درست برخلاف دولت امپریالیستی آمریکا که این اواخر سیاستاش در قبال بحران سوریه، دچار نوعی خمودی و بلاتکلیفیست و حضور فعال آن در صحنه سیاسی سوریه کمتر احساس میشد، دولت امپریالیستی روسیه، بزرگترین رقیب آمریکا در منطقه، به عنوان یک نیروی عمدهی تاثیرگذار در چند و چون تحولات و بحران سوریه و سرنوشت آن، سیاست بسیار فعالی را در قبال این بحران و تحولات سوریه درپیش گرفته است.
صرفنظر از یک رشته توافقات پشتپردهی آمریکا و روسیه در قبال بحران سوریه اما آخرین توافق دو دولت پس از مذاکرات طولانی در شهریور ماه، آتشبسی بود که چند روز بیشتر دوام نیاورد و از پی آن، درگیریهای لفظی دو کشور بر سر آنچه که در سوریه میگذشت افزایش یافت. انتخاب ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا، سخنان وی در مورد روسیه و بحران سوریه، کبوتر شانسی بود که بر شانه پوتین نشست. این همه، بر متن شکست سیاستهای اوباما در سوریه، موقعیت مناسبی را فراهم ساخت تا روسیه نقش فعالتری در تحولات سوریه ایفا کند و ابتکارعمل را بدست گیرد. چنین بود که پس از یک رشته مذاکرات و توافقات دوجانبه با ایران و ترکیه، سرانجام در نشست سهجانبه ۳۰ آذر وزرای خارجه ایران و روسیه و ترکیه که درمسکو برگزارشد، این توافقات بصورت سه جانبه درآمد و نهائی شد. پذیرش تخلیه شرق “حلب” از غیرنظامیان و سازمانهای معارض مسلح و تلاش مشترک برای تحقق آن، یکی از محورهای اصلی این توافقات بود که با اجرای فوری آن، حلب به کلی از گروههای مسلح اپوزیسیون رژیم بشار اسد و بستگان آنها تخلیه شد. دهها هزار نفر توسط دهها اتوبوسی که بدین منظور اختصاص یافته بود به شهر “ادلب” پایگاه اصلی ائتلاف “جیشالفتح” واقع در ۶۵ کیلومتری حلب منتقل شدند. اگرچه چند دستگاه از اتوبوسهای اعزامی که قصد ورود به “فوعه” و “کفریا” برای انتقال افراد محاصره شده در این دو شهر شیعهنشین را داشتند توسط گروه “جندالاقصی” از گروههای تشکیل دهنده “جبهه فتحالشام” ( النصره پیشین) به آتش کشیده شد که وقفه کوتاهی در روند تخلیه ایجاد کرد، اما بهرغم این ماجرا که البته واکنش “ارتش آزاد سوریه” را درپی داشت و نشان از اختلافات درونی گروههای معارض بشار اسد است، روند تخلیه حلب تا آخرین نفرات ادامه یافت. ارتش سوریه، حزبالله، نیروهای جمهوری اسلامی و سایر حامیان رژیم بشار اسد وارد “حلب” شدند. مرتجعینی حلب را رها کردند تا مرتجعین دیگری آن را اشغال کنند و بدین ترتیب حلب “آزاد” شد! فرماندهی ارتش و نیروهای مسلح سوریه، تخلیه حلب از نیروهای اپوزسیون را یک “پیروزی و تحول راهبردی” خواند. جمهوری اسلامی با شور و شعف فراوان از شکست سلفیها و نیروهای تروریست یاد کرد و روسیه، رهبر این ائتلاف سهجانبه و پیش برنده اصلی این برنامه ، تنها در ظرف چند روز سیاستی پیروزمندانه را عملی ساخت تا آرام آرام زمینه را برای فتوحات بعدی مهیا سازد.
در این مساله شکی نیست که تخلیه حلب از نیروهای معارض مسلح، یک پیروزی بزرگ به سود رژیم بشار اسد و حامیان اوست. این پیروزی درعین حال به معنای شکست سختی در اردوی مخالفان بشار اسد است. گرچه نه آن پیروزی بزرگ، نه این شکست سخت، هیچکدام به معنای پایان بحران سوریه و یا حتا کاهش آن نیست!
