امتداد خط عصیان از ویدا موحد تا آهو دریایی

عصیان و عصیانگری در نظام های سرکوبگر و استبدادی همانند جمهوری اسلامی، شکلی از مبارزه و فوران خشم تلمبار شدۀ سالهای دور و دراز زنانی است که ناگزیر در شکلی غیر متعارف با عرف و قوانین حکومتی ابراز وجود می کنند. عصیان «ویدا موحد» در ششم دیماه ۹۶ و  عصیان «آهو دریایی» در روز شنبه ۱۲ آبان، دو مدل از برجسته ترین نمونه های عصیان و عصیانگری زنان ایران علیه حجاب اجباری است.

ویدا موحد، معترض و فعال حقوق زنان، نخستین زنی بود که در ششم دیماه ۱۳۹۶، روی سکویی در خیابان انقلاب در مرکز تهران روسری از سر برداشت و با نصب آن روی چوبی که در دست داشت، پرچم اعتراض را علیه حجاب اجباری به اهتزاز درآورد. این اقدام شجاعانه و عصیان آگاهانه «ویدا موحد» در دفاع از حق پوشش اختیاری که تا آن روز حرکتی بی بدیل بود، سرآغازی برای عصیانگری مجموعه ای از دختران به نام «دختران خیابان انقلاب» شد. اعتراض و عصیانی علیه حجاب اجباری که شجاعت را در جامعه تکثیر کرد، شوق را در رگان سرکوب شدگان جاری ساخت و بذر امید را در جامعه سرکوب شده ایران گستراند.

با گذشت هفت سال از آن عصیانگری، دانشجویی از دانشگاه علوم و تحقیقات تهران در واکنش به تعدی و ضرب و شتم مزدوران حراستی نسبت به خود، با شجاعتی کم نظیر در امتداد عصیانگری ویدا موحد بر بلندای سکوی عصیان نشست.

آنچه در در روز شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، برای «آهو دریایی»، رخ داد، تصویر روشنی از انفجار خشم فروخفته این دانشجوی علوم و تحقیقات دانشگاه تهران بود که در واکنش به اعمال فشار و ضرب و شتم نیروهای حراست جهت رعایت حجاب اسلامی در مدلی از حرکت اعتراضی عصیانگرانه تجلی یافت. یک «تابو» شکنی آشکار علیه حجاب اسلامی که رسانه های حکومتی از آن به عنوان «برهنگی» و «حرمت شکنی» زنان در ملأ عام یاد کردند. در عوض، شبکه های اجتماعی، نویسندگان، هنرمندان، وکلای آگاه و عموم مردمی که به رهایی زن از تمام اشکال ستم و نابرابری و تبعیضات جنسیتی باور دارند و برای احقاق آن مبارزه می کنند، در گستره ای وسیع این اقدام شجاعانه آهو دریایی را ستودند و بر آن ارج نهادند.

این شکل از اعتراض «آهو دریایی» را پیش از هر قضاوتی در مورد شخصیت او، فقط و فقط می بایست مدلی از فوران خشم فروخفته زنان در مقابل سال ها تحمل ستم و بی حقوقی محض آنان دید و بر آن ارج گذاشت. همگان باید بپذیریم در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی که لحظه لحظۀ گذران زندگی زنان، درجدالی ناگزیر با انواع ستم و و نابرابری و بی حقوقی و تبعیضات جنسیتی در آمیخته است، عصیان و عصیانگری اما یکی از وجوه مبارزه برای ابراز وجود و رهایی زنان تحت ستم از خفگی تحمیل شده بر آنان است. اقدامی مبارزاتی برای نفس کشیدن، برای گسستن زنجیرهای بندگی، برای شکستن هیمنۀ حاکمیتی به غایت ارتجاعی و قرون وسطایی، که با تحمیل پوشش اجباری و گروگان گرفتن «تنِ» زنان، آنان را به خاکریز اول سرکوبگری های بی حد و حصر خود در جامعه تبدیل کرده است.

زنان ایران، ۴۵ سال است که در چنبرۀ هیولایی به نام جمهوری اسلامی گرفتاراند. هیولایی که با درآمیختن دین و دولت، حق حیات و داشتن یک زندگی معمولی و متعارف را از زنان گرفته است. زنان و دختران جوانی که به رغم تمامی جانفشانی های سال های سپری شده – که جنبش زن، زندگی، آزادی اوج تجلی آن بود –  باز هم به فداکاری و از خودگذشتگی های بیشتری نیازمندند تا بتوانند از وضعیت مرگباری که جمهوری اسلامی بر آنان تحمیل  کرده است، رهایی یابند.

