ناتوانی جمهوری اسلامی و تمامی دستگاه سرکوب‌اش در شکست جنبش انقلابی

با گذشت ۱۰۰ روز و به‌رغم تمامی جنایات و وحشی‌گری‌های حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی، شعله‌های خشم توده‌ها هم‌چنان زبانه می‌کشد و بر در و دیوار شهرها شعار “این دیگه اعتراض نیست، شروع انقلابه” می‌درخشد. فضای انقلابی با شعارهایی هم‌چون “اتحاد، اعتصاب، انقلاب” جامعه را فرا گرفته است و مردم به کمتر از سرنگونی جمهوری اسلامی راضی نیستند: “قسم به خون یاران، ایستاده‌ایم تا پایان”، “مرگ بر جمهوری اسلامی”.

یکی از تاکتیک‌های رژیم برای مقابله با اعتراضات توده‌ها، سرعت بخشیدن به محاکمه دستگیرشدگان، صدور احکام اعدام و حتا اجرای حکم اعدام بوده است. اعدام دو تن از قهرمانان مردم ایران، محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد و صدور ده‌ها حکم اعدام دیگر، موجب واکنش شدید توده‌ها و حتا افکار عمومی جهان شد. این واکنش‌ها باعث شد تا اعدام این دو مبارز هزینه‌ی زیادی را به جمهوری اسلامی تحمیل کند و حتا سه نفر از دستگیرشدگان را که به انفرادی منتقل کرده بود بار دیگر به بند عمومی برگرداند. اگرچه این به‌هیچ‌وجه بدین معنا نیست که جمهوری اسلامی از اعدام زندانیان سیاسی عقب‌‌نشینی کرده است. جمهوری  اسلامی برای حفظ بقای خود به هر جنایتی دست می‌زند و اعدام و زندان مخالفان برای او یکی از مهم‌ترین ابزارهای بقا در شرایط کنونی است. هم اکنون صدها زندانی سیاسی با کیفرخواست‌هایی روبرو هستند که می‌تواند برای‌شان از سوی بیدادگاه‌های جمهوری اسلامی حکم اعدام صادر شود. اعدام ۸۱ جوان بلوچ که اغلب به اتهام “قاچاق مواد مخدر” در زندان بودند، تنها در طول ۴ ماه نه فقط بیان‌گر سبعیت جمهوری اسلامی، بلکه نشان از خشم جمهوری اسلامی از مبارزات قهرمانانه مردم بلوچ و به‌نوعی انتقام‌گیری از مردم مبارز بلوچستان است.

انتشار گسترده‌ی اخبار بازداشت‌شدگان، از انواع شکنجه‌های وحشیانه تا شرایط زندان‌های قرون وسطایی جمهوری اسلامی، از محاکمات نمایشی تا صدور احکام جنایتکارانه، همگی باعث شد تا شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” از بلوچستان تا کردستان و تهران و دیگر شهرهای ایران طنین‌انداز شود. تکثیر شدن این شعار بسیار مهم در جامعه، از سویی همبستگی توده‌های ستم‌دیده‌ی در پهنه‌ی ایران را با فریاد یک خواست مشترک دیگر نشان داد و از سوی دیگر مساله زندان و زندانیان سیاسی را در مرکز توجهات قرار داد. عمومی شدن خواست آزادی زندانیان سیاسی و مبارزه علیه اعدام، هزینه‌های رژیم در برخورد با زندانیان سیاسی را چه درون جامعه و چه در عرصه بین‌المللی و افکار عمومی جهان افزایش داد و عاملی برای انزوای بیشتر رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی شد.

یکی دیگر از تاکتیک‌هایی که رژیم در طول عمر سیاه و ننگین خود بکار برده و در جریان موج انقلابی اخیر نیز به‌طور مرتب از آن استفاده کرده است، شناسایی و ربودن معترضان و سپس قتل آن‌هاست. یکی از به یادماندنی ترین این جنایات در سال‌های گذشته که انعکاس وسیع داخلی و خارجی یافت، “قتل‌های زنجیره‌ای” است. در جریان این قتل‌ها از جمله دو تن از اعضای برجسته کانون نویسندگان ایران محمد مختاری و محمد جعفر پوینده ربوده شدند و به قتل رسیدند.

در طول ۱۰۰ روز اخیر نیز رژیم بارها از این روش کثیف خود برای ایجاد رعب و وحشت استفاده کرده است. قتل دنیا فرهادی و آیدا رستمی دو نمونه از آخرین قتل‌هایی‌ست که جمهوری جنایتکار اسلامی با این روش انجام داده است.

