بحران سیاسی- انقلابی حاکم بر کشور به شدت در حال تعمیق و گسترش است. جامعه برای رهایی از وضعیت متلاطم موجود، نه آتش زیر خاکستر، که یکسره در حال انفجار است. جامعه در آستانه انقلاب است و شرایط عینی برای سرنگونی این نظام فاسد و آدمکُش از هر جهت آماده است. شدت بحران به حدی است که دیگر هیچ راهی برای بقاء رژیم متصور نیست. روند سقوط و سرنگونی جمهوری اسلامی آنچنان شتاب گرفته که هیئت حاکمه برای برون رفت از وضعیت موجود تمام اراده خود را بر سرکوب جنبش انقلابی موجود متمرکز کرده است. جنبشی که امید سرنگونی را در دل توده های مردم ایران به شدت افزایش داده است. جنبشی که سر باز ایستادن ندارد و توده های مردم ایران، عزم خود را برای پایان دادن به عمر ننگین این رژیم فاسد و ارتجاعی جزم کرده اند. توده های زحمتکشی که اراده شان برای سرنگونی جمهوری اسلامی در خیزش انقلابی دی ماه ۹۶ تجلی یافت، در قیام آبان ۹۸ قدرتمندتر شد و پس از قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی به جنبشی سرنگون طلب، گسترده، رادیکال و پر قدرت تبدیل شد. جنبشی که زنان مبارز و سلحشور ایران در تعمیق و گسترش و پیشبرد آن سهم بی بدیلی داشته اند.
از ۲۶ شهریور ۱۴۰۱- روز خاکسپاری ژینا- تا به امروز، زنان ایران با محوریت شعار “زن، زندگی، آزادی” در خط مقدم این جنبش انقلابی قرار داشته اند. در ۵ ماه گذشته، دلاوری دختران و زنان ایران در کف خیابان و حضور پر قدرت آنان در میدان مبارزه، آنچنان برجسته بوده است که جهان را به حیرت واداشت. جدال و رو در رویی زنان ایران با نیروهای سرکوبگر رژیم، آنچنان متهورانه و بی باکانه بوده است که در عرصه داخلی و بین المللی تحسین همگان را بر انگیخت. جشن روسری سوزان زنان در مقابل نیروهای سرکوب رژیم، آنچنان غرورآفرین بود که افکار عمومی جهان و جهانیان را تسخیر کرد. طی چند ماه گذشته، مبارزات دلاورانه زنان ایران در عرصه داخلی و جهانی تا بدان حد تاثیرگذار بوده است که جنبش انقلابی توده های مردم ایران به نوعی به نام زنان ایران سکه خورد. نام “مهسا” در میدان شهرهای بزرگ جهان نقش بست، شجاعت زنان ایران زبانزد عام و خاص شد و جهان یکسره در مقابل دلاوری های زنان ایران سر تعظیم فرود آورد.
پوشیده نیست جایگاه رفیعی را که اکنون زنان در عرصه مبارزاتی به دست آورده اند، نه محصول ۵ ماه گذشته که حاصل ۴۴ سال پیکار و مبارزات دلاورانه آنان برای کسب حقوق پایمال شده شان بوده است. بی تردید، موقعیتی را که اکنون زنان ایران کسب کرده اند، حاصل بیش از چهار دهه مبارزات مستمر آنان علیه نابرابری و تبعیضات جنسیتی تحمیل شده بر آنان است، که اکنون اینچنین شکوهمند و پر افتخار در جنش انقلابی ایران تبلور یافته است.
تجلی این ظهور قدرتمند زنان و تاثیر گذاری آنان بر جنبش انقلابی موجود، برای رژیم زن ستیز حاکم بر ایران آنچنان پر هزینه بوده است که این روزها با فروکش کردن نسبی اعتراضات خیابانی، تمام دستگاه های سرکوب رژیم از رئیس جمهور و دادستانی و وزیر ارشاد گرفته تا نمایندگان مجلس ارتجاع و دیگر نهادهای متولی پاسدار قوانین اسلامی، جملگی خشمگین و نعره زنان به میدان آمده اند تا شاید بتوانند آب رفته را به جوی باز گردانند. دستگاه های سرکوب رژیم، جملگی با تاکید بر اینکه حجاب یک ضرورت “دینی” و اجرای آن “قانونی” است، در صددند تا موقعیتی را که زنان ایران با مبارزات جسورانه خود کسب کرده اند، از آنان باز پس گیرند و زنان ایران را به شرایط سال های گذشته باز گردانند.
ارتجاع حاکم پس از ضربات سختی که از مبارزات قهرمانانه زنان ایران در نفی حجاب اجباری خورده است، بار دیگر به تاسی از قوانین قرون وسطایی دین و شریعت یک جنگ روانی تمام عیاری را علیه زنان ایران براه انداخته، تا آنان را نسبت به دستاوردهای بزرگی که در جنبش انقلابی اخیر بدست آورده اند، دل سرد و زنان را به عقب نشینی از موقعیت کنونی بکشاند. هیئت حاکمه برای ایجاد یاس در زنان ایران، نه فقط برای بازگرداندن آنان به دوران پیش از شهریور ۱۴۰۱ خیز برداشته است، بلکه فراتر از آن با توهماتی خیال پردازنه و با ایجاد یک جنگ روانی در صدد است تا زنان مبارز ایران را به شرایط سال های آغازین به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی سوق دهد. .
