بنا به گزارش های انتشار یافته، شصتمین کنفرانس امنیتی مونیخ از صبح جمعه ۱۶ فوریه تا یکشنبه بعدازظهر ۱۸ فوریه به مدت سه روز در شهر مونیخ آلمان برگزار شد. در یکی از پنلهای این کنفرانس پیام سپیده قلیان از زندانیان سیاسی مقاوم بند زنان اوین به کنفرانس مونیخ از سوی مسیح علینژاد قرائت شد. علینژاد همچنین گفت که نامه ۱۵ خانواده دادخواه کردستان به کنفرانس مزبور را به تعدادی از شرکتکنندگان در کنفرانس ارائه داده است. در شبکههای اجتماعی نیز ارسال پیام و نامه از سوی سپیده قلیان و تعدادی از خانوادههای دادخواه کردستان اگرچه مورد استقبال گروهی از کاربران قرار گرفت، اما گروهی دیگر از کاربران به نقد آن پرداختند.
این موضوع ما را برآن داشت تا به نقد اقداماتی از این دست پرداخته و روشن سازیم که ارسال پیام و نامه به نهادهای امپریالیسم جهانی نه تنها هیچ روزنهای برای تودههای تحتستم ایران باز نمیکند، بلکه شراکت در دامنزدن به توهماتی است که اپوزیسیون بورژوایی خارج از کشور به دنبال آن است. مسیر رهایی تودههای تحتستم ایران از نکبت جمهوری اسلامی و رسیدن به آزادی، متوسل شدن به دولتهای امپریالیستی جهان برای تحریم سپاه پاسداران و دیگر ارگانهای جنایتپیشهی جمهوری اسلامی نیست. این را باید آویزه گوش سازیم که سیاستهای دولتهای امپریالیستی نه برای گسترش دموکراسی در جهان بلکه فقط در راستای منافع تنگنظرانهی آنهاست. حمایت علنی و غیرعلنی این دولتها از جمهوری اسلامی در طول تمام این سالها باید حجت را بر همگان تمام کرده باشد که از امپریالیسم جهانی آبی برای مردم ایران گرم نمیشود. آنها پشتیبان جمهوری اسلامی هستند و تنها زمانی که مرگ آن را حتمی ببینند، برای حفظ منافع خود هم دست به توطئه زده و هم در سیاست علنی خود دچار چرخش میشوند.
اگرهم نوچههای بورژوازی و مواجب بگیران آنها به حمایت دولتهای امپریالیستی دلخوش هستند و آن را تبلیغ میکنند، یک پاسخ روشن دارد: آنها بیش از هر چیز از یک انقلاب کارگری در ایران وحشت دارند. آنها که تمام قدرتشان در چند رسانهی فارسی زبان خارج از کشور است و بهطور واقعی حتا نماینده بورژوازی ایران نیز نیستند تا چه رسد نمایندگی کارگران و دیگر تودههای تحتستم جامعه. آنها ضرورت قیام مسلحانه تودهای برای سرنگونی جمهوری اسلامی را تحت عنوان “خشونت” نفی میکنند و به امید حمایت دولتهای امپریالیستی ویاری ارتش (و بعضا حتا سپاه پاسداران یا ردههای درجه دوم سپاه) برای سرنگونی جمهوری اسلامی و به قدرت رسیدن خویش هستند. همین سیاست و در واقع توهم آنها دربارهی نحوهی سرنگونی جمهوری اسلامی و بهقدرت رسیدن خودشان نشان میدهد که یا درکی از واقعیتهای جامعه ایران و ساختار حکومت در ایران ندارند و یا اگر دارند یک شارلاتان سیاسی هستند.
برای روشنتر شدن موضوع ببینیم اساسا کنفرانس امنیتی مونیخ چیست، چرا بوجود آمده و هدف از برگزاری کنفرانسهای سالانهی آن که در ظاهر گسترش و تامین صلح است، چیست؟ بررسی نقش دولتهای شرکتکننده در این کنفرانسها در گسترش جنگها خود بهترین گواه آن است که کنفرانس امنیتی مونیخ مانند دیگر نهادهای دولتی و یا بهظاهر خصوصی امپریالیسم جهانی در خدمت منافع بزرگترین سرمایهداران جهان است.
کنفرانس امنیتی مونیخ که در فوریه هر سال در هتل “بایریشر هوف” در شهر مونیخ برگزار میشود، در سال ۱۹۶۳ توسط یک نظامی سابق آلمان بنیان گذاشته شد. سال ۲۰۱۱ یک دیپلمات آلمانی سازمانی “غیردولتی” به نام “کنفرانس امنیتی مونیخ” به ثبت رساند که از آن زمان این سازمان وظیفه برگزاری سالانه کنفرانس را برعهده دارد. تامین کنندگان مالی این کنفرانس که بهاصطلاح توسط یک شرکت خصوصی برگزار میشود، وزارت دفاع آلمان و شرکتهای تولیدکننده اسلحه و بخشا برخی از دیگر شرکتهای بزرگ هستند.
