویش شجاعت را در جای جای ایران تکثیر می کنند…..”
“ارزیابی از جنبش کارگری در سال ۱۴۰۰ ” عنوان مقالهای در کار شماره ۹۶۱ است: ” سال گذشته(۱۴۰۰ ) از همان آغاز با تشدید سرکوب و اعمال فشار بیشتر علیه کارگران آغاز شد. افزون بر فشارهای اقتصادی و معیشتی، فشارهای سیاسی نیز فزونی گرفت و پروندهسازی علیه فعالان کارگری تشدید شد. به بهانه پایان مهلت قرارداد، شمار زیادی از کارگران پیشرو در مؤسسات و کارخانههای مختلف ازجمله در فولاد، هفتتپه، معادن، پتروشیمیها، پالایشگاهها و شرکتهای نفت و گاز حفاری در عسلویه و سایر مناطق از کار اخراج شدند یا از ورود آنها به شرکت جلوگیری به عمل آمد. طبقه حاکم و رژیم سیاسی آن کنترل پلیسی در مراکز کارگری را تشدید کرد. در برخی موارد برای تحمیل شرایط بدتر بر کارگران به حربه تعطیل شرکت و اخراج دستهجمعی متوسل شد. هر جا سابقه مبارزه و اعتصاب بیشتر بود، تهدید و اعمال زور و فشار سرنیزه نیز بیشتر بود. چنین بود که در بسیاری از مراکز کارگری، مبارزه در شروع سال، در مخالفت با اخراجها و با خواست بازگشت به کار کارگران اخراجی آغاز شد. افزون بر تهدیدها و فشارهای مستقیم برای مقابله با کارگران و جلوگیری از اعتراضات آنها وزارت کار رژیم در همدستی با کارفرمایان تلاش نمود با راهاندازی یا فعال کردن شوراهای اسلامی کار در این مراکز، از بروز اعتراض و اعتصاب جلوگیری کند یا دستکم اوضاع را تحت کنترل خویش درآوَرَد و زنجیرهای بندگی را بر دست و پای طبقه کارگر محکمتر کند. اما بهرغم تمام این تلاشها و محدودیتها و ترفندها، اعتراضات کارگری در سال گذشته نیز تداوم و گسترش بیشتری یافت. کارگران در بسیاری از مؤسسات تولیدی و خدماتی در سرتاسر کشور در اشکال گوناگون و متنوعی از اعتصاب و تجمع و تظاهرات خیابانی گرفته تا ایجاد راهبندان و مسدود ساختن جاده و بیرون انداختن عوامل مدیریت و کارفرما از شرکت و نظایر آن دست به اعتراض زدند. شمار اعتصابات و شمار کارگرانی که به اعتراض و اعتصاب روی آوردند افزایش یافت.در سند”خیلی محرمانه” از جلسه سران سپاه و نیروهای امنیتی رژیم که توسط گروه سایبری “عدالت علی” افشا شد، اعلامشده نارضایتیهای اجتماعی ۳۰۰ درصد افزایشیافته است. تجمعات اعتراضی در سال ۱۴۰۰ نسبت به سال ۱۳۹۹، ۴۸ درصد و تجمعکنندگان ۹۸ درصد رشد داشته است. تجمع در محیطهای کار گری ۱۳۶ درصد افزایشیافته است. در این سند آشکارا اعلامشده ” جامعه در حالت انفجار زیرپوستی قرار دارد”. هزاران اعتصاب کوچک و بزرگ کارگری از همان نخستین روزهای سال ۱۴۰۰ تا روزهای پایانی آنکه تکتک آنها در جای خود مهم هستند، گویای رشد مبارزات و تعمیق و تشدید نارضایتی کارگران و گویای این واقعیت است که کارگران دیگر نمیخواهند و حتی اگر بخواهند نمیتوانند وضع موجود را تحمل کنند. کارگران خواهان تغییر وضع موجود هستند و برای گسستن زنجیرهای بندگی از دستوپایشان که طبقه حاکم پیوسته درحال سفت کردن آن است، وارد میدان شدهاند.” مقاله سپس برای این ارزیابی به بررسی چند نمونه از جمله گروه ملی فولاد، توزیع برق،معدن، هفت تپه، نفت میپردازد و سپس نتیجه میگیرد:” در بررسی مبارزات و خواستهای کارگری در سال ۱۴۰۰ بهخوبی میتوان مشاهده کرد که اعتراض و اعتصاب گاه واکنش کارگران در برابر تعرض کارفرما و طبقه حاکم است و خواسته کارگر دفاع از آن چیزی است که از آن برخوردار است و گاه عکس این. درعینحال این بررسی نشان میدهد که در سال گذشته مبارزات و خواستهای صنفی و سیاسی به هم درآمیخته و در کلیت خود جهتگیری سیاسی این مبارزات پررنگتر شده است. از این نمونه است موضعگیری تشکلهای کارگری درزمینهٔ دفاع از کارگران و فعالان اجتماعی که به زندان افتادهاند، آزادی زندانیان سیاسی، مخالفت با برخی سیاستهای دولت ازجمله زیر سؤال بردن مستقیم و جدی سیاست دولت در مورد کرونا و واکسیناسیون و بهداشت و درمان و غیره.
