مسعود پزشکیان – رئیس جمهور منتخب خامنه ای – روز یکشنبه اول مهر ۱۴۰۳ برای شرکت و سخنرانی در هفتاد و نهمین نشست اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل راهی نیویورک شد. محمد جواد ظریف، معاون راهبردی و عباس عراقچی وزیر خارجه کابینه او، از جمله شاخص ترین و شناخته ترین افراد هیئتی بودند که پزشکیان را در این سفر همراهی کردند. لازم به ذکر است که هفتاد و نهمین نشست اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل به مدت یک هفته از سوم تا نهم مهرماه ۱۴۰۳(۲۴ تا ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۴) در نیویورک آمریکا ادامه داشت.
صلح، توسعه پایدار، کرامت انسانی – که افقی روشن در برابر نسلهای کنونی و آینده بگشاید – تعامل سازنده با جهان، رفع تحریم ها، تعامل بر سر برنامه هسته ای ایران و به رسمیت شناختن دغدغه های امنیتی جمهوری اسلامی از جمله موضوعات مهم سخنرانی پزشکیان در اجلاس سازمان ملل متحد بود.
مسعود پزشکیان در روز نخست، با مدیران ارشد رسانه های آمریکایی، گروه اُلدِرز (گروه ریش سفیدان متنفذ)، رئیس شورای اروپا، رئیس جمهور سوئیس، رؤسای جمهوری فنلاند، تاجیکستان، ترکیه، پادشا اردن، دبیرکل سازمان ملل و در روزهای بعد با رئیس جمهور فرانسه هم دیدار و گفتگو کرد.
برای پزشکیان و هیئت همراه او، ملاقات با رؤسای دولت ها و همچنین نشست با مدیران ارشد رسانه های آمریکایی در امر لابی گری و نشان دادن تصویری دروغین و بزک کرده از جمهوری اسلامی آنچنان حائز اهمیت بود که انجام این کار را در اولویت برنامه های سفر خود به نیویورک قرار داد. اگرچه از موضوع نشست های او با سران دولت ها اخبار چندانی منتشر نشده است، اما در نشستی که پزشکیان با مدیران و خبرنگاران ارشد رسانه های مختلف از جمله، ان بی سی، ای بی سی نیوز، سی ان ان، نیویورکر، واشنگتن پست، آسوشیتدپرس، رویترز و فرانس پرس داشت، با طرح اینکه جمهوری اسلامی آماده بازگشت متقابل همه طرف ها به توافق هسته ای است، گفت: «ایران آنچیزی نیست که رسانه های دنیا نشان می دهند و آماده ایم با همه دنیا در صلح و امنیت زندگی کنیم.»
پزشکیان در سومین برنامه کاری نخستین روز سفر خود ، با «شارل میشل» رئیس شورای اروپا نیز دیدار و گفتگو کرد. او در این دیدار هم با بیان اینکه امروز دنیا بیشتر از هر زمان دیگری به گفتگو و تعامل نیاز دارد تا زبان زور و تهدید، گفت: «دوری و عدم تعامل، ذهنیت هایی ایجاد می کند که بستر سوءتفاهم ها و تشدید اختلافات می شوند، اما گفتگوی بی واسطه و تعامل، بهتر می تواند مطلب را منعکس و منتقل کند».
اگرچه گذشت زمان نشان خواهد داد که نشست و برخاست های پزشکیان و خروجی این سفر دستاوردی هم برای او و هیئت همراهش داشته است یا نه، اما بر اساس مجموعه شواهد و واقعیات موجود از هم اکنون می توان گفت که سفر او به نیویورک اگر نگوییم با شکست مواجه شده، دست کم می توان گفت دستاورد قابل ذکری برای او نداشته است. سفر پزشکیان به نیویورک نه فقط نتایج ملموسی برای جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و بین المللی به همراه نداشت، بلکه اظهار نظرهای او در مورد پاره ای از مسائل مطرح شده در این سفر، یک سری مخالفت ها و تنگناهایی را هم در داخل کشور برای او و هیئت همراهش ایجاد کرد.
برای ورود به این بحث و نتایج آن، قبل از هر چیز باید ببینم مسعود پزشکیان با چه اهدافی در هفتاد و نهمین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد شرکت کرد و در سازماندهی دیدارهای جانبی و نشست و برخاست های پر تعداد خود پیشبرد چه سیاستی را در دستور کار داشت.
با نگاهی به دیدارها و نشست و برخاست های دو روز اول پزشکیان به خوبی می توان دریافت که هدف اولیه او از سفر به نیویورک، دادن این پیام معین به رسانه ها و دولت های جهان بود: که جمهوری اسلامی با انتخاب او به عنوان ریاست جمهوری نظام، سیاست ایجاد ناامنی در منطقه و ناسازگاری با اسرائیل را کنار گذاشته و می خواهد با تعامل و دوستی در کنار همه کشورهای جهان در صلح و امنیت زندگی کند. سخنانی بی مایه و به دور از ماهیت توسعه طلبانه جمهوری اسلامی که اگر چه در همه دیدارها و حتی در سخنرانی پزشکیان در نشست سازمان ملل هم به دفعات تکرار شد، اما به نظر نمی رسد حاصلی برای او داشته باشند.
