جمهوری اسلامی هم اکنون در ضعیف ترین موقعیت دوران ۴۵ ساله حیات خود قرار دارد. بحران های غیر قابل علاج داخلی و بین المللی از هر سو رژیم را در چنبره خود گرفته اند. تشدید و تعمیق بحران های موجود و تأثیرات بلامنازع آن بر جامعه و چگونگی استمرار حاکمیت، عملاً چشم انداز برون رفت از وضعیت فلاکت بار موجود را از هیئت حاکمه گرفته است. هم اینک شرایط جامعه بسیار ملتهب و توده های مردم ایران با اراده ای استوار برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی مبارزه می کنند. حاکمان اسلامی سر درگم و شکست خورده، اوضاع منطقه بحرانی و شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکم بر کشور با سرعتی شتابنده به ضرر جمهوری اسلامی در حرکت اند. با کشته شدن یحیی سنوار – رهبر سیاسی، نظامی حماس توسط ارتش اسراییل در رفح غزه – و پیشروی ارتش اسرائیل در جنوب لبنان نه فقط اوضاع منطقه وخیم تر، بلکه اوضاع برای جمهوری اسلامی نیز از جمیع جهات سخت تر شده است.
در عرصه داخلی، جمهوری اسلامی با انبوهی از تضادها و نابسامانی های روزمره مواجه است. تضادهایی که انعکاس روشنی از نارضایتی عمیق توده ها و ناتوانی رژیم در برون رفت از بن بستی است که از سال ها پیش در آن گفتار است. تضادها و بحران هایی که مدام در حال تشدید و افزایشند و با سیری شتابان استمرار جمهوری اسلامی را به چالش گرفته اند. هم اینک خزانه دولت به کلی خالی ست. ورشکستی سیاسی – اقتصادی، شریان های حیاتی رژیم را بسته اند. اقتصاددانان حکومتی و حتی وزرای تیم اقتصادی کابینه پزشکیان، از کسری بودجه بالای ۳۰۰ هزار میلیارد تومان در سال جاری سخن می گویند. کابینه «وفاق ملی» مورد نظر مسعود پزشکیان، نه فقط وفاقی در حاکمیت ایجاد نکرد، بلکه با ترکیب «شتر، گاو، پلنگی» کابینه فوق، شکاف و تشتت در بالایی ها افزایش هم یافته است.
تأثیرات مخرب این ورشکستگی اقتصادی، ناتوانی حاکمان مرتجع در پاسخگویی به ابتدایی ترین معضلات کارگران و توده های زحمتکش مردم ایران شرایطی را برای آنان رقم زده است که دیگر نه فقط حاضر نیستند به شیوه گذشته بر آنها حکومت شود، نه فقط دیگر نمی خواهند به وضعیت موجود تن دردهند، بلکه برای برون رفت از اوضاع کنونی به مبارزه و رو در رویی مستقیم با رژیم نیز روی آورده اند.