دنیا دانشجوی معماری دانشگاه آزاد اهواز و اهل ایذه بود که جسدش بعد از قتل به کارون انداخته شد، رژیم سعی کرد قتل دنیا توسط مزدوران‌اش را خودکشی جلوه دهد. پیش از دنیا، رسانه‌های جمهوری اسلامی در روز ۱۹ آذر از خودکشی شهاب‌الدین هاشمی دانشجوی دانشگاه علامه در خوابگاه پسرانه این دانشگاه واقع در خیابان ستارخان خبر داده و اعلام کرده بودند که او سابقه بیماری‌های روحی داشته است. اما برادر وی با رد ادعای دانشگاه، مرگ برادر خود را “مشکوک” خوانده بود و در فضای مجازی نیز موضوع قتل او توسط عوامل رژیم به دلیل شرکت در اعتراضات خبررسانی شد. همان‌طور که در اواخر دهه ۷۰ وقتی که جریان قتل‌های زنجیره‌ای آشکار شد، معلوم گردید که غفار حسینی از اعضای کانون نویسندگان و یکی از نویسندگان خوش‌فکر و برجسته‌ی آن زمان، نه به مرگ طبیعی که توسط عوامل وزارت اطلاعات در منزل به قتل رسیده است.

آیدا رستمی پزشک ساکن اکباتان تهران یک نمونه دیگر است که در مراسم خاکسپاری وی در شهر گرگان، مردم شهر با حضور گسترده در شعارهای خود صراحتا اعلام کردند که برخلاف سناریوی جعلی رژیم، همگان آگاه هستند که آیدا توسط مزدوران رژیم به قتل رسیده است.

آیدا در بیمارستان “چمران” مشغول به کار بود و از دیرباز در همکاری با “جمعیت امام علی” داوطلبانه به مداوای محرومان می‌پرداخت. آیدا هم‌چون برخی از کادرهای درمان کشور به دلیل آن‌که بسیاری از مجروحان اعتراضات به دلیل ترس از دستگیری به بیمارستان مراجعه نمی‌کردند، به مداوای مجروحان در منازل‌شان می‌پرداخت. جمهوری جنایت و فساد وقتی سیل کمک کادر درمان به مجروحان را در منازل‌شان دید، برای ترساندن آن‌ها، آیدا را ربود و به قتل رساند. آیدایی که تنها جرم‌اش کمک به مجروحان و محرومان جامعه بود.

معصومه دختری ۱۴ ساله و ساکن یکی از محلات فقیرنشین تهران بود که در مدرسه و در پی همکاری مدیر مدرسه با مزدوران رژیم دستگیر شد. مزدوران کثیف جمهوری اسلامی حتا به این دختر ۱۴ ساله رحم نکردند، به‌گونه‌ای که در اثر تجاوز و پارگی شدید واژن در بیمارستان بستری شد، اما متاسفانه معصومه جان باخت. براساس اخبار منتشره بعد از این واقعه مادر وی نیز که قصد علنی کردن موضوع را داشت، دستگیر و هنوز هیچ خبری از سرنوشت وی در دست نیست. براساس برخی از اخبار منتشره مزدوران کثیف جمهوری اسلامی گاه حتا از تجاوز خود به زندانیان سیاسی فیلم می‌گیرند تا آنان را وادار به سکوت کنند.

سروش پوراحمدی اهل بندرانزلی یکی از معترضانی بود که در کرج دستگیر شد. مزدوران رژیم او را بعد از شکنجه‌های بسیار در مکانی رها کردند. سروش اما در اثر شدت شکنجه و وخیم شدن شرایط‌اش روز شنبه ۲۶ آذر متاسفانه در بیمارستان درگذشت. هم‌چنین در شبکه‌های اجتماعی اخباری در مورد ترور محمدرضا چرامی از فعالین اعتصاب کامیونداران در روز جمعه ساعت ۴ صبح در شهرک وائین شهریار منتشر شده است. براساس این اخبار محمدرضا با شلیک سه گلوله توسط مزدوران جمهوری اسلامی در کنار منزل‌اش کشته شد.

محمد حاجی رسول‌پور زندانی سیاسی اهل بوکان نیز هم‌چون سروش در اثر شدت شکنجه در بیمارستان درگذشت و در شهر بوکان با حضور گسترده مردم و با شعارهایی علیه جمهوری اسلامی به خاک سپرده شد. محمد در زندان ارومیه در بازداشت بود.

