در ضرورت “نه به اعدام” در گستره ای همگانی و سراسری

روز سه شنبه سوم بهمن ۱۴۰۲، محمد قبادلو و فرهاد سلیمی با اتهامات واهی “محاربه” و “قصاص” در زندان قزلحصار اعدام شدند. محمد قبادلو از دستگیرشدگان جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” بود که امیر رئیسیان – وکیل مدافع او- با تاکید بر پیشینه بیماری دوقطبی او و بیان اینکه “حکم قصاص محمد قبادلو در شعبه اول دیوان عالی کشور نقض و پرونده به شعبه هم عرض(شعبه ۵ کیفری یک تهران) ارجاع شده بود تا ضرورتا با معاینات پزشکی قانونی حکم شایسته صادر شود”؛ ادامه روند رسیدگی به این پرونده را غیر حقوقی دانسته و در نتیجه اجرای حکم اعدام محمد قبادلو را بدون “مجوز قانونی” و در زمره “قتل” دانسته است.

فرهاد سلیمی، زندانی سیاسی – عقیدتی کُرد نیز که در سال ۸۸ به اتهام “هواداری از گروه های سلفی” دستگیر و با طرح اتهامی عضویت در القاعده به “محاربه” و “افساد فی الارض” محکوم شده بود، پس از تحمل نزدیک به ۱۴ سال زندان سرانجام در سوم بهمن همراه با محمد قبادلو و دو زندانی دیگر اعدام شد. فرهاد سلیمی که مخفیانه و بدون آخرین دیدار با خانواده در قزلحصار اعدام شد، پس از تحمل ۱۴ سال زندان، پرونده او  در وضعیتی قرار داشت که خانواده و وکلای این زندانی کرُد در انتظار محاکمه مجدد و احیاناً آزادی او بودند.

رژیم ارتجاعی و تبهکار جمهوری اسلامی که برای جلوگیری از سقوط حتمی خود به سرکوب و اعدام روی آورده است، در پی تشدید اعدام های اخیر، محمد قبادلو را نیز همانند “محمد مهدی کرمی”، “محمد حسینی”، “محسن شکاری”، “حمیدرضا رهنورد” و “میلاد زهره وند” از بازداشت شدگان جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” به دار آویخت تا به زعم خود توده ها را منکوب، و سکوت وحشت و ارعاب و ناامیدی را در جامعه بگستراند. اما نه تنها موفق نشد، بلکه برعکس، اکنون فضای ذهنی جامعه علیه اعدام به شدت افزایش یافته است. با اینهمه از آنجاکه جمهوری اسلامی تنها راه بقاء خود را در سرکوب و اعدام می بیند، کماکان بر طبل اعدام می کوبد و همچنان بر صدور حکم اعدام و اجرای آن اصرار دارد.

چهار روز پس از اعدام محمد قبادلو، مهران بهرامیان و فاضل بهرامیان که در جریان جنبش انقلابی نیمه دوم ۱۴۰۱ در شهرستان سمیرم بازداشت شده بودند، روز شنبه ۷ بهمن به اتهام واهی “محاربه” به مجازات مرگ محکوم شدند.

صدور حکم اعدام برای این دو مبارز دستگیر شده در شرایطی صادر شده است که  مراد بهرامیان، برادر فاضل بهرامیان نیز ۲۵ آبان سال گذشته در جریان جنبش سراسری “زن، زندگی، آزادی” در سمیرم توسط  نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی کشته شد.

در سلسله احکام صادره بیدادگاه های جمهوری اسلامی، مجاهد کورکور و رضا رسایی، دو تن دیگر از مبارزان بازداشتی جنبش سراسری سال گذشته هستند که با اتهام جعلی کشتن رئیس سپاه شهرستان “صحنه” به اعدام محکوم شده اند و هم اینک در انتظار روزشمار اجرای حکم اعدام بسر می برند. خواهر مجاهد کورکور با انتشار ویدئوهایی از مردم ایران و سازمان های بین المللی خواسته است برای توقف اجرای حکم اعدام مجاهد کورکور تلاش کنند.

در پرونده موسوم به اکباتان نیز، هفت تن از جوانان مبارز دستگیر شده در جنبش انقلابی نیمه دوم سال گذشته از جمله “میلاد آزمون”، “محمدمهدی حسینی” و “مهدی ایمانی” با پرونده سازی به اتهام واهی کشتن یک طلبه به “محاربه” و “مشارکت در قتل” متهم شده اند و “علیرضا کفایی”، “امیر خوش اقبال”، “علیرضا برمز پورناک” و “حسین نعمتی” نیز با اتهاماتی نظیر “مشارکت در قتل عمد” و “اخلال در نظم و آرامش عمومی” مواجه هستند.

