تأسف عمیق دولت‌های مدافع “حقوق بشر” از مرگ یک جلاد

مرتجعین سراسر جهان با هر ادعائی، از سران دولت‌های ظاهراً دمکراتیک و مدعی دفاع از حقوق بشر گرفته، تا دولت‌های غیر دمکراتیک و ناقض حقوق بشر،  همه به یکسان تأسف عمیق خود را از مرگ یک آدمکش و جلاد رسوا به نام رئیسی ابراز داشتند. آن‌ها برای دولت استبدادی دینی پیام تسلیت فرستادند و سران و مقامات ارشد برخی از این کشورها با حضور در ایران و شرکت در مراسم خاک‌سپاری  جلاد، در برابر جسد جزغاله شده  او، سر فرود آوردند و به‌پاس خدمات وی در قتل‌عام هزاران تن از زندانیان سیاسی کمونیست و آزادیخواه در سال ۶۷، کشتار صدها تن از مردم ایران به‌ویژه در سال ۱۴۰۱و اقدامات سرکوبگرانه و وحشیانه او علیه زنان ، به وی ادای احترام کردند.

در این موضع‌گیری‌ها تکلیف دولت‌های استبدادی که ادعائی در مورد دفاع از حقوق بشر و رعایت حقوق و آزادی‌های مردم ندارند، روشن است و از آن می‌گذریم. به موضع‌گیری دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی می‌پردازیم که هم خود را دمکراتیک می‌دانند و هم مدافع حقوق بشر. از همین روست که ظاهراً گروه‌هایی از مردم ایران به‌ویژه جوانان بی‌تجربه نیز توهماتی به ادعاهای آن‌ها دارند.

در رأس آن‌ها دولت آمریکاست که ابراز تأسف خود را از مرگ جلاد ابراز کرد. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در یک موضع‌گیری رسمی اعلام کرد: آمریکا رسماً به خاطر درگذشت ابراهیم رئیسی، وزیر امور خارجه، امیر عبداللهیان و دیگر اعضای همراه آن‌ها در سقوط بالگرد در شمال غرب ایران، تسلیت می‌گوید. این موضع‌گیری، ظاهراً گروهی از آدم‌های متوهم طرفدار آمریکا  را به قول خودشان”شوکه” کرد. گویا انتظار موضع دیگری از دولت آمریکا داشتند! در همین حال نمایندگانی از جناح رقیب بایدن نیز ، این موضع‌گیری را زیر سؤال بردند.

وزیر امور خارجه آمریکا در مقام پاسخ گوئی برآمد و در توجیه این اقدام رسوای دولت بایدن گفت: وزارت امور خارجه ایالات‌متحده در اقدامی «رسمی» و «مسبوق به سابقه» کشته شدن رئیسی را تسلیت گفته است. او افزود این روالی است که در خصوص رهبران کشورهای مختلف، اعم از دشمنان و غیر آن، وجود دارد.

این‌یک دروغ شرم‌آور برای سرپوش گذاشتن بر هدف واقعی دولت آمریکا از این موضع‌گیری است. چنین نبوده که دولت آمریکا مرگ رهبر هر کشوری را تسلیت بگوید.

سپس نوبت به سران اتحادیه اروپا و دولت‌های عضو آن رسید. «شارل میشل» رئیس شورای اروپا یک خالصانه هم به تسلیت خود افزود و در پیامی نوشت: اتحادیه اروپا تسلیت خالصانه خود را درباره درگذشت رئیس‌جمهور رئیسی و وزیر امور خارجه امیر عبداللهیان و دیگر اعضای هیئت آن‌ها در سانحه سقوط بالگرد ابراز می‌دارد.

مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، بورل نیز در یک بیانیه رسمی اعلام کرد: “اتحادیه اروپا فوت ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی ایران، حسین امیر عبداللهیان وزیر خارجه و دیگر مقامات ایرانی را درنتیجه سقوط فاجعه‌بار بالگرد در روز یکشنبه تسلیت می‌گوید”.مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا افزود که “اتحادیه اروپا همدردی خود را با خانواده‌های همه قربانیان و شهروندان متأثر ایران اعلام می‌کند”. تا جایی که ما می‌دانیم شهروندان ایران از مرگ یک جلاد متاثر نشدند، ادعای مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا جعلی است.

