گفتوگوی روحانی با تعدادی از رسانههای داخلی و خارجی در روز سه شنبه ۲۸ دی به بهانهی گذشت یک سال از اجرای “برجام”، بیش از هر چیز، اعتراف به این موضوع بود که جمهوری اسلامی راه حلی برای معضلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه ندارد. او به رغم تمام ادعاهایی که در موارد متعددی داشت، ناآگاهانه به ناتوانی نظام سیاسی و اقتصادی حاکم نیز اعتراف نمود و این همان چیزیست که سازمان ما همواره بر آن تاکید داشته است.
برای درک فجایعی که مناسبات سرمایهداری و دولت دینی در ایران به بار آوردهاند نه عینک لازم است و نه هیچ ابزار دیگری. تنها اعتراف وی به وجود ۱۱ میلیون حاشیه نشین – اگرچه رقم واقعی بیش از این هاست – و در حالی که جمهوری اسلامی میرود تا سی و هشتمین سالگرد استقرار خود را جشن بگیرد، برای کارنامه مردودی جمهوری اسلامی کافیست.
حال به این اعتراف، این موارد را نیز اضافه کنیم که در ایران به طور واقعی بیش از ۱۰ میلیون نفر بیکار هستند، بیش از نیمی از جمعیت زیر خط فقر زندگی میکنند، اکثریت بزرگی از طبقه کارگر ایران به عنوان بزرگترین گروه اجتماعی زیر خط فقر زندگی میکنند، دستمزدهایشان به رغم اضافه کاری حتا پاسخگوی نیمی از نیازهای واقعیشان نبوده و سال به سال کارگران فقیرتر شدهاند. ایران بیشترین معتادین به مواد مخدر را در جهان دارد. همچنین بالاترین تعداد زندانیان و اعدام (به نسبت جمعیت) در جهان نیز متعلق به ایران است. تن فروشی حتا در میان نوجوانان نیز به امری عادی تبدیل شده در حالی که در بسیاری از کشورهای جهان نه تنها این امر ممنوع بوده بلکه خریداران سکس با نوجوانان با مجازات سنگینی روبرو هستند حتا اگر این کار را در کشور ثالثی انجام داده باشند. به هر کجا و هر موضوعی که انگشت بگذاریم ایران جزء بدترین کشورهای جهان است، از آزادیهای سیاسی، آزادی اندیشه، آزادی ارتباطات، هیچ مورد مثبتی در کارنامه جمهوری اسلامی پیدا نمیشود. سخنان روحانی در ۲۸ دیماه نیز چیزی جز بیان همین فضاحت و ورشکستگی نبود.
او در این مصاحبه از رشد اقتصادی بالای ۷ درصد و اشتغال ۷۰۰ هزار نفر در طول یک سال سخن گفت. جدا از اینکه حتا طرفداران وی نیز به این آمارها اعتقادی ندارند، و جدا از اینکه حتا براساس آمارهای دولتی در کل دورهی روحانی چیزی کمتر از یک میلیون به جمعیت شاغل اضافه شده و باز جدا از اینکه براساس آمارهای دولتی نرخ بیکاری به بالای ۱۲ درصد رسیده، اما نکتهای در سخنان وی بود که بیانگر ناتوانی جمهوری اسلامی در کاهش معضل بیکاری است. وی گفت در سالی که ۷۰۰ هزار شغل ایجاد شده، ۵۰۰ هزار نفر به جمعیت بیکاران افزوده شده است. یعنی حتا اگر آمارهای جعلی روحانی را نیز بپذیریم، باز بیکاری نه تنها کاهش نیافته که افزایش یافته است و البته که روحانی در ادامهی سخنان خود راهحلی نیز برای این معضل ارائه نداد، چرا که اساسا نظام سرمایهداری در ایران به چنان بحران عمیق رکود – تورمی گرفتار شده که راهی برای برون رفت از آن ندارد.