اعتراضات و اعتصابات کارگری در نیمه اول سال ۱۴۰۰ در رأس اعتراضات تودهای بود و طبقه کارگر در رأس آرایش سیاسی علیه طبقه حاکم قرار داشت. نیمه دوم سال اگرچه جنبش اعتراضی معلمان از چنین جایگاهی برخوردار شد، اما جنبش کارگری نیز فعال بود و چراغ اعتراض و اعتصاب در برق و فولاد و نفت و بسیاری واحدهای دیگر تا واپسین روزهای سال همچنان روشن بود.
علیرغم تمام پیشرفتها و نقاط قوت جنبش کارگری در سال ۱۴۰۰ و بهرغم حضور فعال آن درصحنه سیاسی گاه در مقیاس تمام جامعه اما این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که طبقه کارگر هنوز در موقعیتی نیست که بهمثابه یک طبقه آگاه و متشکل به یک مبارزه تمامعیار سیاسی با طبقه حاکم و تعیین تکلیف قطعی با آن برخیزد. برای دستیابی به چنین موقعیتی باید کارکرد و بیشترین وظیفه در این میان، بر عهده کمونیستها و کارگران آگاه است.”
” بازهم از یک جرقه حریق برخاست” تیتر نخست شماره ۹۸۹ نشریه کار است. این مقاله چنین آغاز میکند:” جامعه ایران همچون انباری بزرگ و متراکم از باروت است که هر جرقه کوچک، می تواند آن را به انفجاری مهیب تبدیل کند. تلاش ارتجاع برای خاموش کردن شعلههای حریق این انفجارات در طول چند سال اخیر، ناکام مانده و پیدرپی شعلههای آتش خشم تودهای زبانه کشیده است. تضادهای نهفته در این جامعه به آن درجهای از ستیز رسیدهاند که دیگر راهی برای تخفیف آنها در چهارچوب نظم مستقر وجود ندارد. تظاهرات و نبردهای خیابانی که در چند روز اخیر کشور را فراگرفته است، اتفاقی منفرد و خلقالساعه نیست. ادامه همان روند و رویدادهای سیاسی است که از دیماه سال ۹۶ آغاز گردید و بهرغم تمام تلاش ارتجاع حاکم، تا تعیین تکلیف این نظم ستمگر، پایانی بر آن نخواهد بود.” در ادامه این مقاله آمده است:
“این جنبش، پس از قیام آبان ۹۸ یکی از مهمترین جنبشهای تودههای مردم ایران است. این جنبش، چندین ویژگی خود را تاکنون نشان داده است. گستردگی و سراسری بودن این جنبش یکی از ویژگیهای برجسته آن است. گرچه در تمام جنبشهای سالهای اخیر، زنان نقش بسیار برجستهای داشتهاند، اما حضور بسیار گسترده زنان در جنبش کنونی، آن را از تمام جنبشهای پیشین متمایز میسازد. این جنبش، سازمانیافتهتر از تمام جنبشهای تودهای سالهای اخیر است. به آن درجه از بلوغ رسیده است که در سراسر کشور شعارهای واحدی سر داده است. مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای، مرگ بر جمهوری اسلامی، شعارهای عمومی جنبش در چند روز اخیر بوده است. دانشجویان بهعنوان بخش آگاهتر این جنبش، برای خنثی کردن تلاشهای ارتجاع داخلی و بینالمللی و بلندگوهای تبلیغاتی آنها برای بدیل سازی، شعار “مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر” سر دادهاند. خصلت تعرضی این جنبش در نبردهای خیابانی با شجاعت و ازخودگذشتگی جنگجویان آنچنان برجسته است که در موارد متعدد نیروهای سرکوب را در خیابانها وادار به عقبنشینی و فرار کرده است. در این جنبش، تاکتیکهای پیچیدهتری برای مقابله با نیروهای سرکوب و خنثی کردن تاکتیکهای آنها به کار گرفتهشده است. نکته مهم دیگر اینکه بهرغم محدودیت و قطع شبکههای اجتماعی، بهخوبی از این امکان برای سازماندهی و اطلاعرسانی بهرهبرداری شده و انعکاس بینالمللی برجستهتری از تمام جنبشهای قبلی پیداکرده است.
