کانون نویسندگان ایران ۵۶ ساله شد. کمیسیون فرهنگی این تشکل دیرپای مبارزه با سانسور و مدافع آزادی بیان و اندیشه و قلم با انتشار تصاویر و گزارش کوتاهی از برگزاری گردهمایی پنجاه و ششمین سالگرد تأسیس این تشکل خبر داد. مراسم یادمان کانون نویسندگان روز سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ با حضور جمعی از شاعران و نویسندگان عضو کانون در منزل یکی از اعضای آن برگزار شد.
اول اردیبهشت ماه هر سال، یادآور برگزاری نخستین مجمع عمومی کانون نویسنگان ایران است که در سال ۱۳۴۷ برگزار شد. کانون نویسندگان ایران در بیانیه ای که به مناسبت پنجاه و ششمین سال تأسیس این نهاد منتشر کرده است، ضمن تأکید بر اینکه این کانون «یگانه تشکل مستقل و پایدار اهل قلم در ایران» است، با یادآوری ضرورت تشکیل کانون نویسندگان ایران در آن بازه زمانی معین نوشته است: «پنجاه و شش سال پیش، در اردیبهشت ۱۳۴۷ «یک ضرورت»، جمعی از شاعران و نویسندگان را گردهم آورد؛ نیاز به ایجاد تشکل صنفی بدون هیچ وابستگی به قدرت و نهادهای حکومتی و در برابر اقدام به تشکیل کنگره ای فرمایشی به نام «کنگره نویسندگان و شعرا و مترجمان»، آنان به درستی دریافته بودند که هدف از چنین برنامه هایی نظارت و تسلط حکومت بر اهل قلم است و سرپوشی بر سرکوب صداهای مستقل و اختناق و خفقان حاکم بر جامعه؛ می دانستند که آفرینش و شکوفایی واقعی هنر و ادبیات جز در سایه ی آزادی اندیشه و بیان ممکن نیست و دست درازی حکومت ها بر ذهن و زبان آدمی، وهنِ آدمی است؛ می دانستند مبارزه با روش های نوین سانسور و دفاع از آزادی بیان، شکل و تشکلی نو می طلبد. پس گرد هم آمدند و طرحی نو در انداختند». طرحی به نام کانون نویسندگان ایران.
بیانیه کانون در ادامه با استناد به ۵۶ سال دشواری های راه مبارزه علیه سانسور و دفاع از آزادی بیان و اندیشه یادآور شده است: «اکنون با نگاهی گذرا بر این تاریخ پرفراز و نشیب می توان دریافت که روشن نگاه داشتن این گونه چراغ در این سرزمین، با وجود حکومت هایی مستبد، چه مایه دشوار و چه اندازه جان فرسا است. تهدید و بازداشت و آزار و اذیت اعضا از ابتدای تأسیس که ناگزیر در ادوار مختلف به تعطیلی موقت و گاه طولانی اش انجامید؛ قتل اعضای موثر و متعهد آن در میانه دهه هفتاد؛ احضار پی درپی اعضا در سال های اخیر و پرونده سازی و صدور احکام زندان بلند مدت برای آن ها و … نشان می دهد که بیش از نیم قرن مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان، ایستادگی بر مواضع آزادی خواهانه مندرج در منشور و اساسنامه کانون نویسندگان ایران، نه کاری ست خُرد!»
جدای از فراز و فرودهایی که دربیانیه کانون بدان اشاره شده است، کانون نویسندگان ایران، از بدو تأسیس تا به امروز، چه در ده سال پایانی حکومت خودکامه پهلوی و چه در ۴۵ سال حاکمیت ارتجاعی و استبدادی جمهوری اسلامی همواره دین خود را در مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان و اندیشه اَدا کرده است. این کانون، نه تنها دین خود را در مبارزه علیه سانسور به خوبی اَدا کرده است، بلکه اعضای آن در گذر از این راه دشوار، سختی ها کشیده اند، رنج ها برده اند، زندان و شکنجه و بند را تحمل کرده اند و مهمتر اینکه تعدادی از اعضای برجسته و متعهد آن در پاسداری از آزادی بیان و اندیشه جان خود را نیز در این راه فدا کردند.
به واقع، دفاع پیگیرانه کانون نویسندگان ایران از آزادی بیان و اندیشه و قلم و مبارزه طولانی مدت آن علیه سانسور نه تنها کاری خُرد نبوده است، بلکه کاری بوده کارستان؛ که همواره می بایست در پاسداشت آن همت گماشت و مقاومت و پایداری دیرپای آنان را در این مسیر سخت و دشوار ستود.
فعالیت کانون نویسندگان ایران در دهه پنجاه در تولید شعر، تأتر و ادبیات داستانی آنچنان برجسته و پُر بار بود که بسیاری از شاعران و نویسندگان آن دهه به جرم نوشتن یک نمایشنامه اجتماعی، سرودن اشعاری انقلابی، نوشتن نقدی بر سیاست های حاکمیت یا انتشار داستان و رمانی که بخشی از زندگی مشقت بار مردم را بازتاب می داد، توسط ساواک دستگیر و به زندان و شکنجه و بند محکوم می شدند.
خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان دو نمونه ی برجسته از سرکوب و اعدام شاعران و نویسندگان متعهد در دهه پنجاه هستند؛ دو نویسنده، شاعر و منتقدی که به همراه گروه دیگری از نویسندگان و منتقدین حاکمیت مستبدانه شاه به اتهام واهی ترور «ولیعهد» در سال ۱۳۵۱ دستگیر و پس از ماه ها تحمل شکنجه و پرونده سازی های جعلی در یک دادگاه نظامی محاکمه و به اعدام محکوم شدند. حکمی که سرانجام در سحرگاه ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ به اجرا در آمد و این دو نویسنده دلیر و رزمنده به جوخه های مرگ سپرده شدند.
جدای از فعالیت های روتین کانون نویسندگان ایران در دهه پنجاه که با تولید آثار متعدد ادبی علیه سانسور و پاسداشت آزادی بیان و اندیشه مبارزه کردند، اقدام به برگزاری ده شب شعر و سخنرانی در انیستیتو گوته آلمان در تهران یکی از برجسته ترین ابتکار عمل های کانون در سال پایانی حاکمیت شاه بود. برگزاری ده شب شعر در پاییز ۱۳۵۶ با حضور و سخنرانی و شعرخوانی نویسندگان و شاعران متعهد و شورافکنی همچون سعید سلطانپور که ۱۰ هزار نفر از انسان های آگاه جامعه را در آن ده شب به دور خود جمع کردند، آنچنان در شکستن فضای خفقانی آن سال های سیاه و سرکوب موثر بود که تأثیرات شگرف آن بعدها از ذهن و نگاه حاکمان مستبد جمهوری اسلامی نیز دور نماند.
یک سال بعد از برگزاری شب های شعر انیستیتو گوته، رژیم سلطنتی سرنگون و جمهوری اسلامی بر اریکه قدرت نشست. با سرنگونی رژیم پادشاهی، کانون نویسندگان ایران نیز به دور جدیدی از تلاش و فعالیت آزادی خواهانه قدم گذاشت. در پرتو پیشینه مبارزاتی کانون نویسندگان در دفاع از آزادی بیان و اندیشه، کانون در دور جدید فعالیت خود از اعتبار بالایی در نزد توده های مردم ایران برخوردار شد. وزن سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کانون در میان شعرا، نویسندگان و مترجمان بالا رفت، مبارزه علیه سانسور و دفاع از آزادی بیان و اندیشه و قلم در گستره ای وسیع تر شکل گرفت و در فضای جدید، شعرا و نویسندگان زیادی به کانون نویسندگان ایران پیوستند. وضعیتی که خوشایند جمهوری اسلامی نبود و رژیم تازه به قدرت رسیده با خشم و کینه ای عمیق تر از رژیم سلطنتی، فعالیت اعضای کانون نویسندگان را زیر نظر داشت و هر لحظه مترصد فرصت بود تا زهر خود را بر جسم و جان اعضای متعهد کانون نویسندگان ایران بریزد.
سعید سلطانپور، عضو قدیمی کانون نویسندگان، با پیشینه ای غنی و پر رنگ از مبارزه برای آزادی بیان و اندیشه و تحمل سال ها زندان و شکنجه در رژیم گذشته، یکی از نام آوازه ترین اعضای کانون نویسندگان ایران در این دوره بود که جمهوری اسلامی با توجه به تأثیرات شب های شعر انیستیتو گوته و با آگاهی از توانمندی سعید در ایجاد شور و شعور و پرتوافکنی علیه سانسور و اختناق نسبت به او خشمی عمیق داشت. لذا، سعید سلطانپور – این نماد ایستادگی در مقابل سانسور، این صدای رسای کارگران و توده های زحمتکش ایران – نخستین عضو کانون نویسندگان ایران بود که شامگاه ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ در شب جشن عروسی اش دستگیر و پس از تحمل هفته ها فشار و شکنجه در نیمه شب ۳۱ خرداد ۶۰ اعدام شد.
سعید سلطانپور، شاعر، نویسنده، کارگردان، نمایشنامه نویس و عضو برجسته کانون نویسندگان، در عین حال عضو سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اقلیت) نیز بود که در هیئت تحریریه این سازمان فعالیت داشت. شاعر و نویسنده ای پرشور و توانمند و انقلابی که در رژیم شاه زیر فشار و سرکوب دائمی بود و جمهوری اسلامی این رفیق را تحمل نکرد و این شاعر و هنرمند برجسته را به جوخه اعدام سپرد.