شکنجه در زندان‌های رژیم فاشیستی و فاسد جمهوری اسلامی عمری به درازای عمر این حکومت دارد. از همان سال‌ها بسیاری از زندانیان سیاسی در زیر شکنجه قهرمانانه ایستادند و در راه آرمان‌های والای‌شان سر نهادند. شکنجه برای اعتراف‌گیری و برای پرونده‌سازی‌های جعلی یک امر کاملا متداول در زندان‌های جمهوری جانیان حاکم است. روز یکشنبه ۲۷ آذر علی شریف‌زاده اردکانی وکیل زندانی سیاسی محمد حسینی که از سوی بیدادگاه‌های اسلامی به اعدام محکوم شده است، در توییتر خود نوشت: “تمامی اقاریر محمد تحت شکنجه بوده… محمد مورد شکنجه‌های شدید قرار گرفته و روایتش همه اشک بود. از شکنجه، ضرب‌وشتم با چشم و دست و پای بسته تا لگد به سر و بیهوشی. از میله آهنی به کف پا و شوکر در قسمت‌های مختلف بدن”.

در روزها و هفته‌های اخیر هم‌چنین شاهد موجی از دستگیری معترضان هستیم، معترضانی که عموما از طرق گوناگون توسط مزدوران اطلاعاتی رژیم شناسایی شده‌اند. روز چهارشنبه ۲۳ آذر چهار دانشجوی دانشکده فنی و حرفه‌ای دخترانه سنندج با نام‌های تینا خدری، ثنا خدامرادی، رضوان بازانی‌قلعه و هانیه چهاردولی در برابر خوابگاه دانشکده فنی دخترانه سنندج توسط مزدوران رژیم دستگیر شدند، چهار روز قبل‌تر شنبه ۱۹ آذر بیتا ویسی نیز در جریان اعتراضات دانشجویی دانشکده فنی دخترانه سنندج دستگیر شده بود و تاکنون خبری از وضعیت آن‌ها منتشر نشده است. تاکنون حداقل ۶۵۰ دانشجو به این شکل دستگیر شده‌اند.

ساناز شاه حسینی ساکن فاز ۲ شهرک اکباتان ساعت ۴ صبح روز چهارشنبه با یورش مزدوران رژیم به محل سکونت‌اش دستگیر شد. صالح عبادی ۲۱ ساله نیز در گرگان به همین روش دستگیر شد. بهنام شهابی اهل ایذه، ساکن دهستان پیان و از اقوام زنده یاد آرتین رحمانی نوجوانی که در ۱۶ سالگی توسط مزدوران رژیم کشته شد، ساعت ۵ صبح ۳۰ آذر با یورش مزدوران رژیم دستگیر شد. پروانه کدخدا قمصری در تهران و یوسف مرادی ساکن کیاشهر در استان گیلان نیز به شکلی مشابه دستگیر شدند و این‌ها تنها چند نمونه از ده‌ها و صدها مورد دستگیری‌های اخیر است.

وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی سوم دی‌ماه با انتشار اطلاعیه‌ای مدعی کشف “شبکه خرابکاری” در شهرک اکباتان تهران و دستگیری ۳۹ نفر در این رابطه شد. شهرک اکباتان در طول ۱۰۰ روز اخیر یکی از کانون‌های اعتراضات مردمی بود و ۲۷ آذر نیز مزدوران رژیم با آوردن تعدادی از زندانیان سیاسی از جمله یک زن زندانی به شهرک اکباتان، به‌اصطلاح صحنه قتل مزدور بسیجی آرمان علی‌وردی را “بازسازی” کردند. هدف از این کار چیزی نیست جز ساخت سناریویی برای متهم کردن زندانیان سیاسی.

