علی خامنهای، سردسته اسلامگرایان فاشیست حاکم بر ایران، هفته گذشته به مناسبت سالروز آغاز رسمی جنگ ارتجاعی دولتهای ایران و عراق ، در نشست ” پیشکسوتان و فعالان” این جنگ سخنرانی کرد تا در شرایطی که بسیاری از حقایق این جنگ در طول سالهای اخیر در مورد نقش جنایتکارانه جمهوری اسلامی در برافروختن این جنگ و ادامه آن، برملا شده است، به توجیه برپائی و ادامه جنگ بپردازد.
وی گفت:” نسل جوان ما که دوران جنگ را و دوران انقلاب را درک نکردهاند، بدانند که اصلاً چرا جمهوری اسلامی وارد یک نبردی شد که هشت سال طول کشید؛…علت ورود ما به جنگ چه بود؟”
ادعا کرد ” دو قدرت بزرگ در دنیا بودند و هرکدام دنبالههایی داشتند؛ آن دو قدرت، آمریکا بود و شوروی سابق؛ دنبالهی هرکدام هم یک مجموعههایی ــ دولتهایی، نظامهای سیاسیای ــ بودند؛ تقریباً همهی اینها در این قضیّه انگیزه داشتند. جمهوری اسلامی، ایران اسلامی برای اینها یک عنصر غیر قابل تحمّل بود؛ چرا؟ ” پاسخ وی مضحکتر از مقدمهچینی آن است ” علّت این بود که در این نقطهی حسّاس دنیا یک انقلاب مردمی بینظیر به وجود آمده بود و تفکّر نوینی را برای ادارهی جهان ارائه کرده بود؛ نظم حاکم آن روز بر جهان، این تفکر نوین را نمیتوانست تحمّل کند؛ مسئله این بود.” بنابراین” این را تحریک کردند و به کشورمان حمله کرد.” به همین سادگی.
خامنهای بر این پندار خام است که مردم ایران همان مردم ناآگاه مذهبی و متوهم چهار دهه پیشاند که اراجیف وی را در مورد نقش قدرتهای جهانی موهوم دشمن جمهوری اسلامی و مجری اوامر آنها عراق را در برافروختن جنگ باور کنند. امروز دیگرکسی نیست که نداند، اساساً انتقال قدرت به ارتجاع اسلامی در ایران برای مقابله با انقلاب و شکست آن، ماحصل توافق قدرتهای بزرگ امپریالیست غرب و در رأس آنها امپریالیسم آمریکا در اجلاس گوادلوپ بود. بنابراین پوشیده نبوده و نیست که جمهوری اسلامی بهرغم گاه لگدپرانیاش فرزند ارتجاع جهانی بوده و هست. این تصمیم درعینحال بخشی از استراتژی قدرتهای امپریالیست بود برای ایجاد کمربند سبز در خاورمیانه بهمنظور مقابله با کمونیسم و بلوک شرق که ریگان رئیسجمهوری بعدی آمریکا آن را بهصراحت اعلام کرد. بر اساس این استراتژی، تقویت گروهها و دولتهای اسلامگرا بهویژه جمهوری اسلامی در دستور کار این قدرتها قرار داشت. بنابراین ،این دشمنان موهوم و خیالی خامنهای حامی جمهوری اسلامی بودند و نه دشمن آن. آنها حتی در جریان جنگ یکی از منابع تأمین سلاح برای جمهوری اسلامی بودند. ماجرای مک فارلین و تأمین سلاح برای جمهوری اسلامی حتی برای خود ریگان در آمریکا به یک رسوایی تبدیل شد. در ضمن از یاد نبریم همین اسرائیلی که امروز با جمهوری اسلامی درگیر است، در آن ایام یکی از واسطههای تأمین سلاح برای جمهوری اسلامی بود. این از دشمنان ادعائی جمهوری اسلامی در بلوک غرب.
برخلاف ادعای کذب خامنهای، بلوک شرق هم که سرنگونی رژیم شاه، متحد امپریالیسم غرب را به نفع خود میدید، نهتنها هرگز مخالفت و دشمنی با رژیم جمهوری اسلامی نداشت، بلکه آشکارا از آن حمایت میکرد. حزب توده نیز این مجری گوشبهفرمان سیاستهای شوروی یکی از مدافعان سرسخت جمهوری اسلامی و جارچیان فراخواندن مردم به شرکت در جنگ به نفع جمهوری اسلامی بود. پس این یاوهسرائی خامنهای که امروز هم جمهوری اسلامی بر سر هر مسئلهای پای دشمن خارجی موهوم را البته این بار برای سرکوب و کشتار مردم ایران به میان میکشد، رسواتر از آن است که بتواند کسی را فریب دهد.
اما اصل مسئله جنگ چه بود، چرا آغاز شد و چرا هشت سال ادامه یافت. ؟ خامنهای در بخش دیگری از صحبت خود به نحوی وارد اصل قضیه میشود و میگوید: این جنگ اسلام بود. اسلام را زنده نگه داشت. جهاد فی سبیل الله بود.
