چهلوشش زمستان، بهار، تابستان، و پائیز از نوزده بهمن چهلونه، سرآغاز جنبش کمونیستی سیاهکل، و حماسه فدائیان میگذرد. آنان مبارزه خود را در دامنههای البرز و در سیاهکل آغاز نمودند، اما دلیرانه در شهرها و در خیابانها جنگیدند. با عشق به عدالت اجتماعی، و مبارزه علیه رژیم برآمده از کودتای ۲۸ مرداد و با آرمان رهائی طبقه کارگر و مردم ستمدیده، جانانه کشتند و کشته شدند!
آنان مردان و زنانی از جنس آهن وفولاد ،وعشق وآگاهی بودند.جاودانه باد حماسه سیاهکل.
امروز و در شرایطی به استقبال و پیشواز نوزده بهمن چهلونه و قیام روزهای بیستویک، و بیستودو بهمن ماه پنجاهوهفت میرویم، که تودهها و طبقه کارگر ایران از رنج، استثمار، بیعدالتی و سرکوب رژیم سرمایهداری حاکم جمهوری اسلامی به ستوه آمدهاند، خاطره مبارزه و فعالیت سیاسی – تشکیلاتی این کمونیستهای جسور و از خودگذشته، بیشتر از همیشهی تاریخ، قابل ارجگذاری و سپاس و ستایش میباشد.
دستآوردهای فوری و تاثیرات تاریخی این حرکت اجتماعی، نه بمثابه یک نسیمی آرام، بلکه بمثابه طوفانی فرحانگیز و دلپذیر سراسرجامعه آن روز ما را در نوردید. جامعهای که خسته از بیداد و خالی از عنصر انقلابی بود. جامعهای زخمخورده از رژیم کودتا و سرخورده و بیزار از عناصر بزدل و جاخوردههای سیاسی.
امروز نزدیک به پنج دهه از جنبش و رستخیز سیاهکل، در پیوند و همراه با تحولات اجتماعی پیش آمده در جامعه، و فراز و فرودهای آن میگذرد. هم این جنبش و هم جامعه، تحولاتی از سر گذرانده، اما گوئی آرایش سیاسی- طبقاتی و نظامی اضداد جامعهی در حال گذار ما وضعیتی بمراتب ضروریتر از مبارزه آن روز جامعه در پیش روی ما قرار داده. علیرغم همه سرکوب و حبس و شلاق و زهر چشم گرفتن از طبقه کارگر و جامعه، حکومت سرمایهداری جمهوری اسلامی، بیش از پیش در بحران فرورفته، آمار و ارقام خود ساخته رژیم نمیتواند فقر و فاقه عمومی و زندگی سخت معیشتی مردم را پنهان کند، رژیم نمیتواند به شیوه پیشین تودهها و طبقه کارگر را فریب بدهد.
و اما، جنبش فدائی؟ در رهگذر مبارزات سیاسی – اجتماعی خود، تا امروز و در آستانه چهلوششمین سالگرد عمر سیاسی پرافتخار خود، نیز، دچار فراز و فرودهائی شد. تاثیرات مبارزاتی یک دهه اول عمر سیاسی- اجتماعی سازمان بیگفتگو بسیار شگرف و عمیق بود. شاید بشود گفت که جامعه به رخوت فرورفته آن روز متاثر از مبارزه سازمان و دیگر جریانات همسو بود، که متحول شد. اعتبار و ارزش اجتماعی را به جنبش کمونیستی بازگرداند. تهور، جسارت، شجاعت و از خودگذشتگی کمونیستی را به ارمغان آورد. تنها نام بردن از یک تن از میان خیل رفقای رهبری سازمان مانند (امیر پرویزپویان، مرضیه احمدی اسکوئی، حمید مومنی (بیدسرخی) و علی رضا نابدل و… یا هر کدام از فدائیان بیشمار دیگر) کافی بود، تا یک اجتماع را به شوق و وجد آورد، تا به تودهها و طبقه کارگر و دهقان و افراد ستمکشیده جامعه روحیه و ارزش داد، تا حیات بالنده یک جامعه انسانی را ارتقاء و شخصیت و جایگاه بلند آنچه لایق یک انسان است، به او داد.
