بیش از ۴۵ سال حاکمیت اسلامی نه تنها مرهمی بر دردهای مردم ستمدیدهی ایران نگذاشت، بالعکس ماحصل حاکمیت فاشیستهای اسلامی تنها تخریب، ویرانی و فجایع بیشماریست که بر سر کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه آوار شده است. یکی از این عرصههای بسیار مهم که برای جامعه اهمیت وافری دارد اما به یک ویرانه کامل تبدیل شده، آموزش و پرورش است.
بابک نگاهداری رئیس “مرکز پژوهشهای مجلس” روز یکشنبه ۱۰ تیرماه در جلسه علنی مجلس اسلامی برای بررسی گزارش وزیر آموزش و پرورش در ارتباط با سال تحصیلی ۱۴۰۳ – ۱۴۰۲ از کمبود ۱۷۶ هزار معلم خبر داد و گفت: “پیشبینی میشود حدود ۷۲ هزار معلم تا مهر ۱۴۰۳ بازنشسته شوند که این امر تامین نیروی انسانی را برای وزارت آموزش و پرورش سختتر خواهد کرد”. بهگفتهی وی کمبود این تعداد معلم در حالیست که آموزش و پرورش همچنان از سرباز معلمان، معلمان خرید خدمت و حقتدریسی (از جمله معلمان بازنشسته) استفاده میکند. اعتراف رئیس “مرکز پژوهشهای مجلس” به کمبود فاحش معلم در حالیست که پیشتر روزنامهها در آستانه سال تحصیلی گذشته از کمبود ۳۰۰ هزار معلم خبر داده بودند.
برخلاف تمام بهانهها و توجیهاتی که مقامات دولتی دربارهی علت کمبود معلم مطرح میکنند، اصل موضوع این است که جمهوری اسلامی به منظور کاهش هزینههای آموزش و پرورش از استخدام معلم خودداری و با سوءاستفاده از فقر و بیکاری مردم، با پرداخت حقوقی ناچیز تحصیلکردگان دانشگاهی و یا معلمان بازنشسته را تحتعناوین مختلف همچون خرید خدمت و غیره بهکار میگیرد. استفاده از سرباز – معلم یکی دیگر از راههای جمهوری اسلامی در سالیان اخیر برای کاهش هزینههای آموزش و پرورش بدون توجه به کاهش کیفیت تحصیلی بوده است.
براساس آمارهایی که مقامات دولتی در مقاطع مختلف اعلام کردهاند، در سال تحصیلی ۱۴۰۱ – ۱۴۰۰ تعداد سرباز معلمان ۷ هزار نفر بود که این تعداد در سالهای اخیر افزایش یافته است. ۲۲ هزار معلم خرید خدمت و تعداد نامعلومی نیز معلم حقتدریسی هستند که معلمان بازنشسته نیز بخشی از همین معلمان حقتدریسی میباشند. در سال تحصیل ۱۴۰۰ – ۱۳۹۹ تعداد این معلمان ۱۳۷ هزار نفر اعلام شده بود.
همانطور که اخیرا وزیر آموزش و پرورش کابینه رئیسی اعتراف کرد و البته همگان نیز از آن گاه بودند، بودجه آموزش و پرورش تنها پاسخگوی حقوق معلمان است و بس. حتا در دادن حقوق و یا پاداش پایان خدمت معلمان بازنشسته نیز آموزش و پرورش با کمبود بودجه روبروست. بهگفتهی رئیس “مرکز پژوهشهای مجلس” پرداختی به بازنشستگان حقتدریسی هم ناچیز است و هم با تأخیر چند ماهه صورت میگیرد. این موضوع برای معلمان خرید خدمتی که بهویژه در مناطق محروم مشغول تدریس هستند نیز صدق میکند. همچنین در هفتههای اخیر شاهد اعتراضات گستردهی معلمان بازنشستهای بودیم که با گذشت دو سال هنوز پاداش پایان خدمت خود را دریافت نکردهاند.
با تثبیت حکومت اسلامی و بهطور خاص پس از پایان جنگ بین دولتهای ایران و عراق، جمهوری اسلامی دو سیاست اصلی را در آموزش و پرورش پی گرفت که بویژه در سالیان اخیر با تشدید بحران مالی حاکمیت شتاب زیادی یافته است. یکی خصوصی سازی و بازگذاشتن دست سرمایهداران در آموزش و پرورش با ایجاد مدارس “غیرانتفاعی”، کانونهای “آموزشی و فرهنگی” و غیره و دوم کاهش بودجه مدارس دولتی و انداختن بسیاری از هزینههای این مدارس بر دوش والدین با عناوین و روشهای مختلف. یکی از نتایج روشن این سیاستها، محروم شدن بخش بزرگی از فرزندان تودههای کار و زحمت جامعه که در مدارس دولتی درس میخوانند، یعنی اکثریت بسیار بزرگ دانشآموزان از تحصیلات دانشگاهی است و این را نتایج کنکور، بهویژه نفرات برتر کنکور و مدارسی که در آنها درس خواندهاند، بهوضوح نشان میدهد.
