«اگرصحبتی بکنم باز این ترس را داریم که هر اتفاقی بیفتد. ۹۰ درصد جوان ها، حتی دنبال اینند که بقیه را راضی کنند تا رأی ندهند، نه اینکه به کسی رأی دهند…اکثریت ما این را می دانند که شما [مسعود پزشکیان] از طرف اصلاح طلب ها آمده اید داخل این عرصه انتخابات، [این هم] به این دلیل بوده که آرا یک کم بیاید بالا… شما بشید رئیس جمهور، ۴ سال بشید، ۸ سال بشید، این مملکت درست بشو نیست. جوانان این مملکت الان دیگه نمیگن ما کدام رئیس جمهور را نمی خواهیم، فلان مسئول را نمی خواهیم، فلان کس را نمی خواهیم. میگن ما کلاً این حکومت را نمی خواهیم.»
جملات بالا، بخش هایی از سخنان یک دانشجوی جوان است که در یک نشست دانشجویی، چشم در چشم مسعود پزشکیان – این دلقک اصلاح طلبان حکومتی و عنصر ذوب شده در ولایت – را به همراه کل حاکمیت به چالش گرفته است. دانشجویی که به عواقب سخنان خود آگاه است و با آگاهی کامل از آنچه در انتظار اوست در مقابل دوربین می گوید: ۹۰ درصد جوان های مملکت دیگه نمی گن، فلان کس را نمی خواهیم، بلکه میگن ما کلاً این حکومت را نمی خواهیم.
همان گونه که انتظار می رفت و خود این دانشجوی هم بدان اذعان داشت اگر صحبتی بکند، ترس این را دارد که بازداشت شود، اکنون او دستگیر و در دست نیروهای امنیتی گرفتار است. بنا به گفته پدر و مادر این دانشجو، مأموران اطلاعات سپاه در ساعت ۵ صبح روز چهارشنبه ۳۰ خرداد به منزل شان هجوم برده، فرزندشان را دستگیر و به مکان نامعلومی برده اند. این امر نشان می دهد که جمهوری اسلامی تا چه حد ورشکسته و تا چه میزان از تبلیغ رسانه ای علیه خیمه شب بازی انتخاباتی ۸ تیر در هراس است.
جدای از بازداشت این دانشجو، نشست پرسش و پاسخ مسعود پزشکیان در دانشگاه تهران با عنوان «زین خوان چپاول شده امید چه داری؟» با حاشیه ها، پرسش ها و سخنان چالش برانگیز دیگری هم مواجه بوده است. پرسش ها و سخنانی که با شادمانی، کف زدن ها و تشویق بسیاری از دانشجویان حاضر در جلسه همراهی می شد.
از ویژگی های خاص این جلسه، حضور چشم گیر دانشجویان در این نشست بود. حضور پر تعداد دانشجویان در این نشست، مسعود پزشکیان را به این توهم خوش خیالی کشانید که این همه دانشجو برای استقبال از او آمده اند. اما یخ این توهم خیالپردازانه پادوی انتخاباتی رژیم، در همان ابتدای امر با سخنان مجری برنامه آب شد. مجری نشست، طی سخنانی خطاب به پزشکیان و جمعیت حاضر در سالن گفت: این یک نشست تبلیغاتی برای حمایت از یک نامزد خاص نیست. برای پرسیدن و شنیدن آمده ایم. امروز، دانشجو شرافتمندانه اجازه نمی دهد از امتیاز مطالبه گری اش برای تبلیغ و ستاد استفاده شود.
در طول نشست نیز، وقتی کلام سخنرانان و رگبار سئوالات پیاپی دانشجویان به اعتراضات دی ماه ۹۶ کشیده شد، وقتی از کشتار خونین آبان ۹۸ سخن به میان آمد، وقتی در مورد جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» و به خاک و خون کشید شدن زنان و مردان و کودکان از پزشکیان پرسش شد، وقتی بحث آزادی زندانیان سیاسی، بازداشت و محرومیت دانشجویان و دیگر جنایات رژیم، آنهم در همین سال های اخیر سخن به میان آمد، به سرعت مستی توهم خوش خیالی مسعود پزشکیان از سر او پرید. از همان ابتدای جلسه برای پادوی انتخاباتی جمهوری اسلامی روشن شد که راه را به اشتباه آمده است. به سرعت دریافت در زیر خاکستر سکوت ظاهری دانشگاه های کشور چه آتش سوزان و خشم فروخفته ای علیه حاکمیت و مزدوران انتخاباتی آن نهفته است.
