رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در وخیم ترین شرایط اقتصادی و سیاسی بسر میبرد. ارتجاع هار حاکم یکی از بحرانی ترین شرایط در تمام سالیان حاکمیت خود را تجربه میکند. بحران های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پیوسته تشدید شده اند. از سال ۹۶ که جامعه وارد یک دوران انقلابی شد، شاهد تکان های اجتماعی شدید و بزرگی بوده ایم . به رغم سرکوبها و افت و خیز ها، اما جامعه از تلاطم نیفتاده است. جامعه در تکاپوی یک تغییر است و این تغییر، به نیازی مبرم و ضروری تبدیل شده است. جامعه تشنه یک تحول رادیکال انقلابی و بنیادی است و تکانی بزرگ و اجتماعی که عطش جامعه را بخواباند در راه است.
جمهوری اسلامی مدتهاست به پایان خط رسیده و باید برود. جناحها و دار و دسته های حکومتی نیز امتحان خود را پس داده، منشأ اصلاح و بهبودی نبوده اند و نمی توانند باشند.اینها درنزد مردم به کلی رسوا و بی اعتبارند. بوی تغییر و ضرورتش در مشام این ها نیز پیچیده است. نیاز به یک تحول البته از چشم قدرت های جهانی نیز پنهان نمانده است. بورژوازی جهانی به خوبی آگاه است که یک تحول انقلابی و بنیادی تا چه حد منافع آن را نه فقط در ایران بلکه در کل منطقه به خطر می اندازد. ازاین رو از همین امروز خود را برای آن لحظه مهم و حساس و برای مهار و کنترل آن تحول بزرگ آماده می کند. بدین مقصود، راه ها و وسایل گوناگونی را می آزماید، بدیل سازی و رهبر تراشی می کند و به هرابزاری چنگ می زند. اگر یک راه و وسیله، ناکارآمد از کار درآید به راه دیگر و ابزاری دیگر متوسل می شود.
واقعیت این است که سرمایه گذاری قدرت های امپریالیستی روی اپوزیسیون رنگارنگ بورژوازی تا این لحظه نتایج دلخواه این قدرت ها را در بر نداشته است. سلطنت طلب ها از شاه دوستان راست افراطی و فاشیست گرفته تا دیگر گروه بندی های پادشاهی خواهان، همگی مفتضح شده اند. رویداد های سال گذشته و ماجراهای بعد از آن، طیف سلطنت طلب را بیش از پیش بی آبرو و رسوا ساخت. این موضوع بیش از گذشته، روشن و ثابت شد که جریان سلطنت نه فقط در داخل کشور هیچ اعتبار و پایگاهی ندارد بلکه در خارج کشور نیز که زمانی دور برداشته بود و تلاش کرد با اقدامات فاشیستی خودی بنمایاند، رقمی نیست. قدرت های امپریالیستی خیلی خوب متوجه هستند که این جریان هیچ اقبالی در داخل کشور ندارد و در نزد مردم رسوا و بی اعتبار تر از قبل شده است.
وضع سایر سازمان ها و گروهبندی های اپوزیسیون بورژوایی مانند جریان های مختلف جمهوری خواه و شبه لیبرال ها و سبزها و سابقآ بنفش ها نیز به همین شکل است. این جریان های رنگارنگ و متعدد نیز بار ها دورهم جمع شده دوباره پراکنده شده اند و مهم تر اینکه اینها نیز در داخل کشور پایگاهی ندارند. در مورد مجاهدین خلق نیز باید گفت مناسبات و زد و بند های این جریان با ارتجاع امپریالیستی و ارتجاع منطقه، جایی برای اقبال آن در میان تودههای مردم باقی نگذاشته است.