نشست پزشکیان با مدیران ارشد رسانه های مختلف آمریکایی و طرح موضوعات مطرح شده در این نشست که جملگی با سیاست خارجی جمهوری اسلامی گره خورده اند، نشان می دهد که اهمیت موضوع تأثیرگذاری بر مهم ترین رسانه های خبری و لابی گری دستگاه دیپلماسی رژیم جهت تغییر ذهنیت مدیران و خبرنگاران ارشد رسانه های مهم بین المللی، تا چه حد برای پزشکیان و تیم همراه او مهم بود.
حضور پر تعداد افرادی نظیر عباس عراقچی وزیر امور خارجه، محمد جواد ظریف معاون راهبردی رئیس جمهور، مهدی سنایی معاون دفتر سیاسی پزشکیان، سعید ایروانی سفیر و نماینده دائم جمهوری اسلامی در سازمان ملل در نشست مسعود پزشکیان با مدیران ارشد رسانه های بین المللی، بی تردید گام مهمی برای پزشکیان در مسیر احیا و جاانداختن همان چهره دروغین جمهوری اسلامی تا پیش از جنبش بزرگ «زن، زندگی، آزادی» بود. تصویری دروغین که با شروع جنبش انقلابی نیمه دوم ۱۴۰۱ به کلی از بین رفت و به جای آن، سیمای واقعی، آدمکُش و جنایتکارانۀ جمهوری اسلامی در گسترۀ جهانی شکل گرفت. برملا شدن چهره واقعی و حقیقی جمهوری اسلامی در نزد جهان و جهانیان، برای هیئت حاکمه و دستگاه دیپلماسی رژیم، آنچنان هزینه بردار شد که از همان موقع عباس عراقچی برای احیای دوباره همان چهره دروغین و بزک کرده جمهوری اسلامی به تکاپو افتاد.
عراقچی که در زمان جنبش بزرگ «زن، زندگی، آزادی»، مشاور سیاست خارجی خامنه ای بود، در ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، در پی بی آبرویی و رسوایی کامل جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و بین المللی با ارائه دکترین خود گفت: «ما نباید اجازه بدهیم اینطوری علیه ما مرتب تظاهرات بشه، یک هجمه جهانی خطرناکی را شروع کرده اند علیه ما، برای بدنام سازی ما و مشروعیت زدایی از جمهوری اسلامی. این باعث شده کشورهای دیگر تردید کنند در همکاری با ما».
حال با گذشت دو سال از آن رسوایی بزرگ که دیگر هرگز هم از دامن جمهوری اسلامی پاک نخواهد شد، عباس عراقچی و به نوعی محمد جواد ظریف با قرار گرفتن در رأس دستگاه دیپلماسی فریبِ این نظام آدمکُش و جنایتکار و به بهانه نشستن مسعود پزشکیان بر صندلی ریاست جمهوری، در صددند تا دوباره همان چهرۀ بزک کرده و دروغین جمهوری اسلامی را به خورد جهان و جهانیان بدهند. به واقع هدف اولیۀ تمام لفاظی ها و حرافی های صلح طلبانه مسعود پزشکیان و لابی گری های محمد جواد ظریف و عباس عراقچی در سفر به نیویرک، احیای همان چهرۀ کثیف و جنایتکار و آدمکُش جمهوری اسلامی در قالب یک نظام به اصطلاح متعارف و صلح دوست است. هدفی مهم اما مقدماتی، برای دست یابی به اهدافی بزرگتر، نظیر کسب اعتماد بیشتر اتحادیه اروپا، آمریکا و دیگر دولت های غربی جهت راضی کردن آنان به سمت گفتگو در مورد بحران هسته ای، رفع تحریم ها، تعامل در منطقه و دیگر مشکلات فی مابین جمهوری اسلامی با آمریکا و اتحادیه اروپا.
اینکه مسعود پزشکیان قبل از سخنرانی در اجلاس سازمان ملل، در نشست با مدیران ارشد رسانه ها در مورد صلح طلبی ادعایی خود و جمهوری اسلامی اعلام کرد: اگر اسرائیل به جنگ خاتمه دهد و سلاح بر زمین بگذارد، ما نیز سلاح بر زمین می گذاریم، یا در نشست «گفتگوی بین الادیان» به رغم سرکوب سیستماتیک اهل تسنن در ایران، از تعامل ادیان مختلف الهی با یکدیگر سخن گفت، آنچنان به دور از واقعیت بود که نه فقط کسی حرف او را جدی نگرفت، بلکه اظهار نظر او در مورد صلح با اسرائیل به رغم تکذیب عباس عراقچی، با واکنش تند روزنامه های حکومتی هم مواجه شد.
