وظیفه سنگینی که بر دوش فعالان کارگری و جنبش کمونیستی قرار دارد

به‌رغم تلاش مرتجعین حاکم بر ایران برای غلبه بر بحران سیاسی ژرفی که تمام ارکان نظم موجود را فراگرفته است، این بحران لحظه‌به‌لحظه عمیق‌تر می‌شود. پاسداران نظم کهنه و ارتجاعی نگران توفان‌های سیاسی جدیدی هستند که پی‌درپی از سال ۹۶ تا به امروز فرارسیده و تمام موجودیت و هستی آن‌ها را به مخاطره افکنده است. اعتراض و نارضایتی به نحو روزافزونی وسعت گرفته است.  به‌جز طبقه حاکم سرمایه‌دار و مزدوران ارگان‌ها و نهادهای سرکوب مادی و تحمیق معنوی ، عموم مردم ایران رو در روی نظم حاکم قرارگرفته‌اند. توقفی در مبارزات که پی‌درپی ضرباتی بر پیکر پوسیده نظم حاکم و طبقه پاسدار آن وارد می‌آورند، نیست. مبارزات زنان به یک حماسه جنگ تن‌به‌تن در یک نبرد نابرابر در سراسر ایران تبدیل‌شده و آرام و قرار را همه‌جا از ارتجاع گرفته است. تمام نیروی سرکوب و جیره‌خوار رژیم در سراسر کشور بسیج شده‌اند تا جنگی را که به وسعت سراسر ایران  در جریان است، مهار کنند. رئیسی این جلاد سرشناس به مزدوران رژیم وعده می‌دهد که بر این نبرد غلبه و آن را جمع خواهد کرد. تشدید سرکوب و بازداشت زنان، محروم کردن آن‌ها از کار و تحصیل، تهدید حتی دختران دانش‌آموز به محرومیت از ادامه تحصیل، مجموعه‌ای از تلاش‌های ارتجاع در لحظه کنونی برای مهار جنبش زنان است. اما تاکنون نتیجه‌ای نگرفته و قطعاً نخواهد گرفت. فقط مبارزات زنان نیست که رژیم را به ستوه آورده است. تظاهرات و تجمعات مردم تحت ستم کردستان و بلوچستان در اشکالی دیگر ادامه دارد. کمتر روزی بدون مبارزات گروه‌های اجتماعی کوچک و بزرگ  مردم در سراسر کشور می‌گذرد. تجمعات و راهپیمایی‌های بازنشستگان به یک مبارزه مستمر هفتگی تبدیل‌شده است. کارگران همه‌روزه بر سر مطالبات خود اعتصاب و تجمع برپا می‌کنند. بیکاران میدان جدیدی از مبارزه برای کار گشوده‌اند. گرچه دانشگاه‌ها و مدارس فعلاً تعطیل‌اند، اما مبارزات معلمان و دانشجویان همواره در طول این سال‌ها ادامه داشته است. پرستاران نیز در این یا آن شهر و بیمارستان با تجمعات اعتراضی خواستار تحقق مطالبات خود هستند. اعتراضات بر سر آب، نان، محیط‌زیست در اینجاوآنجا برپاست. ستمگری نظم حاکم حتی معلولان را نیز به کف خیابان و اعتراض کشانده است .این نارضایتی گسترده نشان‌دهنده ابعاد بحران سیاسی فراگیر کنونی است. بحرانی که نه‌فقط نشان‌دهنده نخواستن توده‌های مردم ایران به ادامه زندگی به روال گذشته در چهارچوب نظم حاکم است، بلکه نشانه آن است که طبقه حاکم نیز قادر به اعمال حاکمیت به شیوه گذشته نیست. به‌واقع با این تشدید تضادها، تعمیق بی‌سابقه بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، آمادگی تمام شرایط عینی برای یک انقلاب و با جان‌فشانی بی‌سابقه توده‌های مردم درنبرد برای دگرگونی نظم موجود، جمهوری اسلامی می‌بایستی تاکنون سرنگون شده باشد، اما چرا همچنان باقی‌مانده و به حیات ننگین خود ادامه داده است؟