با تمام این نکات برجسته و اهمیت این مبارزات در تداوم و اعتلای جنبش، اما جنبش کنونی نیزدارای نقاط ضعفی است که همچون جنبشهای پیشین آن را در برابر تعرضهای گستردهتر نیروی سرکوب آسیبپذیر میسازد. نخستین ضعف این جنبش بهاستثنای شهرهای کردستان در این است که در مناطق معینی از شهرها و استانهای کشور شکلگرفته و هنوز نتوانسته به مناطق زحمتکش نشین بسط یابد و تودههای زحمتکش را در مقیاس گسترده وارد این جنبش کند. این ضعف، این امکان را به رژیم داده است که نیروهای سرکوب خود را در نقاط معین و محدودی برای سرکوب متمرکز سازد. بهرغم سازمانیافتگی نسبی این جنبش در محل، اما از سازماندهی ، هماهنگی لازم و رهبری سراسری همانند جنبشهای پیشین محروم است. مهمترین ضعف این جنبش همانند تمام جنبشهای تودهای سالهای اخیر در این است که از پشتوانه اشکال عالیتر، تودهایتر و مؤثرتر مبارزه نظیر اعتصابات سیاسی بیبهره مانده است. آنچه تاکنون منجر به نتیجه نرسیدن مبارزات تودههای مردم ایران در این چند سال شده است، همین ضعف است. پوشیده نیست که تظاهرات و نبردهای خیابانی هر آنچه هم گسترده و تودهای باشند به تنهائی برای مقابله با رژیمی فوق ارتجاعی و بیرحم، با یک نیروی نظامی صدها هزارنفره و پیشرفتهترین سلاحهای کشتار که از کاربرد آنها علیه مردم ابایی ندارد، کافی نیست. این رژیم را باید با یکرشته مبارزات تودهای که میلیونها تن را همزمان به عرصه مبارزه میکشاند، ازنظر سیاسی، نظامی و مالی کاملاً خلع سلاح و فلج کرد. چراکه رژیم هر آنچه هم نیروی نظامی گستردهای داشته باشد، نمیتواند این نیرو را در کشوری به وسعت سراسر ایران علیه میلیونها تن از مردم ایران به کارگیرد. این وظیفه از عهده اعتصاب سیاسی سرتاسری ساخته است…. بدون برپائی اعتصاب سراسری که در واقعیت، تدارک سیاسی بزرگ برای برپائی یک قیام پیروزمند نیز محسوب میگردد، محال است که ما یک انقلاب پیروزمند داشته باشیم. هر چه این اعتصاب به تأخیر افتد، نهفقط جنبشهای تودهای با عدم موفقیت روبهرو میشوند، نهفقط سرکوب و وحشیگری حکومت شدیدتر و اوضاع اسفبار مادی و معیشتی کارگران و زحمتکشان وخیمتر خواهد شد، بلکه خطراتی جدیتر جنبش را تهدید خواهد کرد که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.”
سرمقاله این شماره”از ندا تا ژینا (مهسا)” نیز به اعتراضات گسترده پس از قتل مهسا و نقش زنان اختصاص یافته است. در این مقاله میخوانیم:
“یکی از ویژگیهای بارز و تاکنونی قیام اخیر تودههای جان به لب رسیده، نقش زنان و دختران جوان شجاع و بیباک در اعتراضات خیابانیست بهگونهای که مردم جهان را به تحسین واداشته است. در خیابانهای این روزهای ایران، خیابانهای غرق در خون و فریاد، خیابانهای قهرمانیهای بیمانند، همه جا شاهد حضور پُر تعداد زنان و دختران جوان و نوجوان و گاه حتا بیشتر از مردان هستیم. از میدانداری تا ایستادگی در برابر نیروهای سرکوب رژیم، از شعارهایشان، تا روسری از سر برداشتن در برابر گزمهها و بالاخره آتش زدن روسری بهعنوان نماد تبعیض و ستم علیه زنان. در نگاهشان ترس نمیبینی، ترس از آن که “گشت ارشاد”ی در برابرشان بایستد و آنها را به خاطر چند تار مو با ضرب و شتم سوار “ون” پلیس کند. برعکس اینبار بارها “ون”های پلیس را دیدیم که هراسان از برابر دختران