این واقعیتیست انکارناپذیر که داعش و النصره و نیروهای دیگری امثال اینها، مدتهاست که در سوریه (و نیز در عراق) پیدرپی متحمل شکست میشوند، رو به تضعیف نهاده و به دوره افول افتادهاند. حمایتها و کمکهای گوناگون از جمله کمکهای مالی و تسلیحاتی آمریکا و متحدان آن مانند عربستان، قطر، ترکیه که در اوائل بحران سوریه، اپوزیسیون رژیم بشار اسد را به چنان درجهای از نفوذ و قدرت رسانده بود که به کمتر از برکناری بشار اسد رضایت نمیداد، اکنون به چنان موقعیتی فروغلطیده است که مجبور است مواضع و سنگرهای خود را یکی پس از دیگری ترک و تخلیه کند.ازیاد نبریم که تحولات سوریه به نحوی رقم خورده بود که تا همین حدود دو سال پیش تصور میشد بشار اسد آخرین روزهای حاکمیت خود را از سر میگذراند تا جاییکه حتا حامیان اصلی وی روسیه و ایران نیز تقریبا به کنار رفتن بشار اسد اما با حفظ دستگاه دولتی رضایت داده بودند. اما روسیه حتا اگر اسد را از دست میداد، بدیهی بود که نمیخواست منافع و نفوذ خود را در سوریه از دست بدهد. روسیه درعین حال نمیتوانست تحولات خاورمیانه را نادیده گرفته و آن را به فراموشی بسپارد. یا باید شاهد پایان نفوذ و منافع خویش در سوریه میبود و این کشور را چون عراق و لیبی از دست میداد! یا در برابر این روند میایستاد و با آن به مقابله میپرداخت که بورژوازی روسیه البته این راه دوم را پیش پای پوتین می گذاشت. چنین بود که روسیه، در سوریه وارد فاز جدیدی شد. با آغاز عملیات و مداخله مستقیم نظامی روسیه در سپتامبر ۲۰۱۵ در سوریه، کشتار ها ابعاد بی سابقه ای گرفت، چرخشی در این روند پدیدار شد و ورق، به سود بشار اسد و تضعیف مخالفان وی برگشت! سیاستهای دولت آمریکا و همپیمانان آن و کمکهای مالی و تسلیحاتی آن به گروههای مسلح و معارض رژیم بشار اسد، جز تشدید بحران و کشتار و آوارگی مردم بیدفاع سوریه ثمر دیگری نداشت و راه بجایی نبرده بود. اوباما نه فقط سخنان چند سال پیش خود را که گفته بود اسد مشروعیت خود را از دست داده و باید از قدرت حذف شود، از یاد برد، بل امروز بیسر و صدا ناظر عقبرانده شدن همان نیروهایی است که مشمول این کمکها بودهاند.
تصمیمگیری در مورد اوضاع سوریه در غیاب دولت امپریالیستی آمریکا که خود یکی از طرفهای اصلی ایجاد تنش و بحران در سوریه است و حذف وی از این معادلات، نشان آشکاریست بر اظهار وجود دوباره یک دولت قدرتمند منطقهای و جهانی. این ماجرا اگرچه درست در ماههای پایانی دوره ریاستجمهوری اوباما و در یک فضای بیتصمیمی و انتظار روی کارآمدن ترامپ رخ داد، اما روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز، به عنوان “در حاشیه قرار دادن آمریکا” از آن یاد کرد.
دولت ترکیه نیز صرفنظر از موقعیت و مواضع بیثبات و ناپایدار و گاه متناقض خود در قبال بحران سوریه، اما همینکه وارد توافقی شد که یک پای آن روسیه، رقیب اصلی آمریکا در منطقه وپای دیگر آن جمهوری اسلامی حامی بیچون و چرای بشار اسد است، نه فقط از مواضع پیشین خود عدول و از آن عقبنشینی کرد، بلکه هژمونی روسیه را در منطقه تایید و به آن گردن نهاد! چرخش دولت ترکیه، همپیمان آمریکا و عضو ناتو، دولتی که از آغاز بحران سوریه همواره بر سرنگونی بشار اسد اصرار میورزید و برای دستیابی به اهداف تجاوزکارانه و پانترکیستی خود، انواع گروههای مذهبی و ارتجاعی اپوزیسیون سوری را مورد حمایت قرار داده بود، به سمت روسیه، آشکارا نشانه نقش محوری و اتوریته روسیه دراین معادلات و پذیرش آن توسط ترکیه است. دولت ترکیه اکنون باید آن اهدافی را در سوریه دنبال کند که مورد توافق روسیه باشد و در توافقنامه سهجانبه ایران و روسیه و ترکیه تبلور یافته است. در نخستین بند هشت مادهای این توافقنامه، بر حاکمیت یکپارچه، استقلال و تمامیت ارضی “جمهوری عربی سوریه” تاکید شده است. در بند سوم بر توافق و تلاش مشترک سه کشور برای تخلیه حلب تاکید شده که به فوریت به مرحله اجرا گذاشته شد. در بند پنجم هر سه کشور اعلام آمادگی نمودهاند که شرایط را برای موافقتنامهای که بعد از مذاکره دولت سوریه و معارضان در آینده حاصل خواهد شد، تسهیل و آن را ضمانت کنند و در بند دیگری بر مبارزه مشترک با داعش و النصره و تفکیک آنها از سایر گروههای معارض تاکید شده است.