خشمی که واقعیت مرگبار تمامی سال های سرکوب و کشتار و شکنجه و اعدام توده های مردم ایران را در حنجره خونین دانشگاه بازتاب می داد. این خشم فروخفته آنگاه که پرسش ها و سخنان سخنرانان به کشتار وحشیانه توده های مردم ایران در نیمه دوم ۱۴۰۱ رسید، دو چندان شد؛ به گونه ای که درآمیختگی شعار «زن، زندگی، آزادی»، کف زدن های ممتد دانشجویان و تشویق آنان از سخنرانان به خاطر یادآوری وقایع سال های اخیر، فضای به ظاهر سکوت دانشگاه ها را به روزهای شکوهمند جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» پیوند داد. اوضاع برای پزشکیان اما به همین جا ختم نشد. اکنون برای دانشجویان فرصتی پیش آمده بود تا بار دیگر انعکاس صدای بلند و در خون تپیده توده های معترض را از درون دانشگاه پژواک دهند. همانگونه که پیش از این شعار «اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمام ماجرا» از دل دانشگاه تهران به کل جامعه سرایت کرد. همانگونه که زیباترین و شورانگیزترین سرودهای انقلابی در پیوند با جنبش بزرگ توده های مردم ایران از درون دانشگاه هنر برخاست و در جای جای جامعه جاری شد.
مشابه این وضعیت در ابعادی کوچکتر در اصفهان رخ داد. در دانشگاه اصفهان نیز جلسه سخنرانی مسعود پزشکیان به فرصتی برای دانشجویان تبدیل شد تا نه فقط این پادوی انتخاباتی رژیم را به رسوایی بکشانند، بلکه شرایطی فراهم شد تا دانشجویان با اعلام تحریم انتخابات قلابی رژیم خشم فروخورده خود را بر سر کل حاکمیت فریاد کنند.
نقطه تکمیلی این تحریم انقلابی، بیانیه ۱۰ تشکل دانشجویی، دو تشکل دانش آموزی و گروهی از دانشجویان و فعالان سیاسی -اجتماعی است که با «مضحکه» خواندن نمایش انتخاباتی رژیم در وصف کاندیداهای این خیمه شب بازی نوشته اند: «مشتی از سابقه داران جنایت علیه مردم ایران، برای ریاست جمهوری حکومتی که در جنگ علیه مردم است، مجددا به صحنه آمده اند تا علی رغم درماندگی و چند پارگی، همچنان به سازماندهی فضای سرکوب ادامه دهند.»
نمونه های فوق نشان می دهد که دانشگاه های کشور در چه وضعیت انفجارگونه ای قرار دارند. و اینکه دانشجویان آگاه و انقلابی تا چه حد منتظر فرصت هستند تا شعله های خشم و انزجار خود را بر سر سرکوبگران توده های مردم ایران آوار کنند. آنان هم اینک با حنجره های خونین برجای مانده از کشتارهای دی ماه ۹۶، قیام آبان ۹۸ و به خاک و خون کشیده شدن جنبش «زن، زندگی، آزادی» در همگامی و همراهی با توده های سرکوب شده مردم ایران بر سر دلقکان انتخاباتی حاکمیت فریاد می زنند: «رأی ما سرنگونی جمهوری اسلامی است.»
وضعیتی که این روزها مضحکه جایگزینی ابراهیم رئیسی را به چالشی بزرگ برای کاندیداهای به اصطلاح ریاست جمهوری و به طریق اولی به فرصتی برای دانشجویان جهت به چالش کشیدن هیئت حاکمه تبدیل کرده است. و این موضوع بر می گرد به نقش تأثیرگذاری که دانشگاه و دانشجویان در همگامی با مبارزات توده ها و به طور خاص در جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» داشته اند.
نقش جنبش دانشجویی و گستردگی اعتراضات سراسری آنان در تداوم بخشیدن به جنبش انقلابی نیمه دوم ۱۴۰۱، آنچنان برجسته بود که نیروهای امنیتی از همان روزهای نخست جنبش، به شکل کم سابقه ای فضای دانشگاه ها را قُرُق کردند و با ایجاد بگیر و ببند و رعب و وحشت، سرکوب عریان دانشگاه و دانشجویان را در دستور کار خود قرار دادند.