و زنانی که روسریهایشان را به آتش کشیده بودند عبور میکردند. از برابر آنها که “زن، زندگی، آزادی” را فریاد میزدند، از برابر آنها که “نان کار آزادی پوشش اختیاری” را فریاد میزدند، از برابر آنها که “اتحاد، مبارزه، پیروزی” را فریاد میزدند، از برابر آنها که “نابود باد جمهوری اسلامی” را فریاد میزدند… این اولین بار نیست که زنان و دختران جوان و نوجوان اینگونه بیمحابا خیابانهای شهرها را به تسخیر خود درآوردهند. اگرچه در طول تاریخ این کشور، زنها همواره در میدان مبارزه حضور داشتند، اما از زمان حاکمیت جمهوری اسلامی این حضور مدام پُررنگتر شد. از راهپیمایی ۸ مارس کمتر از یک ماه بعد از قیام شکوهمند ۲۲ بهمن تا زندانهای دههی ۶۰. چه بسیار زنان و دختران و حتا دختران نوجوانی که در طول این سالها شکنجهگاههای حکومت اسلامی را تحقیر کردند، بر سر پیمان خود، بر سر عقاید خود قهرمانانه ایستادند و سر بدار شدند. آنها که سخن نگفتند و سرافراز دندان خشم بر جگر خسته بستند و رفتند…. از سال ۸۸ و با آغاز دور جدیدی از اعتراضات میلیونی علیه حکومت اسلامی، زنان خیابانها را برای اعتراض انتخاب کردند و ندا آقاسلطان به نماد اعتراض زنان و خشونت حکومت اسلامی علیه آنها تبدیل شد. اعتراضات سال ۸۸ یک نتیجه دیگر برای جنبش زنان داشت. اگر تا پیش از آن جریان موسوم به اصلاحطلبان نقش و حضوری موثر در این جنبش داشت، ناامیدی از جریان اصلاحات در جریان این اعتراضات با دعوت به راهپیمایی “سکوت” در حالی که گزمههای رژیم معترضان را به وحشیانهترین شکلی میکشتند، این جنبش را از زیر سایهی “اصلاحطلبان” بیرون آورد. این واقعیت خود را بویژه در اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ با شعارهایی هم چون “اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”، “مرگ بر دیکتاتور” و مرگ بر خامنهای” خود را نشان داد.
همچنین در اعتراضات سراسری دیماه سال ۹۶ زنان نقش بارزتری در اعتراضات ایفا کردند، نقش و حضوری پُررنگ که تا پیش از آن دیده نشده بود. شکلگیری پدیدهای به نام “دختران انقلاب” که روسریها را به نشانهی اعتراض از سر برداشتند و پس از سالها “حجاب اجباری” را به چالشی جدی کشیدند، بعد از همین اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ بود.
در جریان قیام آبان ۹۸ حضور زنان حتا بسیار چشمگیرتر از سال ۸۸ و دیماه ۹۶ بود، بهگونهای که حکومت اسلامی را وادار به اعتراف کرد. حکومتی دینی که در تفکر ارتجاعیاش زن را رعیت و مرد را ارباب میپنداشت، از نقش و حتا میدانداری زنان در اعتراضات متعجب شده بود. در مغز کوچک این مرتجعان نمیگنجید که زنان و دختران اینگونه بیمحابا در برابر گزمههای وحشی و مسلحاش مقاومت کنند…. در سالهای اخیر زنان همچنین در اعتراضات گوناگون خیابانی و جنبشهای اجتماعی نقش و حضوری بیش از گذشته داشتند. در جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش دانشجویی، اعتراضات پرستاران و حتا در جنبش کارگری این حقیقت خود را به خوبی نشان میدهد. همین موضوع باعث شد که گاها در برخی از اعتراضات و جنبشهای اجتماعی خواستها و مطالبات ویژه زنان به مطالبات این جنبشها راه یابد. هم اکنون زنان بسیاری به دلیل حضورشان در این اعتراضات و جنبشها در زندانهای جمهوری اسلامی بسر میبرند.”
