جمعه های اعتراضی زاهدان اینبار با شعار آزادی، عدالت، حق مسلم ماست

جمعه های اعتراضی مردم بلوچ که تبلوری از جنبش انقلابی توده های مردم ایران است، همچنان با شعارهای ضد حکومتی ادامه دارد. روز جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، مردم زاهدان همانند جمعه های گذشته به خیابان آمدند و با سردادن شعارهای انقلابی علیه جمهوری اسلامی تظاهرات کردند. بیش از ۳۰ هفته است که مردم بلوچستان با برپایی جمعه های اعتراضی، آتش جنبش انقلابی و قیامی را که از ۲۶ شهریورماه گذشته در گستره ای به وسعت ایران شعله کشید، زنده نگه داشته اند. جوانان و توده های مردم بلوچ در سی و دومین جمعه های اعتراضی شان به خیابان آمدند و با سر دادن شعارهایی نظیر “مرگ بر جمهوری اسلامی”، زندانی سیاسی آزاد باید گردد”، برادر شهیدم، خونت را پس می گیریم، “قسم به خون یاران، ایستاده ایم تا پایان”، “خامنه ای حیا کن، مملکتو رها کن” و “آزادی، عدالت، حق مسلم ماست” جمهوری اسلامی را به چالش گرفتند.

آنچه تحت عنوان جمعه های اعتراضی مردم بلوچ نامگذاری شده است، در هشتم مهر ماه ۱۴۰۱ با تظاهرات خیابانی آنان در پایان نماز جمعه زاهدان شکل گرفت. نخستین تظاهرات خیابانی آنان اگرچه به طور مشخص حرکتی اعتراضی در واکنش به تجاوز ابراهیم کوچک زایی- افسر نیروی انتظامی رژیم- به دختر ۱۵ ساله چابهاری بود، اما سلسله اعتراضات فوق از همان نخستین جمعه اعتراضی به دلیل مجموعه تبعیضات ملی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بی حد و حصری که توسط جمهوری اسلامی بر مردم سیستان و بلوچستان اعمال شده است، در ارتباطی عمیق و تنگاتنگ با جنبش انقلابی توده های مردم ایران سراسر ایران قرار گرفت. جنبشی که بعد از قتل حکومتی ژینا امینی در ۲۶ شهریور ماه سال گذشته جرقه خورد و در اندک زمانی به حریقی فراگیر علیه کلیت نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد. حریق سراسری که جمعه های اعتراضی مردم بلوچ نیز جلوه ای از این حریق فراگیر است.

در شرایطی که موج جنبش انقلابی توده های مردم سراسر ایران را فرا گرفته بود، هیئت حاکمه با آگاهی از وضعیت موجود و  با وقوف از پتانسیل بالای اعتراضی جوانان و توده های محروم  سیستان و بلوچستان، از همان لحظه های شکل گیری اعتراضات توده ای در زاهدان، سرکوب عریان مردم بپاخاسته بلوچ  را در پیش گرفت. نیروهای آدمکش جمهوری اسلامی با به رگبار بستن بی رحمانه تظاهرات مسالت آمیز جوانان و توده های معترض بلوچ در فاصله کمتر از دو ساعت حدود ۱۰۰ نفر را به خاک و خون کشیدند. کشتاری را که آدمکُشان رژیم در هشتم مهر ماه ۱۴۰۱ به راه انداختند، آنچنان وسیع، وحشیانه و فاجعه بار بود که آن روز به عنوان “جمعه خونین” در حافظه تاریخی مبارزات مردم بلوچ و تمامی توده های مردم ایران ثبت شد. جمعه های اعتراضی که بعدا به شهرهای خاش و ایرانشهر و چابهار هم کشیده شد. تا جاییکه  تظاهرات مردم خاش در جمعه ۱۳ آبان با یورش نیروی انتظامی مواجه شد و دستکم ۱۸ نفر بر اثر تیراندازی ماموران رژیم کشته شدند. اما آنچه از آن زمان تا به امروز باقی مانده، همانا برپایی جمعه های اعتراضی مردم بلوچ در زاهدان است که در هفت ماه گذشته با قامتی بلند و در خور تقدیر با شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی”، ” نه سلطنت نه رهبری، آزادی و برابری” و  “آزادی، عدالت، حق مسلم ماست” در مقابل رژیم ایستاده اند.

