عظمت غوغای سکوت

صبح جمعه بود. مردم تصمیم گرفته بودند درخانه بمانند. من اما به خاطردیدن فلاکت جمهوری ورشکسته اسلامی بیرون رفتم. درقدم اول باید بگویم که خلوتی خیابان‌ها چشمگیربود. اگر ازگوشه وکناری، کسی عبورمی‌کرد، با نگاهی تحقیرآمیز به ستاد انتخاباتی، نظری می‌کرد و می‌گذشت. درمقابل مردم، عده‌ای مانند کرم درون ستادهای انتخاباتی خزیده بودند ودرحسرت ورود یک نفر به داخل، خرناسه می‌کشیدند. همان مردمی که هیچ‌گاه به حساب نمی‌آیند مگر در روز”انتخابات”. افرادی هم در حول وحوش فضای بیرون از ستاد، با گردنی کج به عابران بی تفاوت چشم می‌دوختند و با نگاه ملتمسانه مردم را به درون ستاد دعوت می‌کردند. درواقع گدایی رأی می‌کردند. در ادامه روز نیز چیزی تغییر نکرد و به طورکل، شهردرسکوت بود. سکوت با شکوهی که فریادی بلند در دل خود داشت. فریاد مردم ستمدیده درهمین سکوت بارز بود و به گوش می‌رسید.

مردم چه می‌گویند؟ این مردم خسته می‌گویند رژیم جمهوری اسلامی که از پس حل مشکلات جامعه برنمی‌آید و تا خرخره در بحران‌های گوناگون اقتصادی و اجتماعی وسیاسی گیر کرده است، چه فرقی می‌کند کدام یک از نوکران دست به سینه‌اش انتصاب شوند؟ مگردرپی همین معضلات و مشکلات نبود که کارخودش را تمام شده می‌دید و درگردابی از اعتراضات خیابانی سرگردان دورخودش می‌چرخید؟ مگر دربرابر خواست کارگران و زحمت کشان بازنشستگان و تهیدستان جامعه نبود که احساس عجز و فلاکت کرد. چرا که پی برد شرایط موجود درجامعه جان مردم را به لب رسانده است وجنبش اعتراضی مردم را گسترده‌تر نموده و موجودیت نظام حاکم آن را به خطر انداخته است. آن‌گاه به فکر چاره‌اندیشی افتاد. رئیسی جلاد سینه چاکش را خاکستر کرد تا بتواند با انتصابی جدید خودش را از منجلاب بدبختی و خطر سرنگونی نجات دهد. چرا که می‌دید مردم گرسنه دارند گورش را می‌کنند. بازی جدیدی را شروع کرد تا برای خودش زمان بخرد. مگر مشکل در تغییر افراد است؟ ماهیت و ذات سرمایه‌داری و نظام ارتجاعی حاکم که با تغییرنام افراد از بین نمی‌رود. چه نیازی به رأی ما دارد جز در شمارش تعداد آرا. ما درکجای این ” انتخابات ” قرارداریم. حتی در انتخابات قلابی و فرمایشی نیز دست از آمارسازی های دروغین بر نمی‌دارند. طبق روال معمول و مانند تمام سالیان حاکمیت ننگین‌شان. مردم می‌گویند آن چه شنیده نمی‌شود صدای ما است. آن چه دیده نمی‌شود شرایط اسف‌بار زندگی کارگران و زحمت کشان است وآن چه که اهمیتی ندارد نظر ورای ما مردم است.

مردم درانتخابات شرکت نکردند. زنان در شکل وسیع‌تری از شرکت درانتخابات امتناع کردند. آن‌ها می گویند ما همان مردمی هستیم که به خاطر یک اعتراض وتجمع برای حق وحقوق اولیه زندگی که حق ماست، کتک می‌خوریم، دستگیر می‌شویم، زندانی و شکنجه می‌شویم. با چه رویی از ما انتظار رأی دادن دارید؟ اصلاً برای چه باید رأی بدهیم؟ ما دیر زمانی‌است که از کل حاکمیت شما عبور کرده‌ایم و آماده شده‌ایم تا شما و تمام نظم ارتجاعی‌تان را به گور بسپریم. اگر هنوز درتوهم ادامه حاکمیت خود هستید امروز به شما ثابت خواهد شد که ازنظر ما شما مردگانی هستید که درآینده نزدیک دفن خواهید شد. برای شما کماکان روز رأی گیری، ما، مردم خوب و شریف شده‌ایم. می‌دانیم که پس از این که در شعبده بازی انتخابات از زیرعبای رهبری که می‌خواهد مهره جدیدی را بیرون بیاورید، شاید بتواند جان تازه‌ای به تن بی رمق وپوسیده و درحال احتضار رژیم جنایتکارمفلوک درمانده بدهد که البته نخواهد داد. آش همان آش و کاسه همان کاسه است. مردم می‌گویند دیگر سرگرم این صحنه‌ها و شعبده بازی‌های شما نخواهند شد. ازفردای روزی که چه کسی – که هیچ فرقی هم به حال مردم ندارد – از زیر عبا بیرون بزند، شما کماکان یاور سرمایه داران و درصف استثمارکنندگان ایستاده‌اید، ما هم همان کارگر و زحمتکش فقر زده و همان مردم گرسنه بیکار تهیدست باقی خواهیم‌ماند. بنابراین مبارزه ما برای تغییر وضع موجود تا سرنگونی رژیم سرمایه داری فاسد شما ادامه خواهد داشت.