حیف! که در یک مرحله از خلاء جنبش کمونیستی و عنصر فدائی، این ارزشهای والای سیاسی- تشکیلاتی و مبارزاتی اجتماعی، توسط شبه کمونیستهای نوظهور و آن چه منسوب به کمونیست کارگری است، در بازار مکاره چوب حراج خورد، و بهجای آن اجناس خردوریز و بنجل، و خرت وپرت فریبنده و کم مصرف و کم دوام از این و آن گرفته و تحویل جنبش کمونیستی ایران داد. این جریانات که عمدتا تبلیغ و تلاششان موجسواریهای کمثمر و زود گذر، روی رویدادهای سیاسی است، حرکاتشان، در راستای استراتژی تاریخی طبقه کارگر ایران و جنبش کمونیستی، آلوده به توهم و برای طبقه کارگر دردسرساز است.
اما، بزرگترین و گرانبارترین خیانت و پشت پا را جریان موسوم به «اکثریت» نه تنها به جنبش فدائی و سازمان ما وارد کرد، که به کمک حزب بدنام توده کل جنبش بالنده اجتماعی و برخاسته از قیام مردم را با زبونی و دنائت تام و تمام جلو پای خمینی مرتجع سر برید و قربانی کرد. سهم «اکثریت» و شریک سیاسیاش حزب توده، انحصار ابدی ننگ و نفرت همیشه تاریخ مبارزات اجتماعی برای خودشان بوده. بهمناسبت چهلوششمین سالگرد جنبش فدائی و خصوصا سازمان پاکیزه و باپرنسیب «فدائیان اقلیت» ما جمعی از فعالین سازمان نمیتوانیم بدون بررسی اجمالی از آنچه بر پیکره این جنبش و جریانات درون آن و بیرون از فدائیان گذشته بی تفاوت باشیم. جنبش کمونیستی پراکنده امروز ایران، اساسا نیاز به بررسی عمیقتری دارد.
ضرورت مبارزه و احساس مسئولیتی را که ما در قبال جنبش کمونیستی و کارگری پراکنده در این مرحله از تاریخ داریم، بیشتر ما را وارد این عرصه میکند، تا بحثهای بدون نتیجه و بیانتهای روشنفکری. احساس ما بیشتر برگرفته از نیاز به مبارزه سیاسی انقلابی و همبستگی کمونیستی است. روی سخن ما ابتدا کل جنبش کمونیستی و در درون آن بهمناسبت چهلوششمین سالگرد جنبش فدائی، گروهها و افراد منفردی را شامل میشود که خود را منتسب به فدائیان میدانند، یا دل در گرو مبارزات انقلابی این جریان دارند.