یکی از نتایج فاجعهبار کمبود معلم در سال تحصیلی ۱۴۰۳ – ۱۴۰۲ این بود که بسیاری از کلاسهای درس در مدارس دولتی ماهها بدون معلم ماندند که بدون تردید تاثیر زیادی در افت کیفیت تحصیلی دانشآموزان این مدارس داشته است. برای نمونه سلمان ذاکر نماینده مجلس اسلامی از ارومیه، از تعطیلی کلاس های درس در برخی از مدارس استان خبر داده و گفته بود ۵۰۶ مدرسه شهر ارومیه با کمبود معلم روبرو هستند (خبرگزاری دولتی “ایلنا” ۲۳ مهر).
اما کمبود معلم بدلیل خساست جمهوری اسلامی در هزینه کردن برای آموزش و پرورش کودکان تنها یک مورد از نشانه های ویرانهایست که امروز با آن روبرو هستیم. در همین سال گذشته تحصیلی تا ماهها پس از بازگشایی مدارس، کتابهای درسی به دست بسیاری از دانشآموزان نرسیده بود.
از دیگر معضلات آموزش و پرورش کمبود فضای آموزشی و فقر مدارس دولتی از نظر امکانات است. بهنوشتهی برخی از روزنامههای دولتی، هم اکنون در برخی از مدارس دولتی حتا بیش از ۴۰ دانشآموز در یک کلاس حضور دارند و این در حالیست که به اعتراف معاون دبیرکل “شورای عالی آموزش و پرورش” استاندارد تعداد دانشاموزان یک کلاس در مقطع ابتدایی ۲۰ نفر، دوره متوسطه اول و دوم ۲۲ نفر و هنرستان ۱۵ نفر است.
بهگفتهی بابک نگاهداری رئیس “مرکز پژوهشهای مجلس” از حدود ۱۰۴ هزار کلاس درس کشور، ۲/ ۱۹ درصد از کلاسها نیازمند تخریب، بازسازی و یا مقاومسازی هستند. کردستان با ۷/ ۳۸ درصد، آذربایجان شرقی با ۶/ ۳۸ درصد و تهران با ۱/ ۲۸ درصد سه استانی هستند که بیشترین کلاسهای ناامن را دارند، اماکنی که دانشآموزان همچنان از آنها به عنوان کلاس درس استفاده میکنند. پیش از این علیرضا کریمیان مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران در خردادماه سال ۱۴۰۱ گفته بود: “۴۰ درصد مدارس دولتی تهران دچار فرسودگی هستند و نیازمند بازسازی، نوسازی و اقدامات موثر در این زمینهاند”. بحرانی که هیچ بودجهای برای حل آن در کابینه و مجلس اسلامی در جریان تصویب بودجه سالانه در نظر گرفته نشد و اساسا مطرح نیز نشد.
در همین رابطه باید همچنین از مدارس کپری، سنگی و خشتی نام برد. بهگفتهی معاون فنی و نظارت سازمان نوسازی مدارس “۶۰ مدرسه کپری در ۴ استان سیستان و بلوچستان، کرمان، لرستان و کهکیلویه و بویراحمد در سامانه آموزش و پرورش ثبت شده است که ممکن است بیشتر از این تعداد باشد”. روزنامهها البته از وجود ۱۶۰ مدرسه کپری خبر دادهاند. همچنین ۲۲۱۵ مدرسه سنگی و ۱۰۰۰ مدرسه کانتینری در کشور وجود دارد. در مورد مدارس خشت و گلی نیز اگرچه مقامات دولتی حتا جشن برچیده شدن مدارس خشت و گلی را در سال ۹۸ برگزار کرده بودند، اما یک سال بعد خبرگزاری دولتی “ایسنا” از وجود مدارس خشت و گلی در کشور خبر داد.
نبود سیستم گرمایشی و یا خنککننده یکی دیگر از معضلات مدارس است. بهگفتهی نگاهداری در جریان جلسه مجلس اسلامی، براساس آمارهای سازمان “نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس”، ۷۹ هزار کلاس نیازمند استانداردسازی سیستمهای گرمایشی و سرمایشی هستند. واقعیت اما بسیار فراتر از آمار سازمان فوق است و میتوان گفت که عموم مدارس دولتی فاقد استانداردهای جهانی در رابطه با سیستمهای گرمایشی و سرمایشی هستند و حتا بسیاری از مدارس بهطور کلی فاقد این سیستمها میباشند. در یک کلام، در مدارس دولتی جز تخته سیاه چیز دیگری به عنوان وسیله آموزشی، کمک آموزشی، پرورشی و رفاهی وجود ندارد.