در بیدادگاه دیگری، علی عبیداوی (بترایی) که همراه برادرش در قیام شکوهمند آبان ۹۸ به اتهام “حمله به پایگاه بسیج” در ماهشهر دستگیر شده بودند، به اعدام محکوم شده است. علاوه بر موارد یاد شده، محمد زین الدینی و ادهم نارویی هم به اتهام انتسابی کشتن چند پاسدار در بیدادگاه جمهوری اسلامی به مرگ محکوم شده اند. محمد زین الدینی به هنگام دستگیری در مهرماه ۱۳۹۹ هجده ساله بود و ادهم نارویی هم به هنگام دستگیری در خرداد ۱۴۰۰، بیست سال داشت. صدورحکم مرگ برای این دو جوان ماهشهری در شرایطی صادر شده است که گفته می شود آنان در صحنه درگیری حضور نداشته و خودشان نیز بارها در دفاعیات خود بر بیگناهی و عدم مداخله در این درگیری تاکید داشته اند.

در پرونده دیگری، یوسف احمدی، زندانی سیاسی اهل سنندج نیز بعد از تحمل ۴ سال حبس به اتهام “بغی” و “همکاری با یکی از احزاب کُرد” اخیرا به اعدام محکوم شده است.

افزون بر موارد یاد شده، “محسن مظلوم”، “محمد فرامرزی”، “وفا آذربار” و “پژمان فاتحی” چهار زندانی سیاسی کُرد با اتهام انتسابی عضویت در کومله و “همکاری با دولت اسرائیل” به اعدام محکوم شده اند. خانواده های این ۴ زندانی طی روزهای گذشته با انتشار ویدئوهایی در شبکه های اجتماعی از قریب الوقع بودن زمان اعدام این چهار زندانی سیاسی خبر داده اند. در تازه ترین پست و ویدئوهایی که “بیان عظیمی”، همسر پژمان فاتحی، “ماریا محمودی”، همسر محمد فرامرزی و “جوانا طیمسی” همسر محسن مظلوم در شبکه اجتماعی ایکس (توئیترسابق) منتشر کرده اند، گفته اند که مسئولان قضایی عصر روز شنبه ۷ بهمن به طور همزمان با خانواده های هر چهار زندانی تماس گرفته و از آنان خواسته اند تا روز یکشنبه برای ملاقات در جلوی درب زندان اوین حاضر شوند. آنان با تاکید بر اینکه این ملاقات می تواند آخرین دیدار آنها با عزیزان دربندشان باشد، از “مردم نجیب ایران”، “مردم کردستان” و “سازمان های جهانی و حقوق بشری تقاضای کمک” کرده و خواسته اند تا در جلوی زندان اوین آنان را “تنها” نگذارند.

بر کسی پوشیده نیست، تمام زندانیان فوق، چه آنهایی که در جریان جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” طی یک سال گذشته اعدام شده اند و چه آنهایی که حکم اعدام گرفته و هر لحظه در روزشمار اجرای حکم اعدام بسر می برند، جملگی اتهامات واهی منسوب به خود را رد کرده و اعلام کرده اند که تحت شکنجه های مرگ آور بازجویان جمهوری اسلامی به اعترافات اجباری علیه خود تن داده اند تا بتوانند از زیر شکنجه های طاقت فرسای بازجویان آدمکُش رهایی یابند. اما قضات اینگونه پرونده های به اصطلاح امنیتی، که جملگی پیشینه بازجویی و شکنجه گری دارند و با چنین سوابقی بر مسند “قضاوت” نشسته اند، همواره بی توجه به اقاریر صریح متهمان و دفاعیات روشن وکلای آنان، همان احکام از پیش تعیین شده و مورد نظر بازجویان را علیه دستگیرشدگان انشاء کرده و آنان را به کام مرگ فرستاده اند. شیوه ای که بعد از فروکش کردن مبارزات خیابانی جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” به طرز آشکاری فزونی یافته و بقول زنده یاد “نوید افکاری”، جمهوری اسلامی به دنبال گردن های بیشتری برای طناب دار می گردد. اما به رغم افزایش سرکوب و گسترش اعدام ها، آنچه در جامعه جاریست همانا مقاومت و پایداری توده های مردم ایران است که به اشکال مختلف جامعه را فرا گرفته است. توده های مردم ایران نه تنها تسلیم اینگونه درنده خویی های رژیم نشده اند ، بلکه خشم و انزجار حاصل از اعدام های فوق عملا مبارزه علیه اعدام را در سطوح مختلف افزایش داده است.

در پی اعدام بی رحمانه محمد قبادلو، خشم و نفرت و انزجار چشمگیری جامعه را فرا گرفت. اولین بار، خبر اجرای حکم اعدام محمد قبادلو در روز ۱۹ دیماه ۱۴۰۱، با انتقال ناگهانی او به سلول انفرادی زندان گوهردشت کرج قوت گرفت. نیمه های همان شب، مادر قبادلو با انتشار پیام کوتاهی در شبکه های اجتماعی از حرکت خود به سوی زندان گوهردشت خبر داد. در آن شب خوفناک، همراهی و همدلی مردم با مادر محمد قبادلو و حضور شکوهمند آنان در مقابل زندان گوهردشت، آدمکُشان جمهوری اسلامی را از اجرای حکم بازداشت. از آن شب، نام محمد قبادلو در ذهنیت جامعه ماندگار و خاطره اثر گذار آن شب بیاد ماندنی “نه به اعدام” تأثیری شگرف و امید بخش در روند مبارزاتی توده های مردم ایران گذاشت. تاثیری که اینروزها نیز از همان نخستین لحظه های انتشار خبر اجرای حکم اعدام محمد قبادلو به اشکال گوناگون در جامعه بازتاب یافت.

