در روند مبارزات قهرمانه توده های مردم ایران و در پی تلاطمات و تحولات انقلابی جامعه که این روزها با شتاب در مسیر شفافیت بخشیدن به صف بندی نیروهای مدافع انقلاب اجتماعی و اردوگاه ضد انقلاب حامی حفظ نظم موجود سرمایه داری در حرکت است، هر از چند گاهی شاهد تحرکات ضد انقلابی نیروهای مدافع سلطنت علیه پیشروی جنبش انقلابی کارگران و توده های زحمتکش جامعه هستیم. اقدامات و تحرکاتی واپسگرایانه که با وقوع هر یک از آن ها زوایای دیگری از ماهیت ارتجاعی و چهره فریبکارانه سلطنت طلبان بیش از پیش برای مردمی که شناخت روشنی از آنها نداشتند، آشکار می شود.
در روند پر شتاب تحولات انقلابی موجود در جامعه، از جمله اتفاقاتی که در هفته گذشته رخ داد و واکنش های بسیاری را در درون و بیرون کشور بر انگیخت، انتشار عکسی از یک جنایتکار به نام “پرویز ثابتی” در تظاهرات لوس آنجلس بود که گروه های رنگارنگ سلطنت طلب سازمانده و برگزار کننده آن بودند. حضور “پرویز ثابتی” در اجتماع سلطنت طلبان لوس آنجلس، از آن جهت واکنش برانگیز شد که او در رژیم سلطنتی پهلوی یکی از شاخص ترین و بلندپایه ترین مقامات امنیتی این رژیم بود، که نقش تعیین کننده ای در پرونده سازی، سرکوب، شکنجه و قتل صدها تن ازمخالفین سیاسی شاه داشت. از جمله اقدامات وحشیانه او، تیرباران ۹ تن از زندانیان سیاسی زمان شاه (هفت فدایی و دو مجاهد) از جمله رفیق بیژن جزنی بود که در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۵۴ در تپه های اوین تیر باران شدند.
با رونمایی شرم آور پرویز ثابتی، این مخوف ترین چهره امنیتی ساواک در گردهمایی سلطنت طلبان لوس آنجلسی، بار دیگر موضوع دادخواهی، لغو شکنجه، اعدام و به طریق اولی محاکمه همه شکنجه گران و آدمکشانی که در دو رژیم پادشاهی و جمهوری اسلامی مرتکب قتل و کشتار و شکنجه شده اند، به یکی از بحث های داغ توده های مردم ایران و همه آزادیخواهانی که برای لغو شکنجه و اعدام مبارزه می کنند، تبدیل شده است. چرا که بر اساس قوانین سازمان عفو بین الملل، “شکنجه، ناپدید سازی قهری و کشتار زندانیان از جمله جنایت علیه بشریت” هستند و کسانی که مرتکب سهمگین ترین جنایات قابل تصور می شوند، نباید بتوانند مخفی بمانند. از آنجایی که جنایت علیه بشریت شامل مرور زمان نمی شود و بحث دادخواهی نیز در طی چند دهه گذشته همواره یکی از بحث های داغ خانواده های دادخواه بوده است، لذا، پیش از ورود به این بحث و قبل از پرداختن به واکنش های موافق و مخالف چهره نمایی این مقام امنیتی رژیم سابق، باید ببینیم پرویز ثابتی کیست و از چه پیشینه امنیتی در دوران سلطنت محمد رضا پهلوی برخوردار بوده است؟
پرویز ثابتی، در بهمن ماه سال ۱۳۴۷، در زمانی که ارتشبد نصیری رئیس ساواک بود، به عنوان “تحلیلگر سیاسی” به استخدام ساواک درآمد. ثابتی، به سرعت مدارج ترقی را طی کرد و با گذشت اندک زمانی به یکی از چهره های مخوف ساواک تبدیل شد و در مقام رئیس اداره یکم این سازمان قرار گرفت.
اداره یکم، یکی از بخش های مهم ساواک بود که زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری (موزه عبرت فعلی) نیز یکی از زیر مجموعه های آن بود. کمیته مشترک، زندان ویژه ای بود که شکنجه در آن بیداد می کرد. در همین زندان بود که اعتراف گیری اجباری و به تلویزیون آوردن زندانیان سیاسی زیر نظر مستقیم پرویز ثابتی شروع شد و بعد ها در جمهوری اسلامی نیز به یکی از موثرترین ابزار شکنجه زندانیان تبدیل شد. پرویز ثابتی، به دلیل خوی و خصلت شکنجه گری، پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کرد و در فاصله سال های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷، رئیس ساواک تهران و مسئول اداره سوم- مهمترین رکن این سازمان امنیتی- شد و با اختیارات تمام در جایگاه ریاست اداره کل سوم ساواک قرار گرفت.
