جنگ اسرائیل و حزب‌الله لبنان و روند تحولات منطقه

بحران خاورمیانه با حملات مداوم ارتش صهیونیستی اسرائیل به حزب‌الله لبنان وارد مرحله‌ی جدیدی شد. ضربات مرگبار ارتش اسرائیل به حزب‌الله که از انفجار پیجرها شروع شد و در ادامه به کشتن حسن نصرالله و بسیاری از فرماندهان اصلی این گروه ارتجاعی منجر گردید، تاثیربسیاری در سپهر سیاسی خاورمیانه و به‌طور خاص در لبنان خواهد گذاشت.

همراه با کشتن رهبران حزب‌الله، از بین بردن بخش بزرگی از زرادخانه‌ی تسلیحاتی این گروه، حزب‌الله را از نظر نظامی به شدت تضعیف کرد. ده‌ها هزار راکت و موشکی که جمع‌آوری آن دهه‌ها طول کشیده بود، تنها در طول کمی بیش از یک هفته توسط ارتش اسرائیل نابود شدند، یک سرافکندگی بزرگ برای جمهوری اسلامی و حزب‌الله. به دیگر سخن، حزب‌الله در پی ضربات مداومی که این روزها متحمل گردیده است، قدرت سر برآوردن و مقابله با ارتش اسرائیل را به طور موثری از دست داده است.

به اعتراف مقامات حزب‌الله تنها در جریان انفجار پیجرها و بیسیم‌ها، ۱۵۰۰ تن از اعضای این گروه از جمله تعدادی از فرماندهان مهم و میانی کشته، نابینا و یا قطع عضو شدند. حملات ارتش اسرائیل به مقرهای حزب‌الله نشان داد که دولت صهیونیستی اسرائیل از امکانات اطلاعاتی و نظامی گسترده‌ای در جریان این حملات برخوردار بوده است.

اتفاقات روزهای اخیر، در حالی که به آستانه سالروز حمله حماس به اسرائیل می‌رسیم، نشان‌گر موفقیت دولت صهیونیستی اسرائیل و شکست سخت جمهوری اسلامی و متحدان‌اش است.

حمله ۷ اکتبر که گروه حماس آن را “طوفان الاقصی” نامیده بود، با پاسخ وحشیانه ارتش اسرائیل روبرو گردید و بهانه‌ی مناسبی به دولت راست افراطی اسرائیل داد تا غزه را ویران کند. در طول قریب به یک سال اخیر گروه حماس به‌عنوان یکی از بازوان جمهوری اسلامی تا حدود بسیار زیادی توانایی‌های نظامی خود را از دست داد. بعد از شکست حماس و جهاد اسلامی، ارتش اسرائیل سلاح‌های خود را به سمت حزب‌الله لبنان برگرداند. حوادث ۱۰ روز اخیر نشان داد که دولت صهیونیستی اسرائیل با آمادگی کامل وارد جنگ شده است. اگر در طول این سال‌ها جمهوری اسلامی توسط حزب‌الله، لبنان را به انبار تسلیحات تبدیل کرده بود، دولت اسرائیل نیز بی‌کار ننشسته و “سازمان امنیت” آن “موساد” با نفوذ اطلاعاتی در حزب‌الله کار را برای وارد آوردن ضرباتی مرگبار بر حزب‌الله آسان کرده بود. همان سازمان امنیتی که در ایران فخرآور و هنیه را نیز به راحتی ترور کرد.

جمهوری اسلامی و متحدان‌اش با محاسبه‌ی غلط از عملیات “طوفان الاقصی” وارد جنگی شدند که نه توانایی پیروزی در آن را دارند و نه حتا قدرت پایان دادن به آن را. امروز این دولت اسرائیل است که درباره‌ی ادامه جنگ و این‌که تا کجا شعله‌های آتش این جنگ شعله‌ور شود تصمیم می‌گیرد. به‌گفته‌ی جوزف بورل نماینده اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امنیتی “هیچ‌کس، حتا آمریکا نمی‌تواند بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل را در جنگ‌ علیه حماس در غزه و حزب‌الله در لبنان متوقف کند”.

هنگامی که شکست حماس آشکار گردید، جمهوری اسلامی برای جلوگیری از شکست‌های بیشتر تلاش کرد در غزه آتش‌بس برقرار شود تا به نحوی موقعیت هر چند متزلزل حماس در غزه حفظ شود، اما هر بار دولت صهیونیستی اسرائیل به بهانه‌ای از تن دادن به آتش‌بس شانه خالی کرد. هفتم اکتبر و جنایت حماس و هم‌پیمانان‌اش در این روز، بهترین شانس را به دولت راست افراطی نتانیاهو داده بود تا تمام تلاش‌های جمهوری اسلامی را برای محاصره اسرائیل در طول این سال‌ها نابود کند.