برای پی بردن به اهمیت ایستادگی مردم بلوچ، اهمیت اعتبار تظاهرات ضد حکومتی آنان در جمعه های زاهدان و تداوم این اعتراضات هفتگی تا به امروز، آنهم در شرایطی که جنبش انقلابی توده های مردم ایران در کف خیابان به مقدار زیادی افت کرده است، لازم است نگاهی گذرا به نقش زنان و جوانان انقلابی بلوچ در تکامل بخشی به شعارهای این دوره و نیز تاثیر تداوم مبارزات خیابانی آنان بر کل جنبش سراسری ایران داشته باشیم.

منطقه سیستان و بلوچستان، یکی از فقیرترین و سرکوب شده ترین مناطق کشور است. استانی که تحت سیاست های بغایت ارتجاعی و سرکوبگرانه دو نظام سلطنتی و جمهوری اسلامی با مجموعه ای از ستم ها و تبعیضات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی مواجه بوده اند. استانی فقر زده، محروم و فاقد کم‌ترین مراکز تولیدی و صنعتی که دست‌یابی به کار و اشتغال را از مردم منطقه گرفته است. از این رو، توده های محروم این منطقه علاوه بر ستم و تبعیضاتی که بر کل مردم ایران تحمیل شده، با ستم‌های مضاعفی هم مواجه هستند. خصوصا ستم و تبعیضاتی که بر زنان این منطقه روا شده به مراتب فراتر از تبعیضات سیستماتیک جنسیتی اعمال شده بر مجموعه زنان ایران است. از همین رو در نخستین جمعه های اعتراضی زاهدان، زنان در اجتماعات مردان حضور نداشتند و کمترین رد پایی از حضور زنان ستمدیده بلوچ در تظاهرات خیابانی دیده نمی شد. این عدم حضور آنان در شرایطی بود که زنان قهرمان ایران در سایر نقاط کشور از همان آغاز شکل گیری جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی”،  نقش محوری و فراتر از آن نقش رهبری مبارزات خیابانی را بر عهده داشتند.

لذا، زنان بلوچ با گذشت چند جمعه از وقوع “جمعه خونین” زاهدان و در شرایطی که دو ماه و نیم از جنبش سراسری و انقلابی توده های مردم ایران گذشته بود، برای نخستین بار در روز جمعه ۱۱ آذر با صف مستقل و محصور در پوشش حجاب و چادرهای سیاه به تظاهرات خیابانی روی آوردند. با این همه و به رغم تاخیر زمانی حضور زنان بلوچ، تظاهرات مستقل خیابانی آنان که با در دست داشتن پلاکاردهای “زن، زندگی، آزادی”، همراه با سر دادن شعارهای “چه با حجاب، چه بی حجاب، پیش بسوی انقلاب” و “مرگ بر خامنه ای” وارد میدان مبارزه شدند، زان پس یک سیمای انقلابی روشنی از زنان بلوچ را در گستره عمومی کشور به نمایش گذاشتند.

