در آستانه دومین سالگرد «جمعه خونین» زاهدان، مردم سیستان و بلوچستان با شدتی بیشتر از پیش در میانه فقر و سرکوب و بیکاری و تبعیض دست و پا می زنند. مردم این منطقه چه در دوران حکومت مستبد پهلوی و چه در حاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی همواره با سرکوب و تحمیل آشکار انواع تبعیضات ملی و قومی و مذهبی مواجه بوده اند. حاصل این نابرابری و تبعیضات اعمال شده بر آنان، تداوم شرایط اسفباری از درد و رنج و مصیبت است که برای مردم این استان به یادگار مانده است. چهره ای که مُهر فقر روزافزون را بر پیشانی بلند و آفتاب خوردۀ این سرزمین حک کرده و بی بهرگی از حداقل امکانات آموزش و بهداشت و درمان را به امری محتوم در درازنای تاریخ سرنوشتشان رقم زده است. سرزمینی سوخته که به رغم برخورداری از منابع غنی و اولیه تولید و ثروت، همواره در فقر زیسته، از داشتن حداقل صنایع و مراکز تولیدی لازم برای پیشرفت و ترقی و آسایش و رهایی از بیکاری گسترده محروم بوده است. محرومیتی که در پی سرکوب و سکوت برجای مانده از سالیان دراز، سرانجام در هشتم مهر ماه ۱۴۰۱ پوست انداخت و پس از آن همگام و همصدا با دیگر توده های ستمدیده مردم ایران در جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» حضوری پر رنگ یافت.
حضوری تحسین برانگیز که با سر دادن شعار «نه سلطنت نه رهبری، دموکراسی و برابری»، رهایی از ستم و تبعیض را بلندتر از دیگران فریاد کشید. فریادی خشمگینانه که با کشتار بی رحمانه مردم زاهدان توسط سرکوبگران جمهوری اسلامی در جمعه خونین زاهدان اوج گرفت. فریادی بیرون آمده از درازنای تاریخی سرکوب شده که پس از آن در تمامی دوران جنبش بزرگ «زن، زندگی، آزادی» به یکی از ستون های اصلی این جنبش انقلابی تبدیل شد. ویژگی و جهشی که از چشم کشتارگران جمهوری اسلامی دور نماند و از آن زمان تا به امروز، اِعمال سرکوب و ستم و اعدام و دیگر تبعیضات حکومتی بر آنان شدید و شدیدتر شده است. سرکوبی که هر بار به دلیل عملیات نظامی گروه ارتجاعی و اسلامی «جیش العدل» بهانه ای برای افزایش لشکرکَشی نیروهای سرکوبگر رژیم به منطقه سیستان و بلوچستان شده است. حضوری که در روزهای گذشته در همزمانی با دومین سالگرد «جمعه خونین» زاهدان پر رنگ تر شده است.
همزمان با فرارسیدن دومین سالگرد جمعه خونین، خبرگزاری ها از انجام یک سری حملات نظامی توسط گروه «جیش العدل» علیه نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی در شهرهای مختلف سیستان و بلوچستان خبر دادند. محور مواصلاتی چابهار – راسک، خاش – زاهدان و شهر بنت از توابع شهرستان نیکشهر، از جمله مناطقی بودند که در روزهای گذشته با انجام یک سری تحرکات نظامی از طرف گروه «جیش العدل» علیه نیروهای جمهوری اسلامی همراه بوده است.
طبق گزارش خبرگزاری های حکومتی از جمله «خبرآنلاین»، فقط در حمله به بنت نیکشهر، چندین تن از افراد سرکوبگر رژیم از جمله پرویز کدخدایی فرمانده سپاه بنت، یوسف شیرانی رئیس شورای شهر بنت و دو سرباز وظیفه سپاه به نام های جواد ساداتی و مجید بلوچی کشته شدند. علاوه بر خبر آنلاین، خبرگزاری نیروی قدس سپاه پاسداران نیز روز سه شنبه ۱۰ مهر از تیراندازی افراد مسلح به خودروی مأموران انتظامی در شهرستان خاش خبر داد و اعلام کرد که در این حمله نیز دو مأمور انتظامی کشته شدند.