محمد منتظری، دادستان کل رژیم، با تکیه بر اجرای “قانون” در جمهوری اسلامی، برداشتن حجاب را “جرم مشهود” اعلام کرد و زنان “بی حجاب” را به برخورد قضایی تهدید کرده است. نمایندگان مجلس ارتجاع برای محدود کردن زنان، در صدد تصویب قانونی بر آمده اند تا کلیه زنان بعد از ۱۸ سالگی، بدون اجازه “سرپرست”، قادر به خروج از کشور نباشند. محمد مهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد، از تشکیل “قرارگاه زیست عفیفانه” برای زنان خبر داده است. موسی غضنفرآبادی، رئیس کمیسیون قضایی مجلس، از بررسی طرحی در این کمیسیون خبر داد، که در صورت تصویب نهایی، افراد “بی حجاب” جریمه شده و در صورت عدم پرداخت، “کارت ملی” آنان مسدود و از “خدمات اجتماعی” محروم خواهند شد. استانداران تعدادی از استانهای کشور با ابلاغ بخشنامه های کذایی، صاحبان پاساژها و مراکز خرید را تهدید کرده اند که در صورت خدمات رسانی به زنان “بی حجاب”، مراکز خرید آنان “پلُمپ” خواهد شد.
ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور برگزیده خامنه ای نیز با تاکید بر “قانونی” بودن حجاب و اینکه حجاب از “ضروریات” دین است، زنان ایران را به رعایت حجاب اسلامی فرا خوانده است. او در مصاحبه با همشهری آنلاین، در ابتدای سخن، با این ادعای دروغین که نگاه “دولت” به حجاب، “امنیتی” نیست، بلکه “فرهنگی و اجتماعی” است، سعی کرد تا به نوعی بحران حجاب و بعد امنیتی آن را کمرنگ جلوه دهد. اما از آنجا که خود به خوبی می داند جمهوری اسلامی بدون سرنیزه حتی یک روز هم نمی تواند اجرای حجاب اجباری را در جامعه عملی کند، بلافاصله با طرح این موضوع که حجاب “ضرورت دین” است و “قانون” هم بر “اجرای آن” صحه گذاشته است، منویات درونی خود را برملا کرد و نشان داد که رعایت حجاب اجباری برای او و کل نظام، هرگز امری “فرهنگی و اجتماعی” نبوده و نیست، بلکه امری دینی و ایدئولوژیک است که اجرای آن با توجه به مقاومت زنان همواره ابعادی امنیتی برای رژیم داشته است.
پوشیده نیست، وقتی حاکمیت به حجاب از منظر یک ضرورت “دینی” و “قانونی” تاکید داشته باشد و در عین حال زنان نیز به رعایت آن پایبند نباشند، آنوقت موضوع رعایت حجاب خارج از اراده این یا آن مسئول، این یا آن رئیس جمهور، به امری امنیتی برای کل دستگاه دولتی تبدیل خواهد شد. چنانکه در ۴۴ سال گذشته همواره با همین نگاه امنیتی با زنان برخورد شده است. با همین نگاه امنیتی بوده است که به روی زنان ایران اسید پاشیدند، گشت ارشاد را راهی خیابان ها کردند، زنان بیشماری را به خاطر بیرون آمدن چند تار مو مورد ضرب و شتم قرار دادند، بسیاری از آنان را جریمه، جمعی را بازداشت و تعداد دیگری را راهی زندان کردند. با همین نگاه امنیتی رژیم در برخورد به موضوع حجاب بوده است، که نیروهای گشت ارشاد، مهسا (ژینا) امینی را بازداشت و پس از سه روز، جنازه او را تحویل خانواده اش دادند. روشن است که تمام رجز خوانی های کنونی مسئولان جمهوری اسلامی، مبنی بر اینکه موضوع حجاب برای نظام یک موضوع “اجتماعی” و “فرهنگی” است نه امنیتی، دست کم برای زنان ایران که سال های متمادی تیغ امنیتی حجاب را تجربه کرده اند، محلی از اِعراب ندارد.
در واقع، اگر آنگونه که ابراهیم رئیسی ادعا کرده و گفته است موضوع حجاب برای نظام یک امر “اجتماعی” و “فرهنگی” است، پس چرا تمام نهادهای امنیتی و سرکوبگر رژیم این روزها این چنین شتابان به میدان آمده اند تا دوباره موضوع “حجاب” را به بحث روز جامعه تبدیل کنند؟ آنهم در شرایطی که جامعه در آستانه یک انقلاب قرار دارد و توده های مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی خیز برداشته اند.