در جمعه های بعد، زنان بلوچ پرشمارتر از پیش و بعضا با لباس های رنگین بلوچی به تظاهرات خیابانی ورود کردند. به رغم سیطره فرهنگ دینی و مرد – پدر سالار حاکم بر منطقه سیستان و بلوچستان، آنان، اینبار با اعتماد به نفس بیشتری در کف خیابان ظاهر شدند. در ویدئوهایی که همان زمان در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی پخش شده اند، شعارهایشان قوی تر، صدایشان محکم تر و اراده مبارزاتی شان نیز به طرز شگفت آوری بالا رفت. انگار زنان بلوچ با الهام گرفتن از سلحشوری زنان مبارز ایران، پا در میدان مبارزه ای گذاشته اند که به طور همزمان علیه تبعیضات دینی و جنسیتی حاکم بر منطقه سیستان و بلوچستان و فراتر از آن علیه بی حقوقی و تبعیضات جنسیتی تحمیل شده بر کل زنان ایران قیام کرده اند. شعار “مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر”، که دو روز بعد از قتل حکومتی ژینا امینی توسط دانشجویان دانشگاه تهران سر داده شده بود، در تظاهرات زنان بلوچ به شعار “نه سلطنت نه رهبری، آزادی و برابری” تکامل یافت. شعاری که در اندک زمانی سراسری شد و به نام زنان بلوچ سکه خورد. با به میدان آمدن زنان بلوچ،جمهوری اسلامی که از ورود آنان به میدان مبارزه و شعارهای رادیکال آنان گیج و منگ و حیران شده بود، برای تحقیر و تخطئه کردن مبارزات دلیرانه آنان به حیله های کثیف تبلیغاتی متوسل شد. روزنامه دولتی ایران ابتدا در هفته آخر آذر ماه ۱۴۰۱ نوشت، زنانی که روز جمعه در خیابان های زاهدان علیه جمهوری اسلامی تظاهرات کردند، “آشوبگران اجاره ای” با “لهجه تهرانی” بودند و پس از آن در سوم دیماه نیز با تکرار لاطائلات قبلی خود نوشت: “به نظر می رسد این معترضان اجاره ای با هدف ارائه یک چهره زنانه از این جریان ها در دوره های زمانی خاصی وارد زاهدان می شوند” و شعارهای “ساختارشکنانه” علیه نظام می دهند.

با ورود زنان بلوچ به تظاهرات خیابانی، صحنه مبارزات عمومی مردم زاهدان نیز در گستره ای وسیعتر و در مواردی متکاملتر با شعارهای سراسری درآمیخت و پس از آن جلوه های درخشانی از وحدت مبارزاتی میان توده های مردم ایران و به طور اخص پیوند میان دو منطقه محروم کردستان و سیستان و بلوچستان پدیدار گردید. اعلام  همبستگی مردم کردستان با مبارزات مردم سیستان و بلوچستان و تاکید آنان بر همبستگی سراسری مردم ایران از جمله تاثیرات مثبت روند مبارزاتی جمعه های زاهدان است که سیاست های تفرقه افکنانه جمهوری اسلامی و سلطنت طلبان را به کلی خنثی کرد.

با نگاهی کلی به روند تکاملی جمعه های اعتراضی زاهدان، که با “مرگ بر خامنه ای” و “مرگ بر دیکتاتور” در ۸ مهر ۱۴۰۱ شروع  شد و در ۱۱ آذر ماه با شعار “چه با حجاب چه بی حجاب، پیش به سوی انقلاب”، رهایی زنان بلوچ را به تحقق انقلاب اجتماعی گره زد و یک هفته بعد در ۱۸ آذر، با شعار “نه سلطنت نه رهبری، آزادی و برابری”، که عملا پیام روشن زنان و جوانان بلوچ در گسست از دین و سلطنت و رهبری را نوید داد، می توان بازتاب رد پای نیروهای چپ انقلابی را در روند مبارزاتی توده های مردم بلوچ در جمعه های زاهدان دید. مبارزاتی که در تداوم خود در جمعه ۱۹ اسفند، با شعار “آزادی، آزادی، آزادی” و “حکومت بچه کش نمی خواهیم”، فریاد اعتراضی خود را علیه حملات شیمیایی جمهوری اسلامی به مدارس دختران بازتاب داد، در جمعه ۴ فروردین ۱۴۰۲، با شعار “مرگ بر خامنه ای” و “مرگ بر سپاهی” مجددا استبداد و سرکوب را نشانه گرفت، در جمعه اول اردیبهشت، با شعار “خامنه ای حیا کن، مملکتو رها کن” و ” زندانی سیاسی آزاد باید گردد”، رهایی زندانیان را به سرنگونی جمهوری اسلامی گره زد و در تظاهرات خیابانی روز جمعه ۲۲ اردیبهشت، با سر دادن شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی” و “آزادی، عدالت، حق مسلم ماست”، سمت و سوی مبارزاتی زنان و جوانان محروم سیستان و بلوچستان را به سوی آزادی و برابری به نمایش گذاشت. و نشان داد جوانان و زنان مبارز بلوچ جدای از هیاهوی رسانه های راست که مدام بر چهره سازی مولوی عبدالحمید تاکید دارند، با چه خواست های رادیکالی پا به میدان مبارزه گذاشته اند.