“درخشش دوباره دانشگاه” مقاله دیگری مرتبط با اعتراضات در همین شماره است. در این مقاله میخوانیم:
“بعد از یک دوره تعطیلی و خاموشی دانشگاه به خاطر همهگیری کرونا، امسال اما دانشجویان و دانشگاهها در همان آغاز بازگشایی خوش درخشیدند. قتل فجیع مهسا امینی، خاکسپاری وی در سقز و تظاهرات پرشور مردم سقز و سنندج در اعتراض به قتل حکومتی و سیاستهای سرکوب گرانه و زن ستیزانه ی دولت بهویژه درزمینهٔ تحمیل حجاب اجباری، فضای سیاسی تمام کشور را تسخیر کرد. قتل مهسا توسط رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی بر زمینه شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود، خیلی زود از چارچوب خانواده مهسا و شهر سقز و استان کردستان فراتر رفت و کل جامعه را تکان داد. پیام این اقدام اعتراضی و ضد حکومتی و آزادیخواهانه قبل از هر جا، در دانشگاه تهران پژواک یافت و ازآنجا بهسرعت به سایر دانشگاهها و تمام شهرهای کشور از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور تسری یافت. دانشجویان دانشگاه تهران در فردای اعتراضات گسترده مردم زحمتکش سقز و سنندج تجمعات اعتراضی گستردهای را در محکومیت این جنایت و در حمایت از مردم کردستان آغاز کردند. اعتراضات پرشور دانشجویان دانشگاه تهران با خواستها و شعارهای یکسره سیاسی،که از روز ۲۷ شهریور آغاز شد، بلافاصله به سایر دانشگاهها در تهران و دیگر شهرها سرایت کرد و فضای سیاسی شهر تهران را تحت تأثیر خود قرارداد. از پی دانشگاه تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه شریف، علم و صنعت، بهشتی، الزهرا، خوارزمی کرج، دانشگاه اصفهان، تبریز، مشهد، یزد، سمنان، کاشان و سایر دانشگاهها وارد یک اعتراض سراسر شدند. اعتراضی که نخستین شعله آن در سقز برافروخت ، در دانشگاه تهران شعلهورتر شد و ازآنجا نهفقط به سایر دانشگاهها سرایت کرد بلکه به حریقی بزرگ در سراسر کشور بدل شد…”
“حماسهآفرینی و قهرمانی مردم انقلابی در ۴ آبان” سرمقاله کار ۹۹۴ است که به تشریح مبارزات گسترده و قهرمانانه مردم ایران در چهلمین روز یادمان مهسا امینی میپردازد.
“امواج مبارزه پیدرپی فرامیرسند و سیل بنیانکنی که هستی بنای ستمگری را مورد حملا ت مداوم قرار داده است، تقویت میکنند. در طول ششهفتهای که از آغاز موج نوین تظاهرات تودهای و نبردهای خیابانی میگذرد، مبارزاتی که تمام شهرهای کشور را فراگرفته، لحظهای آرام نگرفته و بهرغم سرکوبگری و جنایات بیشمار رژیم، روزبهروز بر تعداد مبارزان جنبش و خصلت تعرضی مبارزه افزودهشده است. اوج موج نوین جنبش، ۴ آبان ماه بود که دهها هزار تن از مردم، چهل روز پس از قتل مهسا امینی، خیابانها را به تصرف خود درآوردند، علیه نظم ستمگرانه حاکم بر ایران و سران آن شعار سر دادند و با مزدوران سرکوبگر رژیم جنگیدند.
بزرگترین تجمع، راهپیمایی و تظاهرات در سقز برگزار شد. متجاوز از ده هزار تن از مردم سقز، از صبح ۴ آبان، پیاده و با اتومبیل، سیلآسا بهسوی آرامستان آیچی حرکت کردند. مزدوران سرکوبگر رژیم راههای اصلی سقز به آرامستان را مسدود کرده بودند. مردم اما از مسیرهای فرعی و کنار رودخانه به حرکت درآمدند، به دور مزار مهسا گرد آمدند و علیه قاتلین او شعار سر دادند. “کردستان کردستان، گورستان فاشیستها” “مرگ بر دیکتاتور” ” ژن، ژیان، آزادی . اقدامات سرکوبگرانه مزدوران با شلیک گاز اشکآور و تیراندازی آغاز شد. درگیریها به درون شهر کشیده شد. مردم سقز قهرمانانه در مقابل آنها ایستادند. مزدوران یک جوان کرد را با گلوله جنگی کشتند. این تظاهرات همزمان در دیگر شهرهای کردستان نیز برپا گردید. در ادامه همین تظاهرات بود که یک روز بعد، مردم مهاباد تظاهرات بزرگی برپا کردند، برخی مراکز دولتی و بانکها را به آتش کشیدند و فرمانداری را به تصرف خود درآوردند. آدمکشان جمهوری اسلامی مردم را به گلوله بستند. ۳ نفر را به قتل رساندند و تعدادی را زخمی کردند. درمجموع، در طول این دو روز، ۱۰ نفر در شهرهای کردستان جان باختند و دهها تن بازداشت شدند. تظاهرات اما محدود به کردستان نبود…. در همین روز، تظاهرات در نقاط دیگری از تهران، سعادتآباد ، بازار بزرگ تهران و خیابانهای اطراف آن ، شهرک غرب ، بلوار فردوس ، خیابان گیشا، خیابان سهروردی شمالی ، تهرانپارس، فلکه صادقیه. پونک،شهر زیبا، شریعتی، میرداماد، انقلاب و غیره با شعارهای “مرگ بر دیکتاتور”، “مرگ بر خامنهای”، “آزادی، آزادی،آزادی” “زن، زندگی، آزادی” صورت گرفت که در همهجا نیروهای مزدور سرکوب با شلیک گاز اشکآور و گلولههای ساچمهای، تلاش کردند، جمعیت را متفرق سازند که با مقاومت تظاهرکنندگان و مسدود کردن خیابانها مواجه شدند و گاه مجبور به عقبنشینی شدند.