ابعاد این نارضایتی عمومی چنان وسیع و گسترده است که پژواک آن را در سراسر کشور می توان شنید. خط فقر از ۳۵ میلیون تومان گذشته است. تورم و گرانی بیداد می کند. هم اینک، صدای اعتراض و فریاد کارگرانِ خشمگین و ناراضی از هر سو بلند است. بازنشستگان به صورت روزانه مطالبات خود را در کف خیابان ها فریاد می کنند. پرستاران برای کسب حق و حقوق برباد رفته شان به اعتصاب و دیگر اشکال مبارزه با سیستم موجود روی آورده اند. معلولان، از کمبود دارو، مشکلات معیشتی و بی توجهی حاکمیت نسبت به شرایط نابسامان زندگی شان، به تجمعات اعتراضی در مقابل ادارات دولتی کشیده شده اند. کانون های صنفی فرهنگیان کشور، با صدور اطلاعیه از تشدید سرکوب و احضار و تعلیق معلمان سخن می گویند و به حاکمیت برای شروع دور تازه ای از اعتراض و اعتصاب هشدار داده اند. نارضایتی دانشجویان از روند موجود شتاب گرفته و زمزمه های اعتراضی آنان در اغلب دانشگاه های کشور به گوش می رسد. زنان، با شجاعت و دلاوی تمام برای حفظ دستاوردهای جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، همچنان با مرتجعین حاکم در جنگ و ستیزند. با گذشت هر روز، نویسندگان، وکلا و هنرمندان بیشتری در صف مخالفان علنی رژیم قرار می گیرند. اعتراض و اعتصاب زندانیان سیاسی در کارزار سه شنبه های «نه به اعدام» به نسبت تعداد زندان و زندانیان رو به افزایش است. فقر و فلاکت تمام جامعه را فرا گرفته است. سفره کارگران و عموم توده های زحمتکش مدام در حال کوچک و کوچکتر شدن است. فضای جامعه به شدت متلاطم و اوضاع از هر نظر برای تغییر و تحولات بنیادین اجتماعی آماده است. ایجاد تغییر و تحولات عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، به انتظاری روزشمار برای مردم ایران تبدیل شده است. جامعه در انتظار مفری برای برون رفت از وضعیت وخامت بار حاکم بر کشوراست. وضعیتی که با استمرار جمهوری اسلامی نه فقط کمترین روزنۀ امیدی برای برون رفت از آن ممکن نیست، بلکه با گذشت هر روز اوضاع برای کارگران و توده های مردم ایران وخیم و وخیم تر هم خواهد شد.
علاوه بر بحران های داخلی و اوضاع آشفته و نابسامان کشور، در عرصه بین المللی و منطقه ای نیز شرایط برای جمهوری اسلامی از هر زمان دیگری سخت تر و شکننده تر شده است. به لحاظ مناسبات بین المللی، هم اینک جمهوری اسلامی در نامناسب ترین وضعیت دوران حیات سیاسی خود قرار دارد. آمریکا، کانادا و اتحادیه اروپا با وضع تحریم های بیشتر به نظر می رسد در اتخاذ موضعی سرسختانه تر از قبل با جمهوری اسلامی قرار گرفته اند. بحران هسته ای کماکان در وضعیت بن بست قرار دارد و کمترین روزنۀ گشایشی هم برایش متصور نیست.
کشورهای عرب منطقه نیز، پیش از آنکه با اسرائیل در تضاد و تعارض باشند، به دلیل مداخلات جمهوری اسلامی در امورداخلی آنها، جملگی علیه رژیم حاکم بر ایران موضع دارند. در این میان، جنگ یک ساله دولت نژاد پرست اسراییل با نیروهای مرتجع و اسلامگرای حماس که متعاقباً به جنگ دولت نتانیاهو با حزب الله لبنان نیز کشیده شده است، هیئت حاکمه را در وضعیت بغرنجی قرار داده است. ترور اسماعیل هنیه – رئیس هیئت سیاسی حماس – در قلب تهران توسط اسرائیل، کشته شدن تعدادی از فرماندهان ارشد سپاه قدس در سوریه و لبنان، کشتارشماری از فرماندهان نظامی حماس در غزه، ترور و کشتار بالاترین رهبران سیاسی – نظامی حزب الله لبنان از جمله حسن نصرالله – دبیرکل این گروه شبه نظامی وابسته به جمهوری اسلامی – اوضاع منطقه را به سمت یک بحران تمام عیار به زیان جمهوری اسلامی سوق داده است. بحرانی که در تاریخ دهم مهرماه جاری با شلیک ۱۸۰ موشک کروز هایپرسونیک جمهوری اسلامی به اهدافی در خاک اسرائیل، شدت گرفت. وضعیتی بحرانی که در روزهای گذشته تمام نگاه ها را به سمت ابعاد عملیات تلافی جویانه اسرائیل علیه