جدای از نقشی که مولوی عبدالحمید در این مدت در تداوم برگزاری نمازهای جمعه زاهدان داشته است، اما سمت و سوی مبارزاتی زنان و جوانان  بلوچ به تاسی از روند انقلابی حاکم بر جامعه و به تاسی از مبارزات قهرمانانه زنان سراسر ایران در مسیری خلاف اهداف اصلاح طلبانه مولوی عبدالحمید در حال پیشروی است. روند مبارزاتی توده های مردم ایران از دی ماه ۹۶ تا به امروز با ورود به یک دوران انقلابی در ریل انقلاب به حرکت درآمده و با پیشروی در این مسیر بیش از پیش از دین و اصلاحات فاصله گرفته است. لذا، چه در خیزش انقلابی دیماه ۹۶، چه در قیام شکوهمند آبان ۹۸ و چه در موج جدید جنبش انقلابی توده های مردم ایران که با محوریت “زن، زندگی، آزادی” شروع شد، کمترین رد پایی از دین و اصلاحات در شعارهای مبارزاتی مردم دیده نمی شود. چرا که بعد از ۴۴ سال حاکمیت جمهوری اسلامی، توده های مردم ایران دریافته اند که پایه و اساس دین بر دشمنی با آزادی، اعمال تبعیضات جنسیتی و نفی کامل آزادی عقیده و بیان استوار است. حتی مولوی عبدالحمید هم که در خطبه های نماز جمعه زاهدان، آن زمانی که از آزادی و برابری زنان حرف می زند، در عین حال وقتی پای حجاب اسلامی در میان می آید، همانند خامنه ای بر حجاب زنان تاکید می کند و رعایت حجاب را از مسلمات دین اسلام می شمارد. این بخش از تجربه های جمعه های اعتراضی زاهدان نشان می دهد، که در موضوع آزادی زنان،  برخورداری آنان از حق انتخاب پوشش و آزادی کامل بیان و عقیده در جامعه، همه رهبران دینی در نهایت مثل هم می اندیشند. چرا که بین دین و آزادی زنان، بین دین و آزادی کامل بیان و عقیده دره عمیقی وجود دارد که آزادی زنان آنهم در محدوده حقوقی فقط با جدای کامل دین و دولت و پذیرش دین به عنوان یک امر خصوصی و رفتنش در پستوی خانه ها متحقق خواهد شد.

