در جریان مبارزه است که توده‌ها می‌آموزند

در جریان مبارزه‌ای که در هر کشوری میان طبقات ستمگر و ستمدیده، انقلاب و ضدانقلاب در جریان است، هیچ‌چیز بهتر از خود مبارزه عملی توده‌های مردم آن‌ها را آموزش نمی‌دهد و چشم آن‌ها را بر واقعیت‌ها نمی‌گشاید. جنبش انقلابی نیمه دوم سال گذشته توده‌های مردم ایران علیه طبقه ستمگر حاکم،  درس‌های آموزنده بسیاری برای کارگران و زحمتکشان، زنان به‌ویژه جوانانی داشت که فاقد تجربه سیاسی لازم بودند. این پیکار جنبه‌های مثبت و منفی، ضعف‌ها و کمبود‌های مبارزه را به آن‌ها نشان داد. درعین‌حال، همین مبارزه، ماهیت سازمان‌ها و بلوک‌بندی‌های سیاسی را به همراه ادعاهای آن‌ها در مدتی کوتاه  برملا کرد.

نشریه کار در مقالات متعدد در این چند ماه مکرر دست‌آوردهای و کمبود‌های این جنبش را برای درس‌آموزی از آن‌ها توضیح داده است. اتفاق دیگری که در هفته‌های اخیر رخ داد و می‌تواند درس بزرگ دیگری برای مردم ایران باشد، به رابطه قدرت‌های امپریالیست جهان و زدوبندهای آن‌ها با جمهوری اسلامی برمی‌گردد.

این واقعیتی است بر همگان آشکار که در جریان مبارزات نیمه دوم سال گذشته مردم ایران، توهم پراکنی پردامنه‌ای توسط  سازمان‌های رنگارنگ بورژوائی و بلندگوهای تبلیغاتی آن‌ها، نسبت به دولت‌های به‌اصطلاح دمکراتیک اروپائی و آمریکا و ارگان‌ها و نهادهای سازمان ملل در موردحمایت از این مبارزات و کمک به نجات مردم از شر رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی صورت گرفت. این ادعای کذب وسیعاً تبلیغ و بسط داده شد که گویا این دولت‌ها متحدان مردم ایران در مبارزه علیه رژیم استبدادی جمهوری اسلامی‌اند و با یاری آن‌ها می‌توان حتی جمهوری اسلامی را سرنگون کرد. تلویزیون‌های ماهواره‌ای وابسته به قدرت‌های جهانی و سازمان‌های بورژوائی اپوزیسیون تلاش کردند این نگرش را در میان مردم ایران اشاعه دهند که قدرت‌های اروپائی و آمریکا دوست و حامی مردم ایران‌اند. گرچه بخش بسیار بزرگی از مردم ایران بنا به تجربه‌ای که از گذشته داشتند، کمتر تحت تأثیر این توهم پراکنی و تبلیغات آن قرار گرفتند، اما در خارج از کشور که سازمان‌های بورژوائی ایرانی  با حمایت قدرت‌های جهانی ابتکار عمل را در دست داشتند، از طریق سازمان‌دهی تجمعات در برابر مراکز سیاسی تصمیم‌گیرنده دولتی و ملاقات با سران و مقامات دولت‌های اروپائی و آمریکائی و دخیل بستن به یاری آن‌ها به این توهمات دامن زدند. البته آن‌ها وعده‌های توخالی گرفتند و از آنجائی که خواستار حفظ  تمام دستگاه استبدادی در ایران هستند، به قدرت‌های جهانی اطمینان ‌می‌دادند که خواهان حفظ تمام نظم موجودند. مشکلشان صرفاً با ولی فقیه و سپاه پاسداران است . یکی از خواسته‌های آن‌ها نیز تحریم سپاه پاسداران و قراردادان آن در لیست ترور بود. در واقعیت اما این تجمعات و تظاهرات از دیدگاه قدرت‌های بزرگ نه وسیله‌ای برای حمایت از مردم ایران، بلکه ابزار فشاری برای ساخت‌وپاخت‌های بعدی با جمهوری اسلامی و گرفتن امتیازات بیشتر بود. واقعیتی که اکنون علنی شده است.

