در روزهای گذشته شبکه خبری سیانان گزارشی تحقیقی در ارتباط با بازداشتگاههای مخفی حکومت اسلامی برای شکنجه دستگیرشدگان اعتراضات اخیر و دیگر زندانیان سیاسی منتشر کرد. سی ان ان در این گزارش با بهرهگیری از توضیحات تعدادی از بازداشتیهای اعتراضات که (موقتا) آزاد شدهاند و تطابق اطلاعات آنها با تصاویر ماهوارهای حتا محل دقیق تعدادی از آن بازداشتگاهها را مشخص کرد.
این گزارش از وجود ۴۰ بازداشتگاه غیررسمی و مخفی در پادگانها و مراکز سپاه، ساختمانهای وزارت اطلاعات و حتا مساجد خبر داده است. بازداشتگاههایی که برای شکنجه وحشیانهی زندانیان مورد استفاده قرار گرفتهاند.
این ۴۰ شکنجهگاه شامل ۸ مرکز در تهران، ۶ مرکز در سنندج، ۵ مرکز در زاهدان و همچنین مراکز شکنجه دیگری در شهرهای تبریز، مشهد، کرج، کرمانشاه، سقز، اشنویه و آمل بوده است. در مشهد بویژه از مساجد برای شکنجه و بازداشت زندانیان استفاده شده است. از جمله شکنجههای رایج که زندانیان سیاسی بازگو کردهاند میتوان به ضرب و شتم شدید که منجر به شکستن اعضای بدن شده است، شلاق، شوک الکتریکی، آزارهای جنسی از تهدید به تجاوز تا تجاوز از جمله با باتوم اشاره کرد.
بر این نکتهی مهم باید تاکید کرد که سی ان ان برای تهیه گزارش مستند خود با محدودیتهای بسیار روبرو بوده و امکان گفتگو با هزاران بازداشتی اعتراضات اخیر را نداشته است، اما با این وجود از وجود ۴۰ شکنجهگاه مخفی رژیم پرده برداشته است. بنابراین میتوان با اطمینان گفت که تعداد این شکنجهگاههای مخفی بسیار فراتر از ۴۰ شکنجهگاهیست که در این گزارش به آنها اشاره شده است.
نکته مهم دیگر استفاده از مسجد برای بازداشت و شکنجه است. تا پیش از این، گزارشهای متعددی از بازداشتگاههای مخفی رژیم برای شکنجه زندانیان سیاسی منتشر شده بود. حتا در دههی ۶۰ نیز این مراکز شکنجه بویژه در ساختمانها و مراکز نظامی متعلق به کمیته (که بعدها بخشی از نیروی انتظامی شد)، سپاه و یا وزارت اطلاعات وجود داشتند. اما در موج بلند اخیر جنبش انقلابی، تعداد دستگیریها آنچنان زیاد بود که رژیم از مراکزی همچون مدارس و مساجد نیز برای به زنجیرکشیدن و شکنجهی جوانان و دیگر قهرمانان مبارز تودههای ستمدیدهی ایران استفاده کرد.
مساجد که در طول این سالها براساس فلسفهی وجودیشان مرکز تبلیغ خرافات و جعلیات تاریخی برای حفظ نظم ارتجاعی حاکم بودند، در موج اخیر جنبش انقلابی به مانند کلیساهای قرون وسطی به زندان و ابزار شکنجه مجهز شدند و برای “ثواب الهی” به پسران و دختران در مساجدشان تجاوز کردند، آنها را به شلاق بستند، به بیضههایشان وزنه آویزان کردند و البته از شوک الکتریکی هم استفاده کردند. “و همهی اینها برای رضای خدا و نمایندهی او بر روی زمین” بود. بیشک این جنایات بیمکافات نخواهند ماند.