افزون بر اخبار فوق، در گزارشی که توسط «حال وش» انتشار یافته، خبرها حاکی از آن است که در شامگاه چهارشنبه ۱۱ مهر، سرنشینان یک خودرو بعد از درگیری با مأموران جمهوری اسلامی به پشت مغازه ای در روستای بلینگی فرار کردند، اما مأموران نیروی انتظامی به تلافی این حمله، مردمی را که داخل مغازه بودند با سلاح های سبک و نیمه سنگین مورد هدف قرار دادند. در پی این اقدام نیروی انتظامی، در حالی که رسانه های حکومتی کشته شدگان این تهاجم نیروی انتظامی را از اعضای گروه جیش العدل معرفی کردند، رسانه های محلی از جمله «رصد بلوچستان» در این باره نوشت: «شب گذشته – ۱۱ مهر ۱۴۰۳ – در پی یورش و حمله با سلاح های سبک و سنگین نیروی انتظامی به یک مغازه در پیرسهراب شهرستان چابهار، سه نفر کشته و دو نفر زخمی شدند.»
به راستی چرا جمهوری اسلامی تا بدین حد از مردم سیستان و بلوچستان خشمگین است؟ چرا هیئت حاکمه ایران در چنین گستره ای وسیع، فقر و فلاکت و سرکوب و ستم ملی، و فراتر از آن، تبعیضات مذهبی را به مردم اهل تسنن این منطقه روا داشته است؟ وضعیتی غیر قابل تحمل که دست کم بعد از جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» به طور محسوسی تشدید هم شده است.
پوشیده نیست، آنچه در حکومت ستم شاهی و پس از آن در حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی بر سیستان و بلوچستان رفته است، یکسره اعمال تبعیضات گوناگون و تحمیل بی حقوقی محض بر مردم این منطقه بوده است. وضعیتی اسفبار که علاوه بر سرکوب و کشتار، فقر و گزسنگی و بی آبی و ستم ملی، یک ستم طبقاتی فاجعه باری را نیز بر آنان تحمیل کرده اند. استانی فقر زده، با مردمی محروم و فاقد کمترین مراکز تولیدی، صنعتی و خدماتی که در گستره ای عمومی دست یابی به کار و اشتغال را از مردم این منطقه گرفته و جوانان این استان را به سمت سوخت بری و خرید و فروش اجناس قاچاق و مواد مخدر سوق داده است. لذا، توده های محروم سیستان و بلوچستان بویژه زنان این منطقه علاوه بر ستم و تبعیضاتی که عموم مردم ایران از آن رنج می برند، با حدتی بیشتر در معرض نابرابری و انواع تبعیضات جنسیتی و قومی و ملی قرار دارند. وضعیتی که سبب شده بود دست کم در نخستین جمعه های اعتراضی زاهدان، شاهد حضور زنان بلوچ در تظاهرات خیابانی نباشیم. این عدم حضور آشکارزنان بلوچ در هفتهی نخست مبارزات خیابانی در شرایطی بود که زنان قهرمان ایران در سایر نقاط کشور از همان آغاز شکل گیری جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، حضوری فعال و محوری داشتند.
سرکوب مداوم و بی حقوقی محض اعمال شده بر توده های مردم سیستان و بلوچستان همراه با حضور پر رنگ نیروی انتظامی در شهرهای مختلف این استان در سال های گذشته تا بدان حد منطقه را در رعب و وحشت فرو برده بود، که در آغاز شکل گیری جنبش سراسری مردم ایران در شهریور ۱۴۰۱، خبری از اعتراضات خیابانی در این استان به گوش نمی رسید. نه فقط زنان، بلکه مردان و عموم توده های این استان نیز دست کم تا دو هفته بعد از شروع جنبش «زن، زندگی، آزادی» در اعتراضات خیابان ها حضور نداشتند. نخستین حضور خیابانی آنان نیز ابتدا به ساکن در اعتراض به تجاوز جنسی ابراهیم کوچک زایی – افسر نیروی انتظامی رژیم – به یک دختر ۱۵ ساله چابهاری در روز جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱ در مسجد مکی زاهدان شکل گرفت. اعتراضی جمعی که با تهاجم بی رحمانه سرکوبگران جمهوری اسلامی به شدت سرکوب و با برجای گذاشتن بیش از ۱۰۰ کشته به خاک و خون کشیده شد. جمعه ای که در تقویم مبارزاتی توده های مردم ایران و زاهدان با نام «جمعه خونین» ثبت گردیده است. روزی که پس از آن، مبارزات مردم سیستان و بلوچستان با جنبش سراسری «زن، زندگی، آزادی» درآمیخت و تداوم یافت. آنچنان تداومی که تا بیش از یک سال، جمعه های اعتراضی زاهدان به سنگری امیدبخش برای کسب آزادی و برابری، نفی انواع ستم، و رهایی از تشنگی و گرسنگی و بیکاری مردم این شهر و دیگر شهرهای سیستان و بلوچستان تبدیل شد. جمعه هایی که به طرز باشکوهی زنان و مردان سیستان و بلوچستان را به میدان مبارزه کشانید. زنان و مردانی که هر جمعه با روحیه ای انقلابی و سر دادن شعارهایی نظیر « مرگ بر خامنه ای» و «مرگ بر دیکتاتور» بر مستبدین و مرتجعین و آدمکشان حاکم بر ایران شوریدند.
