زن

ای نماد رنج و کار

با تو بودم

زمانی که سنگسارت  می‌کردند

دفتر کدر کثیفم را ورق می‌زنم

اندیشه‌هایم  را پاک نویس می‌کنم

چشمانم  می‌گرید

از تدفین گلبرک ها

آخر

تو به فرزندان خورشید شیر دادی

درون بستر خونین

برای روز کین خواهی

برای جشن  آزادی

تو گفتی من زنم

آزاد  آگاهم

جهانی  روشنم

فریاد خونینم

صدایم با صدای صد هزاران  زن هم صدا گردد

ز پشت  میله‌های  این زندان

که من از خون خلق نیرو گرفتم

لباس بیوگی بر تن نمودم

محال است

زانوی غم در بر گیرم

بر خیزم  بر گیرم

پرچم  خونین شورا را

که پایه‌های حزب  فردایند

 

              سیاهکوه

POST A COMMENT.