اداره کل سوم ساواک، دارای ۹ اداره بود که هر اداره آن، شامل چندین بخش و هر بخش نیز مسئول کنترل یک یا چند سازمان، وزارتخانه، حزب، گروهای اجتماعی، اقوام (نظیر کرد، لر، بلوچ و آذری)، اقلیت های مذهبی، روحانیون، بهایی ها، دانشگاهیان، اعضای ارتش، مطبوعات و حتی کنترل وابستگان رژیم شاه را شامل می شد. برخورداری از این همه اختیارات وسیع امنیتی، پرویز ثابتی را به قدرتمند ترین و مخوف ترین چهره امنیتی رژیم در دهه ۵۰ تبدیل کرد. به طوری که از سال ۵۲ عملا در جایگاه بالاترین مقام امنیتی ساواک قرار گرفت، تا جاییکه نصیری، رئیس ساواک نیز از او حساب می برد و هر آنچه را که ثابتی می خواست امضاء می کرد.
با چهره نمایی پرویز ثابتی در گردهمایی سلطنت طلبان لوس آنجلسی، به رغم واکنش های شدیدی که از طرف خانواده های دادخواه، نیروهای آزادی خواه، زندانیان سیاسی زمان شاه و نیروهای مخالف شکنجه و اعدام در جامعه به راه افتاد، در شبکه های اجتماعی هم افراد بی نام و نشان مدافع سلطنت بودند که از زحمات پرویز ثابتی در سرکوب کمونیست ها و دیگر نیروهای انقلابی مخالف شاه قدردانی کردند. اما کم کم وقاحت قدردانی از ثابتی به جایی رسید که تعدادی از چهره های شاخص و حواریون رضا پهلوی نیز به تقدیر و تمجید از پرویز ثابتی برخاستند.
در سوی دیگر این ماجرا اما موجی از خشم و انزجار و اعتراض و نگرانی نسبت به این همه وقاحت و ریختن قُبح شکنجه و شکنجه گر توسط سلطنت طلبان، در میان نیروهای مترقی و آزادیخواه داخل و خارج کشور به راه افتاد. جدای از شبکه های اجتماعی و خانواده های دادخواه، اولین گروهی که به حضور پرویز ثابتی در مسیر احیای قتل و شکنجه و اعدام واکنش نشان دادند، زندانیان سیاسی زمان شاه بودند. بیش از ۱۲۰ نفر از زندانیان سیاسی دوران پهلوی دوم، با انتشار نامه ای سرگشاده تحت عنوان “مگذاریم از یک قاتل تقدیر کنند! مگذاریم از احیای ساواک سخن گویند!”، اعلام کردند: “اینکه در روزهای اخیر چهره منفوری چون پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم ساواک در تجمع های همبستگی ایرانیان با اعتراضات مردم ظاهر می شود و حتی حضور خود را بی شرمانه به نمایش می گذارد، پیام شومی در بردارد: شکستن قُبح شکنجه و قتل و عادی سازی جنایت. این حرکت ها تصادفی نیست که در میان سلطنت طلبان، شاهد موج تقدیر از این “مقام امنیتی” هستیم. در شبکه های اجتماعی، کسانی که شخصیت مورد تقدیرشان پرویز ثابتی است، همزمان از لزوم احیای ساواک سخن می گویند.”
این اقدام وقیحانه سلطنت طلبان در تقدیر از مخوف ترین چهره ساواک در شرایطی صورت گرفته است که هنوز صدها نفر از زندانیان سیاسی شکنجه شده توسط دستگاه امنیتی تحت هدایت پرویز ثابتی، حی و حاضر در ایران و اقصا نقاط جهان حضور دارند. هنوز خانواده های بسیاری هستند که در مسیر دادخواهی از کشته شدگان خود در دو نظام سلطنتی و جمهوری اسلامی فعالیت می کنند. مضافا اینکه اتفاق فوق در شرایطی صورت گرفت است که موضوع لغو شکنجه، اعدام، دادخواهی و محاکمه شکنجه گران و آدمکشان دو رژیم شاه و شیخ یکی از مطالبات اصلی انقلاب پیش روی کارگران و توده های مردم ایران است. حال در شرایطی که جامعه ایران یکسره برای دادخواهی و لغو هرگونه اعدام و شکنجه بسیج شده است، چه اتفاقی رخ داده که سلطنت طلبان این چنین بی شرمانه از شکنجه و اعدام و شکنجه گران ساواک قدردانی می کنند؟
بدون شک، بخشی از این گستاخی آنان را باید در ارتباط با مقایسه عملکرد ساواک وعملکرد جنایتکارانه جمهوری اسلامی در ۴۴ سال گذشته دید. در دوران حکومت جمهوری اسلامی، میزان اعدام و شکنجه و کشتار زندانیان سیاسی، و نیز سرکوب عریان توده های مردم ایران آنچنان وسیع و گسترده بوده است، که اکنون شکنجه گران و آدمکشان ساواک و حامیان حکومت پهلوی طلبکار مبارزان دوران شاه هستند، با نگاهی مقایسه ای و آماری به میزان کشتار و شکنجه و اعدام های صورت گرفته در دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی به خود حق می دهند تا جنایات و سرکوب و خفقان سیاسی رژیم پهلوی را نادیده بگیرند و این چنین وقیحانه از عملکرد ساواک و اقدامات پرویز ثابتی دفاع کنند. غافل از اینکه جنایت، جنایت است و در موضوع دادخواهی هرگز میزان و آمار شکنجه دیدگان و کشتار شدگان، تعیین کننده نیست. آنچه تعیین کننده است، نفس انجام شکنجه و کشتار و اعدام و جنایت است. خواه ده مورد باشد یا صد مورد و یا هزاران مورد.