در این میان اما، آنچه تحسین برانگیزتر بود، همانا به میدان آمدن زنان بلوچ بود که پس از سالیان دراز، سکوت تحمیل شده را شکستند، از خانه ها بیرون زدند و همگام و همصدا با مردان بلوچ به جمعه های اعتراضی پیوستند. زنان و دختران جوانی که با طرح شعارهایی نظیر «نه سلطنت نه رهبری، دموکراسی و برابری»، «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر»، و «نه سوخت بری نه کولبری، آزادی و برابری»، فصل جدیدی از روند مبارزات آزادیخواهانه را نه فقط در محدوده سیستان و بلوچستان، بلکه در پهنه مبارزات سراسری مردم ایران رقم زدند.
زنان و دختران دلاوری که به رغم سیطره بی چون و چرای فرهنگ دینی و مرد – پدرسالار حاکم بر منطقه سیستان و بلوچستان، با لباس های رنگین بلوچی و با اعتماد به نفسی قائم به ذات به مبارزات خیابانی پیوستند و با حضورشان نه فقط در تداوم اعتراضات مردم زاهدان شورافکنی کردند، بلکه با حضور خیابانی خود، شور وافری از همبستگی را نیز بر جنبش سراسری مردم ایران تزریق کردند.
ارتقاء شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر»، به شعار «نه سلطنت نه رهبری، دموکراسی و برابری» از جمله اقدامات مؤثر زنان بلوچ بود که پس از آن، شعار فوق به یکی از شعارهای سراسری مردم ایران تبدیل شد. با ورود زنان بلوچ به تظاهرات خیابانی، صحنه مبارزات عمومی مردم زاهدان در گستره ای وسیعتر و در مواردی متکاملتر از پیش با شعارهای سراسری درآمیخت و پس از آن جلوه های درخشانی از وحدت مبارزاتی را در میان توده های مردم ایران و به طور اخص در پیوند میان دو منطقه محروم کردستان و سیستان و بلوچستان رقم زد. اعلام همبستگی مردم کردستان با مبارزات مردم بلوچ و تأکید آنان بر همبستگی سراسری مردم ایران از جمله تأثیرات تداوم روند مبارزاتی جمعه های زاهدان بود که سیاست تفرقه افکنانه جمهوری اسلامی و سلطنت طلبان فاشیست و ناسیونالیست را در گستره ای سراسری خنثی کرد.
روشن است وضعیت پیش آمده برای مردم سیستان و بلوچستان و بیداری آنان برای گسست از زنجیرهای نابرابری و اجحاف و تبعیضات ملی و قومی و جنسیتی اعمال شده بر آنان، چیزی نیست که جمهوری اسلامی بخواهد و یا بتواند به سادگی از کنار آن بگذرد. تداوم سرکوب سوخت بران، تشدید اعدام جوانان سیستان و بلوچستان به اتهام فروش مواد مخدر و گسیل روزافزون نیروی های سرکوبگر رژیم به این منطقه فقر زده، آنهم در روزهای منتهی به دومین سالگرد جمعه خونین زاهدان، جملگی حاکی از آن است که هیئت حاکمه ایران تا چه حد از بیداری مردم این منطقه و شکل گیری مجدد اعتراضات عمومی آنان در بیم و هراس است. در این میان، همجواری سیستان و بلوچستان با دو کشور اهل تسنن پاکستان و افغانستان و نیز تحرکات نظامی گروه اسلامی و ارتجاعی «جیش العدل» که در غیاب نیروهای چپ و مترقی و کمونیست و آزادی خواه به طور نسبی از حمایت توده های مردم سیستان و بلوچستان هم برخوردار است، شرایط این منطقه را بحرانی تر کرده است. شرایطی که اوضاع را برای توجیه حضور نظامی جمهوری اسلامی جهت سرکوب هرچه بیشتر مردمان محروم و فقر زده این منطقه هموار نموده و چه بسا این سرکوب در آینده نیز تشدید شود.
نظرات شما