گستردگی بازتاب این شکل از عصیانگری «آهو دریایی» در دفاع از پوشش اختیاری، آنهم با کندن لباس هایی که توسط مزدوران حراست پاره شده بود، همراه با آرامش درونی و قدم زدن های خونسردانه او با لباس زیر در میان جمع دانشجویان، آنچنان جسورانه بود که مزدوران حکومتی تا مدتی یارای نزدیک شدن به او را نداشتند. وضعیت پیش آمده و انعکاس فوران خشم فروخفته این دانشجوی جوان در دفاع از «تن» خویش و واکنش لحظه ای و سریع  او در جهت گسستن تمامی بندهای ستم و تبعیضات جنسیتی، آنچنان وسیع و گسترده بود که فضای تبلیغات جنگی جمهوری اسلامی برای چند روز تحت الشعاع سیطره نام و عصیانگری «آهو دریایی» قرار گرفت.

فضای ایجاد شده و حمایت داخلی و بین المللی از اقدام شجاعانه این دانشجوی دانشگاه آزاد تهران که از آن روز تاکنون با نام «دانشجویی علوم و تحقیقات» از او در رسانه های عمومی یاد می شود، جمهوری اسلامی را بر آن  داشت تا با زدن برچسب هایی نظیر «دیوانه» و «روانپریش» گریبان خود را از پذیرش آگاهانه عصیانگری هایی از این دست در جامعه رها سازد. انتقال آهو دریایی به بیمارستان روانپزشکی و تأیید این خبر توسط وزیر علوم، نخستین واکنش مقامات قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی بود تا به زعم خود بتوانند بر فوران خشمِ تلمبار شدۀ زنان که بعضاً این چنین در قالب عصیان های ناگهانی فواره می کشد، سرپوش بگذارند.

تلاش مقامات قضایی و امنیتی رژیم در «روان پریش» خواندن آهو دریایی و ارسال او به بیمارستان روانی، نه فقط تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر بازداشت آهو دریایی است، بلکه کوششی مضاعف برای کتمان عصیانگری آگاهانه زنان در مبارزه با حجاب اجباری است.  شیوه نخ نما شده ای که پیش از این نیز برای به سُخره گرفتن اقدامات شجاعانه زنان در اعتراض به حجاب اجباری و واکنش آنان در مقابله با ناامنی ها و دیگر تبعیضات جنسیتی مسبوق به سابقه است.

وقتی ویدا موحد روسری سفید خود را بر سر چوب بست و در خیابان انقلاب بر بلندای سکوی اعتراض ایستاد، دستگاه های امنیتی و رسانه های حکومتی او را نیز «مجنون» و «روانی» خواندند. سحر خدایاری نیز از جمله زنان به یاد ماندنی است که به دلیل تلاش برای ورود به ورزشگاه آزادی برای تماشای بازی تیم محبوبش استقلال، بازداشت و به یک سال حبس محکوم شد. سحر خدایاری پس از آزادی از زندان در جلوی ساختمان دادیاری تهران خود را به آتش کشید و چند ماه بعد جان سپرد. اگر چه نام سحر خدایاری بعد از خودسوزی اعتراضی او در شهریور ۹۸  با عنوان «دختر آبی» جهانی شد، اما رسانه های حکومتی و اطرافیانش به جای تمرکز بر ماهیت حرکت او که اعتراض علیه حجاب اجباری و دیگر تبعیضات جنسیتی بود، روی واژگانی همانند روان پریشی و «افسردگی دو قطبی» او متمرکز شدند. برخی از بازیگران شناخته شده سینمای ایران نیز که در حمایت از جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» روسری از سر برکشیدند، توسط  دستگاه قضایی جمهوری اسلامی با هدف تحقیر، به انجام مشاوره هفتگی روانشناسی محکوم شدند.

در اسفند ۱۳۷۲، وقتی هما دارابی، فعال سیاسی، استاد دانشگاه و روانپزشک شناخته شدۀ کودک در ایران، در اعتراض به ستم و انواع تبعیضات تحمیل شده بر زنان در میدان تجریش خودسوزی کرد، نه فقط حاکمیت، بلکه بسیاری از اطرافیانش نیز او را «زنی افسرده» توصیف کردند که دست از زندگی شسته بود. قبل از هر چیز و مستثنی از هر قضاوتی در مورد شخصیت هما دارابی، گرچه می‌توان اقدام وی را نیز نوعی واکنش در مقابل تبعیض علیه زنان دانست، امااعتراضی مایوسانه در شکل خودسوزی بود.