درماجرای رونمایی از چهره پرویز ثابتی و قدردانی از اقدامات ساواک، این تنها سلطنت طلبان نبودند که در دفاع از شکنجه و شکنجه گران رژیم پادشاهی سنگ تمام گذاشتند. در این میان-هرچند اندک- کسانی از زندانیان سیاسی جمهوری اسلامی هم هستند که به طور غیر مستقیم و شرمگینانه از ساواک دفاع کرده اند. این افراد که بعضی از آنان مدال چند دهه “دادخواهی” و دفاع از موازین “حقوق بشر” و”کرامت انسانی” را نیز بر سینه خود یدک می کشند، به دلیل اینکه مدتی است در صف مدافعان رضا پهلوی قرار گرفته اند، با گفتن اینکه “ساواک بهانه است، رضا پهلوی نشانه است”، به طرز شرم آوری از ساواک و پرویز ثابتی دفاع کرده اند. این افراد، همانند شیخی که “شیره را خورد و گفت شیرین است”، فکر می کنند با نوشتن اینکه “ساواک بهانه است، رضا پهلوی نشانه است”، کشف جدیدی کرده اند و می توانند گریبان خود را در دفاع از شکنجه و شکنجه گر رها سازند.
به این افراد و مدافعان دروغین دادخواهی باید گفت، وقتی علیرضا کیانی، مشاور رضا پهلوی با تمجید از پرویز ثابتی یاد می کند و در مورد ساواک می نویسد: “ساواک وظیفه داشت کشور را از آسیب تروریسم کمونیستی و اسلامگرا ایمن نگاه دارد و تا حد بسیار زیادی هم در این کار کامیاب بود”. وقتی علی حمید، از چهره های امنیتی سابق صدا و سیمای جمهوری اسلامی که اکنون در سمت دبیری بخش خبر در تلویزیون من و تو مشغول به کار است و در ستایش از پرویز ثابتی می نویسد: “پرویز ثابتی هرچه در ساواک کرد برای حفظ میهن از دست تروریست ها بود” و علی اشتری، از سخنگویان فرشگرد، “عدالت” را نیز در پای قدردانی از این عنصر مخوف ساواک قربانی کرد و نوشت: “برای تدوین بخش مربوط به عدالت انتقالی منشور همبستگی، حتما باید از نظرات کارشناسی پرویز ثابتی بهره جست”، تردید نباید کرد که بند ناف ماجرای چهره نمایی از پرویز ثابتی به رضا پهلوی و ساواکی های طرفدار او وصل است.
تردیدی نیست جامعه ما در شرایط پر تحولی قرار دارد. سیر تحولات انقلابی، طی ۵ ماه گذشته آنچنان شتاب گرفته اند که راه ادامه کاری فریب و ریا و دغلکاری را به روی همه مدعیان دروغین آزادی و دادخواهی بسته است. دوران نشستن میان دو صندلی به پایان رسیده و شکل گیری موقعیت انقلابی در جامعه، همگان را بر آن داشته تا سرها از گریبان بیرون کشند، مکنونات درونی خود را بر زبان آورند و با وقوع هر اتفاقی موضع و جایگاه خود را در صف بندیهای سیاسی با شفافیت تمام در مقابل دیگران قرار دهند. شکل گیری این فضای سیاسی متلاطم، اگرچه در کوتاه مدت ممکن است موجب نگرانی ها و التهاباتی در جامعه گردد، اما در دراز مدت و در کشاکش صف بندی نیروهای مدافع انقلاب اجتماعی و نیروهایی که در صدد هستند تا از بالای سر مردم بر اعتراضات آنان سوار شوند، ظهور این گونه اتفاقات را باید به فال نیک گرفت و از آن برای صیقل دادن مسیر ناهموار انقلاب سود برد. در واقع شرایط پر تحولی را که اکنون در آن قرار داریم، یکی از ویژگی های برجسته دوران انقلابی جامعه ما است که می بایست از آن به عنوان روشنگری و شکل گیری صف بندی طبقاتی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در روند انقلاب پیش روی کارگران و توده های زحمتکش مردم ایران نام برد. انقلابی که بدون شک، لغو اعدام، شکنجه، دادخواهی و محاکمه تمامی قاتلان و شکنجه گران دو نظام ستم شاهی و جمهوری اسلامی یکی از اهداف اصلی آن است.
نظرات شما