” امّا آن گزارش بعدی که گزارش تبیینی است، به نظر من مهمتر است. در گزارش تبیینی، ما میگوییم این جنگ فقط برای دفاع از خاک وطن نبود. البتّه دفاع از وطن یک ارزش است ــ در این تردیدی نیست ــ امّا مسئلهی این جنگ از این حرفها بالاتر بود؛ دفاع از اسلام بود، عمل کردن به دستور قرآن بود. این جنگ در مسیری قرار داشت که به آن مسیر، در تعبیرات دینی و ادبیّات دینی، گفته میشود «جهاد فی سبیل الله»؛ ..”
با همین نگرش بود که سران ارتجاعی جمهوری اسلامی از همان لحظهای که در ایران به قدرت رسیدند، در سیاست داخلی، اسلامی کردن جوانب مختلف زندگی اجتماعی و سیاسی و در سیاست خارجی صدور ارتجاع اسلامی به کشورهای دیگر را تحت عنوان ” صدور انقلاب” در دستور کار قراردادند. بنابراین از همان آغاز پوشیده نبود که سرانجام این سیاست “صدور انقلاب”، جنگ خواهد بود. هدف نخست آنها عراق بود که بخشی از جمعیت آن را شیعیان تشکیل میدادند و گروههای اسلامگرا نیز در میان آنها فعالیت داشتند. هنوز چند روزی از به قدرت رسیدن دارو دسته خمینی نگذشته بود که مسلح کردن گروههای اسلامگرا و گسیل آنها به برخی کشورها و مقدم بر همه به عراق در دستور کار رژیم قرار گرفت. گروه شیعه مسلک حزبالدعوه برای انجام عملیات در عراق مسلح شد و رادیو اهواز نیز در اختیار این گروه قرار گرفت تا مسلمانان عراق را به قیام و استقرار دولت دینی دعوت کند. مناسبات دو دولت مدام وخیمتر میشد. گرچه رژیم بعثی عراق نیز دارای اهداف توسعهطلبانه و هژمونیطلبانه بود، اما این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که بر طبق گزارشهای علنی شده مقامات پیشین جمهوری اسلامی، صدام نخست تلاش کرد که اختلافات خود را با جمهوری اسلامی از طریق مذاکره حل کند. بنابراین پیش از آنکه تنش به درگیری نظامی بیانجامد، از دعائی سفیر جمهوری اسلامی در عراق خواست که خمینی یک نماینده تامالاختیار را برای مذاکره و حل اختلافات تعیین کند. خمینی که هدفش برای صدور ضدانقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم عراق از پیش روشن بود، این پیشنهاد را رد کرد. سپس صدام بار دیگر همین درخواست را از وزیر خارجه جمهوری اسلامی دکتر یزدی در کنفرانس غیر متعهدها در هاوانا مطرح کرد که بازهم رد شد. تحت چنین شرایطی تنش میان دو دولت تشدید شد و طرفین درگیر ابتدا مناطق مرزی یکدیگر را توپ باران کردند و تدریجاً شرایط برای جنگ آماده میشد. در چنین شرایطی است که ارتش رژیم بعثی عراق روز ۳۱ شهریور به خوزستان حمله کرد و جنگ رسماً آغاز شد. بنابراین، تا همینجا روشن است که جنگ در یکلحظه آغاز نشد. جنگ ادامه سیاستی بود که دولتهای متخاصم بهویژه جمهوری اسلامی پیش از درگیری نظامی داشتند و همین سیاست بود که به جنگ انجامید.
بر اساس همین ارزیابی از چگونگی وقوع جنگ، با توجه به ماهیت طبقاتی ارتجاعی دو دولت ایران و عراق و سیاستهای ارتجاعی آنها بود که سازمان ما فدائیان اقلیت درهمان آغاز جنگ، یک موضع صحیح، رادیکال و شجاعانه در قبال این جنگ اتخاذ کرد. آن را یک جنگ ارتجاعی اعلام کرد که دولتهای مرتجع ایران و عراق به خاطر اهداف توسعهطلبانه و جاهطلبانه خود آن را برافروختهاند. اعلام کرد که این جنگ برخلاف منافع مردم ایران و عراق است. از مردم ایران خواست در این جنگ شرکت نکنند. مردم دو کشور را دعوت کرد بجای اینکه یکدیگر را بکشند، اسلحه خود را علیه دولتهای ارتجاعی خود برگردانند و طبقات حاکم ارتجاعی را که باعث جنگ و کشتارند، سرنگون کنند. متأسفانه بخش بزرگی از مردم ایران همانگونه که به علت ناآگاهی و اسارت در چنگال خرافات مذهبی در جریان انقلاب، دنبالهرو ضدانقلاب به رهبری خمینی شدند و در شکست انقلاب خودشان نقش ایفا کردند، با آغاز جنگ، بازهم اسیر تبلیغات مذهبی و ناسیونالیستی شدند و به مرتجعین جنگافروز میدان دادند که با ادامه جنگ ۸ ساله، صدها هزار تن از مردم ایران را قربانی اهداف ارتجاعی و توسعهطلبانه پان اسلامیستی خود کنند. تازه وقتی کمکم علت واقعی برافروخته شدن جنگ بر بخشهایی از مردم آشکار گردید که با عقبنشینی ارتش عراق به پشت مرزها در اوایل سال ۶۱ و وساطت دولتهای منطقه برای پرداخت ۱۰۰ میلیارد دلار غرامت، خمینی جلاد هرگونه آتشبس و صلح را رد کرد و هدف واقعی خود را از این جنگ رسماً برملا کرد و شعار جنگ نعمت است، جنگ، جنگ تا فتح کربلا، راه قدس از کربلا میگذرد را سر داد. تازه مردم ایران فهمیدند چه کلاهی سرشان رفته است.
