مطلب زیر را یک رفیق کارگر از داخل کشور برای سازمان ارسال نموده است
روند تحولات و پیشاهنگان طبقه کارگر
سیر وقایع و روند تحولات اخیر بهوضوح و روشنی نشان میدهد که جامعه ما دریک موقعیت انقلابی بسر میبرد. اما اینکه این موقعیت انقلابی به چه نتایجی میرسد هنوز نه مشخص است و نه قابل پیشبینی. ولی با توجه واقعیتهایی که پیش روی ما قرار دارد تا حدودی میتوان گفت این کشاکش شاید سالها هم طول بکشد. ازیکطرف بورژوازی حاکم بر جامعه توان پاسخ گوئی به هیچکدام از نیازهای مردم را ندارد و از طرف دیگر هم آن طبقهای که توان پاسخ گوئی به نیازهای جامعه را دارد (طبقه کارگر) هنوز نتوانسته خود را بهصورت متشکل و سازمانیافته نشان دهد. طبقه کارگر ما در این شرایط چقدر به کسب هژمونی و قدرت سیاسی نزدیک شده است. نقش سازمانها و گروههای پیشرو در این شرایط چه خواهد بود.؟ آیا پیشروان طبقه کارگر نقش خود را بهطور شایسته بازی کردهاند.؟ اگر اینگونه است بازتاب آن در طبقه چگونه بوده و این بی تشکلی وعدم آگاهی ناشی ازچه علل و عواملی هست.
طی ۴۴ سالی که از حیات ننگ و نفرت حاکمیت گذشته است، چرا هنوز پیشاهنگان طبقه کارگر برای طبقه ناشناخته ماندهاند و یا حداقل شناخت کمی از آنان دارند. البته همه بهخوبی این رامی دانیم که وجود دیکتاتوری جنونآمیز و وحشتناک میتواند بهعنوان یک عامل بازدارنده مهم در این راه سد و مانع باشد. اما با نگاهی به گذشته و تاریخ نهچندان دور میتوان پی برد که در سیاهترین دیکتاتوریها هم پیشروان و پیشگامان طبقه توانستهاند تأثیرات خود را بر روند تحولات و دگرگونیها بگذارند. درزمان رژیم پهلوی باآنکه عمر چریک بین دوتا چهار ماه حدس زده میشد، همین ۲ تا ۴ ماه بیشترین تأثیر را بر روند رویدادها نهاده بود. اینکه حرف چپها و کارگران و زحمتکشان یکی است، حرف کاملاً درست و بجایی است، اما چه زمانی این حرفها بهصورت عملی خود را نشان خواهند داد، این مهم است. از طریق تلویزیون و منشور، اعلامیه و اطلاعیه هیچگاه انقلاب به پیروزی نخواهد رسید. اینها فقط وسایلی هستند که روند انقلاب را تسریع خواهند کرد. انقلاب نیاز به برداشتن گامهای عملی دارد. انقلابیترین تئوریها هم اگر همراه عمل انقلابی نباشد ره بهجایی نخواهد برد. اگر روزی رفقای انقلابی و جانفشان فدائی در حماسه سیاهکل توانستند جامعهای را به تکان و تکاپو وادارند، چرا پیشگامان و پیشروان طبقه کارگر در این شرایط و موقعیت انقلابی توان این تأثیرگذاری را ندارند. گرچه همه میدانیم که جایگاه سیاهکلیهای انقلابی اکنون در جنگل و کوهستانها نیست بلکه در این شرایط و این زمان کارخانهها و مؤسسات بزرگ اقتصادی میتوانند نقش جنگلها را به عهده داشته باشند.
داشتن رسانهها و ابزارهای تبلیغاتی بسیار خوب و سازنده است درصورتیکه خود این ابزارها بهجای انقلاب ننشینند، یعنی که خود به هدف تبدیل نشوند. از طریق پند و اندرز و سخنرانی هیچ انقلابی به سرانجام مطلوب خویش نخواهد رسید.
هر جریان و سازمان انقلابی که نتواند با طبقه خویش ارتباط برقرار کند ره بجایی نمیبرد. حال که این ارتباط اینقدر مهم است، طی این ۴۴ سال نیروهای انقلابی چقدر در این راه موفق بودهاند. نیروهایی که یک روز از تجمعی ناهمگون ولو اینکه زیا دهم باشند بهگونهای دچار ارعاب میشوند و بعدازآن در پی انتشار منشور حداقلی، آنقدر به وجد میآیند که فراموش میکنند منشور منتشرشده نهتنها از بدنه اصلی طبقه کارگر جداست بلکه تعدادی از امضا کنندگانش هم ناشناختهاند. این ارعاب و وجد را نیروهای خورده بورژوازی یا بورژوازی بروز ندادهاند بلکه این ارعاب و وجد را نیروهای انقلابی عضو شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست بروز دادهاند و در تلویزیون آنقدر از این منشور حرف زدند تا بهسادگی از فراخوان کارگران هفتتپه گذشتند و آنقدر که از منشور حرف زدند از گام عملی کارگران هفتتپه حرف نزدند و اگر پیشروان کارگران و جنبش کارگری اینگونه باشند باید به حال طبقه کارگر تأسف خورد.
در رابطه با تلویزیون شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست باید گفت که هرکدام از این سازمانها و گروهها حرف خودشان را میزنند و گاه یکدیگر را نیز متهم میکنند. روزی یکی از این مدعیون یا مجریهای تلویزیون برابری گروه دیگر را به استالینیزم متهم نمود که اولاً اینگونه برخوردها جو همکاری و هماهنگی را از بین میبرد. دوما اینکه همین هائی که روزی استالین را مظهر سوسیالیسم میدانستند، امروز بدون هیچ توضیحی آنقدر از استالین بد میگویند که سرمایهداری جهانی را مات و مبهوت کردهاند. درصورتیکه نقد هر شخص یا جریان یا گروه سیاسی را باید با توجه به شرایط و موقعیتی نقد کرد که آن شخص یا جریان یا گروه در آن قرار داشته است. نقد با کوبیدن و فحاشی متفاوت است. اگر استالین اشتباهاتی داشته است، که داشت، این اشتباهات ریشه در ضدانقلابی بودن یا ضد سوسیالیست بودن استالین نداشته است.
میتوان گفت که بسیاری از این اشتباهات ریشه در شرایط تاریخی اقتصادی و اجتماعی زمان استالین داشتهاند و آنهایی که روند نقد تاریخ به اشخاص و احزاب نسبت میدهند درک درستی از تاریخ و روند دیالکتیک پیچیدگیهای تاریخ ندارند.
در پایان صمیمانه دستهایتان رامی فشارم و از اینکه به دغدغههای کارگری بذلتوجه مینمایید رفیقانه از شما رفقای گرامی سپاس گذارم. به امید روزی که در پرتو حکومت شورایی بهصورت عملی به کار، نان و آزادی برسیم.
خرداد ۱۴۰۲
“حمید اشرف”
نظرات شما