سیاستها، قوانین و تفکر زنستیزانهی مسئولان و دست اندرکاران جمهوری اسلامی بر هیچ کس پنهان نیست. در بیش از ۴ دهه گذشته، آنان در پیشبرد این سیاست و رواج این تفکر از هیچگونه اقدامی فروگذار نکردهاند. این امر، نه تنها در تمامی قوانین و بخشنامهها، در سیاستهای آموزشی، ترویجی و به اصطلاح “فرهنگی” بازتاب مییابد، بلکه در هر سخنرانی و مصاحبهای در ارتباط با مسایل زنان نیز خودنمایی میکند. بهانهها و علتتراشیهای زنستیزانه بیشمارند: از “ناشایستگی زنان در واگذاری مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی” گرفته تا “حفظ کرامت و حرمت زن در جامعه” و “ارتقای جایگاه زنان و خانواده”. هیچ تفاوتی نیز میان ردههای مختلف مقامات سیاسی، مذهبی و جناحهای گوناگون جمهوری اسلامی وجود ندارد، از خامنهای گرفته تا نمایندگان مجلس و مدیران رده بالا تا جناحهای اصلاحطلب و اصولگرا.
یکی از تازه ترین موارد، سخنان محمدرضا عارف، معاون اول مسعود پزشکیان، روز ۲۲ مرداد ۱۴۰۳، در “آیین تودیع و معارفه معاون زنان و خانواده ریاست جمهوری” است. وی در این مراسم، در توجیه معرفی تنها یک وزیر زن در کابینه پزشکیان، مدعی شد: “بعضی از حرکات و رفتار، حداکثر یک نگاه مسکنی به حل مشکل است. علت هم روشن است؛ جامعه ما از نظر روانی، آمادگی زعامت، هدایت و رهبری زنان را ندارد.” به این ترتیب، وی تمام اقدامات و تلاشهای جمهوری اسلامی برای نقض حقوق زنان و بار تبعیضات جنسیتی چندجانبه علیه زنان در تمامی عرصهها را به گردن روان “جامعه” انداخت.
این مدعا، مصداق بارز این ضربالمثل است که “قافیه چو تنگ آید، شاعر به جفنگ آید”! جفنگی که خود نیز آن را باور ندارد. همین چهره “اصلاحطلب”، در مرداد ۱۳۹۶، در “نخستین کنگره مجمع زنان اصلاحطلب” گفته بود: “در پایان سال ۹۵ نرخ مشارکت اقتصادی زنان ۵۰ درصد کمتر از مردان است و این در حالی است که بیش از ۵۰ درصد فارغالتحصیلان ما زنان هستند. الان هیچ بهانهای برای عدم استفاده از زنان وجود ندارد. باید چارهاندیشی شود که چرا هنوز نرخ مشارکت زنان کمتر است.” به این ترتیب، گویا پس از چند سال “چارهاندیشی” وی به این نتیجه رسیده است “جامعه آمادگی روانی ندارد!”
این مدعا در حالی است که زنان در دهههای گذشته، به رغم تمام محدودیتها، با ایستادگی و مقاومت در برابر موانع، توان و شایستگی خود را به نمایش گذاردهاند و در عرصههای بسیاری خوش درخشیدهاند، جامعه نیز توانمندی آنان را به رسمیت شناخته است. در برابر، هر یک از موفقیتها و دستاوردهای زنان، سران جمهوری اسلامی را به هراس افکنده و بر سختگیریها و وضع قوانین و محدودیتهای زنستیزانه شدت بخشیده است، هرچند با اندک ثمری.
وعدههای مبهم و تحققناپذیر پزشکیان و همدستانش در کارزارهای انتخاباتی، نیز، تنها دستاویزی بودند برای اخذ رأی در میان پایگاه اجتماعی بسیار محدود و شکنندهی اصلاحطلبان. وعدههایی که حتا اگر با اندکی خوشباوری به آنان نگاهی بیاندازیم، بیپایگی آنان عیان میگردد؛ وعدههایی چون “بهرهگیری از توان و شایستگیهای زنان و مردان”، “حقوق برابر و فرصتهای عادلانه”، “رفع و حذف تبعیضها و توسعه عدالت جنسیتی”، “ایستادگی در برابر حجاب اجباری”.