واکنش شبکه های اجتماعی در اعتراض به اعدام های اخیر و بطور اخص نسبت به اعدام محمد قبادلو آنچنان گسترده بود که امید به سراسری شدن جنبش “نه به اعدام” را به طرز چشمگیری در افکار عمومی افزایش داده است. اکنون همدلی خانواده های عزیزان اعدام شده با یکدیگر از هر زمان دیگری بیشتر شده است. در بحبوحه تلاطمات اجتماعی بعد از اعدام محمد قبادلو، زنان دلاور ایران از جمله زنان زندانی نشان دادند که همچنان در عرصه مبارزات سیاسی – اجتماعی در مقام پیشتازی قرار دارند.

اعلام اعتصاب ۶۱ زن زندانی اوین در محکومیت اعدام محمد قبادلو و همدلی آنان با خانواده های زندانیان اعدام شده، نخستین حرکت اعتراضی سازمان یافته در روزهای اخیر بود که جامعه را به سمت تکاپوی بیشتر علیه اعدام سوق داد. حمایت علنی خانواده های زندانیان از جمله پدر و مادر سپیده قُلیان از اقدام شجاعانه ۶۱ زن زندانی، اعلام همبستگی زینب جلالیان – زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد که تاکنون ۱۶ سال از عمرش را در زندان سپری کرده است- از زندان یزد، حمایت گسترده فعالین سیاسی- اجتماعی در داخل کشور و پیامد آن برگزاری تظاهرات و اکسیون های گوناگون در خارج کشور و همچنین محکومیت اعدام های اخیر توسط نهادهای بین المللی حقوق بشری و حمایت آنان از اعتصاب ۶۱ زن زندانی اوین، نمونه هایی از جلوه های مقابله با اعدام و ضرورت گسترش مبارزه با اعدام در ایران است.

زندانیان زن محبوس در اوین، اگرچه پیش از این نیز در جمعی کوچکتر علیه اعدام اقدام به اعتصاب و اعتراض کرده بودند، اما اعلام اعتصاب همزمان ۶۱ زن زندانی بعد از اعدام محمد قبادلو، نشانه هایی از عمق حرکت مبارزاتی جمعی آنان دارد؛ که اقدام اخیرشان را زیبا، تأثیرگذار و برجسته کرده است. آنچه جمهوری اسلامی را چه در داخل زندان و چه در کارخانه و خیابان و مدرسه و دانشگاه هراسناک می کند، نه اعتراضات فردی که همانا واکنش های جمعی و سازماندهی شده لایه های مختلف جامعه است. اکنون وجه سازماندهی شده و همگانی مبارزه علیه اعدام در جامعه است که باید مورد تشویق و حمایت عمومی قرار گیرد. چرا که بدون گستردگی جنبش “نه به اعدام” و بدون سراسری شدن مبارزات توده های مردم ایران علیه اعدام، حتی امکان کاهش اعدام ها هم در جمهوری اسلامی متصور نیست تا چه رسد به توقف کامل آن.

اینکه جمهوری اسلامی، رژیم کشتار و سرکوب و شکنجه و داغ و درفش و اعدام است، کمترین تردیدی در آن نیست. اینکه تمام اقدامات سرکوبگرانه جمهوری اسلامی برگرفته از ذات ارتجاعی این رژیم و مناسبات سرمایه داری حاکم بر ایران است، بازهم کمترین تردیدی در آن نیست. جمهوری اسلامی با تلفیق عریان دین و دولت از جمله نادر نظام های موجود در جهان است که همه آزادی های فردی و اجتماعی را از مردم گرفته و با پرونده سازی های امنیتی هرگونه اعتراض و مخالفتی را با زندان و اعدام پاسخ داده است. اعدام نزدیک به ۱۰۰ نفر در دی ماه که علاوه بر زندانیان جرائم عادی، شامل تعدادی از زندانیان سیاسی هم بوده است و همچنین صدور حکم اعدام برای ده ها زندانی سیاسی دیگر که اینروزها در انتظار اجرای حکم اعدام خود هستند، نشانه هایی از خوی و خصلت آدمکُشی بی حد و حصر جمهوری اسلامی است. اینروزها، اگرچه ضرورت “نه به اعدام” در گستره ای همگانی به امری عاجل در جامعه تبدیل شده است و این وظیفه همگان است که با صرف نیروی بیشتر در تعمیق آن بکوشیم، اما فراموش نکنیم که فقط با سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرارحکومتی برخاسته از اراده کارگران و زحمتکشان است که توقف سرکوب و اعدام در جامعه عملی خواهد شد.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۵۵  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.