۳۰ آبان فرمانده انتظامی استان فارس نیز مدعی دستگیری ۸ نفر از عاملان راه‌اندازی و هدایت کانال تلگرامی “جوانان محلات شیراز” و از عوامل “اغتشاشات” شد. ۱۵ آبان روابط عمومی سپاه “امام حسن” استان البرز نیز از شناسایی و دستگیری عوامل اعتراضات روز ۱۲ آبان خبر داد. ۱۷ آذر روابط عمومی سپاه قم از دستگیری “تعدادی از سرشبکه‌های اصلی فعال در فضای مجازی که در اغتشاشات قم نقش داشتند و در پخش تراکت، شعارنویسی و غیره فعال بودند” خبر داد. ۲۹ آبان صداوسیمای جمهوری اسلامی به‌اصطلاح فیلمی از دستگیری به اصطلاح “تروریست‌هایی که عامل شهادت سه مدافع امنیت، دو بسیجی و یک سرهنگ فرمانده یگان ویژه در اصفهان” بودند، پخش کرد. ۱۵ آذر سپاه پاسداران استان مرکزی از دستگیری یک شبکه متشکل از ۱۲ نفر خبر داد. در استان خراسان شمالی دستگیری تعدادی دیگر منتشر شد. رئیس پلیس پیشگیری تهران بزرگ سرهنگ موقوفه‌ای از دستگیری یک نفر که با “شبکه‌های معاند در ارتباط بود” در یوسف‌آباد تهران خبر داد. هم‌چنین اطلاعیه‌های اخیر وزارت اطلاعات در مورد دستگیری جاسوسان موساد نیز بدون تردید چیزی نیست جز پرونده‌سازی برای برخی از زندانیان سیاسی. همه‌ی این خبرها بیان‌گر تلاش سازمان‌یافته‌ی حکومت برای شناسایی و دستگیری معترضان به‌ویژه کسانی‌ست که نقش فعال‌تری داشته‌اند. براساس گزارش‌های منتشره برخی از مبارزانی که تحت تعقیب مزدوران رژیم قرار دارند، بدور از خانه و کاشانه خود و حتا بدون تماس با خانواده‌های‌شان بدلیل کنترل خطوط تلفن خانواده مخفی شده‌اند.

۲۴ آبان صداوسیمای جمهوری اسلامی با انتشار فیلم کوتاهی مدعی “شناسایی و دستگیری شبکه‌ی زنان اغتشاشگر” شد. تمرکز جمهوری اسلامی بر زنان چه در قتل دنیا و آیدا و چه در فیلم مضحک صداوسیما، نشان ترس و واهمه‌ی جمهوری اسلامی از زنان و نقش کم‌نظیری‌ست که آن‌ها در تمامی اعتراضات داشته‌اند. در بسیاری از اعتراضات از مدرسه تا دانشگاه و خیابان‌ها شاهد حضور پُر رنگ زنان و دختران جوان و نوجوان و حتا رهبری و پیشتازی آن‌ها در طرح شعارهای رادیکال هستیم. موضوعی که قاآنی فرمانده لمپن سپاه قدس را مانند دیگر رهبران ضد زن جمهوری اسلامی بسیار عصبانی کرده است. قاآنی فرمانده جنایتکار سپاه در مراسم سالگرد مرگ حسن ایرلو مزدور جمهوری اسلامی در یمن، گفت: “در تمام این خیابان ولیعصر که راه بروید، یک زن باشرف را نمی‌بینید که غیرمحجبه باشد”. در این روزها در سخنان مقامات مرتجع جمهوری اسلامی هم‌چون علم‌الهدی و احمد خاتمی امامان جمعه مشهد و تهران نیز سخنان ضد زن فراوانی وجود دارد که ماهیت واقعی حکومت ضد زن جمهوری اسلامی را به روشنی عیان می‌سازد.

اعدام، ربودن و قتل مخالفان، شکنجه و قتل در زیر شکنجه، شناسایی و دستگیری مبارزان، از یک سو نقش دستگاه “قضا”ی جمهوری اسلامی به‌عنوان بخشی از دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد و از سوی دیگر نشان می‌دهد که رژیم برخلاف آن‌چه که برخی می‌گویند، اتفاقا با تمام توان و ابزار موجودش به سرکوب انقلاب برخاسته است. اما به‌رغم این همه خشونت، به رغم این همه جنایت بویژه علیه زنان، صدای انقلاب در هر کوی و برزن به‌گوش می‌رسد. جمهوری اسلامی در سرکوب جنبش انقلابی توده‌های مردم ایران شکست خورده است. این بدان معناست که جمهوری اسلامی رفتنی‌ست. اما یک موضوع مهم دیگر باقی‌ست و آن این‌که چه حکومتی با رفتن جمهوری اسلامی می‌تواند به خواست‌های مردم پاسخ دهد و در واقع باید مستقر شود؟

بدون تردید این‌بار توده‌های ستم‌دیده‌ی ایران با کوله‌باری از تجربه، زیر بار یک حکومت دیکتاتوری دیگر نخواهند رفت و برای این که چنین اتفاقی نیفتد، تنها یک راه وجود دارد و آن این‌ است که  کارگران و دیگر زحمتکشان و ستم‌دیدگان جامعه قدرت سیاسی را در دستان توانای خود بگیرند و با استقرار یک حکومت شورائی، مطالبات توده‌های وسیع مردم را که در شعار کار، نان، آزادی تبلور یافته عملی سازند.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۰۲  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.