در دیگر شهرهای ایران نیز ازجمله آمل، اصفهان، سنندج، قصر شیرین، مریوان، مشهد، تبریز، دیواندره، کرج، بوشهر، اندیمشک ،اراک ، بروجرد، رشت ، کرمان ارومیه، قزوین ، شیراز و … در روز ۴ آبان، تظاهرات برگزار شد و در اغلب موارد به درگیری با نیروهای سرکوب انجامید….گرچه در طول این شش هفته، سرکوب و وحشیگری پیوسته تشدید شده و تاکنون لااقل ۲۶۰ تن از مبارزان جانباخته، بسیاری مجروح و زخمی شده و متجاوز از ده هزار تن بازداشتشدهاند، اما سرکوبگریهای رژیم نهتنها قادر نبوده که سیل مبارزات را مهار کند، بلکه ۴ آبان بهوضوح نشان داد که بر کمیت مردمی که در تظاهرات شرکت دارند، افزودهشده، مبارزات وسعت و اعتلای بیشتری یافته ، جنبش شکل تعرضیتری به خود گرفته، تاکتیکها پیچیدهترشده، تظاهرات همزمان در چندین نقطه شهرهای بزرگ برپا میگردد، سنگربندیهای خیابانی افزایشیافته و مراکز دولتی و مذهبی به نحو روزافزونی موردحمله قرارگرفته و گاه جنایتکاران ترور شدهاند. برای بنرها ، تصاویر و مجسمههای رژیم نیز دیگر جای امنی وجود ندارد و توسط مردم به آتش کشیده و نابود میشوند. زنان قوانین و مقررات ارتجاعی حجاب اجباری و جداسازی زن و مرد را با اراده انقلابی خود ملغی ساختهاند. روسری را به آتش کشیده و در دانشگاهها، جداسازی زن و مرد را در غذاخوریها برهم زدهاند. دانشآموزان مدارس نیز در بسیاری موارد حجاب اجباری را به دور انداخته و حتی عکسهای سران جمهوری اسلامی را از کتابها پاره کرده و سوزاندهاند. نقش زنان بهویژه در موج نوین تظاهرات همچنان یک ویژگی برجسته جنبش است. ۴ آبان نشان داد که اکنون دیگر جنبش محدود به گروههایی از زنان، دانشجویان و دانشآموزان نیست، بلکه بخش وسیعتری از مردم محلات، معلمان، کارگران، پزشکان نیز به جنبش پیوسته و آن را تقویت کردهاند. این جنبش تودهای، تاکنون متکی خود، بیتوجه به جوسازی تلویزیونهای وابسته به قدرتهای جهانی برای تحمیل یک بدیل به مردم ایران، به مبارزه قهرمامانه و انقلابی خود ادامه داه است….”
“پرچم مبارزه در کردستان استوار و برافراشته باقی خواهد ماند” سرمقاله کار ۹۹۸ ، به ایستادگی و مقاومت قهرمانانه مردم کردستان اختصاص دارد. ” …. از آغاز موج جدید جنبش انقلابی تودههای ستمکشیدهی ایران در ۲۶ شهریور تا به امروز، کردستان همچنان میدرخشد. تنها در طول یک هفته ۴۲ تن از بهپاخاستگان توسط مزدوران مسلح رژیم ددمنش جمهوری اسلامی در شهرهای کردنشین با سلاحهای جنگی به قتل رسیدند. جمهوری اسلامی که ناتوانیاش در خاموش کردن موج بلند جنبش انقلابی تودههای ستمکشیدهی ایران آشکار شده است، با این خیال باطل که با تشدید سرکوب میتواند از این نبرد پیروز بیرون بیاید، از وحشیانهترین روشها برای سرکوب مردم جان به لب رسیده استفاده میکند. اما بدون تردید این نبرد خونین تنها میتواند یک پیروز داشته باشد و آن تودههای ستمکشیدهی ایران خواهند بود که با شهامت، دلیری، اتحاد و خون سرخ خود، آیندهی سرشار از زیبایی و امید را با دستان توانای خود خواهند ساخت.
در این نبرد خونین و تاریخساز، ستمکشیدگان کردستان جایگاه ویژه و برجستهای دارند و دقیقا از همینروست که رژیم فاشیستی حاکم در هفتههای اخیر شدت سرکوب در کردستان را به چند برابر افزایش داد. در این موج بلند جنبش انقلابی که جامعه را در آستانه انقلاب قرار داده است، کردستان تا امروز به دلایلی نقشی پیشگامانه برعهده گرفته است. از جمله دلایل پیشگامی مردم قهرمان کردستان در این مرحله از مبارزات تودهها، میتوان به سابقه مبارزاتی مردم کردستان و ظلم و جوری که به آنها در طول این سالها شده و نیز قوی بودن صدای نیروهای آزادیخواه، چپ و کمونیست در کردستان اشاره داشت.