جنبش کمونیستی ایران به دنبال ضرباتی که در دهههای اخیر متحمل شده، از یک نبرد طبقاتی انقلابی بازمانده، کشتار کمونیستها و رهبران انقلابی جنبش کمونیستی خصوصا آنچه در دهه شصت اتفاق افتاد، و تبعید طولانی مدت پیآمد این وضعیت، باقیمانده رهبری به خارج کشور موجبات افول مبازاتی شده. اتحاد و اتفاقهای ناپایدار، همبستگیهای مصلحتآمیز و گاها مکانیکی و غیراصولی از جمله عوامل بازدارنده جنبش کمونیستی ایران هستند. دلبستگیهای عمیق به باورهای دوران کودکی، یکی از گرفتاری شقهای جنبش کمونیستی است. در حقیقت اینان ناف بریده از ابزار دوره خاصی از تاریخ هستند، دنیا را همان گونه که از قبل دیدهاند، میخواهند میبینند، نه آنگونه که واقع است. جریاناتی هستند به پیروی از اندیشههای اولیه خود که جامعه را نیمه – نیمه می دیدند، امروز هم مصر هستند جامعه را به همان شکل سابق ببینند، خود را اسیر کلافپیچ اندیشههای نادرست خود کردهاند. در حالی که آرایش طبقاتی جامعه به هم خورده، و اختلاف این نگاه با واقعیتهای جامعه بدون هیچگونه ابزار دقیقی، قابل مشاهده عینی و مادی است. شقهای کوچکی وجود دارد که مبارزه با تفنگ را بهترین وسیله میدانند، قصد ما نه مبارزه تئوریک و جدلی است و نه کاستن از ارزش تفنگ در شرایط مقتضی، که به پردازش بحث طولانی نیاز باشد. اصولا انقلاب وسیع اجتماعی و سوسیالیستی بدون کاربرد قهر انقلابی پیشاپیش عدم موفقیت خود را اعلام میکند. همین قدر میگوییم که این جریانات به نفی تاکتیک کمونیستی پرداخته، خود را از امکانات و اندیشه سازماندهی رها نموده، و برای نمونه، بانگ تفنگشان در طی سی سال برای یک دفعه هم بلند نشده، لوله تفنگشان برای آموزش و مشق هواداران خود هم شده، یک باراز آتش گرم نشده، اینان خود را سرگرم نمودهاند. کلیه طیفهای بالا چه درون و چه بیرون جنبش فدائی و کمونیستی (بعضی از این دستهها رسما در اردوی بورژوا لیبرال هستند) به لحاظ محتوای برنامه، انقلاب بورژوادمکراتیک را تبلیغ میکنند. طبقه کارگر و مبارزات آن را ناچیز میشمارند، به لیبرالیسم سهم کلان میدهند، اقشار میانه را هرچند فاقد کیفیت برنامه باشند بزرگ میبینند. تبلیغ انقلاب دومرحلهای را میکنند. دقیقا اینان آن روی سکه حزب توده هستند. با این تفاوت که این عده فلفل دیگ انقلاب خودشان زیاد میکنند. حزب توده و جریانات همسو آب دیگ را اضافه می کند. عدهای از این جریانات و اشخاص (مرتضی محیط) زیر چترحزب توده و لیبرال سکولار!! میروند.عدهای دیگر با سازمان مجاهدین و ملی مذهبیها متحد میشوند. نقد آن (مهدی سامع) است که خود را شرمگینانه کمونیست میداند. ما فعالین سازمان اقلیت، در گرامیداشت بنیان گذاران سازمان و رهبران برجستهی یک دوره فراز از جنبش کمونیستی ایران، در این مرحله باریک از تاریخ خود را مسئول میدانیم، بطور گذرا هم شده صدای خود را به گوش همه دوستداران جنبش کمونیستی ایران برسانیم. خجسته سالگرد بنیانگذاری سازمان را عجالتا مناسب دیده برای شرایط و اوضاع و احوال بحرانی و متشتت کنونی، که طبقه کارگر ایران و دیگر نیروهای اجتماعی جامعه هزینههای بس گرانی را بابت مبارزات خود متحمل میشوند، تا حرفهای خود را بطور موجز، اما موثر در راستای اهداف جنبش کمونیستی و انقلاب وسیع اجتماعی و سوسیالیستی و حکومت شورائی بیان کنیم.