بنابراین دولت های بورژوا- امپریالیستی بی آنکه برای همیشه این جریان ها را از سیاست بدیل سازی خود به کلی حذف نموده و روی آنها را قلم گرفته باشند اما به آن ها اعتماد نمی کنند. نمی توانند روی آن ها سرمایه گذاری کنند و دست به قماری بزنند که باخت آن از قبل مشخص است. اگر بورژوازی و دولت های بورژوا امپریالیستی بخواهند تحولات ناگزیر جامعه را تحت کنترل خود درآورند، باید در جایی و روی نیرویی سرمایه گذاری کنند که اعتباری داشته باشد، اعتبار کارگر باشد، اسم کارگر و در نهایت نیروی مادی طبقه کارگر مطرح باشد. همهگان از جایگاه و نقش طبقه کارگر در تحولات آتی با خبرند. بورژوازی و قدرت های امپریالیستی اگر می توانستند و اگر امکان داشت طبقه کارگر را از این میان حذف کنند، تردیدی در حذف آن نمی کردند. حال که نمی توانند این طبقه را از معادلات جاری به ویژه تحولات آینده حذف کنند و باید آن را به حساب آوَرَند، پس باید از نام و جایگاه کارگر سوء استفاده کنند، در بدیل سازیهای خود، کارگران را از قلم نیندازند، از مبارزات کارگری به مثابه اهرم و ابزاری مهم به سود خویش بهره جویند و در نهایت جنبش طبقه کارگر را مهار و کنترل کنند.
عَلَم شدن ” کنفدراسیون کار ایران- خارج از کشور ” را باید در همین راستا مورد ارزیابی قرار داد. اگرچه این پروژه بورژوا- امپریالیستی عجالتاً چیزی بیش از یک نام و یک تشکل کاغذی نیست، اما تلاش برای به انحراف بردن مبارزات طبقه کارگر به ویژه با توجه به نقش و حمایت مالی دولت های بورژوایی از این پروژه ، فی نفسه خطری است که باید با آن مقابله کرد.
روز جمعه ۲۳ فوریه ۲۰۲۴ برابر با ۴ اسفند ۱۴۰۲ در برلین آلمان تشکلی به نام “کنفدراسیون کار ایران – خارج از کشور ” تشکیل شد و روز بعد در کنفرانسی که به کمک مؤسسه یا “بنیاد فردریش ابرت” در ساختمان مرکزی کنفدراسیون اتحادیه های کارگری آلمان (DBG ) – که وابسته به حزب بورژوایی سوسیال دموکرات آلمان و در واقع وابسته به دولت است – برگزارشد، این تشکل رسماً اعلام موجودیت کرد و مشخص شد ۷ تن به عنوان اعضای هیئت مدیره آن انتخاب شده اند. فواد کیخسروی عضوهیئت مدیره ” اتحادیه آزاد کار گران ایران” به ریاست هیئت مدیره این تشکل و رضا اکوانیان ازفعالان حقوق بشر به عنوان سخنگوی این تشکل انتخاب شده اند.
اعلام بی مقدمه تشکلی با نام کار و کارگر آن هم با اسم عریض و طویل “کنفدراسیون کار ایران- خارج از کشور” که پروسه شکل گیری آن در خارج از کشور کاملاً مخفی مانده بود، چنان ناگهانی بود که تعجب و انتقاد بخش وسیعی از طرفداران طبقه کارگر و مدافعان حقوق و مناقع این طبقه و انتقاد و اعتراض علنی شمار زیادی از کارگران و فعالان کارگری را بر انگیخت. اما طولی نکشید که علی رغم پنهان کاری پروسه شکل گیری ، چند و چون این ماجرا از پرده برون افتاد و دست اندرکاران این پروژه را رسواساخت. مشخص شد ازمدت ها قبل دست کم از اوایل مهر سال جاری، فواد کیخسروی عضو هیئت مدیره ” اتحادیه آزاد کارگران ایران” و یکی دونفردیگر، در آلمان و هلند پشت پرده تحرکاتی داشته و ماجرای ایجاد چنین تشکلی را به کمک احزاب بورژوایی و سوسیال دموکرات و اتحادیه های زرد این دو کشور دنبال نموده اند. جلساتی را نیز به هزینه همین نیروها برگزار نموده و نهایتاً از فراز سر کارگران ایران و تشکل های کارگری موجود در داخل و خارج کشور، یک کنفدراسیون جعلی کار سر هم بندی کرده اند. تشکلی که از زبان مؤسسان اصلی و مدافعان و حامیان معدود آن به عنوان تشکل سراسری کارگری یاد می شود اما هیچ ربطی به کارگران خصوصاً کارگران ایران ندارد.