سرویسهای بهداشتی مدارس دولتی یک فاجعه به تمام معنا هستند. بهاعتراف خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران “۷۰۱۷ مدرسه فاقد آب آشامیدنی، ۱۵۲۶۵ مدرسه فاقد آبخوری، ۱۱۸۵۷ مدرسه فاقد سیستم دفع بهداشتی فاضلاب، ۱۸۰۹۴ مدرسه فاقد لولهکشی صابون مایع، ۱۰۳۶۱ مدرسه فاقد روشویی، ۵۲۶۸ مدرسه فاقد چشمه توالت هستند”. وضعیت امکانات بهداشتی در عموم مدارس دولتی وحشتناک است. همچنین به اعتراف این خبرگزاری، مدارس از کمبود ۲۰ هزار مراقب سلامت رنج میبرند و تنها ۹۴۴۳ مراقب سلامت برای تمامی مدارس کشور وجود دارد. این در حالیست که مربی تربیتی و آخوند برای برگزاری نماز در مدارس به وفور حضور دارند.
نبود امکانات ورزشی در مدارس دولتی یک فاجعه دیگر است. جدا از کمبود معلم ورزش، امکانات و فضای ورزشی نیز در حد صفر است. برای نمونه به گزارش خبرگزاری “برنا” برای زنگ ورزش در یکی از مدارس ابتدایی دخترانه منطقه ۱۴ تهران، تنها دو توپ و یک راکت بدمینتون وجود دارد!! در اغلب مدارس ساعات ورزش به نرمش و بازی کودکان با یکدیگر خلاصه شده و حتا گاه از زنگ ورزش برای دروسی مانند ریاضی و علوم استفاده میشود. بهطور کلی در سال ۱۴۰۰ سرانه ارتقای سلامت برای هر دانشآموز حدود ۱۶ هزار تومان و برای تربیت بدنی ۳۱ هزار تومان بود. جدا از این که این مبالغ به معنای واقعی کلمه هیچ هستند، حتا همین مبالغ نیز یا به بهانهی کمبود بودجه و یا به دلیل فساد در عمل اختصاص داده نمیشود.
البته جمهوری اسلامی برای موشکپرانی و پروار کردن مزدوران خود پول دارد. بودجهای که با پول نفت و گاز و مالیات مردم تامین میشود، به خانه مردم ستمدیده راهی ندارد و هیچ چراغی را برای آنها روشن نمیکند. همهچیز و همه کس در خدمت حفظ قدرت و نیازهای دستگاه سرکوب و بگیر و ببند آن و نیز سیاستهای سلطهطلبانه و جنگافروزانه جمهوری اسلامی است.
اگر از این زوایه به بررسی موضوع بپردازیم میتوانیم بهراحتی دریابیم که چرا تشکل مستقل معلمان مورد خشم و غضب رژیم قرار گرفته است. کانونهای صنفی معلمان بهعنوان تشکلهای مستقل همواره در برابر سیاستهای ویرانگر جمهوری اسلامی در عرصهی آموزش و پرورش موضع گرفته، دست به اعتراض زده و در یک کلام مانعی برای پیشبرد آسان سیاستهای ارتجاعی حکومت در عرصهی آموزش و پرورش بوده اند. از همینروست که جمهوری اسلامی با سرکوب شدید معلمان مبارز و متشکل در کانونهای صنفی، از به زندان انداختن تا اخراج، از بازنشستگی پیش از موعد تا تبعید و کاهش رتبه، تلاش کرده است تا مقاومت معلمان را درهمشکسته و صدای آزادیخواهی آنان را خفه کند. صدایی که به موازات رشد جنبش انقلابی پرطنینتر شد و در سال تحصیلی ۱۴۰۱ – ۱۴۰۰ به اوج شکوفایی خود رسید.
واقعیت این است که عموم معلمان و فعالین صنفی آنها در جریان این سالها بهخوبی دریافتهاند که شرایط کنونی آموزش و پرورش در ایران از جمله وضعیت فاجعهبار معیشتی معلمان، نتیجهی سیاستهای جمهوری اسلامی در تمام این دوران بوده است، چه کابینههایی به ریاست “اصلاحطلبان” و چه به ریاست “اصولگرایان”، بنابراین تا وقتی که جمهوری اسلامی بر سریر قدرت باشد، این سیاست با شیبهای متفاوت ادامه خواهد داشت. برای دگرگونی وضعیت آموزش و پرورش در ایران باید نظم ارتجاعی حاکم را از ریشه برانداخت، تا با برپایی حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان، جدایی دین از آموزش، آموزش اجباری و رایگان، و دیگر نیازهای آموزش و پرورش برای رشد خلاقیتها و تواناییهای کودکان در یک فضای سالم، شاد و امن را تحقق بخشید.
نظرات شما