تحولات اخیر سوریه و تخلیه حلب که در سکوت و انفعال کامل حامیان اپوزیسیون بشار اسد و کشورهائی چون عربستان و قطر و با عقبنشینی آشکار ترکیه و آمریکا از مواضع پیشین خود رقم خورد، یک پیروزی آشکار برای دولت امپریالیستی روسیه تحت رهبری پوتین محسوب میشود. البته بعید به نظر میرسد که ترکیه بدون گرفتن امتیاز، به این عقبنشینی تن داده باشد. کمااینکه با تخلیه حلب و انتقال نیروهای مسلح و معارض رژیم بشار اسد به “ادلب” این بهانه از دست ارتشهای سوریه و روسیه، برای حملات هوایی و بمباران این شهر گرفته میشود. در توافق سهجانبه ، بر مبارزه مشترک با داعش و النصره و تفکیک آن از گروههای معارض و مسلح دیگر تاکید شده است که این بند توافق ازاین جهت که گروه های مورد حمایت ترکیه (وآمریکا) را ظاهراً از معرض حملات سه گانه نیروهای روسیه، سوریه و جمهوری اسلامی خارج می سازد ، شاید بتواند تاحدودی رضایت آن ها را جلب کند. اما روشن است که جمهوریاسلامی، بشار اسد و روسیه ولو آنکه توافق هایی نیز دراین زمینه کرده باشند اما با اعطای هرگونه امتیازی به مخالفان رژیم بشار اسد، مخالفاند. از سوی دیگر “ادلب” اساسا در دست ائتلاف “جیشالفتح” است که از گروههای متعددی از جمله “احرارالشام” و “جبهه فتحالشام” (النصره سابق) تشکیل شده است. بنابراین روشن است که نه سوریه، نه روسیه و نه جمهوریاسلامی در مورد “ادلب” بیکار نخواهند نشست. گرچه ارتش سوریه اکنون حملات خود را در شهر “باب” که در دست نیروهای داعش است متمرکز ساخته است، اما چه اکنون چه بویژه پساز غلبه بر داعش در شهر “باب” از “ادلب” یا دیگر نقاطی که نیروهای اپوزسیون دولت سوریه (اعم از داعش یا غیر آن) بر آن تسلط دارند نیزغافل نباشد و غافل نیست!
“استفان دی میستورا” نماینده سازمان ملل متحد در سوریه، پس از تخلیه حلب گفت، “ادلب” میتواند حلب بعدی باشد. شیخ قیس خزعلی، دبیرکل جنبش “عصائب اهل حق” عراق در مصاحبهای با تسنیم فاش ساخت که حشد شعبی بعد از نابودی داعش در موصل، در خاک سوریه برای انتقام خون “امام حسین” و تا “ظهور امام زمان” به مبارزه ادامه خواهد داد. بنابراین روشن است که جمهوریاسلامی و گروههای شیعی دستساز آن نه “ادلب” و نه هیچ شهر دیگر سوریه را از جنگ و خونریزی مستثنا نکرده و نمیکند و از هماکنون از این سخن میگویند که بعد از حلب، نوبت “ادلب”، “رقه” و “دیرالزور” است!
بنابراین حلب و تخلیه آن پایان ماجرا نیست. نه فقط ازاین جهت که رقابت ها و چالش های نظامی میان روسیه و امریکای ترامپ، تأثیرات مستقیمی براوضاع بحرانی خاورمیانه ازجمله سوریه خواهدگذاشت و بحران و ناامنی را تشدید خواهد کرد و نه فقط از این بابت که هنوز داعش بر بخش زیادی از خاک سوریه مسلط است، که حتا نابودی داعش در این مراکز نیز به معنای پایان بحران و جنگ در سوریه نیست، بلکه همچنین ازاین بابت که کشمکش دولت های منطقه نیز برسر میزان نفوذ و منافع خود ادامه خواهد یافت و دهها گروه مسلح شیعی و سنی وابسته به جمهوریاسلامی، عربستان، قطر و ترکیه به جنگ و بحران سوریه دامن خواهند زد. مادام که هنوز فقر وبیکاری وخرافات مذهبی بر دست و پای جامعه پیچانده شده است، مادام که هنوز زمینه ها وشرایط مادی و فرهنگی پیدایش جریان های اسلام گرا ازنوع داعش، النصره حشدشعبی و یک دوجین دیگر ازگروه های شیعه وسنی بطور ریشه ای دگرگون نشده باشد، خاورمیانه نیز متأسفانه شاهد پیدایش جانورانی ازاین دست ولو با القاب و نام های دیگر وجنگ و خون ریزی فرقه ای خواهد بود .ازاین رو با اطمینان می توان گفت؛ اگرچه حلب “آزاد” شد، جنگ و بحران در سوریه اما ادامه خواهد یافت.
نظرات شما