هردانش بچه محصلی این را می داند که فرضاً یک کنفدراسیون کارگری از چند فدراسیون و هریک از این فدراسیون ها نیز از چند اتحادیه کارگری تشکیل می شود. حُسن و یا خصوصیت یک کنفدراسیون کارگری که تجمیعی از فدراسیون های کارگری و چندین اتحایه کارگری است، به این است که از این طریق در واقع یک اهرم قوی و قدرتمند بوجود میاید که در کارزار مبارزاتی کارگران برای تحقق مطالبات خود در چارچوب نظام سرمایهداری، قدرت چانه زنی کارگران را افزایش می دهد. اتحاد و کمیت نیروی کار متشکل در این کنفدراسیون نقش مهمی در چانه زنی با سرمایه داران ایفا می کند. برای مثال کنفدراسیون عمومی کار (CGT ) در فرانسه از ۴۲ فدراسیون تشکیل شده که هر یک از این فدراسیون ها ده ها واحد کار گری و ده ها هزار عضو دارند. مجموع اعضای این کنفدراسیون بالغ بر یک میلیون نفر است. سایر کنفدراسیون ها و یا فدراسیون های کارگری نیز از همین خصوصیت برخوردارند. مثلا در فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل ۱۳۰ اتحادیه وجود دارد. اما این ” کنفدراسیون کار ایران” دست ساز دولت های بورژوایی و نوکرانشان کاملاً از نوع دیگری است. کنفدراسیونی است که از تجمیع ۱۵ نفر، تعجب نکنید ۱۵ نفر بوجود آمده است که اکثر این افراد هم ربطی به کارگر ندارند و دغدغه کارگری ندارند. گمان نمی رفت کنفدراسیون جعلی بورژواساخته تا این حد حقیر و مفتضح باشد، اما چنین است. تنها چهار روز پس از ایجاد این تشکل قلابی دوتن از کسانی که در نشست برلین و هنگام تصویب اساسنامه حضور داشتند، از این خیمه شب بازی خود را کنار کشیدند و در استعفای خود نوشتند” این کنفدراسیون توسط تعداد معدودی که در برلین حضور داشتند تشکیل شده است. با صراحت می توان گفت به جز چند نفر از رفقا، هیچ کدام ازاین ۱۵ تن حاضر در جمع اولیه تا کنون در مسائل کارگری ایران نقش نداشته اند.این افراد نه برای جامعه کارگری شناخته شده اند و نه تاکنون هیچ گونه دغدغه کارگری داشته اند.” در همین استعفا نامه نوشته شده این تشکل هیچ ربطی به کارگران ندارد و کوچکترین بخشی از کارگران را نمایندگی نمیکند.
خنده دار و شگفت آور است ۱۵ نفر دور هم جمع شده اند و یک “کنفدراسیون کار” ایجاد کرده اند! و خنده دارتر اینکه مدافعان این تشکل جعلی، به عنوان یک تشکل سراسری کارگری از آن یاد می کنند. این در حالی است که فرد دیگری نیز که در مراسم اعلام موجودیت این تشکل در برلین حضور پیدا کرده و در انتخاباتی که انجام شد بعنوان بازرس تعیین شده بود نیز استعفا کرد.
این شیوه کار و تأسیس تشکل در میان فعالین کارگری خارج از کشور و کسانی که در حمایت و دفاع از کارگران ایران فعالیت و مبارزه نموده اند هرگز سابقه نداشته و آغشته به سیاست های جریانی غیر کارگری است که حیات سیاسی آن با هو وجنجال همراه بوده و همچنین برخاسته از افکار و سبک کار تشکلی است که فواد کیخسروی مدت ها سخنگوی آن بوده است. همه می دانند که ” اتحادیه آزاد کارگران ایران” در عالم واقعی نه اتحادیه است و نه ربطی به کارگران ایران دارد. این به اصطلاح اتحادیه که در بهترین حالت یک تشکل چند نفره خارج از محیط کار است در چندین سال گذشته عنوان اتحادیه را یدک می کشد. آن هم اتحادیه نه مخصوص این کارخانه و آن رشته در این یا آن شهر و منطقه و استان، بلکه اتحادیه کارگران ایران است. وقتی اتحادیه کارگران ایران را بتوان با تعداد معدودی از فعالین و اعضای خانواده ایجاد کرد و سال ها همین نام عریض و طویل را با خود یدک کشید، چرا نتوان با ۱۵ نفر یک ” کنفدراسیون کار” ایجاد کرد!