با تحولاتی که در چند هفته اخیر شاهدش بودیم، امروز دیگر نباید برکسی پوشیده باشد، که قدرت‌های جهانی به‌رغم برخی اختلافات، جمهوری اسلامی را متحد خود می‌دانند. نه‌فقط  هیچ‌گاه خواهان برافتادن آن نبوده و نیستد، بلکه همواره تلاش کرده‌اند که مانع از سرنگونی آن شوند. آن‌ها هیچ آلترناتیوی بهتر از جمهوری اسلامی در ایران ندارند، چراکه توانسته با استبداد و دیکتاتوری عریان،  نظم سرمایه‌داری حاکم بر ایران را حفظ کند و در همان حال مانع از تحولی گردد که ثبات مطلوب امپریالیست‌ها را در منطقه خاورمیانه به مخاطره اندازد.‌  از همین رو حتی زمانی که جنبش انقلابی در خیابان‌ها در جریان بود، آن‌ها مذاکرات پنهانی خود را با جمهوری اسلامی ادامه دادند و جمهوری اسلامی تضعیف‌شده حالا در وضعیتی قرار داشت که پیشنهاد‌های آن‌ها را برای پذیرش برخی اختلافات راحت‌تر بپذیرد. برای متوهمان، شوک نخست هنگامی وارد آمد که دریافتند قدرت‌های به‌اصطلاح دمکراتیک اروپائی مخالف تروریسم در حال مبادله زندانیان با جمهوری اسلامی هستند و یک دیپلمات تروریست رژیم که در زندان بلژیک بود قرار است با یک گروگان اسیر در زندان‌های جمهوری اسلامی مبادله و آزاد شود که بالاخره هم آزاد شد. اما این تازه آغاز ماجرا بود. بده بستان‌ها در سطحی کلان‌تر از آن صورت گرفته بود که در مقابل آن، مبادله یک تروریست با یک گروگان، عددی محسوب شود. روشن بود که جمهوری اسلامی با امتیازاتی که در جریان بده بستان‌ها داده است یکی از خواسته‌هایش به‌ویژه از اتحادیه اروپا ممنوعیت یا محدودیت  فعالیت مخالفین جمهوری اسلامی در کشورهای عضو اتحادیه بود. پوشیده نبود که در میان سازمان‌های بورژوائی اپوزیسیون جمهوری اسلامی تنها یک سازمان، مجاهدین خلق  از دیدگاه جمهوری اسلامی خطری جدی محسوب می‌شد، چراکه نه‌فقط  یک نیروی متشکل و سازمان‌یافته است که در داخل ایران نیز در محدوده‌ای فعالیت سیاسی دارد و در همان حال از حمایت برخی جناح‌ها و محافل دولت‌های اروپائی و آمریکا برخوردار است، بلکه درواقع تنها سازمان بورژوائی سرنگونی طلب هم محسوب می‌شود. سازمان‌ها و گروه‌های دیگر اپوزیسیون‌های بورژوائی نه‌فقط نقشی ندارند، بلکه حتی پرسروصداترین آن‌ها که سلطنت‌طلبان باشند، درواقع به نحوی حامی و متحد جمهوری اسلامی به استثنای شخص خامنه‌ای هستند. آن‌ها از سیاست‌ها و کل دستگاه دولت استبدادی با حرارت پشتیبانی می‌کنند. آرزویشان هم این است که همین دستگاه دولتی روزی ولی‌فقیه را بردارد و به‌جای آن‌یک شاه بنشاند. همین و بس.

بنابراین روشن است که چرا دولت‌های اروپائی پس از توافقات خود با جمهوری اسلامی،  نخست مجاهدین خلق را هدف قراردادند. هم‌زمان با ممنوعیت برگزاری تظاهرات آن‌ها در ۳۰ خرداد  در فرانسه،  پلیس آلبانی نیز به مرکز اصلی استقرار آن‌ها در این کشور که البته با توافق آمریکا و اروپا بوده است، یورش برد که منجر به مرگ یک نفر، ده‌ها مصدوم، بازداشت و تخریب امکانات آن‌ها شد. آشکار بود که چنین اقدامی درواقع  به دستور اتحادیه اروپا با موافقت دولت آمریکا صورت گرفته است. سخنگوی دولت آمریکا نیز چیزی را پوشیده نگذاشت و اعلام کرد این اقدام پلیس آلبانی را حق دولت آلبانی می‌داند. این اقدامات ضد دمکراتیک که باید آن را محکوم کرد، البته به همین‌جا محدود نخواهد ماند، پی آمد آن نیز موانع و محدودیت‌هایی است که بر جریانات سیاسی مخالف جمهوری اسلامی به‌ویژه سازمان‌های چپ وارد خواهد آمد که از هم‌اکنون باید آمادگی مقابله با آن را داشته باشند.

اما این تحولات درس دیگری است برای  تمام کسانی  که به نحوی در این توهم گرفتار بودند که دولت‌های امپریالیست اروپائی و آمریکائی متحد مردم ایران‌اند و خواهان استقرار یک رژیم دمکراتیک در ایران . سازمان‌های بورژوائی، البته قدرت‌های جهان سرمایه‌داری را متحد خود می‌دانند و هر اتفاقی هم که رخ دهد همین سیاست را ادامه می‌دهند. اما مردمی که گرفتار این توهم  شدند که گویا دولت‌های اروپائی و آمریکائی حامی آن‌ها و مطالباتشان هستند، باید بیاموزند که تمام قدرت‌های امپریالیست جهان و دولت‌های مرتجع منطقه نه متحد بلکه دشمنان مردم ایران‌اند. آن‌ها منافع خود را در ایران حمایت از رژیم‌های دیکتاتوری و استبدادی، خواه سلطنتی باشد یا مذهبی و غیره می‌بینند. چراکه این رژیم‌ها هستند که منافع آن‌ها را تأمین کرده و می‌کنند. این رژیم‌ها هستند که مردم را در اسارت گرفته‌اند و راه پیشرفت آن‌ها را سد کرده‌اند. حتی در سازمان‌های بین‌المللی وابسته به سازمان ملل نیز دیدیم به‌محض این‌که توافقات و زد و بندهای پشت پرده  صورت گرفت، جمهوری اسلامی در رهبری برخی ارگان‌ها و نهادهای وابسته به این سازمان قرار گرفت. دلیل آن‌هم پوشیده نیست. در واقعیت،  سازمان ملل هم، سازمان دولت‌هاست و نقش تعیین‌کننده در آن را نیز قدرت‌های بزرگ جهان به‌ویژه آمریکا و اروپا بر عهده دارند. لذا توده مردم ایران، همواره باید به نیروی خود و مبارزه خود متکی باشند. کسی آن‌ها را از خارج نجات نخواهد داد.  متحدان مردم ستمدیده ایران، کارگران و زحمتکشان جهان، ستمدیدگان جهان و سازمان‌های آن‌ها هستند. باید از تحولات سیاسی و زدوبندهای اخیر دولت‌های اروپائی و آمریکائی با جمهوری اسلامی آموخت که آن‌ها نیز همانند امپریالیست‌های روسی و چینی حامی و متحد جمهوری اسلامی و دشمن کارگران و زحمتکشان و تمام ستمدیدگان ایران هستند.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۲۶  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.