با شروع وقایع ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، جمهوری اسلامی به سرکوب و کشتار نیروهای سیاسی در ابعادی سراسری روی آورد. جامعه و سازمان های سیاسی یکسره زیر تیغ رژیم قرار گرفتند. خفقان و اختناق در تمام سطوح جامعه گسترش یافت. انقلاب به کلی شکست خورد و ضد انقلاب حاکم، حاکمیت مطلق و عنان گسیخته خود را بر جامعه اعمال کرد. وضعیتی تنیده در سرکوب و استبداد که فعالیت علنی کانون نویسندگان ایران را نیز برای مدتی به محاق برد.
یک دهه بدین منوال در سکوت گورستانی گذشت. درست در زمانی که حاکمیت ارتجاعی با استبداد دینی خود یکه تازی می کرد و بر این باور بود که گریبان خود را از هرگونه نهاد و کانون و نیروهای سیاسی رها کرده است، بیانیه ۱۳۴ نویسنده، تحت عنوان «ما نویسنده ایم» در جامعه انتشار علنی یافت. انتشار این بیانیه در سال ۱۳۷۳، در پس سال های تیره بازمانده از شکست و کشتارهای جمعی، بار دیگر روزنه امید و نور را بر جامعه ناامید و خسته و شکست خورده ایران تابانید.
نویسندگان بیانیه «برای رفع هرگونه شبهه و توهم» در تبیین «ماهیت کار فرهنگی و علت حضور جمعی خود» نوشته بودند: «ما نویسنده ایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه و تحقیق خود را به اشکال مختلف می نویسیم و منتشر می کنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ماست که نوشته مان – اعم از شعر یا داستان، نمایشنامه یا فیلمنامه، تحقیق یا نقد، و نیز ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان – آزادانه و بی هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه ای، در صلاحیت هیچ کس یا هیچ نهادی نیست». تاکید از ماست
زبان، جسارت و شجاعتی که در متن بیانیه «ما نویسنده ایم» بکار رفته بود، برای رژیمی که طی ۱۵ سال همه چیز و همه کس را از دم تیغ گذرانده بود، خارج از آستانه تحمل بود. از این رو، سرکوب، ربودن و به قتل رساندن برخی از اعضای متعهد و موثر کانون نویسندگان ایران در دستور کار نیروهای امنیتی رژیم قرار گرفت.
اولین اقدام نیروهای امنیتی رژیم، توطئه کشتار جمعی تعدادی از اعضای کانون نویسندگان به هنگام سفر به ارمنستان با طرح به دره انداختن اتوبوس حامل نویسندگان شکل گرفت؛ توطئه ای که به هنگام عمل ناکام ماند؛ اما سیاست جمهوری اسلامی در به قتل رساندن نویسندگان بیانیه متوقف نشد و در فاصله سال های ۷۳ تا ۷۷ ده ها نویسنده و شاعر و منتقد رژیم توسط نیروهای امنیتی ربوده و کشته شدند. نویسندگانی که یک به یک مفقود می شدند و پس از ربوده شدن در مکان های امن شکنجه توسط آدمکشان جمهوری اسلامی به طرز فجیعی شکنجه شدند، زجر کشیدند، آزار دیدند و پس از به قتل رسیدن، پیکر بی جان و زخمی و شکنجه شده شان در گوشه و کنار شهر انداخته می شد.
وضعیتی هولناک که با پشت سر نهادن آن سال های دهشت و مرگ اکنون با بارقه هایی از امید و شور در بیانیه کانون نویسندگان ایران که در ۳۱ فروردین ماه به مناسبت پنجاه و ششمین سالگرد تأسیس این کانون انتشار یافت، اینچنین به تصویر درآمده است: «امروز در نتیجه ی سال ها تلاش و مداومت کسانی که جان و عمر خویش را در این راه نهاده اند، مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی اندیشه و بیان دیگر به خواستی عمومی بدل شده است؛ آنچنان که دو سال پیش و در بحبوحه ی جنبش زن زندگی آزادی نیز ضرورتش بارها از زبان و صداهایی بعید به گوش همگان رسید».
بیانیه کانون نویسندگان ایران با بیان چنین تصویر روشنی از همگانی شدن مبارزه علیه سانسور و دفاع عمومی از آزادی بیان و اندیشه که بازتاب دهنده ضرورت گسترش مبارزات سیاسی کلیه نهادها و تشکل های توده ای در شرایط کنونی جامعه ماست، در سطور پایانی خود ضمن «شادباش به یاران و اهل قلم» همراه با گرامی داشت یاد جان باختگان راه آزادی از جمله «احمد میرعلایی، غفارحسینی، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، بکتاش آبتین و دیگر یاران درگذشته را که با نور زندگی شان چندی از این مسافت طولانی و نفس گیر را روشن کرده اند»، خاتمه می یابد.
سازمان فدائیان (اقلیت) نیز به سهم خود، پنجاه و ششمین سال تأسیس کانون نویسندگان ایران را تبریک میگوید.
نظرات شما