ارتجاع حاکم با تمام نیرو، مضحکه انتخاباتی را تدارک دید. صحنه را ساختند و بازیگران را انتخاب کردند. اما برای جمع‌آوری رأی از مردم، به دریوزگی افتادند. مردم اما آگاهانه و مصمم دراقدامی بی‌نظیر پای صندوق‌های رأی نرفتند و تو دهنی محکمی به دهان رهبر رژیم بی آبروی جمهوری اسلامی زدند. مردم درخانه ماندند وتنها به تماشای دریوزگی شما نشستند. سرانجام یک غلام حلقه به گوش را از زیر عبای خامنه‌ای ظاهرکردند. اما دیگرنتوانستند مردم را بازیچه دستان کثیف‌شان در این بازی بکنند. کارگران و مردم زحمت کش مبارز متحد و یک صدا بدون هیچ تردیدی به شما جنایتکاران و فاسدان دروغگو نه گفتند. نه بزرگی به اندازه نیم قرن استبداد و جنایت و کشتار جوانان و زنان و مردم زحمت کش. شما دست التماس و گدایی بسوی مردم دراز کردید و مردم به شما گفتند فقط سرنگونی و بس. همان مردمی که ازنظر شما هیچ نیستند و حق هیچ‌گونه اظهار نظر و یا مخالفتی در مورد زندگی و سرنوشت خودشان هرگز نداشته‌اند. همان مردمی که شما گمان می‌کنید با سرکوب‌های وحشیانه ترسیده و مرعوب شده‌اند اما دیدید که چنین نیست. مردم گرسنه و آگاه به درستی پاسخ دندان شکنی به شما جنایتکاران فاسد دادند. نه تنها دندان‌هایتان بلکه اقتدار پوشالی‌تان را نیز درهم شکستند.

مردم این را هم خوب می‌دانند که برای زخم‌ها ودردهای بی‌شمارشان، پزشکیان هم مانند جنایتکاران پیشین چیز جدیدی تجویز نخواهد کرد و آن چه را که تجویز کند جز سم مهلکی که ذره ذره نابودشان کند نیست. زمانه این فریبکاری‌ها دیر گاهی‌است به پایان رسیده است و مردم خسته در طی مبارزات این سال‌ها به چنان درجه‌ای از آگاهی رسیده‌اند که فریب بازی‌های کثیف شما را نخورند. تنها خودتان را سرگرم کردید. درسکوت مردم، در سکوت خیابان صدای درهم شکستن بقایای خرده‌های وجود ننگین شما به گوش رسید. پس از طوفان سهمگینی که در راه است آن که به آرامش خواهد رسید مردم هستند. برای شما دیگر آرامشی وجود نخواهدداشت. گورکنان شما همین کارگران ومردم ستمدیده‌اند. مردمی که زندگی‌شان را به یغما بردید. جوانانشان را کشتید. گورکنان شما زنان هستند که با تیغه تیز قوانین زن ستیز سرشان را بریدید و بنابر مذهب ضد زن اسلامی مادران را سوگوار دختران جوانشان کردید.

حیف بود به خانه برگردم. خفت و خواری جمهوری اسلامی در روز رأی گیری تماشایی بود. درپارکی روی صندلی نشستم. دراین سکوت، غوغای پر عظمتی برپا بود. گرچه هوا بسیارگرم بود ولی دلم خنک شده بود.

 

۱۹ تیر ۱۴۰۳

کنش‌یار

 

POST A COMMENT.