جایگاه و نقش مبارزات مردم کردستان در جنبش سراسری مردم، رژیم را به این تحلیل رساند که با تشدید سرکوب در استانها و شهرهای کردنشین میتواند صدای مردم معترض را خفه کند…. از اواخر آبان رژیم شدت سرکوب را (بویژه در کردستان) با نظر و هدایت خامنهای افزایش داد و بالاخره در هفتهی گذشته با کشتار وسیع مردم، حکومت نظامی در شهرهای کردستان برقرار کرد. … جدا از دستگیریهای گسترده و ربودن زخمیها از بیمارستان و انتقال آنها به زندان، جمهوری اسلامی اعمال جنایتکارانه خود در کردستان را به جایی رساند که در سنندج به روی دانشآموزان معترض آتش گشود و سه نفر از آنها را با گلولههای جنگی مجروح ساخت که وضعیت یکی از آنها وخیم گزارش شده است. اگرچه براساس آمارها ۴۲ نفر از ۲۵ تا ۳۰ آبان در شهرهای کردستان کشته شدند، اما به دلیل تعداد بالای مجروحان و محروم بودن بسیاری از آنها از امکانات پزشکی و قتل زندانیان سیاسی در زیر شکنجه امکان افزایش آمار کشتهشدگان متاسفانه زیاد است. تا کنون آمار ۱۰۵ تن از جانباختگان کردستان رسماً اعلام شده است. جنایات رژیم در سراسر ایران بویژه در کردستان، نمونه آشکار جنایت علیه بشریت حتا براساس تعاریف حقوق بینالملل و سازمانهای بینالمللی حقوق بشری هستند… اگرچه حکومت نظامی غیررسمی در کردستان همچنان ادامه دارد، اما واقعیت این است که مشعل مبارزهای که در کردستان از ۲۶ شهریور فروزان شد، خاموش شدنی نیست. جمهوری اسلامی امروز نه با احزاب و گروههای سیاسی مخالف، بلکه با میلیونها انسان ستمدیده روبروست که مدام هم بر تعدادشان، هم برخشمشان و هم برانگیزههایشان افزوده میشود. بپاخاستگان کردستان همراه با دیگر تودههای کار و زحمت، تودههای فراموش شده، تودههای ستمدیدهی از ظلم و جور حاکم، زنان، جوانان، مادران و پدران، اینبار مصمم به سرنگونی جمهوری اسلامی هستند، تا نقطه پایانی بر بیش از ۴۳ سال حاکمیت سیاه و تباه شدن بیشتر عمر میلیونها انسان بویژه کودکان و جوانان بگذارند.”
در همین شماره در مقاله” گسترش اعتصابات اقتصادی در گذار به یک جنبش سیاسی” به نقش طبقه کارگر و اعتصابات کارگری در جنبش کنونی پرداخته شده است. در این مقاله میخوانیم:” اعتصابات اقتصادی کارگری فزونی یافته است. طی روزهای بعد از اعتصاب بزرگ کارگران ذوبآهن اصفهان در ۲۴ و ۲۵ آبان، کارگران در تعداد زیادی از کارخانهها و شرکتهای صنعتی و تولیدی یا در بخش خدمات، بهطور عمده با خواستهای صنفی و اقتصادی وارد اعتصاب شدهاند. اعتصابات کارگری در اغلب موارد با تجمع و در برخی نمونهها با راهپیمایی و سردادن شعار همراه بوده است. نفس اعتصاب و تجمع و اعتراض کارگری در شرایطی که نبردهای خیابانی و تظاهرات تودهای شهرهای سراسر کشور را فراگرفته و جامعه در تبوتاب یک انقلاب میسوزد، حائز اهمیت جدی است. طی ۷۳ روزی که از آغاز خیزشهای تودهای و قیامهای شهری گذشته است،عظمت این مبارزات سراسری از یکسو و کشتار و سرکوب وحشیانه توده مردم به دست رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی از سوی دیگر، تمام بخشهای جامعه ازجمله مبارزات کارگری را نیز تحتالشعاع خود قرار داده است. بااینهمه کارگران برای دستیابی به خواستهای خود، در این یا آن مرکز تولیدی و خدماتی دست به اعتراض زدهاند. غیر از اعتصاب سیاسی بزرگ و بسیار مهم کارگران پروژهای صنعت نفت در ۱۸ و ۱۹ مهر که با اعمال قهر و خشونت و وحشیگری بهشدت سرکوب شد، اگر تا اعتصاب بزرگ کارگران ذوبآهن، اینجاوآنجا تک اعتصابهایی را شاهد بودیم، بعد از اعتصاب دوروزه بزرگ کارگران ذوبآهن اصفهان اما تقریباً هرروز شاهد اعتصابات بودهایم بهنحویکه میتوان ادعا نمود روند اعتصابات کارگری آشکارا و به نحو چشمگیری درحال افزایش بوده است.