دریافتند که جنگ از یکسو وسیلهای شده است در دست ارتجاع که به بهانه آن اختناق و سرکوب را تشدید کند، هر مخالفتی را بیرحمانه سرکوب کند، و سرکوب و کشتار سازمانهای سیاسی را در دستور کار قرار دهد و موقعیت متزلزل خود را در شرایط گسترش نارضایتیهای تحکیم کند و از دیگر سو هدف سیاست خارجی پان اسلامیستی خود را با صدور ارتجاع اسلامی بهقصد فتح کربلا و رسیدن به قدس، تعقیب کند. کنار کشیدن تدریجی مردم از این جنگ ارتجاعی، پیامد آن شکستهای پیدرپی در جبهههای جنگ و افزایش تلفات رژیم بود. دولت دینی اما خواستار ادامه جنگ برای فتح کربلا بود. تلاش کرد که با فشار برای سربازگیری اجباری و تمرکز تبلیغات جنگافروزانه بر روی کودکان و سربازگیری از میان محصلین مدارس، تلفات خود را در این شکستها جبران کند، اما نتیجه چیزی جز افزایش تلفات نبود. حدود ۴۰ هزار کودک به قتل رسیدند. فرار از جبهههای جنگ، خودداری جوانان از نظاموظیفه اجباری و نارضایتی وسیع تودهای، دیگر چارهای برای ارتجاع حاکم بر ایران باقی نگذاشت جز اینکه بالاخره پس از گذشت هشت سال از آغاز جنگ، شکست را بپذیرد و خمینی جام زهر را سربکشد. اما به چه بهایی؟ به بهای متجاوز از یکمیلیون کشته، معلول و مصدوم، قربانی شدن هزاران کودکی که در جبههها جان دادند، آوارگی صدها هزار تن از مردم ، ویرانی بخشهای بزرگی از کشور و منابع آن .
آمار رسمی دولتی سال ۱۳۸۰ که بسیار کمتر از واقعیت آمار کشتهها و معلولین جنگی است، میگوید در جریان این جنگ هشتساله ۲۲۱ هزار و ۶۸۲ نفر کشته و ۵۵۴ هزار و ۸۵۸ نفر جانباز شدند. اما خبرگزاریهای خود رژیم ازجمله مهر نوشتند: “البته باید توجه داشت آمار جانبازان دقیق نیست زیرا بسیاری از قربانیان جنگ تحمیلی هیچ اقدامی برای ثبتنام خود در لیست جانبازی و قربانیان جنگ نکرده و گروهی هم به دنبال اثبات جانبازی خود هستند.
علاوه بر این ۲۵۰ هزار تن در معرض گازهای شیمیایی قرار گرفتند که اگر این آمار را بر جمع مصدومان بیفزایم میتوان گفت جنگ تحمیلی فقط در طرف ایران بیش از ۸۰۰ هزار مجروح و مصدوم داشته است.
در این میان تعداد زیادی از این جانبازان در این سالها غریبانه شهید شده و نامشان هیچگاه بهعنوان شهید ثبتنشده است.”
اما از دیدگاه خامنهای، این فاشیست وقیح و رسوای اسلامگرا ، اتفاق خاصی نیفتاده و این فجایع بیشمار جنگ اصلاً مسئلهای نیست. چون این جنگ، «جهاد فی سبیل الله» بوده است و “عمل کردن به دستور قرآن”.
خامنهای بهرغم اینکه در آغاز تلاش نمود پای دشمنهای موهوم و فرضی جمهوری اسلامی را برای برپائی و ادامه جنگ به میان بکشد، سرانجام پذیرفت که جنگهای ارتجاعی، جزئی جدائیناپذیر از موجودیت و هویت هر گروه و دولت دینی است. “جهاد فی سبیل الله” است. تفاوتی هم نمیکند اسلامی باشد یا یهودی، سنی باشد یا شیعه. جمهوری اسلامی بهحسب سرشت و اهداف ارتجاعی اسلامیاش در “صدور انقلاب اسلامی” نقش اصلی را در برافروختن و ادامه جنگ بر عهده داشت و باعثوبانی تمام فجایع ناشی از جنگ هشتساله است. خامنهای مطمئن باشد که مردم ایران نقش جنایتکارانه جمهوری اسلامی را در برافروختن این جنگ هرگز فراموش نخواهند کرد و طولی نخواهد کشید که تمام کسانی که در برپائی و ادامه این جنگ نقش داشتند بهپای میز محاکمه کشیده شوند.
نظرات شما