ترکیب کابینه پزشکیان، نمایانگر “بهرهگیری از توان و شایستگیهای زنان و مردان” در همان نخستین گام، است. “بهرهگیری از توان و شایستگیهای زنان” چندان در جمهوری اسلامی بیمعناست که مرغ پخته را نیز به خنده میاندازد. نابرابری حقوقی زنان و مردان، نه تنها در تفکر دینی و قوانین برگرفته از شرع، بلکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی نهادینه است.
“حقوق برابر و عادلانه” و “توسعه عدالت جنسیتی”، برخلاف ظاهر فریبنده، تنها بازی با واژگان است. سران جمهوری اسلامی، همواره، در گفتار خود به جای “برابری” از کلمه “عدالت” استفاده میکنند، چرا که معنای “عدالت جنسیتی” در تفکر زنستیزانهی آنان، اختصاص جایگاه “شایسته”ی زنان، یعنی جایگاه فروتر زنان نسبت به مردان در تمامی عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتا در عرصه خانواده است که آن را جایگاه اصلی زنان تلقی میکنند. موارد بارز این “جایگاه فروتر” در قوانین ازدواج و خانواده جمهوری اسلامی، اندک نیست.
“ایستادگی در برابر حجاب اجباری” از مضحکترین این وعدههاست. در تفکر اسلامی، جایی برای “آزادی انتخاب پوشش” زنان وجود ندارد. گرچه “ایستادگی” پزشکیان و دستیارانش چندان “ایستادگی” هم نیست. پزشکیان در اصل، مخالف حجاب اجباری نیست، بلکه حداکثر میخواهد آن را “اصلاح” کند. تکلیف “اصلاحات” اصلاحطلبان نیز روشن است. کارنامهی آنان در دهههای گذشته در “اصلاحات” به نفع تودههای مردم در عرصههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گویاتر از آن است که نیازی به بازبینی داشته باشد.
با وجود این، جالب است سابقهی پزشکیان را مروری کوتاه بکنیم. وی در مصاحبهای در آذر ۱۳۹۳ در برنامه “حافظه تاریخی” (که ویدئوی آن در اینترنت یافت میشود)*، بیشرمانه و عاری از پشیمانی، همچنان سالها بعد، به “افتخارات” و “دستاوردهای” خود مینازد. وی در این مصاحبه، یکی از افتخارات خود را “پاکسازی و بازسازی دانشگاهها و بیمارستانها” برمیشمرد. او میگوید: “اول انقلاب مسئول پاکسازی بودم، هنوز بحث حجاب نشده بود، اما حجاب را در بیمارستانها و دانشگاهها اجباری کردم.” با آن که سالیان بسیاریست که از آغاز روند اجباری کردن حجاب گذشته است، اما هنوز بسیاری آن دوران را به خوبی به یاد دارند: وحشیگریها و برخوردهای خشونتبار علیه زنان بیحجاب در ادارات و خیابانها را. روندی که همچنان وحشیانه تاکنون ادامه دارد. از دیگر افتخاراتش، شروع “انقلاب فرهنگی و بستن دانشگاهها از دانشکده ما” است. “افتخاری” که به قتل دهها و دستگیری هزاران دانشجو، اخراج و تعلیق استادان و دانشجویان چپ، مترقی و آزادیخواه بسیاری منجر گشت. “پاکسازی بیمارستانها” سرنوشتی بهتر نداشت، آن نیز به اخراج، تعلیق و دستگیری پرستاران، پزشکان و کادر درمانی بیمارستانها، و بسیاری به بهانه بدحجابی، انجامید. این اقدامات گوشهای از عملکرد این جنایتکار و همدستانش در سرکوب دستاوردهای انقلاب، کشتار مخالفان و معترضان و در مجموع برقراری جو سرکوب در جامعه است. سرکوب و وحشیگری که امروز در جامعه همچنان شاهد آن هستیم. به این ترتیب، همین نمونه کافیست تا تکلیف وعدههای پزشکیان در تمامی عرصهها از جمله حجاب را روشن میگردد.
اما صبر کنید! آیا اصولاً زنان و دختران ایران به تحقق وعدههای پزشکیان و دستیارانش امید بستهاند؟
گذشته از آمار مشارکت ناچیز تودههای مردم در انتخابات ریاست جمهوری، نگاهی به خیابانهای شهرها بیاعتنایی زنان به وعدههای سران جمهوری اسلامی را در معرض نمایش میگذارد. زنان و دختران شجاع ایران، نه تنها اعتنایی به این وعدهها ندارند و منتظر “اصلاحات” لایحه حجاب اجباری ننشستهاند، بلکه خود، ابتکار را به دست گرفتهاند و بیحجاب در خیابانها، “حجاب اجباری” را به چالش کشیدهاند.