جمهوری اسلامی در خاک ایران کشانده است. بحرانی که از روز پنجشنبه ۲۵ مهرماه جاری با انتشار خبر کشته شدن یحیی سنوار – رهبر سیاسی نظامی حماس در رفح غزه – باز هم پیچیده تر شد و شرایط تصمیم گیری را برای جمهوری اسلامی در مقابله با حملات نظامی اسرائیل سخت و سخت ترکرده است. شرایطی که موضوع درگیری نظامی دو دولت توسعه طلب اسرائیل و جمهوری اسلامی را به امری روزمره برای توده های مردم ایران تبدیل کرده و آنان را با پرسش هایی مواجه کرده است. آیا جنگ میان اسرائیل و جمهوری اسلامی قریب الوقوع و اجتناب ناپذیر است ؟ اگر چنین جنگی اتفاق افتاد، ابعاد و گستردگی آن تا چه میزان خواهد؟ در صورت وقوع چنین جنگ احتمالی، نقش توده های کارگر و زحمکش در مواجهه با آن چیست؟ در این میان، نقش سازمان های کمونیست، نیروهای مترقی، آزادیخواه و ضد جنگ چه خواهد بود و چه وظایفی بر دوش آنان است؟
به رغم تشدید بحران درمنطقه و به رغم دو حمله موشکی جمهوری اسلامی به خاک اسرائیل که بحران میان اسرائیل و جمهوری اسلامی را شدت بخشیده است، به دلیل مجموعه شرایطی که جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و بین المللی با آن مواجه است و نیز به دلیل ترور و کشتار شمار زیادی از رهبران سیاسی – نظامی حماس و حزب الله در غزه و لبنان و ایران که عملا منجر به قطع شدن قوی ترین بازوهای نیابتی رژیم در منطقه شده است، احتمال ورود جمهوری اسلامی به یک جنگ نظامی آشکار با اسرائیل بسیار ضعیف است.
در شرایط کنونی، نه جمهوری اسلامی خواهان ورود به چنین جنگی با اسرائیل است، نه اسرائیل میتواند وارد جنگ در چند جبهه شود و نه آمریکا و اتحادیه اروپا خواهان افزایش تنش و درگیری نظامی در منطقه هستند. برای اسرائیل بهترین حالت ممکن در وضعیت کنونی، حفظ همین شرایط موجود در ادامه ترور و کشتار رهبران نظامی – سیاسی حماس و حزب الله و زدن امکانات موشکی و تسلیحاتی آنان در منطقه است تا اینکه بخواهد به جنگی تمام عیار و مستقیم با جمهوری اسلامی وارد شود. از نظر دولت فاشیست نتانیاهو، به واقع قطع کامل بازوهای نیابتی جمهوری اسلامی در غزه و لبنان به معنای پیروزی در جنگی غیر مستقیم با جمهوری اسلامی است که از یک سال پیش شروع شده است.
آمریکا، اتحادیه اروپا و مهمتر از همه کشورهای منطقه نیز منافع سیاسی – اقتصادی شان با عدم گسترش جنگ در منطقه گره خورده است. بروز جنگ در منطقه، جدای از ویرانی و تباهی و کشتاری که برای کارگران و توده های مردم به همراه دارد، محتملاً راه های تجاری و مواصلاتی صدور نفت را نیز مختل خواهد کرد. امری که اتحادیه اروپا، آمریکا و حتی چین و روسیه نیز خواهان آن نیستند. از این رو، تمام سعی و کوشش دیپلماتیک آنان در برحذر داشتن دولت اسرائیل و جمهوری اسلامی از ورود به تنش های بیشتر نظامی در منطقه است. در این میان، نکته قابل اهمیت اما، موقعیت ضعیف جمهوری اسلامی در شرایط کنونی است. جمهوری اسلامی که یکی از طرف های اصلی درگیر در بحران جنگی منطقه است، به دلیل موقعیت ناپایدار و شکننده ای که در داخل و خارج دارد، مسلماً خواهان ورود به جنگی نیست که برایش کمترین شانسی از پیروزی متصور نیست. درگیری نظامی میان جمهوری اسلامی و دولت اسرائیل، به دلیل عدم وجود مرز زمینی مشترک، هرگز در شکل و شمایل جنگ میان دو دولت ایران و عراق نیست و نخواهد بود. ابعاد این جنگ عمدتا در محدوده حملات هوایی و موشکی با هدف زدن تأسیسات اتمی، مراکز نفت و گاز، زیرساخت ها، نیروگاه ها و پایگاه های نظامی رژیم همراه خواهد بود. در وضعیت کنونی، موقعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی در دو عرصه داخلی و بین المللی خرابتر از آن است که بخواهد با دولت نژادپرست اسرائیل وارد جنگ مستقیم و تمام عیاری شود که محتملاً پای آمریکا و اتحادیه اروپا نیز به آن کشیده خواهد شد.