آخرین نمونه از این دست خودکُشی ها، آرزو خاوری، دانش آموز ۱۶ ساله مدرسه ای در شهر ری است. این دانش آموز نوجوان نیز پس از آنکه به او گفته شد به دلیل رقصیدنِ بدون مقنعه در اردوی مدرسه ممکن است اخراج شود، تحملش از اینهمه تبعیضی که بر او رفته بود، تمام شد و لذا، روز ۱۳ آبان ۱۴۰۳، خودش را از پشت بام یک ساختمان بلند مرتبه پایین انداخت و جان سپرد.  اقداماتی از نوع عصیانگری ویدا موحد و آهو دریایی، اگرچه با خود سوزی و خودکُشی های نمادینی از نوع هما دارابی، سحر خدایاری و آرزو خاوری، جملگی در زمرۀ واکنش های اعتراضی زنان علیه حجاب اجباری و فشارهای وارده بر آنان است، اما تأثیرات اجتماعی و مبارزاتی اقداماتی از جنس «ویدا موحد» و «آهو دریایی» به دلیل ماهیت عصیان و عصیانگری شکل اعتراض آنان، شجاعت را در جامعه تکثیر می کند و زنان و مردان و دیگر لایه های مختلف اجتماعی را به تلاش و مبارزه ای آگاهانه علیه تبعیضات جنسیتی حاکم بر جامعه هدایت می کند.

واکنش مثبت و حمایتی نیروهای آگاه جامعه نسبت به عصیانگری آهو دریایی، انعکاس گسترده این نوع عصیانگری در شبکه های اجتماعی، اعلام آمادگی وکالت داوطلبانه تعدادی از وکلا در دفاع از آهو دریایی، جهانی شدن خبر بازداشت او و درخواست علنی مای ساتو – نماینده ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران – برای آزادی او، حمایت شاعران و نویسندگان و هنرمندان مدافع حقوق زنان از حرکت آگاهانه این دانشجوی دانشگاه علوم و تحقیقات و پیوند اقدام جسورانه او با حرکت اعتراضی «ویدا موحد»، از جمله اقدامات داخلی و بین المللی هستند که قضاوت جمهوری اسلامی مبنی بر «روان پریش» خواندن آهو دریایی و انتقال او به بیمارستان روانپزشکی را به چالش گرفته اند.

حرکت اعتراضی آهو دریایی با در آوردن لباس در حیاط دانشگاه علوم و تحقیقات، قدم زدن های خونسردانه او در میان جمعیت و حرکت اعتراضی «ویدا موحد» با برداشتن روسری و ایستادن بر سکوی بلند خیابان انقلاب، اگرچه به لحاظ ماهیت هر دو از یک جنس اند، اما انتخاب به ظاهر متفاوت این دو شکل از عصیانگری آنان را باید در ارتباط با بازه زمانی وقوع این دو اتفاق دید و به قضاوت نشست. تفاوت این دو حرکت سمبلیک را نه در مضمون و ماهیت آن، بلکه باید در تفاوت موقعیت مبارزاتی توده ها و وضعیت جمهوری اسلامی در این دو بازه زمانی دید.

اقدام ویدا موحد در بازه زمانی دیماه ۹۶ که روسری بر چوب بست و بر بلندای سکوی «خیابان انقلاب» ایستاد، برای جمهوری اسلامی درست همانند اقدام «برهنگی» آهو دریایی در صحن دانشگاه به یک سان«تابو» شکنانه بود. اعتراض ویدا موحد در آن مقطع زمانی با فریاد «وا اسلامای» سران مرتجع حکومت و حوزه های علمیه قم مواجه شد. امروز اما زنان از خط قرمز رژیم در برداشتن روسری عبور کرده اند. زنان دلاور ما در جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، جشن روسری سوزان به راه انداختند و نماد ایدئولوژیک جمهوری اسلامی را به آتش کشیدند. برداشتن روسری که زمانی عبور از خط قرمز نظام بود، اکنون به امری عادی در جامعه تبدیل شده است. با نگاهی به مواضع امروز پاره ای از آیت الله های مفت خور حوزه علمیه قم در واکنش به عصیان آهو دریایی و مقایسه واکنش آنان با اقدام اعتراضی ویدا موحد، به روشنی تفاوت این دو بازه زمانی را در نوع واکنش مسئولان حوزه علمیه قم بازتاب داده است.

مکارم شیرازی که روزگاری با بیرون آمدن یک تاری موی زنان عربده می کشید و با هر حرکت زنان در بر داشتن روسری، فریاد «وا اسلاما» سر می داد، اکنون در واکنش به عصیان آهو دریایی علیه حجاب اجباری و تأثیرات اجتماعی آن در گسترش اعتراضاتی از این دست، ضمن ابراز «ناراحتی» از اتفاق رخ داده در دانشگاه علوم و تحقیقات، «حل مسئلۀ حجاب را از طریق روش های صحیح، قابل اجرا» دانسته است.

واکنش متفاوت مسئولان حکومتی و بعضی از آیت الله های قم تأکیدی بر این واقعیت است که جمهوری اسلامی در تحمیل حجاب اجباری بر زنان شکست خورده است و زنان با اقتداری فزونتر از پیش جمهوری اسلامی را به چالش گرفته اند.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۹۵  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.