در کنفرانس امسال نیز ۸۰۰ مهمان از ۱۸۰ کشور جهان از جمله سران دولتهای ۵۰ کشور و تعداد باز هم بیشتری از وزرای خارجه و دفاع دولتها حضور داشتند. کامالا هریس و بلینکن معاون بایدن و وزیر خارجه آمریکا از جمله سخنرانان روز اول کنفرانس بودند. زلنسکی و همسر ناوالنی از دیگر سخنرانان کنفرانس بودند که شرکتکنندگان در کنفرانس هر کدام از آنها را با چند دقیقه کف زدن تشویق کردند. جنگ روسیه و اوکراین موضوع اول کنفرانس و جنگ غزه دیگر موضوع کنفرانس امسال بودند. اما در هیچکدام از این دو موضوع اصلی کنفرانس، بهرغم حضور سران دولتهای ۵۰ کشور راهکار جدیدی جهت رسیدن به صلح برای مردم اوکراین و غزه ارائه نشد.
تنها راهکار آنها به مانند گذشته کوبیدن بر طبل جنگ با هدف شکست روسیه رقیب قدرتمند امپریالیست آنها بود. اینکه ارسال تسلیحات بیشتری برای ادامه جنگ در اوکراین ضروری است، اینکه کشورهای عضو ناتو باید هزینههای نظامی خود را افزایش دهند و در این راستا دولت آلمان اعلام کرد در سالجاری و بهرغم پیشبینیهای نهادهای اقتصادی نظام سرمایهداری همچون بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول مبنی بر تداوم رکود اقتصادی در این کشور، ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف هزینههای نظامی خواهد کرد. آنهم در حالیکه بخش مهمی از مردم آلمان از جمله کارگران در اثر رکود اقتصادی با مشکلات اقتصادی بیشتری درگیر هستند.
تنها نگاهی به موضوعات مورد گفتگو در سالهای اخیر کنفرانس مونیخ نشان میدهد که از درون این کنفرانسها چیزی جز تایید سیاستهای حاکم بر جهان سرمایه و بهطور خاص سیاستهای دولتهای امپریالیستی بیرون نیامده است. در واقعیت امر نیز کنفرانس امنیتی مونیخ بیش از هر چیز محلی برای دیدار مقامات دولتی جهان سرمایه و بندوبستهای آنها در راستای منافع سرمایه جهانی است. به اعتراف برخی از خبرگزاریهای خارجی در کنفرانس امنیتی مونیخ یا به عبارتی “داووس امنیتی”، دیدارهای پشت پرده مقامات دولتی از اصل سخنرانیهای کنفرانس بسیار مهمتر هستند. دیدارهایی بدور از چشم مردم و در جلسات محرمانه و مخفی برای تصمیمگیری در مورد همان مردم.
موضوع ایران نیز در کنفرانس امنیتی مونیخ همواره تابع سیاستهای دولتهای امپریالیستی بوده است. در دورهای که موضوع “برجام” مطرح بود، کنفرانس فوق به محل تبلیغات جمهوری اسلامی تبدیل شده بود. این زمانی بود که دولتهای امپریالیستی بدون درنظر گرفتن وضعیت و منافع مردم ایران، بر این گمان بودند که با تقویت جناح موسوم به اصلاحطلب بتوانند منافع خود را در ایران بهتر از قبل تامین کنند. پیداست که جناح موسوم به اصلاحطلبان همواره جناح مطلوب امپریالیستهای غربی (آمریکا و اروپا) بوده است.
با آغاز موج بزرگ انقلابی که شعار “زن، زندگی، آزادی” در سرلوحه آن قرار داشت و حتا برخیها در درون حکومت اسلامی نیز به بقای حکومت امیدوار نبودند؛ کنفرانس امنیتی مونیخ بهجای نمایندگان دولت، از رضا پهلوی، مسیح علینژاد و نازنین بنیادی، سه نفر از خارجنشینان که ماهیتشان برای تودههای انقلابی آشکار است، برای شرکت در کنفرانس دعوت کرد. علت دعوت آنها نیز چیزی نبود جز جا زدن این افراد به عنوان نمایندگان جنبش مردم در اذهان عمومی برای فریب افکار عمومی.