واقعیت این است که در پناه “برجام”، جمهوری اسلامی توانست با فروش بیشتر نفت و محصولات جانبی آن به درآمدهای بیشتری دست یابد. همچنین جمهوری اسلامی پس از برجام تلاش زیادی برای توسعه خودروسازی در ایران کرده است، اما در دیگر صنایع واقعیت این است که رکود کاملی حاکم است و رشد اقتصادی مد نظر روحانی در واقع همان رشد درآمدهای نفتی و مشتقات آن درصنایع پتروشیمی است. یعنی اگر افزایش درآمدهای نفتی و محصولات جانبی آن را که از سال ۹۳ آغاز شد، در نظر نگیریم، رشد اقتصادی در سالهای ۹۳، ۹۴ و حتا ۹۵ نیز منفی بوده است. حتا نیلی مشاور اقتصادی روحانی در مصاحبهای با روزنامه شرق، با تایید اینکه رشد اقتصادی سال ۹۵ مدیون افزایش بها و میزان فروش نفت بوده است، تایید کرد که با ساختار اقتصادی فعلی نمیتوان رشد اقتصادی را ادامه داد.
در صنعت خودروسازی نیز ایران در شرایط فعلی هرگز نمیتواند در قامت یک صادرکننده مهم درآید. نهایت سقف رشد این صنعت، تامین بخش مهمی از بازار داخلی و صادراتی محدود به برخی از کشورها همچون عراق است که آن نیز با وجود رقبایی هم چون ترکیه بسیار مشکل بهنظر میآید. واقعیت این است که بسیاری از کشورهای حتا توسعهنیافتهی جهان سرمایه داری شرایط بسیار مناسبتری از ایران در این زمینه دارند.
واقعیت مهم اقتصادی در ایران این است که بهرغم ثروتمند شدن بخش کوچکی از جامعه، به دلیل گسترش فقر، اکثریت بزرگی از جامعه، تنها به فکر تامین ضروریترین نیازهای خود هستند، به عبارت دیگر بازار مصرف در ایران کوچک شده است. صنایع ایران نیز از آنجا که عموما برای مصرف بازار داخلی شکل گرفته و اساسا اغلب آنها قدرت رقابت در بازار جهانی را ندارند، عملا با بازاری روبرو هستند که هرآینه کوچکتر میشود. در این میان گروههای مرفه جامعه همچون سرمایهداران و خردهبورژوازی مرفه نیز گرایش به مصرف کالاهای با کیفیتتر و البته بسیار گرانتر خارجی دارند. همین موضوع است که باعث تعطیلی و ورشکستگی بسیاری از کارخانههای تولیدکننده لوازمخانگی و مانند آنها شده است. تنها بخشهایی از صنایع در این شرایط میتوانند دوام بیاورند که یا به بازارهای صادراتی راه دارند، و یا مورد نیاز بخشهای دولتی و طرحهای عمرانی آن هستند که این دو بازار نیز به شدت محدود هستند. از همینروست که براساس آمارهای دولتی نسبت اشتغال در بخش خدمات نسبت به صنعت و کشاورزی همواره رو به بالا بوده و حتا در دورههایی میزان اشتغال مطلق در بخش صنعت و کشاورزی با کاهش روبرو بوده است. هم اکنون بخش خدمات به تنهایی ۱/ ۴۹ درصد از کل اشتغال را به خود اختصاص داده است.
نرخ تورم نیز از دیگر بازیهای حسن روحانی است. واقعیت این است که کاهش نرخ تورم نتیجهی رکود عمیق اقتصادی است اما همین نرخ تورم در بخشهایی که از بازار داخلی برخوردار هستند مانند مواد غذایی و بهداشت و درمان همچنان بالا میباشد. براساس آخرین آمار بانک مرکزی بهای مواد غذایی و آشامیدنی در آذرماه سال جاری نسبت به سال گذشته ۹ درصد و هزینه درمان و بهداشت ۱۷ درصد افزایش داشته است. البته واقعیتها افزایشی بیش از این میزان را نشان میدهند. برای نمونه بهای برنج، گوشت (مرغ) و میوه در طول یکسال گذشته افزایش زیادی داشته است، برنج تا ۴۵ درصد افزایش قیمت داشته است، قیمت گوشت مرغ در تابستان حتا به ۸۰۰۰ تومان رسید. در مورد مسکن نیز اگرچه بهای خرید خانه افزایش چندانی نداشته و حتا در بخشهایی با کاهش روبرو بوده، اما اجارهها به سیر صعودی خود همچنان ادامه میدهند.