آنان نه تنها در انتظار صدور مجوز از سوی سران جمهوری اسلامی برای دستیابی به برابری حقوقی و رفع تبعیضات جنسیتی نبوده و نیستند، بلکه با پافشاری و توانمندی، راه خود را در بسیاری از عرصهها، هرچند با دشواری، گشودهاند.
عارف، برای توجیه زنستیزی خود به “روان جامعه” متوسل میشود، گرچه، “روان” جامعه، در خود، سنجشپذیر نیست، اما با نگاهی به انعکاس این “روان” در رفتارهای اجتماعی تودههای مردم، خلاف این امر به اثبات میرسد. زنان نه تنها با عدم “آمادگی روانی جامعه” در “زعامت، هدایت و رهبری” روبرو نیستند، بلکه در بسیاری از عرصههای اجتماعی و اقتصادی و به ویژه در اعتراضات و تظاهرات تودهای در سالیان اخیر، رهبری را به دست گرفتهاند، بلکه جامعه نیز این امر را در عمل پذیرفته است. شواهد، خبرها و ویدئوها در اثبات این امر بیشمار است. در سالیان گذشته، نیز کم نبوده مواردی که برخی از رهبران جمهوری اسلامی هراسمندانه به خیزش و ارتقای جایگاه زنان در مبارزات علیه جمهوری اسلامی و رهبری اعتراضات توسط آنان اعتراف کردهاند. به این ترتیب روشن است که آیا عارف، از “عدم آمادگی روان جامعه در زعامت و هدایت و رهبری” زنان سخن میگوید، یا از “عدم پذیرش” هدایت و رهبری زنان در میان سران و چهرههای سیاسی جمهوری اسلامی.
این زنان ایران در جنبش “زن، زندگی، آزادی” بودند که همین چندی پیش نه تنها پایههای جمهوری اسلامی را به لرزه افکندند، بلکه افکار عمومی جهان را به ستایش برانگیختند و چالشگری آنان هنوز نیز ادامه دارد.
تودههای زنان ایران، مدتهاست که از جمهوری اسلامی و جناحهای آن عبور کردهاند. اختلافات، لفاظیها و جفنگیات در مورد تعداد زنان در کابینه یا پستهای مدیریتی، یا “عدالت جنسیتی” ربطی به آنان ندارد، بلکه دریوزگی جناحهای مختلف جمهوری اسلامی و حامیان آنان بر سر سهم از قدرت، اختلافی درونی در میان سران و طرفداران رژیم است. آن چند زنی نیز که به عنوان دکور در کنار عارف نشستهاند یا به پستهای مدیریتی منتصب شدهاند، دست کمی از مردان زنستیز جمهوری اسلامی ندارند. تفکر همان است و عملکرد همان. نق و نوقهای گاهگاهی نیز، نه در راستای بهبود شرایط زنان، بلکه برای حفظ ظاهر بوده است. هر دستاوردی نیز که زنان تاکنون کسب کردهاند، نه از سر شکوههای زنان زنستیز در کابینه و مجلس بوده است، بلکه زنان با مبارزات و مقاومت خود کسب کردهاند. با توجه به شرایط کنونی جامعه ایران، گزافهگویی نیست، اگر بگوییم، تا جایی که به تودههای آگاه زنان برمیگردد، حتا اگر چنین پست و مقامهایی در جمهوری اسلامی به آنان تقدیم شود، از پذیرش آن سر باز خواهند زد. چرا که نه خواهان پست و مقام در جمهوری اسلامی، بلکه در پی سرنگونی این رژیم زنستیز هستند.
برای تودههای مردم ایران، به ویژه زنان دلاور، دوران دلبستگی به تغییرات قانونی و “اصلاح” این رژیم ددمنش، مدتهاست سپری گشته است. آنان در این بازی حقیرانه تقسیم غنایم شرکت نخواهند کرد. آنان برای کسب برابری حقوقی خود با مردان صدقهپذیر هیچ نیرویی نخواهند شد، بلکه در همراهی و همبستگی با سایر جنبشهای اجتماعی، با مبارزه و ایستادگی خود به برابری حقوقی با مردان دست خواهند یافت. هیچ قدرتی در برابر این سیل عظیم حقوقطلبانه و آزادیخواهانه تاب مقاومت نداشته، ندارد و نخواهد داشت.
زیرنویس:
- لینک مصاحبه
https://www.aparat.com/v/qsg3384
نظرات شما