بیتعارف و فارغ از خود شیفتگی، اگر قرار باشد کلیه نیروها، گرایشها و گروه و دستهها و افرادی که سمپاتی جنبش مارکسیستی را می کنند، جنبش کمونیستی بدانیم، جنبش کمونیستی امروز ایران در ردیف جنبشهای قوی کمونیستی است! اما جنبشی فاقد کیفیت و محروم از ابزار مبارزاتی و تشکیلاتی محکم حزبی و سازمانی خود است. پراکندگی عامل ضعف و علت دستوپا گیری این جنبش بوده. پراکندگی خود معلول علل دیگری است. تلاش جریانات موجود و کلیه افرادی که خود را دلبسته این جنبش می دانند، باید متوجه هرچه بیشتر به سازمان دادن و انتظام تشکیلاتی باشد. روشنفکربازی یکی از علل پرهیز و دوری جستن از کار منضبط حزبی است. بعضی از جریانات علیرغم عمر طولانی و بیش از سه دهه مبارزه و فراز و نشیب، هنوز درمانده از کار فشرده و سنگین حزبی هستند. این جریانات اصطلاحا سانتریستی ودر نوسان میان اردوی انقلاب هستند، که شامل یکی و دو تا از جریانات کوچک و نقلی در طیف فدائیان اقلیت میشود،و هم شامل جریانی میشود که خود را جدا از جنبش فدائی نمیداند. در جریان دوم این عامل (روشنفکری) با شدت بیشتری عمل میکند. علیرغم اینکه افراد نسبتا زیادتری پیرامون و داخل این جریان بودهاند، ضعف تشکیلاتی موجب ناکارآمدی و بیهوده هدر دادن انرژی و توانائی افراد وابسته به این جریان بوده. شاید خوانندگانی باشند که فکر کنند در این یادداشت مناسبتی و اما توضیحی ما، جای برخی از نیروهائی که خود را منتسب به جنبش کمونیستی میدانند، از روی بیدقتی و یا محافظهکاری مصلحتاندیشانه خالی گذاشته ایم. اما غیر از این است. اضداد دیگری در درون جنبش کمونیستی کارگری و فدائی موجود میباشند. ما آنان را همدست و در تبانی با جناحهای بورژوائی میدانیم . هستند افرادی از فدائیان و یا جریانات دیگری که در اپوزیسیون بورژوائی ملی- مذهبی مجاهدین و یا اپوزیسیون بورژوایی اصطلاحا جمهوریخواه سکولار مثلا مبارزه میکنند. آنان در مبارزه با بورژوازی مسلط، یاریگر جناح دیگر اپوزیسیون بورژوازی بیرون قدرت هستند. در دورهای که رشد کلیه گرایشات سرمایهداری در مرحله انحطاط است، برای طبقه کارگر تحت ستم، و استثمار تفاوت آنچنانی میان جناحهای بورژوائی وجود ندارد. اینان لاشههائی هستند در سنگرهای تسخیر شده و بهجا مانده از نبردهای طبقاتی پیشین، که پرولتاریای انقلابی و طبقه کارگر رزمنده از روی جسدشان عبور کردهاند. عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند!
هرچه به کانون اصلی و جدی مبارزه انقلابی و جنگ طبقاتی نزدیکتر میشویم و تکیهگاه جنبش کمونیستی منطبق بر شرایط عینی و مادیتری از جامعه قرار میگیرد، کجاندیشیها و فاصله اختلافات فاحش میان نیروهای شناخته شده در این یادداشت و آنان که اسمی برده نشده، اما موجود و در اردوی انقلابند، جای خود را به حساسیتهای کوچکتری میدهد. اگرچه، کم و کاستیها ی جنبش در سطحی همسوتر با شرایط اجتماعی همچنان رخ مینماید، و مشمول کلیه نیروهای پاکیزه جنبش کمونیستی نیز میشود. و هیچ کدام از سازمانها و احزاب موجود مبرا از ضعف و کاستی نمیباشند. اگر غیر از این میبود این همه پراکندگی وجود نمیداشت. سئوالات و معضلات بسیاری دردرون جنبش کمونیستی در ابعاد کلان وجود دارد که وظیفه کلیه نیروهای کمونیست از جمله سازمان ما هم میشود، که در رفع و حل آنان بکوشند. آیا لازم نیست تئوری دورانها را بسط و گسترش داد؟ آیا نباید روی اتحاد بینالمللی جنبش کمونیستی و انترناسیونالیسم کار فکری بیشتر نمود؟ با توجه به نقش مخرب مذهب در ترویج و بحران جنگهای ویرانگر منطقهای، جنگهای انسانکشی که باعث از بین بردن سرمایههای ملی تودهها و ملتهای منطقه شده، احتیاج به بازنگری دوباره ندارد؟ چرا جنبشهای تودهای و مطالباتی کار، نان و شغل کشورهای منطقه بدل به برآمد ضدانقلابی هزار بار ضد انسانیتر از پیش میشود؟ آیا به لحاظ تئوریک و نقش و شناخت مذهب و خرافات کار فکری بیشتری لازم نداریم؟ آیا همان نگاه کلاسیک رهبران جنبش کمونیستی جهان در دورهای که با مذهب برخود کردند، کافی است؟ تا آنجا که به مبارزه و جدالهای اجتماعی برمیگردد، سهم ولتر و روسو و آنچه اصحاب دایرهالمعارف خوانده میشود و نقشی که دیدرو و انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه داشته، خیلی بیشتر از کمونیستها در برخورد وفشاء مذهب نبوده است؟ آیا همان تعاریف رایج روزا و لنین در رابطه با نقش و کارکرد سرمایهداری در مراحل رشد خود امروز هم جواب می دهد! اینها و بسیاری از سئولات دیگری که شما بهتر میدانید و مربوط به کلیت جنبش کمونیستی است، چرادون پاسخ مانده، و حل نشده؟ ما این فهرست را یکجا آوردهایم که غافل از وظایف خود نباشیم، حل بخش اعظم این معضلات و مشکلات جنبش کارگری- کمونیستی و اجتماعی درگرو مبارزات جاری طبقه کارگر، تودههای استثمارشده و نیروهای پیشرو علیه رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی در شرایط کنونی است.
امروز جمهوری اسلامی همان ضیفترین حلقه از زنجیرهی کشورهای سرمایهداری است، که بحران اقتصادی-اجتماعی و سیاسی از درون و بیرون همه پیکره آن را دربرگرفته. تنها فسادهای مالی و اقتصادی افشا شدهی فوق تصور، نشانی آشکار از گندیدگی رژیم است. رژیم با سرکوب وسیع و هنگفت اجتماعی و مبالغههای وارونه و پیش انداختن یک جناح دروغین از خود به عنوان اصلاحطلب، سعی در فریب توده دارد. این مرحله دیری نمیپاید. شرایط عینی جامعه بازگوی واقعیتهای دیگراست. فقر و فاقه عمومی، بحرانهای اجتماعی، بیکاری وسیع، تورم و گرانی غیر قابل مهار، رکود در حال تشدید، همه و بسیاری دیگر از مصائب و مشکلات اجتماعی چیز دیگری میگویند.
ما، جمعی از فعالین سازمان در داخل کشور رستخیز سیاهکل را خجسته شمارده و به مناسبت، وارجگذاری نوزده بهمن چهلونه، از روی اضطرار و فوری بودن بحران اجتماعی و انقلابی که در حال گسترش است، غنیمت دانسته، امر انقلاب وسیعا اجتماعی و سوسیالیستی را به سازمان گوشزد نموده، تا بطور جدیتری در تدارک بود. هستههای فعال و پایهدار محکم کارگری و حزبی و همچنین هستههای چابک ورزمنده اجتماعی و محلی را با شدت هرچه بیشتر تقویت نماید. و در پشتیبانی از جنبش کارگری و کمونیستی درحال برآمد اجتماعی، نهایت ظرفیتهای سیاسی – تشکیلاتی خود را بکار بگیرد و فعال نماید.
ما، جمعی از فعالین سازمان داخل کشور با احساس مسئولیت سازمانی و تشکیلاتی خود، در این مرحله خطیر و تعیینکننده، سازمان و رهبری خود را گوشزد نموده که با هوشیاری و انسجامی حزبی و رفیقانه و فشردهتر اوضاع جامعه را به دقت بررسی و تجزیه تحلیل نموده، و در راستای انقلاب وسیعا اجتماعی و کارگری پیگیری نماید..! زنده باد آگاهی، زنده باد سازماندهی
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی- برقرار باد حاکمیت شورائی
نابود باد نظام سرمایهداری- زنده باد سوسیالیسم
«جمعی از فعالین سازمان فدائیان (اقلیت) داخل کشور» نیمه دوم بهمن ۱۳۹۵
نظرات شما