پزشکیان در شرایطی از صلح، تعامل سازنده با جهان، رفع تحریم ها، تعامل بر سر برنامه هسته ای ایران و به رسمیت شناختن دغدغه های امنیتی جمهوری اسلامی در نشست های خود در این سفر سخن گفت، که خود بهتر از هر کسی می داند که هیچکدام از موضوعات فوق به لحاظ اجرایی در حیطۀ وظایف او نیستند. اکنون ناآگاه ترین افراد، چه در عرصه داخلی و چه در سطح بین المللی به خوبی می دانند که اُس و اساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی با نظر خامنه ای تبیین و به اجرا گذاشته میشود. در این میان چنانچه پزشکیان ذوب شده در ولایت، اگر هم بخواهد و یا بتواند کاری را از پیش ببرد قبل از هر چیز می بایست با خامنه ای هماهنگ کرده باشد.
اینکه شخص خامنه ای، تا این لحظه کمترین واکنش مستقیمی در مورد اظهار نظر پزشکیان در موضوعاتی نظیر صلح با اسرائیل و یا دعوت از یک استاد اسرائیلی تبار دانشگاه ایالتی پنسیلوانیای نیویورک به نشست «گفتگوی بین الادیان» که از طرف هیئت همراه پزشکیان سازماندهی شده بود از خود نشان نداده است، می تواند بیانگر حداقلی از توافقات پشت پرده پزشکیان با خامنه ای باشد.
مشکل خامنه ای و جمهوری اسلامی اما بسیار فراتر توافقات حداقلی پشت پرده با این یا آن مقام اجرایی کشور است. مشکل کلیدی خامنه ای در پیشبرد همزمان دو مقوله کاملا متضاد توسعه طلبی پان اسلامیستی رژیم و ادعای صلح طلبی آن در منطقه و جهان است. استراتژی سیاست خارجی خامنه ای، پیشبرد بی وقفه توسعه طلبی اسلامی در منطقه، ایجاد ناامنی در کشورهای عربی و اسلامی رقیب، گسترش نیروهایی نیابتی مسلح در عراق و یمن و سوریه و لبنان و فلسطین، آنهم با هدف نابودی اسرائیل همراه با ادامه دشمنی لفظی با دولت آمریکاست. ادعای صلح طلبی مورد نظر مسعود پزشکیان که در تعارض کامل با این استراتژی دائمی خارجی جمهوری اسلامی است، در عمل پیشبرد همزمان این دو سیاست را به امری محال و غیر ممکن تبدیل کرده است.
اگرچه توجه به این دو موضوع متضاد که جمهوری اسلامی به طور ریشه ای در آن گیر کرده است، بسیار مهم و تعیین کننده است، اما این پارادوکس حاکم بر جمهوری اسلامی، سوی دیگری هم دارد و آن وضعیت کاملا بحرانی رژیم در شرایط کنونی است. بحرانی که حاکمیت را با فروپاشی اقتصادی، تعمیق بحران های سیاسی – اجتماعی، بروز جنبش های بزرگ اجتماعی و در یک کلام با خطر وقوع یک انقلاب اجتماعی مواجه کرده است.
خامنه ای بارها نشان داده است که حفظ نظام برایش از علوّ واجبات است و برای رسیدن به این مقصود هیچ حد و مرزی را هم برای خود قائل نیست. به رغم ثابت بودن استراتژی سیاست خارجی جمهوری اسلامی، خامنه ای اما در چندین نوبت ثابت کرده است که در عقب نشینی از موضع جنگ «حسینی» به صلح «حسنی» و یا ورود به یک سازش تاکتیکی با اتحادیه اروپا و آمریکا تحت عنوان «نرمش قهرمانانه» یک ماکیاولیست ناب است. حال با توجه به شرایط بحرانی حاکم بر جمهوری اسلامی و حوادث پیش آمده در منطقه از جمله کشته شدن حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان و کشته شدن بسیاری از فرماندهان درجه اول و دوم این جریان ارتجاعی وابسته به جمهوری اسلامی و همچنین در پیش بودن انتخابات آمریکا که چه کسی روی کار خواهد آمد، باید منتظر ماند و دید خامنه ای به کدام سمت حرکت خواهد کرد. آیا سفر بی حاصل پزشکیان به نیویورک و حضور و سخنرانی به ظاهر صلح طلبانه او در هفتاد و نهمین نشست اجلاس سالانه سازمان ملل متحد همراه با اتفاقات روی داده در منطقه، «نرمش قهرمانانه» دیگری را برای خامنه ای رقم خواهد زد یا نه؟ به نظر می رسد در شرایط بحرانی حاکم بر جمهوری اسلامی، چنانچه ترامپ روی کار بیاید، محتملاً زمینه های ایجاد چنین نرمش قهرمانانه ای بیش از هر زمان دیگری برای خامنه ای فراهم شده است.
نظرات شما