حملات این روزهای ارتش اسرائیل به حزب‌الله این واقعیت را نشان داد که اسرائیل تا رسیدن به اهداف خود از جنگ دست نخواهد کشید و چنین به نظر می‏رسد که کسی جلودار وی نباشد. بی‌اعتنایی دولت اسرائیل به درخواست دولت‌های آمریکا و فرانسه برای آتش‌بس ۲۱ روزه و تاکید بر ادامه حملات به حزب‌الله، بیان‌گر این است که دولت اسرائیل تا تضعیف کامل حزب‌الله و توانایی‌های نظامی آن به هیچ آتش‌بسی تن نخواهد داد. حتا اگر حزب‌الله از مواضع خود عقب‌نشینی و به مفاد قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت در مرداد ۱۳۸۵ (۲۰۰۶ میلادی) عمل کند، دولت اسرائیل – مانند غزه – با بهانه‌هایی تا نابودی حداقل بخش مهمی از قدرت نظامی و تشکیلاتی حزب‌الله و دست یابی به این تضمین که دیگر حزب‌الله نتواند به خطری برای دولت اسرائیل تبدیل شود، به جنگ ادامه خواهد داد، و البته یکی از ملزومات آن تغییر سپهر سیاسی لبنان است که این حملات زمینه آن را فراهم ساخته است.

حمله ارتش اسرائیل به حزب‌الله حتا کابینه نتانیاهو را عجالتاً از بحران‌های داخلی نجات داد. این حمله جدا از آن که از حمایت احزاب اپوزیسیون حاضر در پارلمان اسرائیل برخوردار گردید، حتا به اعتراضات گسترده‌ای که در اسرائیل علیه جنگ و دولت نتانیاهو در حال شدت‌ گرفتن بود، به‌طور موقت پایان داد.

هم‌چنین باید بر این واقعیت تاکید کرد که کشتار مردم فلسطین در غزه و کرانه باختری (که هم‌چنان ادامه دارد) با جنگ علیه حزب‌الله لبنان بسیار متفاوت است. اگر مردم فلسطین هم در کشورهای عربی و هم در دیگر نقاط جهان از حمایت افکار عمومی برخوردارند، این مساله در مورد حزب‌الله لبنان صادق نیست. برعکس حزب‌الله لبنان به عنوان یک گروه “شیعی” که دست‌پرورده جمهوری اسلامی است، هم در لبنان در میان احزاب رقیب چهره‌ای منفی دارد و هم در میان دولت‌های عربی منطقه. برای نمونه حزب‌الله لبنان متهم اول قاچاق مواد مخدر از لبنان به عربستان سعودی بود که منجر به بروز مانع در صادرات لبنان از جمله میوه به عربستان شده بود، همان‌طور که متهم اول قاچاق مواد مخدر از سوریه به اردن است.

به‌طور کلی در جریان رقابت‌های منطقه‌ای که یک ضلع آن جمهوری اسلامی، یک ضلع آن دولت اسرائیل و ضلع دیگر آن عربستان سعودی و متحدان‌اش قرار دارند، تضعیف حزب‌الله به ضرر جمهوری اسلامی و به نفع دیگر اضلاع این مثلث خواهد بود.

در خود لبنان نیز حزب‌الله تنها با امکانات نظامی و مالی که از سوی جمهوری اسلامی تامین می‌شد، به قدرت اول تبدیل شده بود که با ضربات اخیر، موقعیت حزب‌الله در لبنان بحران‌زده نیز تضعیف خواهد شد. کافی‌ست به یاد داشته باشیم که از ۲ سال پیش این کشور فاقد رئیس‌جمهور است و جلسات متعدد برای انتخاب رئیس‌جمهور با شکست روبرو شده است.

جدا از آن‌که لبنان خود در یک بحران عمیق سیاسی و اقتصادی غوطه‌ور است و بخش بزرگی از توده‌های ستم‌دیده‌ی لبنان به احزاب موجود بی‌اعتماد هستند. حتا در میان شیعیان لبنان نیز در سال‌های اخیر جایگاه حزب‌الله به دلیل سیاست‌های‌اش، بحران اقتصادی لبنان و گسترش فقر و بیکاری تضعیف شده بود. بیهوده نیست که ارتش اسرائیل در تبلیغات جنگی خود مدام خطاب به مردم لبنان تاکید می‌کند که “جنگ ما با شما نیست جنگ ما با حزب‌الله است” و این دقیقا برای بهره‌برداری از موقعیت شکننده حزب‌الله حتا در جنوب لبنان است.

