تداوم بحران ها و ناتوانی نظام رو به اضمحلال سرمایهداری در حل و یا حتی تخفیف این بحرانها زمینه ساز رشد و نفوذ روز افزون جریانات شبه فاشیستی و نژادپرست شده است. در جریان انتخاباتی که طی هفتههای گذشته در آرژانتین و هلند برگزار شد، احزاب راست افراطی و شبه فاشیستی رشد بی سابقهای داشتند. در اکتبر(مهر ماه) سال جاری، «خاویر میلی» نماینده راست گرای افراطی در آرژانتین با کسب ۵۶ درصد آراء به ریاست جمهوری این کشور رسید. یک ماه بعد از آن و در انتخابات پیش از موعدی که در هلند برگزار شد، «حزب برای آزادی» که یکی از چند جریان راست افراطی و مهاجر ستیز این کشوراست، با کسب ۲۵ درصد آراء بزرگترین فراکسیون پارلمان هلند شد. سالهاست که این روند در سایر نقاط جهان نیز دیده میشود. پیشتر از این نیز در دانمارک، فرانسه، سوئد، اتریش، آلمان و ایتالیا شاهد اوج گیری و تقویت احزاب مشابه بودهایم.
با این وجود رشد چشمگیر این جریانات در سالهای اخیر و بويژه بعد از بحران اقتصادی بزرگ سال ۲۰۰۸ با شتاب بیشتری همراه بوده است. اما زمینههای شکلگیری آنها عمدتا به دهه ۸۰ میلادی برمیگردد. با فروپاشی بلوک شرق، تک قطبی شدن جهان، بروز بحرانهای متوالی و لاینحل اقتصادی – سیاسی جهان سرمایهداری، تعمیق تضادهای طبقاتی و بیاعتباری روزافزون احزاب سیاسی حاکم، بستر مناسبی برای شکلگیری و رشد گرایشات و جریانات راست افراطی و نژادپرست در جهان فراهم شد. «کتیل راکنس» نویسنده نروژي که در کتاب «راز قدرت گیری پوپولیسم راست» به بررسی قدرتگیری این جریانات در کشوهای اسکاندیناوی، هلند و ایالات متحده پرداخته، مینویسد از دهه ۸۰ تا کنون حمایت از احزاب و جریانات اولترا راست در اروپا شش برابر شده است.
علت رشد بی سابقه این جریانات چیست؟ بحرانی که در سال ۲۰۰۸ جهان سرمایهداری را تکان داد، نه تنها حل و تعدیل نشد بلکه با بحران های دیگری توام شد. پی آمد این بحرانها افزایش تورم و بیکاری، تشدید فقر و شکاف طبقاتی بود. جنگها یکی پس از دیگری درآفریقا و خاورمیانه به راه افتاد. میلیونها آواره گریخته از بمباران و حکومتهای دیکتاتوری در کوه ها، روی آبها و پشت مرزهای بسته سرگردان شدند. بحران محیط زیست و تبعات آن در اقتصاد، بی اعتمادی فزاینده نسبت به احزاب بورژوايي حاکم و انحطاط پارلمانتاریسم بر دامنه و عمق تضادهای لاینحل نظام سرمایهداری افزوده است. در چنین وضعیتی انبوهی از معضلات سر باز کرده وچهره کریه سرمایه داری رو به زوال را هر روز عریانتر از قبل کرده است. نظم کهنه در حال مرگ است اما نظم نو هنوز متولد نشده است. در چنین خلائی است که جناحهای رنگارنگ فاشیست و نژاد پرست سرمایهداری با وعده بهبود شرایط به صحنه میآیند.
«خاویر میلی» که اخیرا به ریاست جمهوری آرژانتین رسید یکی از این نمونهها است. او که با لقب «دیوانه» شناخته میشود و در همه کمپینهای انتخاباتیاش به نشانه «قطع هزینه و پست های زائد» اره برقی در دست دارد، در شرایطی به قدرت رسید که آرژانتین- دومین اقتصاد بزرگ آمریکای جنوبی- با بحران اقتصادی بی سابقهای روبروست. نرخ تورم در این کشور به ۱۴۳ درصد و بدهیهای آن به ۴۴ میلیارد دلار رسیده است. آرژانتین از سال ۲۰۰۱ تا کنون از بازپرداخت بدهیها به صندوق بینالمللی پول عاجز بوده است. فقر و بی خانمانی بیداد میکند. در جریان مبارزات انتخاباتی کارشناسان اقتصادی هشدار داده بودند چنانچه اقداماتی برای تعدیل فقر و بیکاری صورت نگیرد ۹۵ درصد جمعیت به دامان فقر میافتند و بین ۷۰ تا ۸۰ درصد بی خانمان میشوند. اتاق فکر اتحادیه اروپا نیز پیش بینی کرده است که اگر راهحل عاجلی برای غلبه بر بحران اقتصادی موجود در آرژانتین ارائه نشود، نرخ تورم در آرژانتین در ۶ ماهه اول سال آینده به ۲۰۰ درصد خواهد رسید. مضافا این که جنگ اوکراین و کاهش محصولات و صادرات کشاورزی در نتیجه خشکسالی، به اقتصاد این کشور «شوک»های بیشتری وارد کرده است. شبح فقر و فلاکت چنان بر زندگی مردم سایه انداخته که بسیاری از زحمتکشان برای گذران زندگی، مخفیانه دست به فروش اعضای بدن خود می زنند. یکی از وعده های بیشرمانه انتخاباتی «خاویر میلی» آزاد کردن فروش اعضای بدن است. این وعده را داد تا مردم بتوانند آزادانه و بدون هیچگونه ممنوعیتی بدن خود را تکه تکه و حراج کنند. او همچنین پس از پیروزی در انتخابات اخیر اعلام کرد اقتصاد کشور را با «شوک تراپی» درمان خواهد کرد و در اولین اقداماتش هزینه های مربوط به آموزش و پرورش، فرهنگ و فمینیسم را حذف میکند و از پیوستن آرژانتین به پیمان اقتصادی «بریکس» (پیمان اقتصادی بین کشورهای برزیل، روسیه، هند و چین) خودداری خواهد کرد.