آشکار است که جمهوری فاشیستی اسلامی در وحشت ترس از مرگ، برای سرکوب اعتراضات با تمام قوا وارد میدان شد و به همین منظور به نیروهای سرکوباش که به تمام معنا مزدور و لمپن هستند، اختیار تام داد. روش جنایتکارانهای که جمهوری اسلامی در طول حیاتاش همواره به کار بسته است.
اینگونه است که این جنایتکاران با اختیار تام “رهبر” خونآشامشان، به هر جنایتی که توانستند علیه زندانیان مبارز دست زدند. وقتی ابراهیم ریگی تنها در عرض چند ساعت و یا براساس اخباری تنها در عرض یک ساعت در زیر شکنجه به قتل میرسد؛ وقتی بهراحتی بیش از ۱۰۰ نفر را در جمعه سیاه زاهدان به قتل میرسانند، صدها تن دیگر زخمی میشوند و کسی به خاطر این جنایات حتا مواخذه نمیشود؛ وقتی در کردستان با سلاحهای سنگین جنگی وارد شهر میشوند و دست به هر جنایتی میزنند؛ وقتی نیکا، خدانور، کیان، حدیث، سارینا و دیگران به خاطر اعتراض به بدیهیترین خواستهایشان به قتل میرسند و خانوادههای آنها تحت فشار قرار میگیرند؛ وقتی توماج صالحی و دیگر توماجهای این سرزمین به وحشیانهترین شیوهها برای به تسلیم واداشتن آنها تحت شکنجه قرار میگیرند؛ وقتی محسن شکاری، مجیدرضا رهنورد، محمد حسینی و محمدمهدی کرمی در دادگاههای فرمایشی به اعدام محکوم و عامدانه به قتل میرسند؛ همهی اینها نشان میدهد که ما با یک سیستم جنایتکار روبرو هستیم که برای بقای خود از هیچ جنایتی فروگذار نیست. این سیستم جنایتکار نیز برای جنایات خود به مزدور نیاز دارد، مزدورانی لمپن و آدمکش که از هر جهت از سوی حکومت تامین و راضی شده باشند.
در ماههای اخیر گزارشهای متعددی از شکنجههای وحشیانه زندانیان منتشر شده است. از تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاه “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی” در زاهدان تا تجاوز در ونهای “فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی” در تهران، از کشته شدن در زیر شکنجه تا مرگهای “مشکوک” پس از آزادی، و البته که “مشکوک” نیستند. برای مردم ایران مشخص است که علت چیست. در واقع دو علت دارد. یکی تاثیر روانی شکنجهها که زندانی را پس از آزادی به خودکشی وامیدارد و دیگری تاثیر “داروهایی” که به اجبار به زندانی میخورانند. “داروهای قاتلی” که منجر به مرگ انسان میشوند.
یک موضوع مهم دیگر که باید بر روی آن تاکید کرد، حجم وسیع دستگیریهاست. جمهوری اسلامی در اعتراضات اخیر نه تنها بیش از ۵۰۰ نفر را در خیابانها به قتل رساند و هزاران نفر را مجروح کرد که از میان آنها تعدادی (یک) چشمشان را از دست دادند، بلکه هزاران معترض را دستگیر و شکنجه کرد تا اینگونه به گمان واهی خود “خدای دههی ۶۰ را از گور بیرون بیاورد” و جامعه را در وحشت فرو برد. گمانی واهی که امروز همه شاهد آن هستیم. این همه جنایت در خیابانها و زندانها هرگز نتوانست بر عزم تودههای ستمدیدهی ایران اثری بگذارد و مردم به چیزی کمتر از سرنگونی قهرآمیز رژیم قانع نخواهند بود. این واقعیت را امروز بسیاری حتا در اردوگاه ضد انقلاب باور کردهاند.