اما شاید مهم‌ترین سوال این باشد که آیا دامنه جنگ تا ایران گسترش خواهد یافت یا نه؟

اگرچه جمهوری اسلامی همراه با نیروهای نیابتی‌اش به‌طور واقعی درگیر این جنگ هستند، اما گسترش و دامن زدن به این جنگ کاملاً برخلاف خواست و توان جمهوری اسلامی است. حتا بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی به این موضوع اعتراف کرده‌اند. برای نمونه پزشکیان در نشست خبری با خبرنگاران در نیویورک در این رابطه گفت: “اسرائیل با ترور هنیه می‌خواست ما را به جنگ منطقه‌ای بکشاند”. فلاحت پیشه نماینده پیشین ادوار مجلس نیز در گفت‌وگو با “رویداد ۲۴” ضمن مخالفت با وارد شدن جمهوری اسلامی به جنگ با اسرائیل تنها راه چاره را فشار به دولت آمریکا برای وادار کردن دولت اسرائیل به آتش‌بس دانست.

اگرچه برخی از رسانه‌های وابسته به جریان موسوم به اصولگرایان حکومت هم‌چون کیهان و وطن‌امروز همراه با برخی از سخنگویان این جریان “جنگ را گریزناپذیر” دانسته و حتا از ضرورت تبدیل شدن ایران به یک قدرت هسته‌ای سخن گفته و یا نوشته‌اند، اما به‌طور واقعی تلاش‌های “دیپلماتیک” جمهوری اسلامی و آهنگ ضعیف حملات نیروهای شبه‌نظامی وابسته به جمهوری اسلامی در عراق و یمن به اسرائیل، نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی به این واقعیت آگاه است که در شرایط کنونی قادر به جنگ با دولت اسرائیل با توجه به حمایت نظامی دولت آمریکا و متحدانش از اسرائیل نیست و این را حمله موشکی و پهپادی ۲۵ فروردین جمهوری اسلامی به اسرائیل به روشنی اثبات کرد.

در واقع جار و جنجال این رسانه‌ها و برخی از مدعیان اصولگرایی بیش از هر چیز خوراک داخلی دارد. این را هم باید در نظر داشت که وارد نشدن جمهوری اسلامی به جنگ با دولت اسرائیل بعد از کشته شدن هنیه در تهران و اکنون نصرالله، باعث سرخوردگی در بین بدنه‌ی نیروهای شبه‌نظامی وابسته به جمهوری اسلامی خواهد شد. برای نمونه واکنش تعدادی از لبنانی‌ها در منطقه ضاحیه به هنگام پخش مستقیم شبکه ۳ جمهوری اسلامی که یکی از آن‌ها به عربی با بیان قول جمهوری اسلامی برای دفاع از حزب‌الله گفت “الان جمهوری اسلامی کدام گوری است”.

اما گرچه پیش از این بارها مقامات حکومت اسلامی از حمله به حزب‌الله به عنوان خط قرمز خود یاد کرده بودند، منافع جمهوری اسلامی ایجاب می‌کند که با وجود همه‌ی فشارهایی که برای پاسخ‌گفتن به اسرائیل وجود دارد، وارد جنگ با دولت اسرائیل نشود. چرا که وارد شدن به جنگ با اسرائیل جدا از شکست نظامی، با توجه به بحران انقلابی حاکم بر جامعه به همراه تشدید مداوم بحران اقتصادی آن هم با سرعتی بیش از همیشه که موتور اعتراضات توده‌ای است، می‌تواند به مفهوم یک خودزنی باشد.

شرایط کنونی جامعه با شرایط جنگ ایران و عراق متفاوت است. اگر در آن شرایط جمهوری اسلامی توانست با بهره‌گیری از جنگ، انقلاب را سرکوب و قدرت خود را تثبیت کند، در شرایط کنونی که جامعه درگیر یک بحران انقلابی است و هر روز خیابان‌ها و مراکز کاری شاهد اعتراضات کارگران و دیگر گروه‌های جامعه است، هر آن یک اتفاق می‌تواند مانند شهریور ۱۴۰۱، به  آتشی مهیب علیه حکومت تبدیل گردد. وارد شدن به جنگ مستقیم با دولت اسرائیل می‌تواند منجر به همان جرقه‌ای شود که جمهوری اسلامی از آن بیش از هر چیزی هراس دارد.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۸۹  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.