تجربه ۴۴ سال سرکوبگری جمهوری اسلامی نشان داده است که زنان ایران همواره خاکریز اول نظام برای ورود به سرکوب کل جامعه بوده اند. در تمامی این سال ها، در هر دوره ای که جمهوری اسلامی موفق به سرکوب کامل زنان شد، عملا سرکوب را به کل جامعه نیز تسری بخشید. اکنون اما پرسش این است، نظام و نیروهای سرکوبگرش اینبار هم موفق خواهند شد تا زنان جامعه را سرکوب و به عقب نشینی اجباری در مقابل رژیم وادارند؟ پاسخ به این پرسش در همین ابتدای امر یک نه بزرگ است.
این پاسخ قطعی جامعه به سرکوبگران رژیم است. چرا که اکنون شرایط جامعه و موقعیت زنان در مقایسه با سال های گذشته کاملا متفاوت است. آنچه در این ۵ ماه گذشته رخ داد، زنان دلاور ایران به طرز شگفت آوری بدون توجه به سلاح سرکوب، حجاب از سر برکشیدند، در مقابل چشمان حیرت زده پلیس، جشن روسری سوزان برپا کردند، در مقابل هارترین نیروهای سرکوب، سینه سپر کردند و بدون کمترین ترسی چشم در چشم دشمن، “زن، زندگی، آزادی” را فریاد زدند. ضربه ای را که جمهوری اسلامی پس از مرگ “ژینا” از زنان ایران خورد، در تاریخ حاکمیت ننگین این رژیم مستبد و ضد زن بی سابقه بوده است. نفی کامل حجاب از طرف زنان ایران، در واقع کشیدن کبریت به چادر آلوده به بنزین خیمه گاه حجاب رژیم بود. تمام رجزخوانی های کنونی دستگاه های سرکوب علیه زنان، دقیقا ناشی از همین آتش گرفتگی خیمه گاه حجاب است که زنان ایران با شجاعتی تحسین برانگیز، این سمبل ایدئولوژیک و نماد سرکوب جمهوری اسلامی را به آتش کشیدند.
حال در چنین اوضاع و احوالی که بحران انقلابی سراسر کشور را فرا گرفته است، در شرایطی که توده های مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی خیز برداشته اند، در وضعیتی که زنان ایران عملا قانون حجاب را به دور افکنده و طی ماه های گذشته نه فقط برای دور افکندن حجاب، بلکه برای آزادی و برابری، برای نفی ستم جنسیتی و احقاق تمام حقوق پایمال شده شان دلاورانه به وسط میدان مبارزه با جمهوری اسلامی قدم گذاشته اند، روشن است که هیئت حاکمه ایران نمی تواند به سادگی و با توهم به سال های دور اقتدار و قدرت نمایی خود، زنان ایران را به دوران گذشته باز گرداند.
پوشیده نیست، در وضعیت کنونی و جایگاه رفیعی که زنان ایران با جشن حجاب سوزان کسب کرده اند، آنچه اکنون برای جمهوری اسلامی حائز اهمیت است، نه برخورد با کم حجابی، بلکه بازداشتن زنان از برداشتن کامل حجاب است. عقب نشینی فعلی جمهوری اسلامی در مقابل زنان کم حجاب و شل حجاب، دقیقا برگرفته از موقعیت کنونی جنبش انقلابی و پیروزی هایی است که زنان ایران در ماه های گذشته به دست آورده اند. این پیروزی زنان برای جمهوری اسلامی چنان سنگین و گران بوده است که خامنه ای را بر آن داشت تا زنان معترض ایران را که طی ۴۴ سال گذشته به خاطر شل حجابی، کم حجابی یا بیرون آمدن چند تار مو، توسط پلیس و نیروهای مزدور گشت ارشاد سرکوب و بازداشت می شدند، صرفا به دلیل اینکه حجاب کامل از سر بر نداشتند، زنان وفادار به حجاب و نظام معرفی کند تا شاید تلخکامی زهر شکستی را که رژیم بعد از قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی متحمل شده است، کاهش دهند.
اما جمهوری اسلامی و تمامی دم و دستگاه های سرکوب این نظام زن ستیز و آدمکُش که اکنون با تکیه بر افت نسبی مبارزات خیابانی توده های مردم ایران، این چنین برای زنان “بی حجاب” رجز خوانی می کنند و آنان را به “جریمه” های نقدی و محرومیت از “خدمات اجتماعی” تهدید می کنند، باید بدانند، در شرایطی که زنان ایران عملا از مرحله حجاب عبور کرده اند، در وضعیتی که یک موقعیت انقلابی بر جامعه حاکم است و جامعه در آستانه انقلاب و خیزش های بلندتری قرار دارد، خواب های این چنینی ارتجاع حاکم به راحتی تعبیر نخواهد شد. خواب های غیر قابل تعبیری که ریشه در توهم سال های اقتدار رژیم دارد. توهمی که دست کم در همین ۵ ماه اخیر، زنان ایران خط بطلان بر آن کشیده اند.
نظرات شما