سال گذشته جنبش به درجه‌ای اعتلا یافت که تا آستانه انقلاب پیش رفت، بااین‌همه نتوانست به انقلاب منجر شود. علت چیست؟ برخی مکرر بر سرکوب‌های وحشیانه و بی‌رحمی‌های طبقه حاکم تأکید می‌کنند. گوئی که از طبقه حاکم انتظار دیگری جز آنچه انجام داد، می‌رود. طبقه حاکم در هر کشوری به خاطر حفظ منافع اقتصادی و سیاسی خود، همواره با تمام امکانات و نیروی مسلح از موجودیت خود و نظم مستقر دفاع می‌‌کند. گرچه مقاومت رژیم‌هایی از نمونه‌های جمهوری اسلامی در برابر خواست تغییر توده‌ها بسیار شدیدتر است، اما ویژگی همه نظام‌های طبقاتی و به‌ویژه نظام سرمایه‌داری بوده و هست. تجربه تمام جنبش‌های انقلابی و  انقلاب‌های بزرگ جهان  این واقعیت را به‌وضوح نشان داده است که طبقات حاکم بدون انقلاب و بدون توسل مردم به سلاح و قیام کنار نمی‌روند و تا آخرین لحظات دست از سرکوب، جنایت و کشتار برنمی‌دارند. وقتی‌که جمهوری به‌اصطلاح دمکراتیک فرانسه که تاج افتخار دمکراسی‌های‌ بورژوائی است نمونه‌های متعدد ننگینی از سرکوب و کشتار کارگران را در کارنامه خود دارد و امروز دیگر حتی تظاهرات معمولی مردم را با واحدهای ضد شورش بی‌رحمانه سرکوب می‌کند، باید برای هر انسانی باکمی آگاهی روشن باشد که طبقه حاکم درنهایت برای دفاع از خود وسیله‌ای جز قهر و سرکوب ندارد. بنابراین سرکوب و کشتارهای بی‌رحمانه جمهوری اسلامی نمی‌تواند پاسخی به این سؤال باشد که چرا مبارزات مردم ایران از سال ۹۶ به‌عنوان نقطه عطف در فرارسیدن یک دوران بیداری توده‌ها و روی‌آوری به عمل انقلابی و به‌ویژه مبارزات پردامنه و اعتلا یافته سال گذشته نتوانسته به نتیجه برسد. معضل جنبش توده‌های تحت ستم مردم ایران در جای دیگری قرار دارد.

واقعیت این است که در هر کشوری از جهان، اگر حتی میلیون‌ها تن از مردم، آماده نبرد برای سرنگونی نظم ارتجاعی باشند، اما سازمان‌دهی و رهبری نداشته باشند، شکست قطعی است. اگر در برابر دشمنی که استراتژی و تاکتیک‌های مشخصی دارد، یک جنبش حتی ده‌ها  میلیونی استراتژی، هدف و تاکتیک‌های مشخصی که بتواند تاکتیک‌های دشمن را خنثی کند، نداشته باشد، شکست قطعی است. اگر یک جنبش شعارهای بسیج کننده‌ای نداشته باشد که بتواند عموم توده‌های ناراضی از نظم موجود را حول این شعارها بسیج کند، شکستش قطعی است. این‌هاست آن دلایلی که تاکنون مانع از پیروزی میلیون‌ها تن از مردم ناراضی ایران  از وضع موجود شده است.

برای پیروزی بر طبقه حاکم و برای این‌که یک موقعیت انقلابی در هر کشوری به انقلاب منجر شود، آمادگی طبقه‌ کارگر به لحاظ ذهنی، سازمان‌یافتگی و آگاهی نقش تعیین‌کننده خواهد داشت. در ایران اما به‌رغم وجود موقعیت انقلابی، این آمادگی طبقه کارگر تاکنون وجود نداشته است. چنانچه این تأخیر در آمادگی همچنان ادامه یابد، جنبش مردم ایران سرنوشت پیروزمندی نخواهد داشت. چراکه در یک جامعه سرمایه‌داری فقط این طبقه می‌تواند به لحاظ رسالتی که تحول اقتصادی و اجتماعی جامعه سرمایه‌داری همراه با تضادهای آن برای دگرگونی بر دوش آن قرار داده است، به لحاظ کمیت وسیعی که این طبقه در کل جمعیت کشور داراست، به لحاظ نقشی که در تولید دارد و می‌تواند تمام نظم اقتصادی را فلج سازد و برای این‌که سلاح‌های قدرتمندی همچون اعتصابات سراسری برای خنثی کردن تاکتیک‌ها و سلاح‌های دشمن طبقاتی در دست دارد، نقش رهبری را بر عهده گیرد.