به این معضلات باید افزایش سرسامآور نقدینگی را نیز اضافه کرد که به دلیل رکود سنگین اقتصادی هنوز آثار وخیم اقتصادی از جمله تاثیرش بر نرخ تورم آشکار نشده است. در واقع اگر درآمدهای نفتی را از دولت بگیرید، دیگر چیزی باقی نمیماند. اقتصادی که همچون کشتی شکسته در گِل فرو نشسته و هیچ راه گریزی ندارد.
روحانی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود و در پاسخ به سوالی، با وقاحت تمام از تاثیرات مثبت “برجام” بر معیشت فقرا و حاشیهنشینان سخن می گوید. او در این بخش دیگر خود را کاملا به حماقت میزند. او وقتی از عینک زدن برای دیدن واقعیتها سخن میگوید، دقیقا این همان عنیکی است که خود او به آن احتیاج دارد. کیست که نداند در طول این سالها وضعیت معیشتی اکثریت بزرگ جامعه از جمله حاشیه نشینان بدتر شده است، حتا آمارهای دولتی که همگی حاکی از کاهش مصرف سرانهی مواد غذایی از گوشت گرفته تا لبنیات و حتا نان دارند، بیانگر این هستند که سفرههای کارگران، زحمتکشان و بیکاران روز به روز کوچکتر شده است.
دستمزدهای کارگران یک نمونه دیگر است که برخلاف وعدههای روحانی نه تنها در طول این سالها فاصلهی دستمزدها با هزینههای یک خانوادهی کارگری کاهش نیافت که برعکس حتا این شکاف با مانعتراشیهای گوناگون کابینهی روحانی برای افزایش دستمزدها، عمیقتر نیز شد.
در یک کلام سخن گفتن از دستاوردهای اقتصادی توسط روحانی، سخنی گزاف و بیهوده است. نتیجهی تمامی سیاستهای اقتصادی دولت در طول سالهایی که وی ریاست کابینه را برعهده داشت، چیزی جز تداوم بحران رکود – تورمی و حتا عمیقتر شدن آن نبود. حل معضلات تودرتوی اقتصاد ایران، نیازمند آنچنان اقدامات رادیکالیست که از عهدهی هیچ کدام از جناحهای بورژوازی داخل و یا خارج حکومت برنمیآید.
در عرصههای سیاسی و اجتماعی نیز هیچکدام از وعدههای روحانی تحقق نیافت و او در این مصاحبه به ناتوانی خود در این مساله اعتراف میکند. وی که پیش از انتخابات وعدههای گوناگونی در مورد آزادیهای سیاسی، حقوق زنان، اقلیتهای ملی و مذهبی و غیره داده بود، در مصاحبه خود و در پاسخ به سوالی در رابطه با رفع محدودیتهای وضع شده برای خاتمی که میتوان آن را کمترین خواست اصلاحطلبان حامی خود وی دانست و این تازه فرسنگها با وعدههای او به مردم ایران فاصله دارد، به ناتوانی خود اشاره کرده و بر ضرورت اجماع نظام در اینگونه مسائل انگشت گذاشت و این یعنی همهی قولهای من به عنوان رئیسجمهور را شما به هیچ بگیرید، چرا که هیچ ظرفیتی برای آزادیهای سیاسی و برابریهای حقوقی، حتا در حد آنچه که در نظامهای سرمایهداری عرف است، در جمهوری اسلامی که بقای آن به یک دیکتاتوری عریان و خشن بند است، وجود ندارد.
جمهوری اسلامی و نظام سرمایهداری حاکم عامل تمامی مصائب و بدبختیهای کارگران و زحمتکشان است، روحانی میخواهد با دروغگویی و ریاکاری مردم را بفریبد؛ واقعیتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه را یا واژگونه جلوه دهد و یا استتار کند. او میخواهد مردمی را که از جمهوری اسلامی ناامید بوده و ناراضی هستند، با دامن زدن به توهم، بار دیگر به پای صندوقهای رای بکشاند تا تضمینی باشد برای بقای جمهوری اسلامی. اما تنها راه واقعی برای کارگران و زحمتکشان، پایان دادن به این دوران سیاه، سرنگونی جمهوری اسلامی و نظام سرمایهداریست که جمهوری اسلامی پاسدار آن میباشد.
نظرات شما