نمونه دیگر، قدرت گیری راست افراطی در هلند است که با تکیه به سیاستها و برنامههای مهاجرستیزانه توانسته یک چهارم رای دهندگان را به خود جلب کند. آنها به مردم آدرس اشتباه می دهند. مهاجرین را عامل تورم و کمبود مسکن و کار معرفی میکنند. مردمی که کمرشان زیر بار تورم فزاینده خرد شده و به واسطه اعمال سیاست های نئولیبرالی احزاب حاکم و گسترش خصوصی سازی ها از داشتن نیازهای اولیه ای چون مسکن، کار و بهداشت و درمان محروم شده اند، پس از سال ها بی تفاوتی سیاسی، با وعده وعیدهای شارلاتان های سیاسی نوظهور، این بار به گروههای راست افراطی دل میبندند. گروههایی که گرچه نام حزب را یدک می کشند اما نه حزبی در کار است و نه عضوی دارند. «حزب برای آزادی» تنها روی کاغذ حزب است و “خیرت ویلدرز” تنها عضو و ایضا رهبر مادام العمر آن است. با این که این «حزب» خیرت ویلدرز در انتخابات ۲۲ نوامبر با کسب ۲۵ درصد آراء به ۳۷ کرسی پارلمانی از مجموع ۱۵۰ کرسی دست یافت ،اما هیچیک از این نمایندگان، اساسا عضویتی دراین «حزب» ندارند و تنها مطیع و مجری فرامین «رهبر»اند. ساز و کار تصمیم گیری های این حزب تکنفره و چگونگی تامین منابع مالی آن طی سالهای اخیر از مسائل بحث برانگیز جامعه هلند بوده است. این «حزب» در طول فعالیت خود طرحهای اقتصادی مضحکی نظیر طرح دریافت مالیات از افرادی که روسری به سر میکنند، عنوان کرده است.
جریانات نژادپرست و راست افراطی گرچه در کشورهای مختلف، متناسب با شرایط اقتصادی و اجتماعی آن، بر مسائل و محورهای مختلفی انگشت می گذارند اما در اساس نقاط مشترک فراوانی دارند. این جریانات به غایت محافظه کار و مرتجعند و ضدیت شدیدی با جنبش های اجتماعی و دستآوردهای این جنبش ها دارند. فمینیسم و مبارزات زنان را به سخره میگیرند، با حق سقط جنین مخالفند، همبستگی بین المللی را مطرود می دانند و در عوض شوونیسم را تبلیغ می کنند. خواهان اشد مجازات و برگشت حکم اعدام اند که سالهاست در بسیاری کشورها لغو شده، از محدود کردن آزادیهای سیاسی دفاع می کنند، رسانه های آزاد را دشمن جامعه معرفی میکنند، با جنبش محیط زیست مخالفت آشکار دارند وآن را «سرگرمی نیروهای چپ» می دانند. بی جهت نیست که کمونیست ستیزی یکی از اهداف فوری آنهاست. روز ۳ دسامبر سال جاری، نیروهای راست افراطی اروپا در اجلاس سالانه خود که در فلورانس ایتالیا برگزار شد، دو هدف فوری پیش روی خود گذاشتند: ۱- ساختن «اروپايی بدون سوسیالیستها» و ۲- کسب مقام سوم در پارلمان اروپا. بلوک راست های افراطی در حال حاضر با داشتن ۶۵ کرسی از مجموع ۷۰۵ کرسی پارلمان اروپا ، مقام ششم را در بلوک بندیهای سیاسی این اتحادیه دارد. این جریانات گرچه در اساس خواهان برچیده شدن بساط اتحادیه اروپا هستند، اما معتقدند عجالتا باید برای افزایش نفوذ خود در این اتحادیه تلاش کنند.
آن چه موجب تقویت این گرایشات راست افراطی و شبه فاشیستی و در مواردی قدرتگیری آنها شده، بحرانهای لاینحل نظم رو به زوالی است که در چنبره تضادها درگیر است. بحران بر بحران افزوده میشود اما نظام سرمایه داری راه حلی حتی برای تخفیف لحظه ای آن ندارد. به صحنه آمدن نمایندگان جناح های هار و فاشیست در شرایط کنونی و قدرتگیری آنها بیان آشکار این ناتوانی است. دستجات و گروههایی که مظهرو مدافع دیکتاتوری، لمپنیسم، لودگی، بربریت، توحش و انسان ستیزیاند، نه می خواهند و نه میتوانند به نابرابری و انواع تبعیضات و استثمار پایان دهند. اما قدرتگیری و رشد بیشتر این جریانات ممکن است حتی در مقاطعی موجب بروز فجایعی در جهان نیز بشود. از همین روست که انتخاب واقعی که امروزه در مقابل بشریت قرار دارد، انتخاب بین بربریت و سوسیالیسم است. ما برای سوسیالیسم مبارزه کرده و می کنیم و برای پایان دادن به بربریت، به عنوان بخشی از اردوی کار با تمامی جریاناتی که علیه نظام سرمایهداری مبارزه میکنند، رزم مشترکی را پیش خواهیم برد. انتخاب ما سوسیالیسم است.
نظرات شما