اما این افتضاح چنان بزرگ وچنان رسوا بود و با چنان برخوردهای شدید منطقی و به موقعی روبرو شد که همین ” اتحادیه آزاد کارگری” با صدور اطلاعیه از هرگونه دخالت و وابستگی در این ماجرا تبرّی جست. این درحالی است که وابستگی مستقیم و غیر مستقیم سه تن از اعضای هفت نفره هیئت مدیره کنفدراسیون قلابی برملا شده است. ” اتحادیه آزاد” در اطلاعیه مورخ ۹ اسفند اعلام کرد ” هیچ نقشی در ایده پردازی و یا تصمیم سازی و تصمیم گیری در مورد شکل دهی به این کنفدراسیون نداشته است”. این در حالی است که فواد کیخسروی عضو هیئت مدیره “اتحادیه آزاد” چند سال است با همین عنوان مرتباً با تلویزیون اینترنشنال مصاحبه می کند و هربار براینکه این فرد عضو هیئت مدیره این به اصطلاح اتحادیه است تکیه و معرفی رسانه ای می شود. “اتحادیه آزاد” ترجیح داد در تمام طول این مدت سکوت کامل اختیار کند و حرفی نزند. در چند ماه تدارک و شکل دهی تشکل نوپای کاغذی، فواد کیخسروی کماکان عضو هیئت مدیره “اتحادیه آزاد” بود و نقش فعال و مرکزی در ماجرای ایجاد کنفدراسیون جعلی داشت. اما “اتحادیه آزاد” باز هم چیزی نگفت و مهر سکوت بر لب زد. بعد هنگام اعلام موجودیت کنفدراسیون جعلی و اعلام اعضای هیئت مدیره آن که فواد کیخسروی به ریاست هیئت مدیره این تشکل رسید، “اتحادیه آزاد” باز هم سخنی نگفت. ظاهراً اوضاع رضایت بخش بود. کنفدراسیونی ایجاد شده بود که وابستگان به “اتحادیه آزاد” وزنه اصلی در هیئت مدیره این تشکل بودند و رئیس آن نیز همزمان عضو هیئت مدیره “اتحادیه آزاد” بود، چه از این بهتر؟
اما وقتی که طشت رسوایی تشکل جعلی و دولت ساخته از بام افتاد و در نشریه کار و بعد در کلاب هاوس دموکراسی شورایی در ۸ اسفند از جانب سازمان ما و دیگران بطور جدی زیر سئوال رفت و مفتضح شد و دیگر آبرویی برای این رسوایان باقی نماند، ” اتحادیه آزاد” تازه آن زمان یادش افتاد روز ۹ اسفند اطلاعیه صادر کند و از این تشکل جعلی و جاعلان تبری جوید. اما این اطلاعیه هیچ چیز را حل نکرد. این دروغ را کسی باور نکرد. آب رفته را نمیشد به جوی بازگرداند و برنگشت.
کنفدراسیون کار جعلی و کاغذی بورژواساخته و معدود حامیان آن، چنان رسوا و مفتضح شده اند که نه فقط قادر نیستند کارگران هوشیار و جنبش طبقه کارگر ایران را فریب دهند بلکه در خارج از کشور نیز طرفی نخواهند بست. لازم به ذکر است که در اینجا عامدانه وارد مباحث اساسنامه ای و متون انتشاریافته از طرف این تشکل نشدیم. وقتی که چنین تشکلی از اساس قلابی و با کارگران ایران بی ربط است و ازبالای سر کارگران و فعالان کارگری و با اراده دولت ها و احزاب بورژوایی سوسیال دموکرات ساخته و پرداخته شده و تمام پروسه شکل گیری آن از اول تا آخر مورد سئوال و همه چیز آن بودار و جعلی است، دیگر نیازی برای ورود به مباحث اساسنامه ای و امثال آن نیست.