امسال نیز که بهطور موقت جنبش انقلابی دوران افت خود را طی میکند، موضوع ایران جایی در کنفرانس نداشت. تنها نتیجهی پنل بیاهمیتی هم که با حضور یکی از سه دعوت شده سال گذشته برگزار شد، مطرح کردن دوبارهی وی در رسانههای فارسی زبان خارج از کشور بود که پیش از این نیز همواره تلاششان مطرح کردن افرادی مانند آن بوده است.
نامههای سپیده قلیان و خانوادههای دادخواه نیز خوراکی تهیه کرد برای او و رسانههای بورژوایی تا به توهم دست نیاز بلند کردن به سوی دولتهای غربی دامن بزنند. بیهوده نیست که شبه جریاناتی مانند “شورای مدیریت گذار” که ماهیت گردانندگان آن برهمگان آشکار است، برای دامن زدن به این توهمات سرودست میشکنند. براستی تاکنون از دخیل بستن به دولتهای امپریالیستی چه نتیجهای برای آنها بدست آمده است که هر سال به بهانهای با صدور و امضا بیانیه از دولت های امپریالیستی میخواهند تا به کمک آنها بشتابند و هر سال نیز دستخالی و بیآبروتر بازمیگردند. همین روزها و در اوج دخالتهای جمهوری اسلامی در جنگ اوکراین و بویژه غزه شاهدیم که چگونه دولتهای امپریالیستی غرب با جمهوری اسلامی مماشات میکنند. دلیل آن برای هرکسی که کمی ذکاوت و هوش سیاسی داشته باشد مشخص است. در حال حاضر جمهوری اسلامی تنها آلترناتیو دولتهای امپریالیستی برای جلوگیری از یک انقلاب کارگری در ایران است.
جالب آنکه علینژاد در گفتوگوی اخیر خود با یکی از همین رسانههای خارج از کشور به صراحت به تمسک جستن به دولتهای امپریالیستی برای به قدرت رسیدن تحت عنوان جعلی “دولت دوران گذار” یعنی همان وعده وعید خمینی تاکید کرد. انگار اگر چهار نفر خارجنشین با تبلیغات گسترده در کنار هم بنشینند و غرب آنها را بپذیرد، کار جمهوری اسلامی تمام است و آنها حق دارند برای مردم ایران “دولت دوران گذار” تعیین کنند!!
در پایان باید تاکید کرد که اساسا دعوت کردن از فرد یا افرادی با این تفکرات به عنوان “نمایندگان” مردم معترض ایران، خود بهترین گواه برای درک ماهیت و اهداف کنفرانس است و متاسفانه نامههای اینچنینی فقط مشروعیت دادن به افرادی منفعتجوست که در خدمت نظم ستمگرانه حاکم قرار دارند.
به مانند سایر نشستهای سران دولتهای سرمایهداری همچون نشستهای گروه هفت (G7)، معترضان به نظم کنونی جهانی و سیاستهای دولتهای امپریالیستی اعتراضات متعددی را در طول برگزاری کنفرانس سازمان دادند. در طول این سه روز ۱۹ تظاهرات و تجمع اعتراضی از سوی مخالفان جنگ و حامیان محیطزیست برگزار شد. از جمله طوماری با ۲ متر پهنا و بیش از ۴۰ متر درازا که مخالفان جنگ غزه با نام ۵ هزار قربانی فلسطینی حملات اسرائیل در غزه آن را تزئین کرده بودند، تا توجه مردم جهان را به جنگ ظالمانه اسرائیل علیه مردم فلسطین جلب کرده و به سیاستهای دولتهای امپریالیستی در حمایت از دولت صهیونیست اسرائیل اعتراض کنند. آنها نه به کنفرانس نامه نوشتند و نه در مورد شرکتکنندگان آن توهمی پراکندند، بلکه برعکس سیاستهای آنها را با اعتراضات خود افشا کردند.
اما برخلاف این اعتراضات، نامههای سپیده قلیان به عنوان یک زندانی مقاوم و ۱۵ خانواده دادخواه که عزیزانشان توسط جلادان جمهوری اسلامی در خون نشستند، که بیشتر برپایه عدم شناخت از ماهیت و اهداف چنین کنفرانس هایی تهیه و به کنفرانس مونیخ ارسال شد، نه افشای سیاستهای حاکم بر کنفرانس مزبور، بلکه “استدعا” و “تظلمخواهی” از شرکتکنندگان در کنفرانسی است که دستشان به خون مردم بیگناه غزه، اوکراین و دیگر نقاط جهان از جمله ایران آلوده بوده و ماهیتشان بر عموم دادخواهان و زندانیان سیاسی مبارز آشکار میباشد.
نظرات شما