مضافاً اینکه هیئت حاکمه ایران پیش از آنکه با یک دشمن خارجی درگیر شود، با کارگران و توده های مردم ایران در جنگ است. جمهوری اسلامی در قالب یک دشمن غدار، ۴۵ سال است که مردم خود را کشتار می کند و لذا، در جنگ احتمالی آینده نه فقط از کمترین پشتیبانی مردم برخوردار نیست، بلکه عموم توده های مردم ایران را در مقابل خود نیز دارد.
سران جنایتکار جمهوری اسلامی به خوبی می دانند اگر جنگ هشت ساله با دولت عراق، برای خمینی و نظام یک «نعمت» بود، جنگ با اسرائیل نه فقط برای خامنه ای «نعمت» نخواهد بود، بلکه چه بسا محتمل است این جنگ با تجارب و اعتماد به نفسی که توده های مردم ایران در جنبش بزرگ «زن، زندگی، آزادی» به دست آورده اند، با سازماندهی اعتراض و قیام و سنگر بندی خیابانی به سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی نیز منجر گردد. وضعیتی که شرایط آن در بعضی از مناطق ایران فراهم است. موضوعی که امام جمعه بندر عباس در بیستم مهرماه جاری با گفتن اینکه «ما بیش از اینکه نگران بمب باران باشیم، نگرانیم که کشور را به سمت آشوب بکشانند» نگرانی حاکمیت را از شکل گیری اعتراضات عمومی به هنگم وقوع جنگ اعلام کرد. با این همه و به رغم اینکه وقوع یک جنگ قریب الوقوع و تمام عیار میان دولت اسرائیل و جمهوری اسلامی چندان محتمل به نظر نمی رسد، اما با توجه به شرایط بحرانی منطقه، یک خطای محاسباتی، یک اقدام نابجا و یک عملیات نظامی غیر قابل پیش بینی می تواند منطقه را به آشوب بکشاند. لذا، به هر دلیل و به هر شکلی که این جنگ ارتجاعی و ویرانگر اتفاق افتد، از آنجا که رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی دشمن اصلی کارگران و توده های مردم ایران است، وظیفه اصلی مردم نه شرکت در جنگ، بلکه مخالفت با جنگ و ایستادگی در مقابل با جمهوری اسلامی است.
کارگران و توده های زحمتکش ایران، نه فقط هیچ سودی از این جنگ نمی برند، بلکه بار اصلی خرابی و ویرانی و کشتار آن نیز بر دوش آنان آوار خواهد شد. از اینرو، در صورت وقوع احتمالی چنین جنگی، وظیفه عموم کارگران، زنان، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، نویسندگان، هنرمندان و در پیشاپیش همه وظیفه تمامی سازمان های کمونیست، مترقی، آزادیخواه و انقلابی، نه شرکت در جنگ، بلکه مخالفت آشکار با این جنگ ارتجاعی است. مخالفتی که می بایست با سازماندهی اعتصابات سراسری و مبارزات خیابانی زمینه را برای قیام و سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و برپایی یک انقلاب اجتماعی فراهم سازد.
نظرات شما