…. شایانذکر اینکه علیرغم اقتصادی بودن اکثریتقریببهاتفاق این اعتصابات و خواستهای کارگران، درمواردی نیز کارگران دست به راهپیمایی زده و شعارهای سیاسی متأثر یا همانند شعارهایی که در کف خیابان عنوانشده نیز سر دادهاند. …
اعتصابهای فزاینده و بخشاً شعارهای سیاسی کارگری بیانگر این واقعیت است که کارگران مانند تمام جوانان وزنان و تودههای مردم ستمدیده خواهان تغییر و دگرگونی نظم موجودند.علیرغم اعمال کنترل پلیسی شدید و احضار و تهدید کارگران پیشرو و فعالان کارگری، شعارنویسی علیه رژیم در محیطهای کارگری افزایشیافته است. در برخی مراکز کارگری عکس خمینی و خامنهای را پایین کشیده و خردکردهاند. جنبش طبقه کارگر گامهایی را بهطرف سیاسی شدن برداشته است. ممکن است ما در لحظه فعلی با اعتصابات بزرگ و خالص سیاسی کارگری فاصله داشته باشیم و داریم. اما زمینه برای گذار از اعتصابات اقتصادی به سیاسی فراهمتر شده است. …”
سرمقاله کار شماره ۹۹۹، “اعتصابات سراسری پای دوم جنبش انقلابی” اعتصاب سراسری رانندگان و کامیون داران را مورد بحث و تحلیل قرار داده است. در این مقاله آمده است:” اعتصاب سراسری رانندگان و کامیون داران که از روز پنجم آذر شروعشده تا به امروز ۱۳ آذر ادامه یافته و دهها شهر را در برگرفته است. با این اعتصاب سراسری که فراخوان آن را ” اتحادیه تشکلهای کامیون داران و رانندگان سراسر ایران” در ۱ / ۸ / ۱۴۰۱ صادر کرده بود، حملونقل کالا از بندرعباس و بندر “امام خمینی” که بزرگترین بنادر ورود کالا هستند متوقف شد و پایانههای حملونقل بار در بسیاری شهرها نیز تقولق و تعطیلشدهاند.چهار سال بعد از ۳ اعتصاب سراسری و بزرگ رانندگان و کامیون داران در سال ۹۷ که تمام سیستم حملونقل کالا را فلج ساخت، رانندگان زحمتکش و کامیون داران بار دیگر پا به عرصه یک مبارزه متشکل و سراسری گذاشتهاند تا حق خود را از پایمالکنندگان آن بستانند. این بار اما این زحمتکشان در شرایطی وارد یک اعتصاب سراسری شدهاند که سراسر کشور در تبوتاب یک انقلاب و دگرگونی بنیادی نظم موجود میسوزد. بنابراین نفس اعتصاب رانندگان و کامیون داران آنهم در مقیاس سراسری،هم از جنبه تأثیرات امیدبخش و تقویتکننده اعتراضات خیابانی و خیزشهای شهری و هم ازنظر تأثیرات آن بر گسترش اعتصابات بهویژه اعتصابات کارگری، حائز اهمیت جدی است.خصوصاً آنکه فراخوان دهندگان اعتصاب سراسری، هدف و خواستهای خویش را نیز بهنوعی با اهداف و مطالبات جنبش انقلابی که نزدیک به ۸۰ روز، تمام فضای سیاسی جامعه را تسخیر نموده گرهزدهاند و از آن حمایت کردهاند….. در شرایطی که تداوم اعتراضات تودهای و نبردهای خیابانی در سراسر کشور، ارتجاع حاکم را به ستوه آورده و هر بار ضربات محکمی بر پیکر فرسوده نظم حاکم فرود میآورد، با گسترش اعتصابات سراسری بهمثابه پای دوم جنبش انقلابی، باید رژیم جمهوری اسلامی را از همه سو به محاصره درآورد و آن را بهکلی فلج ساخت.فاصله چندانی تا اعتصاب عمومی سیاسی سراسری نمانده است و برای تعیین تکلیف قطعی با رژیم حاکم نیز راه دیگری جز اعتصاب عمومی سیاسی و قیام مسلحانه وجود ندارد.”
نظرات شما