در رابطه با ابعاد گستردهی بازداشتیهای اخیر، برای نمونه رئیس کل دادگستری استان بوشهر از آزادی ۹۷۹ زندانی در پی “عفو خامنهای” خبر داد که از این تعداد به گفتهی وی ۲۴۶ نفر در جریان اعتراضات اخیر دستگیر شده بودند. استان بوشهر حدود ۲ درصد از جمعیت کشور را در خود جای داده است. با توجه به این که تعداد دستگیریها نسبت به جمعیت در برخی از استانها همچون کردستان بسیار بالاتر از استان بوشهر بود، به راحتی میتوان این نتیجه را گرفت که تعداد دستگیریهای اعتراضات اخیر بهمراتب از ۲۰ هزار نفر بیشتر است، رقمی که پیش از این اعلام شده بود. این را هم در نظر داشته باشیم که همچنان هر روز اخباری از بازداشتیهای جدید منتشر میشود.
این یک واقعیت است که جمهوری اسلامی در تمامی عرصهها با بحرانهای پیچیده و بزرگی روبروست. برای نمونه بهگفتهی رئیس پلیس آگاهی “فراجا” (فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی) تنها در طول یک هفته گذشته بیش از ۸ هزار نفر به اتهام سرقت دستگیر شدهاند (خبرگزاری ایلنا سوم اسفندماه). همین یک نمونه نشان میدهد که جمهوری اسلامی تا چه اندازه در مقابله با بحرانهای گوناگونی که جامعه درگیر آن است ناتوان بوده و تنها راهی که به ذهنشان خطور میکند همان بگیر و ببند است. روشی که در طول تمام این سالها بهکار بردهاند، اما بحرانها برعکس مدام عمیقتر و عمیقتر شدهاند. روشی که امروز اما بهصورت دیوانهواری از آن استفاده میکنند و این بهرهگیری دیوانهوار نشان از آن دارد که جمهوری اسلامی در پی از دست دادن سلطه ایدئولوژیک و سیاسی خود بر تودههای زحمتکش مردم، میرود تا سلطه خود را با تکیه به ابزار قهر و سرکوب نیز کاملا از دست بدهد.
نگاهی به ابعاد بحرانها نشان میدهد که دیگر هیچ نیرویی قادر به جلوگیری از انفجار اجتماعی نیست. جمهوری اسلامی از سر ناچاری و ترس “فرمان عفو” صادر میکند، اما از آن طرف دستگیریها ادامه دارد. جمهوری اسلامی زندان برای نگاهداشتن آنهمه زندانی ندارد، از سوی دیگر ۸ هزار نفر را به خاطر سرقت در یک هفته دستگیر میکند. از ترس “فرمان عفو” میدهد و اعدام بازداشتیهای اخیر را متوقف میکند، اما در آن سو ابراهیم ریگی را در عرض چند ساعت به قتل میرساند و از ترس آن که ماجرای قتل مهسا تکرار شود، به سرعت دست به کار شده و سناریویی تهوعآور در توجیه قتل ابراهیم ریگی مینویسد.
قتل، شکنجه، زندان و اعدام دیگر نمیتواند مانعی برای سرنگونی رژیم شود. حتا زندانها نیز به مانند کارخانه و خیابان و مدرسه و دانشگاه، به محلی برای اعتراض به نظم پوسیده حاکم تبدیل شدهاند. جمهوری اسلامی با همهی ابزار سرکوباش رفتنیست و به گور سپرده خواهد شد، اما مهم این است که از همین امروز بدانیم چه چیزی باید جایگزین این حکومت فاشیستی شود؟ چه حکومتی میتواند در عمل به شکنجه و زندان و اعدام خاتمه دهد، رفاه و زندگی و آزادی را به ارمغان آورد؟ بیشک این تنها حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان، حکومتی که از آن تودهها و برای تودههاست، حکومتی در دست تودهها و نه در دست عدهای قلیل، میتواند در عمل به آرزوهای من و شما، به آرزوهای کودکان و پدران و مادران، به آرزوهای دادخواهان، به آرزوهای ملیتهای تحت ستم، به آرزوی تحقق خواست برابری و آزادی جامعه عمل بپوشاند.
نظرات شما