در روزهای اوج جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، همزمان با سرکوب گسترده اعتراضات خیابانی، هجوم همه جانبه و وحشیانه نیروهای سرکوبگر رژیم به دانشگاه های کشور نیز آغاز شد. با سرکوب جنبش انقلابی مردم و فروکش کردن اعتراضات خیابانی، سرکوب دانشجویان شدت یافت و فضای دانشگاه ها به شدت امنیتی شد. در کوتاه مدتی، صدها دانشجوی مبارز و معترض، دستگیر، بازداشت، تعلیق، اخراج و بسیاری از آنان با تشکیل پرونده های امنیتی از ادامه تحصیل باز ماندند.
همزمان با سرکوب جنبش دانشجویی، ده ها استاد دانشگاه نیز به صرف حمایت از اعتراضات دانشجویی، دفاع از فضای علمی دانشگاه ها و بعضاً حمایت تلویحی از جنبش «زن، زندگی، آزادی» از دانشگاه اخراج و یا با بازنشستگی زودرس مواجه شدند.
با سرکوب جنبش انقلابی مردم و عقب نشینی موقت اعتراضات خیابانی، به رغم اینکه مبارزات قهرمانانه زنان، اعتراضات کارگران، معلمان، بازنشستگان و دیگر لایه های اجتماعی به طور نسبی در جامعه ادامه داشت، اما، جنبش دانشجویی به دلیل فشارهای بیش از حد امنیتی و دستگیری و اخراج صدها دانشجوی مبارز و آزادیخواه و با تجربه، تا حد معینی از تحرک اعتراضی باز ماند.
این وضعیت ایجاد شده، پاره ای از کاندیداهای جانشینی ابراهیم رئیسی – از جمله مسعود پزشکیان – را بر آن داشت تا از فضای به ظاهر مرعوب شده دانشگاه ها، برای تبلیغات انتخاباتی خود بهره بگیرد. دیدار با دانشجویان دانشگاه تهران نخستین انتخاب پزشکیان بود که در روز یکشنبه ۲۷ خرداد ماه سازماندهی شد.
نماینده قلابی اصلاح طلبانِ قلابی تر از خود، از یک طرف با وسوسه سال های خوش دوران اصلاح طلبان حکومتی که دانشگاه را حیاط خلوت خود می دانستند، و از طرف دیگر با توهم اینکه جنبش دانشجویی زیر بار سرکوب بی رحمانه رژیم قامت شکسته است، با خاطری آسوده در نشست پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه تهران حضور یافت. حضوری مضحکه آمیز که این بار عریان تر از هر زمانی شکل کمدی به خود گرفت.
مارکس در کتاب هجدهم برومر لویی بناپارت، با اشاره به یک جمله منسوب به هگل نوشته است: «هگل در جایی می گوید که همه رویدادها و شخصیت ها در تاریخ، گویی دوبار رخ می دهند. وی فراموش می کند که اضافه کند: نخست به گونه ی تراژدی و بار دوم به گونه ی کمدی.»
آنچه این روزها در جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم، تکرار رخدادهای انتخاباتی دوره های پیشین است که اینبار به کمدی ترین شکل ممکن از طرف حاکمیت و پادوان اصلاح طلب آن بازسازی شده است. پادوانی که نخستین شانس خود را در دانشگاه تهران امتحان کردند و صد البته با خفت و خواری از آنجا خارج شدند.
آنان بر این باور و توهم بودند که دانشگاه و دانشجویان در زیر تازیانه های مداوم شلاق و سرکوب و بگیر و ببند نیروهای امنیتی کمر خم کرده اند. غافل از اینکه، آن دانشگاه و دانشجویانی که در دوران جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، پا به پای این جنبش قامت بر کشیدند و تمام قد در کنار مبارزات توده های مردم ایران ایستادند، هرگز خاموش شدنی نیستند.
دانشجویان آگاه و مبارز ایران در مواجهه با دلقک های انتخاباتی رژیم نشان دادند، نه تنها خاموش شدنی نیستند، نه تنها مردم را رها نمی کنند، نه تنها در مقابل سرکوبگران توده های مردم ایران سر فرود نمی آورند، بلکه با ایستادن در کنار زنان و کارگران و معلمان و بازنشستگان و نویسندگان و هنرمندان و دیگر لایه های زحمتکش اجتماعی، خشم فروخفته آنان را در حنجره های خونین خود بازتاب می دهند. خشمی سوزان که در این برهه معین از تاریخ مبارزات انقلابی توده های زخم خورده مردم ایران، در شعار: «رأی ما سرنگونی جمهوری اسلامی ست»، تجلی یافته است.
نظرات شما