از سوی دیگر تجربه ۲۰ ساله دوران به اصطلاح اصلاحات و دلخوش بودن گرایش “اصلاح طلبان” به “رفراندوم” و طرح “انتخابات آزاد” در جمهوری اسلامی که این روزها مولوی عبدالحمید هم در خطبه های خود مبلغ آن است، نشان می دهد که رهبر مذهبی سیستان و بلوچستان نیز تا چه حد از مطالبات مردم محروم منطقه فاصله دارد و روشن است که با چنین نگرشی هرگز نمی تواند نماینده توده‌های زحمتکش، زنان و جوانان محروم مردم بلوچ باشد. زنان و جوانانی که برای رهایی از هرگونه ستم و تبعیضات دینی و قومی و جنسیتی برای رسیدن به کار، نان، آزادی پا به میدان مبارزه گذاشته اند. از این رو، اگر پاره هائی از شعارهای مذهبی درگوشه هایی از تظاهرات جمعه های اعتراضی زاهدان به گوش می رسد و یا گرایشات مذهبی داخلی و خارج از کشور همچنان به طرح اینگونه شعارها و خطابه های مولوی عبدالحمید در نمازهای جمعه زاهدان دل بسته اند، باید بدانند، آنچه زنان و جوانان سیستان و بلوچستان را به جمعه های اعتراضی و در عرصه ای وسیعتر به مبارزات سراسری توده های مردم ایران پیوند داده است، نه دین و رفراندوم و اصلاحات، که همانا خواست کار است که از آنان دریغ شده است. خواست نان است که از سفره شان ربوده شده است، خواست آزادی و اجرای عدالت است که از آن محروم گشته اند. جوانان فقیر این منطقه، در فقدان کار است که به سوخت بری کشیده شده اند. در فقدان نان است که گاه به قاچاق مواد مخدر روی آورده اند. در فقدان کار، نان، آزادی است که توسط نیروی انتظامی به هنگام سوخت بری کشته می شوند و توسط بیدادگاه های جمهوری اسلامی به اتهام حمل مواد مخدر اعدام می شوند.

بنابراین، جنبش انقلابی زنان ، جوانان و توده های زحمتکش و ستمدیده مردم بلوچ، اگر بخواهد به آزادی و عدالت و برابری برسد، هرگز نباید در محدوده یک جنبش ملی و صرفا با خواست رفع ستم ملی و قومی و مذهبی محصور گردد، با رفتن جمهوری اسلامی و برقراری حتی یک جمهوری سکولار سرمایه داری، اگر چه ممکن است پاره ای از آزادی های فردی و مدنی آنان متحقق گردد، اما خواست کار، نان و آزادی برای آنان هرگز محقق نخواهد شد. از این نظر به رغم اینکه رد پای حضور نیروهای چپ و کمونیست در طرح شعارهای انقلابی جمعه های اعتراضی زاهدان دیده می شود، اما این کافی نیست. نیروهای چپ و کمونیست با پیشینه نفوذی که طی سال های پس از انقلاب ۵۷ در منطقه داشتند و چه بسا بخشی از آنان کماکان در منطقه حضور دارند، باید بتوانند در یک ارتباط نزدیکتر با هم قرار گیرند تا بتوانند در مسیر رهایی توده های مردم بلوچ از نفوذ روحانیت مرتجع و ناسیونالیسم قومی و ملی گام های موثرتری بردارند.

مردم سیستان و بلوچستان به لحاظ محرومیت تحمیل شده بر آنان و عدم وجود مراکز تولیدی و صنعتی لازم، دارای کمترین سهم اشتغال در کشورند. بی کاری و بی عدالتی در آنجا بیداد می کند، فقر چنگال خود را عریان تر از هر منطقه ای بر گلوی آنان فرو کرده است. تشنگی و بی آبی، معضلی اساسی برای کل منطقه است. زنان بلوچ به لحاظ تبعیضات جنسیتی، ظلم مضاعفی را تحمل می کنند. این همه ستم و تبعیض، صرفا با رفتن جمهوری اسلامی بر طرف نمی شود. لذا، با توجه به مجموعه ستم و تبعیضات تحمیل شده بر آنان، صرف سرنگونی جمهوری اسلامی، هیچ گره ای از هزاران گره کور مردم سیستان و بلوچستان را نخواهد گشود. آنچه نجات بخش کارگران، زنان، جوانان، معلمان، دانشجویان، بازنشستگان و عموم توده های مردم ایران و به تاسی از آن، نجاب بخش کارگران، زنان، جوانان و مردم محروم سیستان و بلوچستان از وضعیت موجود است، همانا سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان است. بنابر این، آنچه را که مردم بلوچ در تظاهرات روز جمعه  ۲۲ اردیبهشت، با شعار “آزادی و عدالت حق مسلم ماست” فریاد کرده اند، فقط در حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان قابل تحقق است.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۲۰ در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.