صدراعظم آلمان با ارسال پیامی به محمد مخبر نوشت: تسلیت مان را به دولت جمهوری اسلامی ایران و خانواده‌های کشته‌شدگان در این سانحه ابراز می‌داریم. وزیر امور خارجه آلمان، درباره پیام تسلیت اولاف شولتز، صدراعظم این کشور به نشریه بیلد، چاپ آلمان گفت: “آنچه اهمیت دارد، انسانیت است و به همین دلیل با هر کسی که در هر کشوری عضو خانواده و فرد نزدیکی را از دست دهد ابراز همدردی می‌کنم.” در انسان دوستی این خانم همین بس که گفته شود، مشوق ادامه جنگ و کشتار در اوکراین است.

وزارت امور خارجه فرانسه  نیز که کشورش پرچم‌دار حقوق بشر اروپائی است ، مرگ رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی را با انتشار بیانیه‌ای تسلیت گفت و نوشت “جمهوری فرانسه با خانواده قربانیان این سانحه ابراز همدردی می‌کند.”

آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل متحد هم به نمایندگی از کل اعضای سازمان ملل، تسلیت گفت و برای ادای احترام به قاتل هزاران تن از مردم ایران، پرچم این سازمان را در تمامی مؤسسات و نهادهای زیرمجموعه به حالت نیمه‌افراشته درآورد.

شورای امنیت سازمان ملل نیز که در رأس آن قدرت‌های بزرگ امپریالیست جهان قرار دارند، در آغاز اجلاس خود به احترام یک آدم کش، یک دقیقه سکوت کرد.

در این میان سخنگوی ناتو هم که معلوم نیست چه‌کاره است ، نه دولت است و نه تشکیلاتی وابسته به سازمان ملل، بلکه یک اتحاد نظامی  امپریالیستی و تجاوزکار است،  مرگ جلاد را به “ملت ایران” تسلیت گفت. ملتی که برعکس، از مرگ وی ابراز شادمانی کرده است.

گروهی از مخالفین جمهوری اسلامی که تمام امید و آرزویشان  وابسته به قدرت‌های بزرگ جهان به‌ویژه اروپا و آمریکاست یا حساب ویژه‌ای برای این کشورها در دفاع از حقوق لگدمال شده بازکرده‌اند، از این موضع‌گیری‌ها افسرده و عصبانی شدند. ازنظر کسانی که این دولت‌ها را متحد و دوست مردم ایران معرفی می‌کنند، این ناراحتی ازآن روست که تسلیت گوئی به یک جلاد، یک رسوایی برای آن‌ها و دولت‌های محبوب و متحدشان است.  گروهی  از حقوق بشری‌ها هم گویا شوکه شدند، چون در این توهم به سر می‌بردند که دولت‌های اروپائی و آمریکا مدافع حقوق بشر در دیگر کشورهای جهان هستند. ظاهراً نمی‌دانند که وقتی پای منافع اقتصادی و سیاسی قدرت‌های امپریالیست در دیگر کشورهای جهان در میان باشد، تفاوتی میان قدرت‌های غربی با امثال چین و روسیه وجود نخواهد داشت.

آنچه از این رویدادها به‌ویژه برای نسل جوان کشور ایران مهم است،  گشودن چشم آن‌ها بر واقعیت‌های جهان سرمایه‌داری و اندوختن تجربه است. حقیقت این است که آنچه برای قدرت‌های امپریالیست جهان حائز اهمیت می‌باشد، نه رعایت حقوق و آزادی‌های مردم کشورهایی نظیر ایران ، بلکه منافع اقتصادی و سیاسی آن‌هاست. این دولت‌ها در طول تاریخ موجودیتشان بزرگ‌ترین جنایات ضد بشری را مرتکب شده‌اند. نه صرفاً ازآن‌رو که سال‌ها مردم کشورهای آسیائی، آفریقائی و آمریکای لاتین را در مستعمرات به بند کشیدند،استثمار کردند و تحت ستم قراردادند،  نه صرفاً ازآن‌رو که در مرحله‌ای برده‌فروشی را احیا کردند و بردگان را  در آمریکا به کار واداشتند و در همین آمریکای دمکراتیک تا چند دهه پیش، تبعیض نژادی در رسواترین شکل آن برپا بود، بلکه به‌ویژه در قرن بیستم وحشیانه‌ترین جنگ‌های امپریالیستی را برپا کردند، سال‌ها با مردم مستعمرات نیز که برای رهایی خود مبارزه می‌کردند جنگیدند و آن‌ها را کشتار کردند. این دولت‌های به‌ظاهر مدافع حقوق بشر همچنین برای سرنگونی دولت‌های دمکراتیک، صدها کودتای نظامی با کشتارهای وسیع برپا کردند و تا به امروز همواره از رژیم‌های استبدادی جهان حمایت و دفاع کرده‌اند.