بنابراین کسی که به برپائی و پیروزی انقلاب در ایران باور دارد، باید تلاش خود را معطوف به حضور متشکل و رهبری طبقه کارگر در جنبشی سازد که علیه نظم حاکم در جریان است. اما در شرایط انقلابی کنونی هرگونه حضور طبقه کارگر به معنای عمل سیاسی و مبارزه سیاسی است. دوران آن سپری‌شده است که کسی بر این پندار باشد با شیوه‌های مرسوم دوران رکود سیاسی  می‌توان در یک دوران انقلابی برای حضور متشکل طبقه کارگر در جنبش تلاش کرد. گرچه همین عقب‌ماندگی طبقه کارگر از تحولات سیاسی کنونی نیز دلیلی است بر این‌که در یک دیکتاتوری عریان حتی روش‌های سنتی دوران رکود سیاسی برای متشکل شدن هم پاسخ نگرفته است.

طبقه کارگر در جریان مبارزه و اشکال خاصی از این مبارزه  است که متشکل می‌شود. اما این دوره‌های تاریخی در زندگی سیاسی هر ملتی است  که به اشکال مبارزه طبقه کارگر مختص آن دوران شکل می‌دهد. این اشکال در دوران رکود سیاسی اساساً شکل‌های مبارزه اقتصادی، حول مطالبات اقتصادی است. اما اشکال مبارزه طبقه کارگر در دوران انقلابی متمایز از دوران رکود سیاسی است.  در این دوران،  مبارزات سیاسی و مطالبات سیاسی هستند که عمده می‌شوند و مرکز ثقل تشکل طبقه کارگر در این مبارزه است. این‌که چرا این مبارزه  تاکنون به تأخیر افتاده دلایل معینی دارد که در این نوشته جای پرداختن به آن نیست. اما هرگونه تلاش برای غلبه بر موانعی که تاکنون در برابر طبقه کارگر قرار داشته، تلاش برای برپائی مبارزات سیاسی کارگری، به‌ویژه اعتصابات عمومی و سراسری است. در اوضاع سیاسی کنونی جامعه ایران، فقط در جریان این مبارزه است که طبقه کارگر می‌تواند خود را در مقیاس سراسری متشکل کند و به‌عنوان یک طبقه متشکل در رأس جنبش ظاهر شود. در همان حال این اعتصابات آن شکلی از مبارزه است که ضعف اشکال تا کنونی مبارزه را در جنبش سیاسی کنونی برطرف می‌سازد. همگان شاهد بودیم که سال گذشته تظاهرات توده‌ای گسترده، نبردهای خیابانی و جان‌فشانی توده‌ها به تنهائی برای مقابله با ارتجاع و نیروهای سرکوب آن کافی نبود. توده‌ها به ناگزیر عقب نشستند و جنبش افت کرد. آنچه تاکنون تداوم جنبش سیاسی را در سطحی دیگر حفظ کرده است، مبارزه زنان است که هم‌اکنون  در یک نبرد تن‌به‌تن در سراسر ایران در جریان است. اما این مبارزه به‌رغم نقش و اهمیتش، آن مبارزه‌ای نیست که بتواند تکلیف رژیم را یکسره کند.  تنها مبارزه طبقه کارگر و اعتصابات سراسری این طبقه است که می‌تواند بار دیگر به اعتلای جنبش سیاسی ، حتی در سطحی بالاتر از گذشته منجر گردد و درنهایت زمینه را برای قیام مسلحانه توده‌ای و سرنگونی نظم موجود فراهم سازد. بنابراین، وظیفه‌ای بسیار سنگینی بر دوش کارگران پیشرو، فعالان کارگری و سازمان‌های کمونیست در تلاش برای برپائی اعتصابات عمومی اقتصادی و سیاسی کارگری قرارگرفته است. موفقیت یا شکست در انجام این وظیفه تعیین‌کننده سرنوشت جنبش کنونی توده‌های زحمتکش و ستمدیده مردم ایران خواهد بود.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۳۳  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.