ماجرای کنفدراسیون سازی اساساً یک پروژه سیاسی است که سر نخ آن در دست احزاب و دولت های بورژوایی است. هدف این کنفدارسیون و نیروها و محافل دولتی و غیر دولتی که آن را همه جانبه ساپورت می کنند، در گام نخست این است که تا حد ممکن در جنبش کارگری و میان کارگران ایران نفوذ کنند. هدف مقدم بورژوازی این است که بر جنبش کارگری سوار شود و آن را به میل و اراده خود هدایت کند. جنبش کارگری مطابق این تلاش باید به ابزار دست بورژوازی تبدیل شود تا بورژوازی در معادلات و مبادلات خود از این ابزار استفاده کند. هدف بلند مدت تر کنفدراسیون چی های رسوا و دولت ها و احزاب سوسیال دموکرات و بورژوایی برپادارنده این تشکل جعلی به اصطلا کارگری، رابطه مستقیم و تنگاتنگی با تحولات بنیادی و رادیکال جامعه دارد. تحولاتی که بدون شک طبقه کارگر ایران نقش مهم و بی بدیلی در آن خواهد داشت. تردیدی در این موضوع وجود ندارد که کارگران، زنان، معلمان، پرستاران، دانشجویان، بازنشستگان و سایر اقشار زحمتکش جامعه همگی خواهان سرنگونی جمهوری اسلامیاند و در جریان سرنگونی و بعد از آن، ارگان های اقتدار خویش را برپا خواهند کرد. هیچ کس نباید تردیدی در این مورد داشته باشد که در جریان یک تحول انقلابی به عنوان نیاز مبرم جامعه و نیز بعد از آن، شوراها و در رأس آن شوراهای کارگری حرف اول را خواهند زد. شوراهای کارگری، معلمان، پرستاران و غیره، اداره امور کارخانه ها و صنایع،آموزش و پرورش، بهداشت و درمان و غیره را در دست خواهند گرفت. مثل روز روشن است که یگانه بدیل انقلابی حکومت کنونی، جز شوراها و حکومت شورایی و کارگری چیز دیگر نیست. شوراهایی که ارگانهای اعمال قدرت و اتوریته سیاسی طبقه کارگرند و با افق سوسیالیستی به مبارزه ادامه خواهند داد.
بدیهی است که بورژوازی از هم اکنون بخواهد جای پایی در میان کارگران ایجاد و آن را محکم کند تا بتواند جنبش طبقه کارگر را مهار کند. بدیهی است که از همین امروز نقشه بکشد و تدارک ببیند و تمام تلاش خود را بکار بندد برای آنکه از درون شوراها به شوراها ضربه بزند و مانع این شود که قدرت سیاسی به دست طبقه کارگر بیفتد. “کنفدارسیون کار ایران- خارج از کشور” در داخل این پروژه بزرگ معنا پیدا می کند. این در هر حال تلاشی است برای کنترل مبارزات و جنبش طبقه کارگر و برپایی یک آلترناتیو که قرار است یک سر آن در داخل و سر دیگر ان در خارج کشور باشد. این آلترناتیو سازی شرمگینانه اما بجایی نخواهد رسید. نه نسخه پیچی ها ، نه تشکل سازی و بدیل سازی های شرمگینانه یا غیر شرمگینانه هیچکدام قادر نیستند جنبش طبقه کار گر را فریب دهند. گرچه شکست چنین پروژه هایی قطعی و محتوم است ، با اینهمه کارگران و کمونیست هوشیارانه تر از همیشه باید با این تلاش هاو ترفند ها مقابله و آن را خنثی سازند.
جاده صاف کن های بورژوازی، لیبرال”چپ” های هوچی آبرو باخته، در دفاع و حمایت از این تشکل جعلی، بر مخالفان و افشا کنندگان این پروژه بی مهابا می تازند. برخی از عناصر واداده که سر در آخور بورژازی غرب دارند و نهایت آمال و آرزویشان چیزی شبیه جوامع سرمایه داری غربی است، از انتقادها و افشاگری بموقع سازمان ما و دیگر فعالین چپ، سوسیالیست و کارگری در داخل و خارج کشور، چنان برآشفته شدند که زبان به فحاشی گشودند. بگذار این وادادگان سیاسی و “چپ”های لیبرال برآشوبند، بگذار ” هرگاوگند چاله دهانی” هرچه می خواهد بگوید، سازمان ما در افشا و مخالفت با تلاش ها و برنامه های رنگارنگ بورژوازی و در دفاع از منافع و آرمان های سوسیالیستی طبقه کارگر محکم ایستاده است و تا آخر خواهد ایستاد. تنها طبقه کارگر است که قادر است جامعه را از بحران ها و مصائب بی شمار کنونی نجات دهد. تنها با استقرار شوراها و حکومت شورایی است که می توان به کار و نان و آزادی و رفاه و برابری دست یافت.
نظرات شما