حمایت قدرت‌های امپریالیست جهان از جمهوری اسلامی هم مسئله پوشیده‌ای نیست.  جمهوری اسلامی با حمایت قدرت‌های امپریالیست غرب  به قدرت رسید تا انقلاب مردم ایران را سرکوب کند و بعد هم به‌رغم اختلافاتی که همواره بین آن‌ها وجود داشته، این سیاست حمایت تا به امروز ادامه یافته است. برای قدرت‌های امپریالیست شرق و غرب هیچ جایگزینی بهتر از جمهوری اسلامی در ایران نیست. رژیمی که با دیکتاتوری عریان نظم سرمایه‌داری را در ایران حفظ کرده است. علاوه بر این، بازار وسیع ایران، نفت و موقعیت جغرافیائی استراتژیک آن، ایران را به مرکز رقابت دو بلوک امپریالیستی تبدیل کرده است. اروپا و آمریکا که در این رقابت از روسیه و چین عقب‌ افتاده‌اند، تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند که آن را بار دیگر به منطقه نفوذ خود بازگردانند. هم‌اکنون مناسبات نزدیکی میان اتحادیه  اروپا و جمهوری اسلامی  برقرار است و اتحادیه اروپا به دلایل اقتصادی و سیاسی  که به آن اشاره شد، با تضعیف و سرنگونی جمهوری اسلامی مخالف است. از همین روست که در جریان جنبش سال ۱۴۰۱ مردم ایران، از جمهوری اسلامی حمایت کرد. دولت آمریکا هم از دوران به قدرت رسیدن بایدن تلاش کرده است از طریق مذاکرات و بده و بستان‌های پشت پرده، اختلافات خود را با رژیم ایران حل کند و رابطه نزدیک‌تری با جمهوری اسلامی برقرار نماید. بایدن تاکنون امتیازات متعددی به جمهوری اسلامی داده است. تعدادی از تحریم‌های آمریکائی را علیه جمهوری اسلامی حذف کرده و میلیون‌ها دلار بلوکه‌شده را در کره و عراق تحویل جمهوری اسلامی داده است. علاوه بر این، از شدت فشار تحریم نفت کاست که درنتیجه، جمهوری اسلامی توانست تولید و فروش نفت را افزایش دهد. در چند ماه اخیر نیز مذاکرات پشت پرده میان دولت آمریکا و جمهوری اسلامی  در عمان برای حل اختلافات همچنان در جریان بوده است تا بتوانند ته‌مانده اختلافات خود را حل کنند. گزارش‌هایی که از این مذاکرات به بیرون درز کرده است، حاکی است که به توافقاتی نیز بر سر مسائل منطقه‌ای و هسته‌ای دست‌یافته‌اند. بنابراین روشن است  که در پشت این تسلیت‌ گوئی منافع اقتصادی و سیاسی قرار دارد.  برای قدرت‌های امپریالیست همین منافع اولویت دارند و تعیین‌کننده‌اند، نه حقوق بشر.  بدیهی است که از مرگ یکی از جنایتکاران تاریخ مردم ایران نیز متأسف شوند و مرگ یک آدمکش و جلاد را تسلیت بگویند. این تجربه بار دیگر به مردم ایران می‌آموزد که ادعاهای حقوق بشری این دولت‌ها کذب است. نباید هیچ توهمی به ادعاهای آن‌ها داشت.  توده‌های مردم ایران، باید به خودشان متکی باشند. هیچ قدرتی از خارج برای آن‌ها آزادی و رفاه به ارمغان نخواهد آورد. تنها با مبارزه است که می‌توانند جمهوری اسلامی را سرنگون و اهداف خود را عملی کنند.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۷۱  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.